مدیرگروه فقه بنیاد پژوهش‌های اسلامی، در گفتگوی اختصاصی با پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر

پرونده مبادی فقه محیط زیست و منابع طبیعی/21

طرح مباحث فقهی و نیز تشکیل و تأسیس ابواب و قواعد فقهی و همچنین ارائه نظر و فتوا از طرف فقها در مسائل مختلف و میز پاسخگویی آنان به سؤالات و استفتائات مردم، همه‌وهمه منوط به میزان ارتباط و تعلق موضوع با فعل انسان بوده است. چنانچه موضوع و مسئله‌ای به هر دلیلی و از جمله به دلیل عدم ابتلا برای مردم مسئله نبوده و طبعاً در آن زمینه سؤال و استفتا نداشتند، طرح بحث و ارائه فتوا و نظریه‌پردازی فقهی را از سوی فقها به دنبال نداشته است.

شاید بتوان گفت محیط‌زیست و منابع طبیعی، امروزه در زمره مهم‌ترین دغدغه‌های انسان معاصر قرار دارد. همین امر موجب می‌شود که نگاه مذاهب و ادیان به مقوله محیط‌زیست اهمیت یابد. در فقه شیعی اما تراث زیادی پیرامون محیط‌زیست وجود ندارد  و لذا این شائبه را به وجود می‌آورد که فقها اساساً اعتنایی به این مقوله نداشته‌اند. این پرسش را با حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی شریعتی تبار، مدیرگروه فقه بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی در میان گذاشتیم. به باور وی، دانش فقه و فقها، کاستی در زمینه محیط‌زیست نداشته‌اند بلکه آنچه موجب لاغری این باب فقهی گردیده است، عدم ابتلا مردم و فقها با مسائل آن بوده است. مشروح گفتگوی اختصاصی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر با مدیر اسبق بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، از نگاه شما می‌گذرد:

پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: باتوجه‌به وجود موضوعات محیط‌زیستی نظیر گیاهان و حیوانات و زمین و هوا از ابتدای خلقت بشر، چرا فقها کمتر به بیان مسائل مرتبط با این موضوعات پرداخته‌اند؟

شریعتی تبار: از نظر فقهی انسان باید در محیط‌زیست و طبیعت و منابع طبیعی، فعال باشد. قرآن کریم می‌فرماید: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها» (هود، آیه ۶۱) خداوند انسان را در طبیعت و زمین آفریده و از او استعمار و عمران و آبادانی زمین را به‌عنوان یک تکلیف یا یک اباحه و اجازه، خواسته است.

امام علی علیه‌السلام در عهدنامه معروفشان به جناب مالک‌اشتر، عمران و آبادی بلاد و سرزمین‌ها را یکی از سرفصل‌های مهم و وظایف بنیادین حکومت اسلامی معرفی کرده است: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا» (نهج‌البلاغه، نامه ۵۳)

عمارت بلاد یکی از سرفصل‌های چهارگانه‌ای است که امام علیه‌السلام به‌عنوان یکی از وظایف حکومت اسلامی مقرر فرمودند و حکومت اسلامی باید در این زمینه تلاش کند. عمارت بلاد درواقع یک نوع فقه محیط‌زیست است. حتی عنوان «جبایۀ خراج‌ها» یعنی جمع‌آوری و گرفتن مالیات به‌گونه‌ای با بحث منابع طبیعی و محیط‌زیست، ارتباط دارد؛ زیرا حضرت در همین عهدنامه می‌فرماید: «وَ لْیَكُنْ نَظَرُكَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاج‏لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَك‏ العباد» یعنی ای مالک! نگاه حکومت به آبادی زمین و محیط‌زیست و منابع طبیعی، باید رساتر و مهم‌تر و دقیق‌تر از جمع‌آوری خراج باشد؛ چون جمع‌آوری خراج و جمع‌آوری مالیات و گرفتن زکات از اراضی و محصولات کشاورزی و دامی و امثال‌ذلک فقط با عمران و آبادی زمین و برخورد مناسب با محیط‌زیست، تحقق پیدا می‌کند. حضرت سپس می‌فرمایند: اگر حاکمیت دنبال طلب و استخراج خراج باشد ولی نسبت به منابع طبیعی و محیط‌زیست، احساس مسئولیت نکند، درواقع سرزمین‌ها را خراب می‌کند و زمینه هلاکت جامعه را به لحاظ اقتصادی فراهم می‌کند.

به‌هرحال ازآنجاکه انسان در محیط‌زیست و منابع طبیعی فعال است، در همین راستا امام علی علیه‌السلام مردم را در تصرف و عمل و فعالیت در طبیعت و منابع طبیعی به تقوای الهی فرمان می‌دهد و می‌فرماید: «اتقوا ﷲ فی عباده و بلاده فانکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۷) تقوای الهی را هم نسبت به بندگان خدا و بلاد و سرزمین‌ها و شهرهای الهی و منابع طبیعی و محیط‌زیست رعایت کنید چون شما حتی از بقعه‌ها و مکان‌ها و منابع طبیعی و از حیوانات مورد سؤال قرار می‌گیرید.

روشن است که مراد از رعایت تقوای الهی در بلاد و شهرها چیست. انسان در بلاد، سکنی می‌گزیند و زندگی می‌کند و تصرفاتی دارد و طبعاً رعایت تقوا در این زمینه، با رعایت دستورات فقهی و عدم تخریب محیط‌زیست و منابع طبیعی و سوءاستفاده‌نکردن از منابع طبیعی میسر می‌شود. همچنین در حوزه حیوانات انسان باید رعایت تقوا کند. در قرآن کریم و روایات مطالب زیادی در این زمینه بیان شده است.

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که حضرت فرمودند: «إِنَّ امْرَأَةً عُذِّبَتْ فِي هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا حَتَّى مَاتَتْ عَطَشاً» زنی مورد عذاب الهی قرار گرفت چون گربه ای را بسته بود و حبس کرده بود تا اینکه از تشنگی مرد. در روایت دیگر امام صادق علیه‌السلام فرمود: «أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَةٌ قَتْلُ الْبَهِيمَةِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَةِ وَ مَنْعُ الْأَجِيرِ أَجْرَه‏» یعنی کثیف ترین و بدترین گناهان کشتن حیوانات و حبس مهریه همسر و نپرداختن اجرت کارگر است.

در روایت دیگری از پیغمبر گرامی صلی‌ﷲ علیه و آله نقل شده: «أَنَّ النَّبِيَّ(ص) أَبْصَرَ نَاقَةً مَعْقُولَةً وَ عَلَيْهَا جَهَازُهَا فَقَالَ أَيْنَ صَاحِبُهَا مُرُوهُ فَلْيَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَةِ.» حضرت رسول صلی‌ﷲ علیه و آله شتری را دیدند که در حالیکه جهاز بر روی او بود، دست و پای او را بسته بودند. حضرت فرمودند به صاحب شتر بگویید خودش را برای پاسخگویی فردای قیامت آمده کند.

روایات و تراث حدیثی ما در این زمینه فراوان است. در نتیجه منابع فقهی ما که کتاب و سنت و عقل است، در مورد منابع طبیعی و محیط‌زیست مطالب زیادی دارد. فقهای محترم هم در ابواب مختلف فقهی به مناسبت گاهی استقلالاً و زمانی استطراداً به این مباحث پرداخته‌اند. در کتاب الحج، کتاب شفعه، کتاب جهاد، کتاب احیاء الموات و ابواب مختلف فقهی دیگر، به مناسبت به مباحث مربوط به منابع طبیعی و محیط‌زیستی پرداخته شده است. در کتاب جهاد می‌فرمایند قطع درختان و همچنین القای آتش در سرزمین‌ها و یا مسلط کردن آب بر مناطقی که آن‌ها را از انتفاع ساقط کند، جایز نیست یا کراهت دارد الا مع الضروره.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند هر وقت پیغمبر (صلی‌ﷲ علیه و آله) لشکری را برای جنگ اعزام می‌کردند فرمانده لشکر را کنار خودشان می‌نشاندند و رزمندگان را هم‌ردیف می‌کردند و آن‌ها را با نام و یاد خدا و بر روش و ملت رسول‌ﷲ صلی‌ﷲ علیه و آله اعزام می‌کردند و دستوراتی می‌دادند مثل‌اینکه غدر و خیانت نکنید، مثله نکنید، درختی را قطع نکنید.

همچنین القاء سم در منابع طبیعی بر اساس فتوای فقها، حرام است. اینکه مقام معظم رهبری سلاح شیمیایی یا هسته‌ای را ممنوع می‌دانند نیز ریشه‌های اصیلی در آثار و کتب فقهی ما دارد.

این‌ها مسائل و نمونه‌هایی است که در فقه مطرح است و ما در آیات و روایات مسائل زیادی در این زمینه داریم. قرآن می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِي النَّاس» (روم، آیه ۴۱) یعنی این انسان‌ها هستند که با صرفات غلط و اسراف گرایانه خودشان و به هم زدن اعتدال و انتظام عالم طبیعت، زمینه فساد و تباهی طبیعت و منابع طبیعی را چه در دریا و چه در خشکی فراهم می‌کنند و خداوند در این زمینه انسان را نسبت به این اقدامات، نکوهش می‌کند و در آیات دیگر از این افساد در زمین نهی می‌فرماید: «لاتفسدوا فی الارض». (بقره، آیه ۱۱)

به‌هرحال پرداختن فقها و حتی پاسخگویی ائمه (علیهم السلام) و طرح مسائل فقهی، از جهتی منوط به میزان ابتلای مردم و انسان‌ها به مسائل است؛ یعنی طرح سؤال از طرف مردم است. مسائل مبتلا به در ازمنه و امکنه مختلف، متفاوت بوده و هست و اینجاست که عنصر زمان و مکان را در فقه در گسترش یا تضییق مسائل فقهی، مؤثر می‌دانیم.

باتوجه‌به این مقدمه، وجود این موضوعات محیط‌زیستی، آن‌هم در طول تاریخ حیات بشر در زمین که در همین بستر خلق شده است، موجب ایجاد مباحث فراوانی در قرآن کریم و سنت معصومین علیهم‌السلام شده است. فقها نیز در کتب فقهی متعدد خود همان‌طوری که در مقدمه عرض کردم به این مباحث پرداخته‌اند؛ اما اینکه به تک‌تک مسائل فوق‌الذکر کمتر پرداخته شده است، به نظر من به دلیل عام‌البلوی نبودن و کم ابتلا بودن این مسائل و همچنین مسئله نبودن آن‌ها برای مردم و حتی فقها به‌عنوان بخشی از مردم، بوده است.

ثانیاً: مسائل مربوط به این حوزه‌ها مانند زندگی امروز بشر، خیلی پیچیده نبوده است. انسان‌ها در ابتدای زندگی چون نیازهایشان محدود بوده، یک زندگی بسیط و ساده و بی‌آلایشی را داشته‌اند و بعداً به‌خاطر غریزه استخدام که انسان بر اساس غریزه به خودش حق و اجازه می‌دهد که طبیعت و منابع طبیعی و گیاه و حیوان و منابع طبیعی و حتی انسان‌های دیگر را به خدمت خودش دربیاورد. لذا وقتی زندگی اجتماعی پیش آمد، عده‌ای زیاده‌خواه هستند و استثمار و استعمار پیدا می‌شود. در دوره‌های قبل این مسائل خیلی ساده بوده است و احساس مراجعه‌ای به شرع و دین در این حوزه‌ها یا نبوده و یا کمتر بوده است؛ لذا فقها نیز کمتر به این مسائل پرداخته‌اند. البته به‌اندازه لازم و مقدار حاجت، کلیات این مسائل در ادله و منابع فقهی و در کتب فقها مطرح‌شده است؛ اما امروزه این مسائل بسیار پیچیده شده است. پس این هم یکی از دلایل کمتر پرداخته شدن به مسائل فقه محیط‌زیست بوده است.

پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: باتوجه‌به دیرپابودن موضوعات محیط‌زیستی، چرا تاکنون باب «فقه محیط‌زیست و منابع طبیعی» در میان ابواب فقهی، تشکیل نشده است؟ به دیگر سخن، با وجود تراث حدیثی فربه در زمینه محیط‌زیست و منابع طبیعی، چرا برخلاف سایر ابواب حدیثی، این ابواب تبدیل به ابواب فقهی نشده‌اند؟

شریعتی تبار: وجود تراث فقهی فربه در این موضوعات، مسلم است؛ اما علی‌رغم وجود این تراث فقهی فربه، آن‌طور که بایسته و شایسته بوده، در کتب فقهی مطرح نشده است، به جهت عدم ابتلای مردم و جامعه به این مسائل بوده است. هرقدر یک مسئله و موضوعی با زندگی و فعل و عمل انسان، بیشتر ارتباط داشته، در کلام فقها نیز بیشتر به آن پرداخته شده است. پس معیار همان میزان ابتلای انسان و جامعه به مسائل فقهی است. لذا شدت و ضعف بیان مسائل فقهی مربوط به همین مسئله است و لذا حضور و نقش‌آفرینی دین و شریعت غیر از وجود تراث فقهی فربه، بستگی به میزان ابتلا و عام‌البلوی بودن یا نبودن و میزان و کمیت پرسشگری از فقها و مطالبه نقش دین و شریعت در این مسئله چقدر است، همه در شکل‌گیری ابواب فقهی تأثیرگذار بوده است. مثلاً در فقه گذشته ما مثلاً کتاب العتق و مسائل و ابواب فقهی مربوط به عبد و امه به‌صورت مفصل و مستقل مطرح بوده است و این مسائل که امروزه موضوعاً منتفی است لذا زمینه طرح هم ندارد.

طرح مسائل محیط‌زیست به‌صورت مستقل و تشکیل ابواب فقهی مربوط به آن‌ها هم به دلیل عام‌البلوی نبودن، خیلی مطرح بوده است همان‌طوری که مسائل عبد و امه چون درگذشته محل ابتلا بوده، در فقه به‌صورت مفصل بحث شده است ولی محیط‌زیست به جهت عام‌البلوی نبودن محل بحث قرار نگرفته است.

پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: آیا می‌توان اصالت انسان در منظر فقها و عدم توجه ایشان به حیوانات و گیاهان و زمین را دلیل عدم پرداخت به این موضوعات در کتب فقهی دانست؟

شریعتی تبار: موضوع علم فقه، افعال المکلفین است از حیث اقتضا و تخییر. فعل مکلف هم حیثیات مختلفی دارد. آنچه موضوع فقه است و فقه در محور و مسائل او بحث می‌کند و از عوارض ذاتی او بحث می‌کند، فعل المکلف از حیث اقتضاء (وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و حرمت) و تخییر (اباحه و احکام وضعیه) است. این مباحث بما هی و با صرف‌نظر از تعلق به فعل انسان و اینکه موضع فعل انسان قرار بگیرد، اصولاً موردبحث فقهی و حقوقی نیست.

چه‌بسا بتوان گفت در نظامات حقوقی در کل دنیا، مسئله از همین قرار است؛ یعنی اگر ارتباط و تعلق فعل انسان به این موضوعات و مسائل نبود، قطعاً فقه و حقوق با این موضوعات و مسائل کاری نداشت. خیلی از موضوعات و مسائل مکشوف و غیر مکشوف در عالم طبیعت و یا عالم ماورای طبیعت (متافیزیک) هستند که ممکن است در بحث‌های نظری و جهان‌شناسی و از بُعد معرفتی موردبحث واقع بشوند. در فلسفه، علوم نظری و دیگر علوم موردبحث قرار می‌گیرند ولی در فقه که مربوط به ضوابط عمل و سبک زندگی انسان و نحوه تعامل انسان با این مسائل هست، مسائلی که به این جنبه مربوط نیست، قابل‌طرح نیست. درهرصورت، فقه، مسئول است که هر حادثه و پدیده و موضوع و رخدادی را که در حوزه فعل اختیاری انسان قرار می‌گیرد و به نحوه تعامل او با آن موضوع مربوط می‌شود را طرح و پیگیری کرده و موضع خودش را در آن زمینه مشخص کند و سؤال انسان را از منظر و نگاه فقهی و دینی پاسخ بدهد. پس ازآنجاکه موضوع فقه، فعل انسان مکلف است، آن‌هم از بُعد احکام تکلیفی و وضعی، اصالت انسان در منظر فقه، یک حقیقت است و هر آنچه از سایر موضوعات و مسائل خارج از انسان و قلمرو فعالیت انسان که احیاناً در فقه مطرح می‌شود، از نظر میزان اهمیت و از نظر سعه و ضیق، بستگی به میزان ارتباط آن موضوع و پدیده با انسان و فعالیت‌های انسان دارد.

پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: آیا می‌توان عدم وجود سؤالات و استفتائات از ناحیه مردم در زمینه محیط‌زیست را دلیل عدم پرداخت جدی و مفصل فقها به این مقوله دانست؟

شریعتی تبار: در مطالب قبلی معلوم شد که طرح مباحث فقهی و نیز تشکیل و تأسیس ابواب و قواعد فقهی و همچنین ارائه نظر و فتوا از طرف فقها در مسائل مختلف و میز پاسخگویی آنان به سؤالات و استفتائات مردم، همه‌وهمه منوط به میزان ارتباط و تعلق موضوع با فعل انسان بوده است. چنانچه موضوع و مسئله‌ای به هر دلیلی و از جمله به دلیل عدم ابتلا برای مردم مسئله نبوده و طبعاً در آن زمینه سؤال و استفتا نداشتند، طرح بحث و ارائه فتوا و نظریه‌پردازی فقهی را از سوی فقها به دنبال نداشته است؛ بنابراین نبود سؤالات و استفتائات از ناحیه مردم که به دلایل پیش‌گفته است، از مهم‌ترین دلایل عدم پرداخت فقها به این مقوله است.

لازم به ذکر است که این گفتگو با مشارکت شبکه اجتهاد به ثمر نشست.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید