حجتالاسلاموالمسلمین علی فاضلی هیدجی، استاد سطح عالی حوزه علمیه تبریز، در گفتگوی اختصاصی با پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، به بررسی عناصر رقابتی فقه محیطزیست برای حضور در عرصه بینالملل پرداخت. او که شاگردی آیات عظام وحید خراسانی و میرزا جواد تبریزی را در کارنامه دارد، معتقد است که تشکیل یک کتاب فقهی بهعنوان یک باب مستقل در باب محیطزیست، امری کاملاً ممکن و لازم است. وی معتقد است یکی از کارهای لازم برای تدوین فقه محیطزیست، تبدیل ضوابط کیفی آن به ضوابط کمی از طریق مشورت با کارشناسان خبره است. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با این استاد درس خارج حوزه علمیه از نگاه شما میگذرد:
پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: آیا فقه محیطزیست فعلی، ظرفیت لازم برای حضور در عرصه بینالملل را دارد یا آنکه برای امکان حضور در این عرصه، نیازمند تغییراتی در روش استنباط، قواعد، ادله و … است؟
فاضل هیدجی: به نظر میرسد فقه محیطزیست با مسائل گستردهای که امروزه دررابطهبا موضوعات مختلفی از قبیل آبوخاک و هوا و گیاهان و حیوانات و محیط اطراف شهرها و مسائلی که مستقیماً با انسان مربوط است، دربرگرفته است، میتواند بهعنوان یک باب مستقل فقهی مطرح شود.
تشکیل یک باب فقهی، محتاج به دو سری از مؤلفههاست، چنانچه ما میتوانیم این مؤلفهها را از سایر ابواب فقهی موجود برداشت کنیم. یکی اصول و قواعد کلی که دررابطهبا آن باب وجود داشته باشد. آیات و روایاتی که جامع الکلم هستند و میتوان تفریعات زیادی را از آنها استفاده کرد کمااینکه در ابواب دیگر فقهی مثل صلات و غیر آن، یک سری قواعدی کلی داریم که میتوان دهها فرع را از آنها استفاده کرد.
دومین مورد، احادیث و روایاتی است که به شکل جزئی به مسائل ریز یک موضوع پرداختهاند. خوشبختانه هر دو مؤلفه، به شکل وسیع در باب محیطزیست وجود دارد. شاید کلیترین قاعدهای که کمتر موردتوجه قرارگرفته است و باید در کتاب محیطزیست بهعنوان یک قاعده اولیه مطرح بشود، آیه شریفه ۳۰ از سوره مبارکه بقره باشد: «انی جاعل فیالارض خلیفة». مفسرین بزرگی مثل علامه طباطبایی و از متقدمین هم مفسرین بزرگ و معروف، این آیه را به آیه ۶۱ سوره مبارکه هود تفسیر کردهاند: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا» آبادانی زمین به عهده انسان گذاشته شده است و انسان مسئول هر چیزی است که بتواند مصداق آبادی زمین قرار بگیرد. محیطزیست مهمترین مصداق برای بحث آبادانی کره زمین است. این آیه اگر مانند قاعده لاضرر و حدیث استصحاب و قاعده لاتعاد که یک حدیث هستند؛ ولی با قواعد مختلف علم اصول و فهم ریزبین فقهای ریزاندیش تبدیل به صدها فرع شده است، بررسی شود، قابلیت استخراج فروع متعدد را دارد. احادیثی از قبیل «انکم مسئولون عن البقاع» نیز که بهصورت کلی به بحث محیطزیست پرداختهاند کم نیستند؛ لذا به نظر میرسد قواعد کلی خاص باب محیطزیست وجود دارد.
از طرف دیگر قواعدی که بهخصوص باب محیطزیست مربوط نیستند؛ ولی میتوان از آنها استفاده کرد مثل قاعده لاضرر که دال بر حرمت اضرار است و قاعده اتلاف و دهها قاعده ازاینقبیل که مختص به یک باب نیستند و در ابواب مختلف بهکاررفتهاند و محیطزیست هم میتواند یکی از این قواعد باشند.
مرحله سوم احادیث خاصهای است که در این زمینه وجود دارد. دررابطهبا حیوانات و آب، احادیث زیادی وجود دارد؛ لذا بحث محیطزیست بهعنوان یک باب فقهی که بتواند مسائل محیطزیست را جواب بدهد، قابلیت ارائه دارد؛ ولی یک نگاه ویژه میطلبد که فقیه وارد بحث شود و زوایای آن بررسی شود و محققین نظر بدهند تا به یک حد نصابی از یک باب فقهی برسد.
نکتة دیگر این است که روش فقهی نمیتواند عوض بشود. چون این روش فقهی که یک قرارداد نیست تا بتوانیم آن را در مورد یک باب جدید عوض کنیم. بلکه فرض این است که این روش، هزار سال چکش خورده است. مباحث لفظی و عقلی و سیره عقلاً و مستقلات و غیر مستقلات عقلیه و بحث حجج و امارات و اصول عملیه کار شده است؛ لذا نمیتوان از اسلوب دیگری استفاده کرد و اگر بنا شد به اسلوب دیگری عمل شود از همان ابتدا از نگاه اصولیون و فقها حذف خواهد شد. خیلی از کتابها جدیداً به وجود آمده؛ اما در آنها از همان روش مشهور استفاده شده است؛ لذا در باب اقدامات، تشکیل یک لجنه اینچنینی برای درخواست یا ارائه زمینهها برای تشکیل تدریس یا تألیفاتی در این زمینه لازم است.
اقدام دومی که باید صورت بگیرد بحث آماری است. در بحث محیطزیست ما با آمار کاملاً مواجهیم. مثلاً اگر درصد هوا به چند درصد از آلودگی رسید، آلوده حساب میشود؟ آب و جنگلها هم همینطور است. اینجا هم باید یک لجنه ای تشکیل شود و اینها را به شکل آماری و دقیق دربیاورند و جهات پزشکی و روانپزشکی را استخراج کنند که مثلاً ریه، تحمل کدام آبوهوا را دارد و تا چند روز تحمل آلودگی هوا را دارد و امثالذلک. وقتی این زمینهها آماده شد، فقیه میتواند مطالب کیفی که در روایات آمده است را تبدیل به امور کمّی کند.
ما یک سری نمونههای جزئی داریم که فقها امور کیفی را به امور کمی تبدیل کردهاند. مثلاً در بحث مسافرت، دائمالسفر بودن یک بحث کیفی است؛ اما برخی از فقها به بحث کمی تبدیل کردهاند. مثلاً اگر سه روز در هفته مسافر باشد، دائمالسفر است و … . یا مثلاً در بحث الکل اگر از یک درصد خاصی بالاتر رود مسکر و حرام خواهد بود. در بحث محیطزیست هم همینطور است. باید تا زمانی که استانداردهای فقه به ما اجازه میدهد، بحثهای کیفی به کمی تبدیل شود. البته در مواردی هم که این تبدیل ممکن نیست، این تطبیقات به کارشناسان واگذار میشود و این یک نقطهضعف در فقه نیست؛ بلکه چارچوب فقه است که با روش استنباطی خودش نمیتواند کیف را به کمیت تبدیل کند؛ بلکه باید آن را به کارشناسان واگذار نماید.
پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: فقه محیطزیست اسلامی، چه مزایای رقابتی قابل فهمی توسط دنیای معاصر برای حضور در عرصه بینالملل دارد؟
فاضل هیدجی: باتوجهبه مطالبی که بیان شد حال سؤال این است که آیا این باب فقهی نسبت به سایر قوانینی که امروزه دررابطهبا محیطزیست نوشته شده است، مزایایی دارد یا خیر؟ به نظر میرسد که بله مزایایی دارد که قابلشمارش است. اولین مسئله این هست که طبق بعضی از روایات و حتی خود آیه شریفه سوره بقره، محیطزیست از شکل یک قانون خشک که نظم چند روزه را حفظ کند، خارج میشود. اسلام بحث آبادانی زمین را جزء اهداف والای زندگی شمرده است و بهعنوان یک رسالت الهی بر عهده انسان گذاشته است. پس بحث محیطزیست از زاویه ایمان مطرح است و جزء مسائل دینی میشود. این خودش در پیشبرد مسائل محیطزیست خیلی مهم است که شبیه روزه و نماز و مسائل ازدواج باایمان مردم گره میخورد. این یک مزیت بسیار مهم برای مجموعه مسائل مربوط به محیطزیست است. وقتی کثیف کردن آب یک جوی از نظر شرعی کار ناپسندی است دیگر نه این است که فقط بهخاطر اینکه حق شهروندی از بین میرود یا اینکه فردا برای خودم محیط آلوده میشود نادرست باشد. خیر! بحث از اینها مهمتر است. در روایات باب محیطزیست این مسئله کاملاً مشهود است.
مزیت دوم مزیتی است که در سایر احکام فقهی وجود دارد. مثلاً کتاب بیع شیعه با کتاب بیع سایر حکومتها و ملل تفاوتهایی دارد. اینجا بحث احکام تکلیفی علاوه بر احکام وضعی وجود دارد. به شکل گستردهای در باب محیطزیست همان مزایایی که ازاینقبیل در سایر کتب ما وجود دارد این کتاب هم برخوردار خواهد شد.
پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: اختصاصات فقه محیطزیست اسلامی، در قبال سایر ادیان و مذاهب چیست؟
فاضل هیدجی: به نظر میرسد مسائلی در روایات مورداشاره قرار گرفته که هنوز در قوانین محیطزیست سایر کشورها به آن اشاره نشده است کمااینکه در کتاب البیع مسائلی داریم که در سایر ملل نیست. مثلاً فروش یک جنسی که هنوز تولید نشده است بهصورت کلی مورد معامله قرار بگیرید، از مسائل ریزی است که در قوانین دیگر کشورها اینگونه به آنها توجه نشده است. در باب محیطزیست هم اگر پژوهش گستردهای به وجود بیاید یک سری مسائل جزئی در این کتاب کشف میشود که در سایر قوانین وجود ندارد؛ یعنی هنوز به آن نرسیدهاند و فقه ما میتواند به سایر کشورها این مسائل را پیشنهاد دهد.
یادم هست که در یکی از فرمایشات مرحوم آیتﷲ بروجردی میدیدم که برخی در دنیا به دنبال این هستند که فروش الکل را محدود کنند. آنچه در کشورهای دیگر مطرح است و بهصورت قانون درآمده چند ماده معلوم است که مثلاً فروش الکل به فرد زیر ۱۸ سال ممنوع است؛ ولی وقتی به بحث شراب و مسکرات در فقه شیعه نگاه میکنید میبینید که بیش از صد مسئله بر ای این موضوع مطرحشده است. مثلاً در فروشنده شراب، حتی واسطههای چندم هم مقصرند که در قوانین بشری امروزه چنین چیزی وجود ندارد؛ بنابراین مزیت سوم این بحث این است که اگر کتاب فقه محیطزیست بهصورت گسترده موردبحث قرار بگیرد مسائل جدید زیادی ممکن است کشف بشود که در فقه سایر ادیان و مذاهب وجود ندارد.
پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر: برای حضور فقه محیطزیست در عرصه بینالملل، چه اقدامات و سیاستگذاریهایی باید انجام شود؟
فاضل هیدجی: به نظر میرسد که مهمترین اقدام در این مسئله این هست که فقیهان بزرگی که در حوزههای علمیه درسهای قوی فقهی و اصولی دارند باید درگیر بشوند. اگر در ابتدا بخواهیم این مسئله را به شکل رسالهها و مقالههای در حد کارشناسی فقه و اصول یا سطح دو و سه حوزههای علمیه شروع کنیم در همان اول راه، مسئله را از بین بردهایم؛ یعنی نمیشود شروع یک باب فقهی با مقالات سطح پایین شروع شود که برای تمرین پژوهش نوشته میشود و به شکل تخصصی نیستند. باید لجنه ای تشکیل شود و مسائل محیطزیست باببندی و فصلبندی بشود. کبریات و صغریات معلوم شود. میتوان از استفتائات مراجع کمک گرفت که یک مجموعه خیلی ارزشمندی هستند. در خود پژوهش هم این استفتائات به درد میخورند. باید لجنه ای تشکیل شود و فقیهان متخصص، با به شکل تألیف و یا به شکل تدریس، به این مباحث ورود پیدا کنند. حالا اگر هم تدریس ممکن نشد باید به تألیف در این زمینه روی آورد. چون تدریس نیازمند زمینههایی است و بهترین زمینهها هم این است که تألیفاتی در این زمینه توسط فقها و مدرسین بزرگ نوشته شود تا ریزهکاریها را معلوم کنند.
لازم به ذکر است که این گفتگو با مشارکت شبکه اجتهاد به ثمر نشست.