اشاره: ارتباط ضعیف میان فقها و هنرمندان و در لایه بالاتر، روحانیون و هنرمندان، سالهاست که بهعنوان یک چالش مهم در هنر اسلامی مورد توجه قرار گرفته است اما آیا این ارتباط، حقیقتاً ضعیف است؟ آیا این ذات فقه است که با هنر در تنافی است یا مشکل در امری عارضی است؟ برای حل این چالش یا چالش نما، چه باید کرد؟ حجتالاسلاموالمسلمین مصطفی دُرّی، که علاوه بر مدیریت مدرسه فقه هنر، کتابها و مقالات متعددی در این باب فقهی نگاشته است، در این یادداشت اختصاصی، تلاش داشته تا با طرح ابعاد گوناگون این موضوع، راهحل پیشنهادی خود را بیان کند. یادداشت این استاد فقه هنر در حوزه علمیه قم، از نگاه شما میگذرد:
ارتباط میان فقها و هنرمندان، چالشی قدیمی است که نه اختصاص به پس از انقلاب دارد و نه حتی سده اخیر. هنرمند تمام تلاش خود را برای رضایت مردم که ضامن بقای وی هستند به کار میبندد و از آن سو، فقها نیز وظیفه اصلی خود را جلب رضایت شارع میانگارند. این امر البته بدین معنا نیست که جلب رضایت شارع، همواره در تنافی با محبوبیت مردمی قرار دارد، چه اینکه بسیاری از فقهای شیعه در طول تاریخ، همواره در زمره محبوبترین افراد زمانه خود قرار داشتهاند؛ لکن مسئله در این است که هنرمند چون کارویژه اصلی خود را جلب رضایت مخاطب قرار می دهد گاه بیاعتنا به مسائل شرعی میشود و از آن سو، فقیه نیز چون اصل رسالت خود را بیان مُرّ احکام شرعی میانگارد، گاه بیاعتنا به اقتضائات اجرای آن در میان جامعه میگردد.
همین امر موجب شده است که فقهای هنرشناس و هنرمندان متشرّع هیچگاه زاویه خاصی با یکدیگر پیدا نکنند و حتی مروّج و همراه یکدیگر نیز باشند. چه بسیار هنرمندانی که تشرّعشان به احکام شرعی زبانزد بوده است و چه بسیار فقهایی که سرآمد هنرمندان زمان خود بودهاند، خاصه در شعر و خطّ که آوازه حوزویان در آن، قدیمی است.
باری، به نظر میرسد با نسل جدید هنرمندان متشرّع و انقلابی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب رشد کردهاند، فاصله میان فقها و هنرمندان تا حد زیادی برداشته شده است اما هنوز هم این فاصله، بهصورت کامل از بین نرفته است.
برخی برای حل این چالش، توصیه به برگزاری جلسات دوستانه و مشترک میان این دو قشر میکنند و برخی دیگر نیز بهترین راه را انکار این چالش میانگارند. به نظر میرسد هم انکار این چالش، بهصورت کلی، امری نادرست است و هم برگزاری جلسات دوستانه و مشترک، فایدهای بیش از شامهای مشترک بازیکنان دو تیم پایتخت پیش از برگزاری شهرآورد ندارد؛ شام دوستانهای که حاضرانش، فردا و در زمین مسابقه، آن را به فراموشی سپرده و از خجالت تیم مقابل و خانوادهشان در میآمدند.
راهحل این چالش، رسیدن به درک متقابل و البته اعتماد طرفینی است. جلسات دوستانه، شرکت در مراسم شادی و غم و شامهای مشترک، اگرچه بخشی از بیاعتمادی را از بین میبرد؛ اما درک عمیق از شیوه تفکر و اهداف طرف مقابل، تنها در پروژه مشترک است که معنا پیدا میکند. وقتی یک فقیه و یک هنرمند در یک پروژه مشترک، نظیر یک سریال تاریخی یا ایدهپردازی برای سیاستگذاری در یک شاخه هنر، در کنار یکدیگر قرار میگیرند، گفتگو میکنند، دغدغهها و افکارشان را به اشتراک میگذارند، حتی اگر اشتراک نظر نیز پیش نیاید، لااقل به فهم مشترک از مسئله و موضوع مورد گفتگو میرسند. به دیگر سخن، حتی اگر راهحل یکسانی برای حل مسئله نداشته باشند، حداقل این است که بهصورت بندی مشترکی از آن دست مییابند. این فهم مشترک از مسئله، معمولاً در میان فقها و هنرمندانی که در یک پروژه، با یکدیگر همکاری داشتهاند به وجود آمده است و علاوهبرآن، رفاقت عمیقی میان این دو را نیز موجب شده است.
برخی از پروژههای مشترکی که امکان حضور توأمان هنرمندان و فقهپژوهان در آن وجود دارد عبارتاند از: حضور در نشستهای علمی بهعنوان ارائهکننده یا ناقد، حضور در جلسات هماندیشی، مناظره و سمپوزیومها، حضور در نقشهای گوناگون در هنرهای نمایشی مانند حضور فقهپژوهان بهعنوان مشاور مذهبی، حضور در جلسات سیاستگذاری هنر در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی، حضور نشستهای نقد هنری مانند نقد شعر و نقد فیلم، همکاری در پروژههای پایشی اجتماعی و … .
حاصل اینکه ارتباط میان هنرمندان و فقهپژوهان، بیش از آنکه نیازمند برگزاری نشستهای تصنّعی یا بزرگنمایی و انکار این فاصله باشد، به حضور هنرمندان و فقهپژوهان در پروژههای مشترک البته همراه با سعهصدر از سوی طرفین نیاز دارد.