مجری : خیلی خوشحالم که همچنان با مجلۀ فرهنگی چاووش همراه شما هستیم. موضوعی که امشب قرار است طرح بحث شود بسیار موضوع بنیادین و البته کمتر مورد توجه قرار گرفته در سپهر به ویژه حکمرانی کشور ما هست. خیلی خوشحالم که این افتخار نصیب حقیر شد که میزبان حضرت آیتﷲ علیدوست و همینطور برادر خوبم حجتالاسلام درّی هستیم و میتوانیم راجع به این موضوع یک طرح بحث اولیه داشته باشیم، چون بسیار گسترۀ وسیعی دارد و باید به برنامههای متعددی در ابعاد مختلف بپردازیم.
من میخواهم با این نکته شروع کنم که جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی شاید یکی از مهمترین ویژگیهایی که دارد و تفاوت آن با سایر نوع حکومتها در این است که مبتنی بر شرع مقدس است. یعنی تمام کنشها، قوانین و اتفاقاتی که در چارچوب کشور ما رخ میدهد باید متناسب با شرع مقدس باشد و اساسا ساختارهای حقوقی هم که در جمهوری اسلامی تدوین شده بر همین اساس بوده است.
حاجآقای علیدوست! من با خیلی از آقایان دانشگاهی و فرهیختگان ارتباط داشته و صحبت کردهام. میخواهم بگویم که این پرسشی که میکنم و این ضعف فقط به تودههای مردم برنمیگردد، من این را در نخبگان دانشگاهی کشور خودمان که در علوم فنی، مهندسی و حتی علوم انسانی بودهاند، دیدهام که وقتی از فقه صحبت میشود، این دوستان فقه را تقلیل میدهند و یا دریافت آنها به حدود احکام و توضیح المسائل محدود میشود، یعنی فقه را معادل توضیح المسائل میدانند. در صورتی که فقه ظاهرا معنا و جایگاه بسیار گستردهتری دارد.
من به عنوان سؤال اول میخواهم یک تصویر دقیقی از فقه برای مخاطبین ما در شبکۀ ۴ سیما که این برنامه را میبینند داشته باشید که وقتی واژۀ فقه را میشنوند یک تصور دقیقتر و کاربردیتر در ذهنشان بنشیند.
بسم ﷲ الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی ﷲ علی محمد و آله الطاهرین. خدمت بینندگان گرامی، جنابعالی و همکاران محترمتان عرض سلام دارم.
همانطور که اشاره کردید وقتی فقه هنر مطرح میشود، این برنامه و امثال این برنامه میتواند شروع خوبی باشد و الّا اگر ما تصور کنیم که با یکی، دو یا سه برنامه میتوان کار را جمع کرد، این تصور، تصور بسیطی است. من این را به عنوان کسی عرض میکنم که بیش از ۱۰ سال است که درگیر با این موضوع هستم و آثاری هم چاپ شده است.
ببینید همینطور است. یعنی تصور خیلیها از فقه، فقه توضیح المسائلی است. چنانکه میگویند گویا هر تزی، آنتی تزی دارد، اخیرا گاهی انسان یک تصور دیگری میبیند که بسط فقه به هر ساحتی از ساحات بشر است که آن هم ممکن است قابل نقد باشد. یعنی اگر آن تفریط است، این هم افراط است.
من فکر میکنم ما در فلسفۀ فقه – چون جنس این مسئله، فلسفۀ فقهی است – باید به اینجا برسیم که فقه دانش کاشف شریعت است. یعنی اگر ما بخشی از دین را شریعت و احکام بدانیم، فقه عهدهدار کشف شریعت و احکام از منابع، از قرآن، از سنت و از عقل است و لذا گسترۀ فقه دقیقا تابع گسترۀ شریعت است. اگر ما شریعت اسلام را حداقلی ببینیم، فقه هم باید حداقلی باشد. یعنی ممکن است ما بگوییم که خیلی از ساحتها، مثلا مدیریتها به علم واگذار میشود و نه به فقه. اگر شریعت را توسعه دادیم و گفتیم که شریعت نسبت به همۀ ساحتهای بشری دستور و فرمان دارد، احکام تکلیفی و احکام وضعی دارد، فقه هم توسعه پیدا میکند.
پس فقه به عنوان دانش کاشف شریعت تابع گسترۀ شریعت است. عذرخواهی میکنم اگر از اثر خودم یاد میکنم. من در کتاب فقه و عرف مفصل راجع به گسترۀ شریعت بحث کردهام و عجیب است که به شما بگویم این بحث گسترۀ شریعت بیش از ۱۲ قرن است که مطرح است. یعنی از زمان فضل بن شاذان یک آثاری میبینیم که شریعت تا کجاها میخواهد بیاید و ورود کند، تا امروزه که میدانید اندیشههای مختلفی وجود دارد.
اندیشۀ صحیح طبیعتا نمیتواند آنچه باشد که شما اشاره کردید؛ یعنی در حوزۀ توضیح المسائل باشد. بله، اگر ما دو تا توضیح المسائل تعریف کنیم که من گاهی در صحبتهایم اشاره کردهام. یک توضیح المسائل برای مردم و برای رابطۀ مقلِد و مقلَد و مرجعیت علمی باشد و یک توضیح المسائل هم برای حاکمیت باشد که آن هم واقعا بداند که باید چه کند. اینکه شما اشاره کردید در جمهوری اسلامی همۀ کنشها و واکنشها بر اساس فقه – که البته دقیقتر باید بگوییم بر اساس شریعت – است، آیا واقعا در خارج هم همینطور است؟ یا اگر نخواهیم واقعا کتمان کنیم ممکن است در خیلی از ساحتها حاکمیت فاصله بگیرد که البته اگر به همین تعبیر ما یک توضیح المسائل و یک مانیفست مفصل دقیقی داشته باشد شاید وضعیت خیلی بهتر باشد.
مسلّما باید فقه را موسعتر از توضیح المسائل علما ببینیم. اگر این حرف را زدیم، هنر از آن تعیّنات و پدیدههایی است که حتما در شریعت مورد نظر است. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم که شریعت مطهر اسلام راجع به هنر نظری ندارد. اگر هنر را به معنای اعم در نظر بگیریم از مرز استحباب شروع میشود. چون من معتقدم که مرز هنر، اباحه نیست، بلکه استحباب است. «ان ﷲ جمیلٌ و یحب الجمال»، این یحب حداقل استحباب را که میرساند. لذا کف هنر استحباب است ولی این استحباب میتواند به مرز وجوب برسد؛ یعنی یک جاهایی هنر لازم میشود که هم باری بر دوش حاکمیت، هم بر دوش فرهیختگان و عالمان میشود و حتی یک جاهایی ممکن است به مرز حرمت برسد. مگر اینکه کسی در جایی بگوید که آن دیگر هنر نیست و هنرنما است. آن دیگر بستگی دارد و ما در کتاب تعریف کردهایم که هنر چه میتواند باشد.
پس بنابراین شریعت قطعا ساحت هنر را میگیرد. هنر از کف استحباب شروع میشود و میتواند به مرز وجوب یا به مرز هنر برسد.
بله، به نظرم روشن شد و یک تصویر دقیقتری نسبت به فقه ارائه شد.
آقای درّی ما وقتی از حکمرانی صحبت میکنیم، حکمران با هدف تأمین زیست عمومی جامعه و راهبری آن، باید عرصهها و گسترههای مختلفی را بتواند تحت پوشش خودش قرار دهد و این اشاره را هم در نظر بگیریم که بههرحال نظام ما باید یک نظام فقهی باشد. میخواهم شما ماجرای فقههای مضاف را توضیح دهید. چون اگر بگوییم که فقه هنر، فقه مضاف است، خیلی در گذشته شاید مطرح نبود و چند سالی است که قصۀ فقههای مضاف مطرح شده و حتی همین الان هم شاید در خیلی از مراکز حوزههای علمیه خیلی مسئلۀ فقههای مضاف مطرح نباشد که یکی همین فقه هنر میشود. نسبت این را با حکمرانی بفرمایید و اینکه چه اتفاقی افتاده که الان این ماجرای فقههای مضاف و حتی اختلاف نظرهایی که راجع به آن وجود دارد، مطرح شده است؟
– حجتالاسلام والمسلمین درّی:
بسم ﷲ الرحمن الرحیم. عرض سلام و شادباش ایام خدمت شما و بینندگان محترم را دارم.
آقای استادی! برای پاسخ به پرسش شما، من اجازه میخواهم در تکمیل فرمایشات استاد علیدوست توضیحی در مورد جایگاه فقه و کارکردی که فقه میتواند در محیط اجتماعی ما داشته باشد که از جمله مقولۀ حکمرانی است عرض کنم و بعد به فقههای معاصر هم انشاءﷲ به تفصیل خواهم پرداخت.
من فکر میکنم که فقه چند کارکرد مهم دارد. اولین کارکرد دانش فقه این است که رفتارهای انسانها را تنظیم میکند. البته تعبیر بهتر این است که رفتارها را تنظیم میکند، نه تنها رفتارهای انسانها، بلکه شخصیتهای حقوقی را هم تنظیم میکند. همین که شما میفرمایید حکمرانی، ما میخواهیم که یکسری از رفتارها را شخصیتهای حقوقی انجام دهند؛ مثلا میگوییم که حاکمیت باید این کار را بکند، بانک مرکزی باید این کار را بکند، مدیریت شهری باید این کار را بکند، مدیریت شهری، شهردار نیست. چون اگر شهردار عوض شود، نهاد مدیریت شهری کماکان باقی است. کما اینکه الان ما چیزی که تحت عنوان برندها و شرکتها از آن صحبت میکنیم، ماهیت و برند آن شرکت، نه مدیر شرکت است، نه هیئت امنا و نه کارکنان نیستند. اگر همۀ آنها هم عوض شوند شخصیت حقوقی باقی است. فقه رفتارهای انسانها و شخصیتهای حقوقی و به تعبیر بهتر و به دیگر سخن، رفتارهای شخصیتهای حقیقی و حقوقی را تنظیم میکند و میگوید که شما چکار کنید. لذا هر چیزی که در حوزۀ رفتار باشد داخل دانش فقه است. دانشهای دیگر عرصههای دیگر را انجام میدهند. مثلا ارزشها بر عهدۀ دانش اخلاق است که این ارزش هست یا ارزش نیست. فقه دیگر متکفل این نیست.
داخل پرانتز خدمتتان عرض کنم که عدم آشنایی و ناآگاهی نسبت به رسالت، هدف و کارکرد دانش فقه باعث میشود که ما از فقه و گاهی از حوزۀ علمیه یک انتظاراتی داشته باشیم که اصلا رسالت دانش فقه نیست. اگر خواستید در حین عرایضم به آنها هم اشاره خواهم کرد.
رسالت اول دانش فقه این است که رفتارها را تنظیم میکند، رسالت دومی که دارد پشتیبانی از نظام تقنینی است. ببینید بالأخره هر جامعهای برای ادارۀ خود نیازمند یکسری قوانین است. دانش فقهی از این پشتیبانی میکند. من فکر میکنم تنها نهاد فقهی زنده و پویای دنیا الان فقه اسلامی است، یعنی فقه ادیان دیگر آن پویایی قبلی را ندارد. خود این هم یک بحث دراز دامنی است که الان موضوع گفتگوی ما نیست. ولی پشتیبانی از نظام تقنینی وظیفۀ دانش فقه است.
عرصۀ سومی که فقه به آن خواهد پرداخت و به نظر میرسد که در این موضوع بحث هنر هم بیشتر با آن کار داریم پشتیبانی از نظام تبلیغی است. نظام تبلیغی که میگویم، منظورم هنجارسازی است. منظور من از تبلیغ، گسیل مبلغین به شهرها و روستاها نیست. الان خود صداوسیما و رسانه یک کار تبلیغی است.
شما در رسانه میخواهید یک هنجاری را درست کنید. منظور من یک هنجارهای الزاما متعالی و سخت و پیچیده نیست. مثلا به شما عرض میکنم که ما یک هنجاری داریم که بچهها از کودکی میدانند و میگویند که دروغگو دشمن خدا است. این یک هنجار شده است. فرد متدین باشد، متدین نباشد، نماز بخواند، نخواند، هیئت برود یا نرود، میگوید که دروغگو دشمن خدا است. شما این را که بگویید برای همه آشنا است. پشتوانۀ دروغگو دشمن خدا است که تبدیل به یک هنجار شده است، چیست؟ این است که دروغ حرام است. «الکذبُ حرامٌ». ادلۀ آن چیست؟ روایات و آیات است. خود نظام هنجاری نیاز به یک پشتیبانی دانش فقه دارد که فقه بگوید؛ چه هنجارهای خوبی است که باید ساخته شود.
متأسفانه ما هنجارها را هم تقلیل دادهایم در حد اینکه مثلا فرض کنید در بحث هنر که احتمالا در این جلسه یا جلسات بعدی بیشتر به آن میپردازیم، مثلا ارتباط زن و مرد به چه نحو باشد؟ یا نوع حجاب بانوان به چه صورتی باشد؟ کذب و هجو و هذلی که صورت میگیرد، چه احکامی دارند؟
من فکر میکنم در مقولۀ هنر، دانش فقه عرصههای جدیدتر و مهمتری را هم دارد که باید نسبت به آنها پاسخ دهد و البته الان دارد در رابطه با آنها در محیطهای فقهی گفتگو میشود و پاسخ داده میشود. مثلا یک عرصۀ مهم این است که در یک اثر نمایشی که حالا در مدیوم سینما، تئاتر یا تلویزیون باشد، اگر یک اثری ترویج خشونت کند، حکم این به لحاظ فقهی چیست؟ اگر یک اثری ترویج مصرفگرایی کند، ترویج دنیادوستی و دنیاپرستی را بکند، ما باید با این چه کنیم؟
ما در فقههای دیگر هم این را داریم. مثلا در فقه مدیریت شهری.
مجری: ترویج تجمل کند.
بله. مثلا در فقه مدیریت شهری من با کمک دوستان تقریبا ۶ سال پیش آن مجموعۀ ۷ جلدی فقه مدیریت شهری را که به نگارش درآوردیم، خب یکی از پرسشها این است که وقتی ما یک مال و یک پاساژ بزرگ درست میکنیم، ممکن است تک تک گزارهها درست باشد، مثلا فرض کنید یک خانم بیحجاب در آنجا نباشد، موسیقی حرامی پخش نشود، همۀ اینها را درست کنیم ولی اصلا این «مال» و این مجموعۀ بزرگ ترویج دنیاپرستی میکند و ذهنها را خراب میکند. این ترویج جمل میکند، این چیزی است که ما را از واقعیات زندگی دور میکند. منظور من از واقعیات زندگی، الزاما واقعیات دینی زندگی نیست. از همین زندگی روزمرهمان دورمان میکند و ما لنگ چیزهایی میمانیم که اصلا برای ما سودمند نیست. فقه باید به اینها پاسخ دهد.
در رابطه با فقههای معاصر که شما فرمودید، قبل از اینکه عرصههایی که فقه میتواند در موضوعات معاصر کنشگری کند را بخواهم بگویم و تقریبا کارهایی که در حوزههای علمیه و محیطهای فقهی صورت گرفته را به طور خلاصه یک گزارشی دهم که بینندگان عزیز آشنا شوند که چه کارهایی دارد صورت میگیرد.
قبل از آن یک نکتهای را خدمتتان عرض کنم که من فکر میکنم خیلی قضاوتهایی که در رابطه با دانش فقه و حوزه میشود، قضاوتهایی است که ناشی از ناآگاهی است و قضاوتهای درستی نیست، مثلا خود سؤال حضرتعالی و پرسشی که شما فرمودید این است که چرا در حوزهها نسبت به فقههای معاصر کم پرداخته میشود و نسبت به فقههای معاصر پرداخت خوبی صورت نمیگیرد؟ اگر همین امسال را در نظر بگیریم، ۸۵ درس خارج در حوزۀ علمیۀ قم در موضوعات فقه معاصر است. ما در پژوهشگاههای فقهی که داریم که گاهی موضوع پژوهشگاه، فقه است و یا گاهی یک پژوهشکدۀ فقه دارند. سالانه بیش از ۱۰۰ جلد و صدها جلد کتاب فقهی در موضوعات معاصر و مقالاتی داریم که تعدادشان خیلی بیشتر است. چطور میشود با این حجم تولید بالا بگوییم که الان حوزه چرا کار نمیکند؟
مجری: البته ما به نسبت نیاز جامعه و اولویتهای نیاز و تعداد درسهای خارجی میگوییم که در حوزۀ علمیۀ قم برقرار است. شما درسهای خارج را در نظر بگیرید و نسبت بگیرید و بعد اینکه مثلا من فکر نمیکنم در حوزۀ علمیۀ خراسان به این موارد بپردازند. با این نگاه و بحث نیاز عرض کردم.
بله. ببینید من در مورد مثلا حوزۀ خراسان که شما فرمودید این را بگویم که اتفاقا حوزۀ خراسان مثلا اگر ۴۰ درس خارج دارد، حداقل نیمی از آنها در مورد فقههای معاصر است. ما در حوزۀ خراسان که شما فرمودید ۴-۵ درس خارج فقه پزشکی داریم، اصلا کارگروه فقه پزشکی در آنجا وجود دارد، کارگروه فقه رسانه داریم.
مجری:مثل کارهایی که آقای مروارید کار میکنند.
بله. ۷-۸ سال است که دفتر تبلیغات حوزۀ خراسان، اولویت فقهی خودش را فقه شهر و شهرنشینی قرار داده است. همایش برگزار کرده، کتاب نوشته، مجموعۀ گفتگوها و نشستهایی دارد. چه کارهایی باید صورت بگیرد که حتما ما تصدیق کنیم که در فقههای معاصر دارد یک فعالیت و کاری صورت میگیرد.
من فکر میکنم که گاهی با ادبیاتی این موضوعات از منظر نوگرایی مورد گفتگو قرار میگیرد که خود ادبیات، ادبیات کهنهای است و فرد با یک ادبیات کهنه میخواهد حوزه و دانش فقه را متهم به عدم پرداخت به موضوعات نوپدید و معاصر کند. برای مثال همین ادبیات دوگانۀ سنتیها و مدرنها که میگویند در حوزه چرا سنتیها به این موضوع نمیپردازند. من نمیدانم که سنتیها چه کسانی هستند؟ الان چه کسانی سنتی میشوند؟ مراجع تقلید ما، اساتید درجه ۱ حوزه و شاگردان مهم این مراجع، همه الان دارند درس خارج فقه معاصر میگویند. حاجآقای علیدوست که افتخار دارم در خدمت و در کنار ایشان هستم، ایشان ۳ سال است که درس خارج فقه هنر را دارند. بقیه هم به همین منوال هستند.
مجری:اگر اجازه دهید بحثمان را به آن فضا هدایت کنیم. من مجدد در مورد آن عرصهها و گسترهها سؤال میکنم. من از آقای علیدوست سؤالی بپرسم و برگردیم و به بحث خودمان نزدیکتر شویم. چون در اینجا اصلا بنای ما بر این نیست که عملکردها را مورد بررسی قرار دهیم. ما بر اساس نیاز صحبت میکنیم. یعنی من به عنوان یک شهروند و به عنوان کسی که اتفاقا در این کشور در عرصۀ هنر کار کردهام، یعنی هنرمندی بودهام که در یک حوزۀ خاصی اشتغال داشتم و کار کردهام و با مسائلی روبهرو بودهام… . شما فقه پزشکی که میگویید به این دلیل بوده که مسئلۀ پزشکی مبتلا بوده است و چون مثل یک آیینه در جلوی چشم بوده به آن پرداخته شده است ولی هنر همیشه مغفول بوده است.
حالا حاجآقای علیدوست! از همین میخواهم استفاده کنم که ما دو تا مصرف کنندۀ اصلی در فضای هنر داریم که یکی خود هنرمندان هستند که درگیر هستند. نقاشی است که میخواهد نقاشی کند، داستاننویسی است که میخواهد داستان بنویسد. سینماگر، بازیگر و عرصههای مختلفی هستند و یکی هم مردمی هستند که میخواهند از فرآوردههای هنری استفاده کنند، از محصولات و آفریدههای هنری استفاده کنند. فقه هنر به هر دوی این حوزهها برمیگردد.
سؤال من این است که بههرحال هر چیزی یک فلسفه و یک چیستی و چرایی دارد، در پزشکی برای ما تقریبا روشن است و همیشه برای ما مسئله بوده است، به این بپردازیم که فلسفۀ فقه هنر چیست؟ چرا اساسا به فقه هنر احتیاج داریم؟ این برای این دو جنس مخاطب خیلی مهم است، هم برای هنرمندی که دارد کار میکند و هم برای مصرف کنندهای که از هنر استفاده میکند که چرا فقه باید راجع به هنر نظر دهد؟ در پزشکی تقریبا روشن است ولی در هنر خیلی برای عامه روشن نیست.
– استاد علیدوست:
اگر تصور کنیم که یک بار بحث، بحث مرحلۀ اطلاع است، یعنی افرادی باید از فقه اطلاع داشته باشند. یک مرحله هم مرحلۀ تخصص است. یک مرحله هم مرحلۀ تمحض و تمرکز است. به این دقت داشته باشید که تمحض و تمرکز بعد از تخصص است. ما الان در فقه با پدیدۀ تمحض و تمرکز مواجه هستیم. فقیه ما بعد از اینکه چند سالی از فقه اطلاع پیدا میکند، مطالعات فقه دارد و در آن ساحت تخصص پیدا میکند، صاحبنظر میشود که به هر بابی وارد شود باید بتواند نظر دهد. مرحلۀ سوم این است که باید روی یک بخش فقه متمرکز شود. اگر ما در گذشته جامع معقول و منقول داشتیم، علامه ذوفنون داشتیم، اینها امروزه دیگر مَجاز و شوخی است. حتی امروزه نمیتوان گفت که فقیه ما در تمام ساحتهای فقه میتواند متمحض و متمرکز باشد. لذا من میخواستم به آن بخش سؤال شما پاسخ دهم که چرا فقههای مضاف مطرح میشود؟ چرا ۵۰-۱۰۰ سال پیش نبود ولی الان دارد این گرایشات پیدا میشود. شاید الان بیش از ۳۰ عنوان – جناب آقای درّی بهتر آمار را دارند – عنوان فقههای مضاف داریم که یکی هم فقه هنر است.
اینکه شما فرمودید دو گروه با فقه هنر درگیر هستند، من عرض میکنم که سه گروه با فقه هنر درگیر هستند؛ یکی هنرمندان هستند. بالأخره اگر یک هنرمندی بخواهد کار هنری خودش را در حدود شریعت ارائه دهد، خیالش راحت باشد این کاری که دارد میکند درست یا نادرست است. میبینید که یک مجسمهساز ما گاهی اوقات وقتی مجسمه میسازد، مثل نانی که خرده شیشه لای آن است دارد میخورد. یعنی دلش قرار ندارد. لذا مجسمه را میسازد و سر آن را ناتمام میگذارد، پشت آن را خالی میگذارد و قرار ندارد. همینطور نقاش ما و دیگران و دیگران.
او باید وظیفهاش را بفهمد و آن فقیه متمحض و متمرکز ما که موضوع را هم دقیقا شناخته باید بتواند جواب این هنرمند را بدهد. به همین ملاک که باید جواب هنرمند را بدهد، باید جواب مردم را هم بدهد. یعنی شخصی سؤال میکند که من از این موسیقی و این صدا خوشم میآید. آیا میتوانم از این صدا استفاده کنم یا نمیتوانم استفاده کنم؟ اگر بپذیریم که شریعت در ساحت هنر ورود دارد و فقه ما کاشف شریعت است، قهرا باید سه گروه در اینجا درگیر شوند.
منتها نکتهای را عرض میکنم و بحث را تمام میکنم. برای مخاطبان جالب است، وقتی فقهای ما چنین بحثهایی را انجام میدهند، من تعبیر به درس دوضلعی یا حتی سهضلعی میکنم. یعنی چه؟ یعنی فقیه ما باید بحث کند، در کنار فقیه ما هم کارشناس بیاید و کارشناسیاش را ارائه دهد و اگر لازم باشد یک نیروی سومی که آن پدیده را نزدیک فقه کند، نزدیک کند. درس دوضلعی یا سهضلعی است.
جالب است بدانید ما در سومین همایش فقه هنر که در شیراز برگزار کردیم که قبل از کرونا بود، دو روز یا سه روز بود و ما در آنجا دقیقا وقت را تقسیم کردیم. بعضی از خانمها یا آقایان از سینما آمده بودند، از صداوسیما و نهادها با تخصصی که داشتند آمده بودند. آنها مشکلات کار خودشان را میگفتند و فقیهان و حقوقدانانی که بودند – چون هم بحث فقه و هم بحث قانون است – آنها هم بررسی میکردند. آن همایش به قدری باشکوه بود که انشاءﷲ کتاب آن، کتاب سوم است که هنوز بیرون نیامده است.
لذا به نظرم در دروس تخصصی خیلی میتواند بشارت باشد چون در جهان اسلام نمونه ندارد که در کنار فقیه یک کارشناس، یک هنرمند، یک مجسمهساز و یا یک موسیقیدان باشد. البته هنوز به شکل گسترده مطرح نشده است ولی خب رگههایی از آن کار که نمونۀ آن هم همان همایش سوم شیراز است، برگزار شده است.
مجری: من یک نکتهای را به بینندگان اشاره کنم که تا جایی که من اطلاع دارم و پیگیری کردم، اساسا یکی از مطالبات مقام معظم رهبری اتفاقا فقه هنر است، یعنی ایشان به صورت ویژه حتی به برخی از نهادهای حوزوی دستور دادهاند که مثلا طراحی سطح ۴ فقه هنر را داشته باشند. یکی از اتفاقات خیلی خوبی که افتاده همین همایش ملی فقه هنر است که جناب استاد علیدوست اشاره کردند و تحت اشراف ایشان انجام شده است. خوشبختانه مجموعه مقالاتی که به این همایش اول و همایش دوم ارسال شده است، منتشر شده است. این چیزی که من در اینجا دارم، مقالات همایش اول را دبیرخانۀ شورای فرهنگ عمومی و دفتر تبلیغات اسلامی و مقالات همایش دوم را پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت ارشاد منتشر کرده است.
آقای درّی! من میخواهم سؤال را اینطور مطرح کنم که ممکن است یک نگرشهای خیلی ساده و اولیهای در جامعه مطرح شود که مثلا من داستاننویس هستم و اساسا چون داستان مبتنی بر تخیل و خیال است، این کذب است. ممکن است همچنان یک نگرانی اینچنینی وجود داشته باشد. حالا ما که از فقه هنر میگوییم، آن عرصههایی که میخواهیم به آن بپردازیم و آن گسترۀ فقه هنر کجا میشود؟ یا اگر بتوانیم به این بپردازیم که اصلا مسئلهشناسی فقه هنر چیست؟
– حجتالاسلام والمسلمین درّی:
بله. عرض کنم که من در ابتدا جایگاه فقه هنر را بگویم. ما یک صحبتی در مورد جایگاه فقه کردیم که چه کاری از فقه برمیآید. من فکر میکنم یکی از مهمترین ابواب فقهی ما – چه معاصر و چه غیرمعاصر – قطعا فقه هنر است. چرا؟ ببینید کارکردی که خود هنر دارد باعث میشود که فقه آن هم دارای اهمیت شود. هنر چه کارکردی دارد؟ یکی از مهمترین کارکردهای هنر اقناع افکار عمومی است. گاهی شما با دلیل و برهان و برنامه و گزارش افکار عمومی را قانع نمیکنید ولی از طریق هنر میتوان آن را قانع کرد. مثلا میبینید بعضی ترانههایی که الان برای حب وطن و ترویج دوست داشتن وطن و کشور خودمان ساخته میشود. اینها حس وطندوستی افراد را خیلی بیشتر میکند و ترغیب میکند. شما در جبههها میدیدید که افرادی میآمدند و اشعاری را میخواندند که از طرق مختلف برای رفتن به جبهه و حماسهآفرینی برای کشور ترغیب شوند. لذا خود اقناع افکار عمومی مسئلۀ مهمی است.
من میخواهم کمی گستردهتر از اقناع افکار عمومی صحبت کنم. اصلا برای جا انداختن یک موضوع و یک مطلب، هر کشوری چه اسلامی و چه غیراسلامی میخواهد یک موضوعی را جا بیاندازد که گاهی موضوع خوبی است، مثلا تقویت نهاد خانواده است و برای آن فیلم میسازند. مثلا بعضی فیلمهای اخیر که طبیعتا در این برنامه نباید از آنها نام ببریم، میخواهند این را جا بیاندازند که اگر فرزندی، فرزند معلول و سندرم داون است، شما نباید او را طرد کنید و به پرورشگاه بفرستید. یک فیلمی میسازند که موضوع آن یک چیز دیگری است و چالشهای آن هم چالشهای دیگری است، ولی آن نقش مرد یک فرزندی دارد که سندرم داون است و کاملا از او محافظت میکند و یا پدر پیرش را تحت هیچ شرایطی نگه میدارد. بعضی فیلمهایی که اسکار هم گرفتند یکی از موضوعات مهم آنها این بود که حاضر نیست پدر پیرش را رها کند. این تقویت خانواده و جایگاه پدر است. این اقناع افکار عمومی و جا انداختن است.
مسئلۀ بعدی تمدنسازی است. ببینید اگر ما بخواهیم تمدنی بسازیم، حالا ما میخواهیم تمدن ایرانی – اسلامی را بسازیم، چینیها ممکن است بخواهند تمدن چین را بسازند. در هر تمدنی شاید من بتوانم به شما بگویم که مهمترین رکن تمدن، هنر است. الان تمدنهایی که در گذشته وجود داشتهاند که بعضی باقی هستند و بعضی هم از بین رفتهاند، اگر به شما بگویم که شما از آن تمدن چه میدانید؟ اولین چیزی که به ذهن شما میآید معماری آن تمدن است.
مجری: در واقع جلوۀ تمدن در هنر است.
نقشهای ترسیمی و تجسمی است که آن تمدن بر جای گذاشته است. الان فرض کنید از دورۀ هخامنشی صحبت میکنیم، دورۀ هخامنشی چیست؟ تخت جمشید است، فلان کتیبه است. اینها که همه هنر هستند. ما هیچ گزارۀ دانشی را معرفی نمیکنیم. اصلا برای تمدنسازی رکن مهم هنر است. یعنی اگر کسی واقعا بخواهد تمدنی را بسازد و نقش هنر را نادیده بگیرد، معلوم است که چنین کسی خودش را مسخره کرده است. تمدنسازی بدون هنر اصلا میسر نیست. لذا شما میبینید که وقتی ما بخواهیم تمدن اسلامی را بسازیم، اهل بیت(ع) در هنری که در آن زمان وجود داشته است، مثلا چقدر به شعر بها میدادند، به شعرا صله میدادند که بیایید شعر بگویید، در وصف اسلام شعر بگویید. اینها را توسعه میدادند.
مجری: به فقها صله نمیدادند ولی به شعرا صله میدادند.
بله. میگفتند که این هنر و شعر است که میتواند در تقویت افکار عمومی و تمدنسازی تأثیرگذار باشد.
من میخواستم جایگاه آن را بگویم و بعد به سراغ مسئلهشناسی فقه هنر برویم. من فکر میکنم فروکاستن موضوع هنر به برخی از موضوعاتی که البته نمیگویم اینها مسئله و موضوع نیست و جای پژوهش ندارد ولی اگر در رنکینگ مسائل هنر، در طبقهبندی مسائل هنر بخواهیم لیست کنیم که چه مسائلی وجود دارد حتما جزء ۱۰ مسئلۀ اول واقعا نیستند. من در هنرهای نمایشی به شما عرض کردم که مثلا بحث روابط زن و مرد، بحث هذل و آن کذبی که شما گفتید و یا موضوعاتی که در فقه خیلی در رابطه با آن کار شده است. حاجآقای علیدوست، استاد هستند و میدانند که در مکاسب محرمه سالها است که فقها بحث کذب را مطرح کردهاند. بحث روابط در کتاب النکاح مطرح شده است. اینها موضوعات جدید و نوپدیدی نیست. ما یک موضوعات جدیدی داریم که به نظر میرسد باید به آنها پرداخته شود. شاید اگر ما سرفصلهای فقه هنر را تقریبا به ترتیب همین هنرهای هفتگانه. چون در هنرهای هفتگانه، سینما غیر از تئاتر و تلویزیون جایگذاری شده است ولی در ترتیب فقه هنر، همۀ اینها داخل در فقه هنرهای نمایشی محسوب میشوند.
اگر بخواهیم اینها را لیست کنیم، ما یک موضوع هنرهای ترسیمی را داریم که بحث نقاشی است. شما میبینید که الان ما تایپوگرافی داریم، نقاشیهای حجمنما داریم. اینها خیلی پرسشهای متعددی را فراروی فقها و مردم قرار میدهد. هنرهای تجسمی که روشن است، بحث مجسمهسازی و اینها که هستند. در هنرهای نمایشی من خدمتتان عرض کردم که مثلا رویکردهایی که یک فیلم یا یک رسانه دنبال میکند، این رویکرد جایز است یا این رویکرد جایز نیست؟
مثلا یک نمونه به شما بگویم، بحث نشان دادن تصویر امامان و امامزادگان… .
مجری: که خیلی هم مطرح است.
بله. به قول شما صداوسیماییها تا الان یک فیلم الف ویژۀ ما به خاطر همین مسئله پخش نشده است. درست است؟ کلی هم هزینه شده بود. تصویر امامان و امامزادگان یک مسئلۀ خیلی مهمی است. بعضی فکر میکنند که حالا ما فتوا دهیم که جایز است. چه اشکالی دارد؟ چرا ما اجازۀ پخش یک فیلم را نمیدهیم به خاطر اینکه تصویر یک امام و امامزاده در آنجا نمایش داده شده است؟
من عرض میکنم که موضوع فراتر از این مسئله است. شما وقتی تصویر فردی که یک قداستی حول او هست و یک تصویر ذهنی مردم از او دارند و شما هر تصویر خارجی نشان دهید حتما مطابق آن تصویر ذهنی نیست، آیا جایز است ما یک تصویری نشان دهیم و تصویر ذهنی مردم را جایگزین کنیم؟ الان مثلا فیلم مختار که ساخته شده است، تصویر ذهنی مردم از مختار همان بازیگری است که در فیلم مختار است. این بازیگر بعد چه میشود؟ قبل چه بوده است؟ مگر ما میتوانیم بازیگر را کنترل کنیم و بگوییم که شما این فیلم را بازی نکن و اینگونه رفتار کن؟ نمیخواهم بگویم که تصویر را نشان دهیم یا ندهیم.
من دارم عرصهها و جدیت موضوع را خدمتتان عرض میکنم. مثلا ما یک بحثی به نام موسیقی داریم. موسیقی خیلی موضوع مهمی است. اینکه میگویم مهم است منظورم این نیست که حلال یا حرام کنیم. این موضوع مهمی است. من اگر بخواهم اهمیت موسیقی را به شما بگویم، به نظر من مسئلۀ موسیقی مسئلۀ طرب و اینها نیست. در هنرهای نمایشی موسیقی جایگاهی دارد. خود شما در تئاتر کار کردهاید و میدانید که موسیقی جایگاهی دارد که بعد از انقلاب دو تا فیلم در دهۀ ۷۰ بدون موسیقی متن کار شدند و این و فیلم اختصاص به ذکر پیدا کردند که عجب کار عجیبی شد، ما یک فیلم بدون موسیقی متن ساختیم. یعنی اصلا نمیتوان فیلمی را بدون موسیقی متن ساخت. به قول شما اصلا آن درام بدون موسیقی متن درنمیآید.
یا هنرهای دیگر… . اصلا من فکر میکنم که اگر کسی بگوید که هنر یعنی موسیقی. حرف به گزافی نگفته است. چرا؟ چون شما هنرهای نمایشی را بدون موسیقی نمیتوانید درست کنید. هنرهای ترسیمی و تجسمی… . شما یک نمایشگاه نقاشی و مجسمه به من نشان دهید، یک نمایشگاه عکاسی به من نشان دهید که موسیقی در آن نباشد. اصلا ما گالری بدون موسیقی نداریم. در هنرهای دیگر هم همینطور است. در حرکات نمایشی… . ما یک هنرهای نمایشی داریم، یک حرکات نمایشی که به آن رقص و باله و حرکات موزون میگویند که همۀ اینها همراه با موسیقی است. موسیقی یک موضوع جدی است.
حالا ما در برخورد با مقولۀ موسیقی چه رویکردی داشته باشیم؟ موسیقی آن نکتهای است که ممکن است فسادانگیز باشد، بد باشد، برای جامعه خوب نباشد، طرب است؟ اینکه طرب چیست یک بحث دیگری است. آن موضوع طرب است؟ یا به گفتۀ برخی از فقها اضلال و گمراه کردن است؟ اصلا طرب نیست. زمانی ممکن است یک موسیقی طربانگیز باشد ولی اتفاقا در خدمت اهداف اسلام یا میهن و کشور ما باشد.
به نظر میرسد که این موضوعات باید مورد گفتگو قرار بگیرد که تا کنون هم مورد گفتگو قرار گرفته است. اگر بخواهم در حرکات نمایشی به شما یک موضوعی را عرض کنم. من فکر میکنم که الان واقعا موضوع کشور ما و جامعۀ اسلام دیگر موسیقی نیست. الان سالها است که کسی از ما در مورد موسیقی سؤال نمیکند. خود متدینین مسئله را به نحوی حل کردهاند. نمیگویم که درست حل کردهاند، میگویم که مورد پرسش نیست. الان سؤالی از این مطلب نمیشود. الان یکی از موضوعات اصلی هنر چیست؟ موضوع رقص است که تحت عنوان حرکات نمایشی در آن هنرهای هفتگانه مندرج هست.
مجری: یا حرکات موزون.
بله. رقص الان دیگر آن حالت سابق را ندارد که ما در مجلس عروسی کسی را به زور بلند کنیم و بگوید که بلند نمیشوم. بگوییم: آقا! بلند شو و به اینجا بیا و یک رقصی بکن. اینطور نیست. الان رقص به نحوی شده است که در یک سن نمایش، آن رقصنده از سمت راست سن که شروع به رقصیدن میکند به سمت چپ میرود و وقتی برمیگردد همان قدمهایی که رفته را برمیگردد، یعنی چند سال نیاز به بدنسازی و تمرین دارد که شما بتوانید این رقص را انجام دهید. میخواهم بگویم که بعضی رقصها از آن حالت طرب و یک فعالیت بدوی و دفعی خارج شده است و تبدیل به یک هنر دشوار شده است. این که میگویم منظورم این نیست که چون اینطوری است حلال است. میخواهم بگویم که تغییر ماهیت داده است. ما باید دوباره در این زمینه یک اجتهاد نو کنیم و مورد گفتگو قرار دهیم.
باز هم تصریح میکنم؛ هر فتوایی میخواهیم بدهیم، بدهیم. من اصلا در اینجا نمیخواهم فتوا بدهم و فتواسازی کنیم ولی میگویم که اینها دیگر تغییر پیدا کرده است. شما اگر به موسیقی آنطور نگاه کنید و به حرکات نمایشی اینطور نگاه کنید، ممکن است در نگاه شما به مقولۀ هنر تأثیر داشته باشد.
دغدغهای که حاجآقای علیدوست بارها هم با حقیر و هم در سخنرانیهایی که داشتهاند مطرح کردهاند همین بوده که موضوعات فقه معاصر را اینطور نکنیم که ما همان بحثهای قبلی خودمان را داشته باشیم و نام آن را فقه معاصر بگذاریم. نه، رویکرد معاصر هم داشته باشیم. ایشان در دروسی که نسبت به فقه معاصر تدریس میکنند این را دارند.
مجری: من خیلی خوشحالم که دوستان حوزوی ما با همین دقت به مسائل نگاه میکنند. من یکی، دو سؤال دارم، وقتمان کم است ولی باید اینها را بپرسیم، مهم است. چون خود من هم آغشته به هنر هستم. ما یک مسئلهای به نام بحث عرفیگرایی داریم. خیلی از چیزهای ما دارد به شدت عرفی میشود. حتی خیلی از امورات دینی امروز ما… . مثلا شما مداحی را در نظر بگیرید. من نمیخواهم از برخی از مداحانی که الان هم در جامعه راجع به آنها بحث است، نام ببرم. با توجه به اینکه هنر به شدت با این عرفی شدن همراه و نزدیک است و یا آن را دنبال میکند، فقه نسبت خودش را با این مسئلۀ عرف چطور دارد؟ ما در موسیقی این را خیلی داریم. یعنی در مسئلۀ موسیقی، مسئلۀ عرف و اینها خیلی برای ما مطرح است. فقه چطور میتواند در این عرصهها برای ما تعیین تکلیف کند و با مسئلۀ عرف هم دچار تناقض و درگیریها نشود؟
– استاد علیدوست
بله. ببینید بحث در واقع رابطۀ عرف با فقه و با شریعت است. آنچه که الان به سؤال شما مربوط میشود این است که ممکن است عرف موضوعساز و یا موضوعزدا باشد. یکی از مواردی که باید فقیهان دقت کنند همین است که این موضوع ممکن است در گذشته یک حکمی داشته اما عرف آن را عوض کرده است. گاهی همین شلواری که پای آقایان هست، یک زمانی میگفتند که تشبه به کفار است و لذا بعضی هم احتیاط میکردند که این کار صورت نگیرد. اما الان کسی این حرف را میزند؟ خیر. یا در گذشته مخصوصا در بین عربها نامگذاری هیچ زشتی نداشته است. نام هر جهنده و جانوری را روی بچههایشان میگذاشتند، ولی آیا الان در عرف ایران ما همین کار صورت میگیرد؟
پس عرف چه میکند؟ موضوع را عوض میکند، موضوع را میسازد. اگر بخواهیم در هنر این مطلب را پیاده کنیم، نباید بترسیم. از فرمایش شما گاهی اینطور برداشت میشود که چون هنر به نوعی با عرف قرین و دست به گردن است، بنابراین اگر فقه بخواهد دنبال آن باشد، فقه، عرفی میشود. من این را اصلاح میکنم و واهمه هم ندارم و واهمه هم نباید داشته باشیم و آن هم این است که اگر واقعا موضوع عوض شود. ممکن است یک رفتاری در گذشته اضلال و گمراه کردن بوده و یا مصداق طرب و شادی ناموجه و حالت خفّت و سبکی ناموجه بوده است که در اصطلاح به آن طرب میگویند ولی الان ممکن است آن وضعیت را نداشته باشد. یا یک نقاشی در یک زمانی یک پیام دارد و در زمان دیگری، پیام دیگری دارد.
این مسئلهای که جناب آقای درّی اشاره کردند؛ در نشان دادن سیمای معصوم به شکل بدون پوشش ممکن است زمان اثر بگذارد. در یک مقطعی اگر این کار انجام شود، قداستزدایی میکند، اما در یک مقطعی ممکن است نکند. از این جهت ما نه میتوانیم هنر را از عرف بگیریم و نه باید بترسیم که اگر این یک پدیدۀ عرفی است، پس فقه را عرفی میکند.
یکی از مواردی که من در کتاب فقه و عرف شمردم فکر میکنم کارآیی هفتم عرف است که عرف موضوعزدا، یعنی یک موضوع را از بین میبرد، مثلا موضوع حرمت را از بین میبرد. یا موضوعساز است. یعنی یک موضوع درست میکند که فقیه در آنجا بگوید که این واجب است، این حرام است.
پس بنابراین عرفیت هنر در جای خودش هست. باز الان ممکن است بعضی مخاطبان بگویند که یعنی فقه باید به دنبال عرف باشد؟ شما دوست دارید اینطور تعبیر کنید. اما بههرحال باید به مصادیق و عرفها نگاه کنیم. هیچ واهمهای هم نیست و مشکلی هم ندارد.
مجری: وقت ما تقریبا رو به پایان است و من هنوز دو تا سؤال دارم که یک سؤال از حاجآقای درّی و یک سؤال هم از حاجآقای علیدوست است. اگر هر کدام از دوستان در حد ۲-۳ دقیقه عنایت کنند، ممنون میشوم.
- آقای درّی! فقه هنر مهم است و حوزهها باید با تمام نکاتی که اشاره شد به آن بپردازند، اما خود هنر یک مفهومی است که در تعریف آن یک اختلاف نظری در بین خود اندیشمندان حوزۀ هنر وجود دارد و حتی در حوزههای تخصصی هم که شما وارد میشوید، مثلا در همین عرصۀ نمایش اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. اولا حوزه الان باید نسبت به مسئلۀ هنر چه کند؟ یعنی خود مسئلۀ هنر طرح بحث شود، دوستانی که قرار است مدارج حوزوی را طی کنند به تدریج با این مفهوم، آن عرصهها و گسترههایی که شما اشاره کردید، باید با اینها آشنا شوند، فرضا اگر از نمایش حرف میزنیم، مثلا تفاوت بین ژانرها را درک کنند. این را به اختصار بگویید که اصلا پیشنهاد شما چیست؟ یا اینکه چه اتفاقی افتاده است؟ یا اینکه نسبت حوزه با این قصه چیست؟ یک سؤال هم از خدمت حاجآقا بپرسیم.
– حجتالاسلام والمسلمین درّی:
شما سؤال دراز دامنی را فرمودید و زمان هم کوتاه است. من سعی میکنم خیلی کوتاه عرض کنم.
آقای استادی! یک بدبینی طولانیمدتی بین فقها و هنرمندان وجود داشته است که این هم نه مربوط به قبل از انقلاب و نه مربوط به بعد از انقلاب است و مربوط به قرنها است.
مجری:گویی بین این ها گفتگو نیست.
بله، یک بدبینی وجود دارد. فقها به آنها مطرب میگویند و آنها هم فقها را به عنوان افراد دوگماندیش میدانند. چه باید بکنیم؟ گاهی بعضیها جلساتی میگذارند مثل اینکه با هم ناهار یا شام بخورند. مثل اینکه یک مدتی قبل از بازی استقلال و پرسپولیس با هم شام میخوردند. اینها سودمند نیست. راهحل به نظر من چیست؟
ما در مدرسۀ فقه هنر که چند سال است تشکیل شده است… .
مجری:یعنی ما جایی را داریم که راجع به فقه هنر دارد کار میکند.
ما یک مدرسۀ فقه هنر داریم که حقیر مدیر آنجا هستم و حاجآقای علیدوست هم عضو هیئت امنای آنجا هستند. در مدرسۀ فقه هنر، ما هم دورۀ آموزش عالی داریم، سطح ۳ حوزه و کارشناسی ارشد را داریم. و از سالهای بعد دکتری.
مجری:در آنجا برای این موضوع چه کردهاید؟
تا الان سه تا همایش فقه هنر برگزار کردهایم و چهارمین مورد هم دارد کار میشود و از پوستر آن دارد رونمایی میشود و مقالات آن نوشته میشود. ما امید داریم که هر سال یا هر یک سال درمیان این همایش فقه هنر را برگزار کنیم.
مجری:با هنرمندان درگیر هستید؟ آدمهایی که در آنجا هستند هنر را… .
بله، در همان همایش سوم که آقای علیدوست فرمودند چند نفر از کارگردانان مشهور مثل آقای شعیبی آمدند. در این مدرسۀ هنر که به صورت مؤسسۀ آموزش عالی هنر اسلامی هم هست، خیلی از بازیگران شهره و کارگردان تحصیل کردهاند، ارشد و دکتری گرفتهاند. تقریبا به شما بگویم که بسیاری – شاید نتوانم بگویم همه – از هنرمندانی که شما میتوانید نام ببرید در آنجا یک گذری دارند، یک تدریسی دارند.
مجری:پس این تعامل الان وجود دارد.
بله، تدریس دارند، یا در آنجا درس میخوانند و یا به جلسات میآیند. نمیخواهم بگویم کافی است. ببینید ما هر ماه یک نشست را در موضوعات فقه و هنر برگزار میکنیم، یک ارائه کننده داریم، یک ناقد حوزوی و یک ناقد هنرمند داریم.
من میگویم که راهحل چیست؟ راهحل بسترسازی برای ارتباطات عادی بین فقها و هنرمندان است. جلسات شام و ناهار و صبحانه سودمند نیست. ارتباط عادی باشد. یعنی پروژه تعریف کنیم و یک بخشی بر عهدۀ فقیه باشد و یک بخشی بر عهدۀ هنرمند باشد. یک بحث علمی بگذاریم و یک بحث موضوعشناسی با شما باشد و فقهپژوهی هم با آنها باشد. این ارتباطات عادی است که این ارتباط و بدبینی و سوءتفاهم ها را برطرف میکند.
مجری:میتوانیم انتظار داشته باشیم که یک زمانی یک فقیه یا یک فقهپژوهی پشت صحنۀ یک فیلم سینمایی برود که اصلا با این فرآیند یک بار آشنا شود.
آقای استادی! خیلی اتفاق افتاده است. شما میگویید مگر میشود؟ من مثلا به شما میگویم که الان مشاور سریال سلمان فارسی کیست؟ آقای جعفریان هستند که آقای جعفریان سالها در آنجا هستند. ایشان ناظر مباحث دینی بسیاری از سریالها هم بودهاند. نمیگویم که کافی است. ببینید الان برخی از کارگردانان مشهور به منزل حاجآقای علیدوست رفت و آمد دارند و با ایشان جلساتی دارند، در همایشها یکدیگر را میبینند. این ارتباطات عادی کم است ولی دارد شکل میگیرد.
شما فرمودید که در رابطه با اینکه چه کارهایی در عرصۀ هنر باید انجام شود و چه کارهایی صورت گرفته است، یک پرسش دیگری هم داشتید که فراموش کردم.
مجری:من گفتم در نظام حوزه برای اینکه دوستان طلبه و کسانی که قرار است این مدارج را طی کنند و به اجتهاد برسند، اینها سرفصلی داشته باشند… . همانطور که در خیلی از حوزهها ممکن است آشنا شوند، آشنایی با هنر هم داشته باشند.
بله. ببینید در همین مدرسۀ فقه هنر که امسال سطح ۳ و کارشناسی ارشد آن را با بیستوچند نفر آغاز کردیم و اینها دورۀ پیشنیاز را سال قبل گذراندند. رشتههای متعدد داریم، فقه هنر داریم، حکمت هنر داریم، هنر اسلامی داریم، طبیعتا مدرسین این رشتهها نمیتوانند همگی حوزویان و فقها باشند و طبیعتا هنرمندان هم هستند. این ارتباطات دارد شکل میگیرد، البته کافی نیست ولی فکر میکنم مسیر باید به همین نحو باشد.
مجری:چون زمان خیلی محدود است. شاید زمان ما به اندازۀ ۲-۳ دقیقه باقی مانده باشد. باز یک سؤالی را از منظر دوستان هنرمند مطرح میکنم. هنرمند به شدت کار خودش را یک فرآیندی میداند که باید آزادانه اتفاق بیافتد. یعنی هنرمند میگوید که من باید آزاد باشم تا بتوانم آنچه که مدنظرم هست را مورد آفرینش قرار دهم. وقتی که فقه ورود میکند – حداقل تصوری که هنرمندان ممکن است داشته باشند این است که – این محدود کردن آزادیهای اینها است و طبیعتا وقتی آزادی محدود شود، آن چیزی که آفریده میشود شاید هنر به معنایی که مدنظر بوده، نباشد. اگر از منظر فقه ورود پیدا کنیم. تکلیف این قصۀ آزادی چه میشود؟
– استاد علیدوست
سؤال بسیار مهمی است ولی زمان اندک است. در یک بخشی از هنر ممکن است هنرمند بتواند فارغ از این ملاحظات انجام دهد. یعنی در واقع ما یک خلق هنر داریم، یک پخش و انتقال آن به بیرون را داریم. خیلی اوقات در خلق هنر دست هنرمند بسته نیست. هنرمند میتواند کار خودش را انجام دهد. خیلی از این محدودیتها که البته ما سعی کردیم نگاه تنزیهی به مقولۀ هنر نداشته باشیم. یعنی زمانی شما نگاه احتیاط و تنزیهی میکنند، اما زمانی هم میخواهید یک گشایشهای موجهی هم ایجاد کنید. آنچه که در این دو کتاب آمده در واقع گشایشهای زیادی است که به هنرمندان میدهیم.
پس بنابراین خیلی اوقات هنرمندان در بخش خلق مشکلی ندارند، وقتی که قرار است پخش شود ممکن است برخی از محدودیتها ایجاد شود. در آنجا هم طبیعتا باید بعضی از ملاحظات صورت بگیرد. مثلا در فیلم دیدهاید که خیلی اوقات هنرمندان میگویند که فیلم ما رئال نیست، یعنی واقعگرایانه نیست. سر سفره نشستهایم و من با خانمم نشستهام، او در حالی که خانم من است ولی با روسری نشسته است. خب خانم که در خانه روسری سر نمیکند. بههرحال اگر ما بپذیریم که یک خانم نمیتواند جلوی دوربین کشف حجاب کند، بعضی اوقات فرضا یک برادرشوهری کنار سفره بکارند. البته من میدانم که الان این حرف را بزنم خیلیها قبل و بعد از آن را میزنند و حالت خاصی پیدا میکند ولی بههرحال باید بپذیریم که اگر بنا شد کار ما بر اساس شریعت باشد، باید محدودیت را بپذیریم… من نمیخواهم بگویم که محدودیتها، فرض کنید قانون است و میخواهیم این قانون را مراعات کنیم. به گمان ما به گونهای نیست که روی هنر هنرمندان اثر بگذارد. منتها یک شرط دارد و شرط آن همان همنشینی است که جناب آقای درّی اشاره کردند.
ببینید عرض میکنم، ما در همان سه روز شیراز واقعا وقتی مینشستیم و با هم صحبت میکردیم میدیدیم که خیلی نظرها به هم نزدیک میشود. اگر این کار صورت بگیرد به نظرم مشکلی نخواهیم داشت.
فراموش نکنیم که اسلام با هنر شروع شد، قرآن یک پدیدۀ هنری است، نهج البلاغه یک پدیدۀ هنری است، صحیفۀ سجادیه یک پدیدۀ هنری است، اصلا خود رفتار پیامبر(ص) یک پدیدۀ هنری است. گسترۀ هنر خیلی وسیع است و لذا اسلام و چنین دینی به هنر بها میدهد، البته باید محدودیتها را هم در نظر گرفت.
مجری:خیلی ممنونم. آغاز خیلی خوبی برای بحث بود و حتما تلاش میکنیم که بتوانیم جزئیتر و ریزتر در برنامههای بعدی پیرامون فقه هنر صحبت کنیم. قبل از اینکه من بحث را تمام کنم، یک جملهای در اینجا از گزیدۀ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران همایش فقه و هنر است که در دیماه سال ۹۴ بوده است. یکی، دو جمله از آن را میخوانم که برای من خیلی جذاب بود که «اولا مژدۀ بزرگی داده شد که حوزۀ علمیه وارد مقولۀ مربوط به هنر از منظر شناخت فقهی شده است. روشن است که از حوزۀ علمیه انتظار نیست که سینماگر یا شاعر یا نقاش یا مجسمهساز یا معمار تربیت کند. اما انتظار است که مبانی اسلامی را در باب موضوع هنر که عرض خواهیم کرد چقدر اهمیت دارد بیان بکند». به نظرم این پیام، پیام روشنی است و تکلیف را برای ما مشخص میکند.
- بههرحال از محضر آیتﷲ علیدوست و همینطور برادر خوبم حجتالاسلام درّی تشکر میکنم که از قم تشریف آوردند و به ما و برنامۀ چاووش لطف داشتند و انشاءﷲ این گفتگوها ادامه پیدا کند.