استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر

پرونده فقه حدود اختیارات حکومت در استفاده از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر/8

اگر منظور از بردن به بهشت، این است که ما آنها را به‌زور و اجبار و کتک به بهشت ببریم، آیه شریفه «لا إکراه فی الدین» بیان می‌کند که اصلاً موضوع دین، اکراه بردار نیست و انسان‌ها با زور و اجبار، بهشتی نمی‌شوند. البته در دین، مجازات‌ها و حدودی برای اصلاح جامعه داریم که به آنها نیز ملتزم هستیم؛ اما بسیاری از مسائل از جمله نفس دین و اعتقادات، اصولاً اجباربردار نیست. با اجبار حکومت نیز ممکن است کسی ظواهر خود را اصلاح کند، اما این ظواهر، او را بهشتی نخواهد کرد.

پیرامون حکم تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت و همچنین ادله نظریه سیاسی اسلامی، گفتگوهای زیادی صورت گرفته است؛ اما آنچه کمتر بدان پرداخته شده است وظیفه حکومت اسلامی در راستای زمینه‌سازی برای ایجاد معروف و دفع منکر است؛ امری که با وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر متفاوت بوده و درواقع، در مرحله‌ای بالاتر از آن قرار دارد؛ بدین معنا که حکومت اسلامی وظیفه دارد علاوه بر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، زمینه ایجاد معروف و دفع منکر را فراهم کند. این موضوع را با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود مدنی بجستانی، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در میان گذاشتیم. مدیر سابق جامعه الزهرا معتقد است حتی اگر قائل به عدم جواز تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت باشیم نیز باز واجب است زمینه ایجاد معروف و دفع منکر را فراهم آوریم. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با این استاد و پژوهشگر حوزه علمیه قم، از نگاه شما می‌گذرد:

فقه معاصر: آیا حکومت اسلامی وظیفه پیرامون زمینه‌سازی برای ایجاد معروف و دفع منکرات از جامعه دارد؟

مدنی: وظیفه حکومت نسبت به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در دو ساحت اساسی است. در ساحت اول، نفس امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، وظیفه حکومت اسلامی است، بهترین دلیل در این زمینه، آیه مبارکه ۳۹ سوره حج است که می‌فرماید: أُذِنَ لِلَّذِينَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُواْوَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَى نَصرِهِم لَقَدِيرٌ. در این آیه، اجازه جهاد به مظلومین داده شده است. دلیل این اجازه در آیه ۴۱ همین سوره توضیح داده شده است: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ للهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»: ما اجازه جهاد مقابله دادیم به کسانیکه به تمکن در ارض رسیدند تا وقتی حکومت پیدا کردند اقامه نماز کنند، زکات بپردازند و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنند. بنا بر این یکی از وظایف حکومت، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است. شاید بشود از دو آیه دیگر نیز این استفاده را کرد؛ یکی آیه ۱۵۴ آل‌عمران است که در آن، دعوت به اقامه حق و مبارزه با فساد صورت گرفته است؛ «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»: همواره در میان شما مسلمانان باید امتى باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند: مردم را به نیکیها دعوت کنند، و از بدیها باز دارند. سپس در پایان آیه تصریح مى‏کند که فلاح و رستگارى تنها از این راه ممکن است: «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: و آنها همان رستگارانند.

پیامبر گرامی اسلام(ص) در ضمن یک مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت‌هاست، برشمرده و می‏فرماید: «یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود، و هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می‏کنم! اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی‏کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق می‏شوند».

آیه دیگر، این است: «کنتم خیر أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکرو تؤمنون بﷲ»: شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدید؛ چون امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنید و به خدا ایمان دارید؛ یعنی شما را برای مردم ظاهر نمودیم تا آنها را هدایت کنید؛ زیرا شما مانند نفس واحده‌اید و هیچ عملی هم بدون ایمان محقق نمی‌گردد،  لذا شما امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنید و این در نتیجه، ایمان به خداست؛ «ولو امن اهل الکتاب لکان خیراً لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون»: و اگر اهل کتاب هم ایمان می‌آوردند برایشان بهتر بود؛ لیکن بعضی از آنان مؤمن و بیشترشان فاسق‌اند. مسلماً ایمان برای وضع میزان صحیح و استوار ضروری است. اگر آنها ایمان می‌آوردند برای دنیایشان بهتر بود، چون از تفرقه و تشتت در اعتقاد بر حذرمی ماندند؛ و برای آخرتشان نیز بهتر بود، چون به پاداش عمل خود می‌رسیدند؛ لیکن جز عده کمی از آنان ایمان نیاوردند، مانند عبدﷲ بن سلام و غیر او. اینها در اقلیت بودند، اما اکثریت آنان از روش بندگی خارج شده و کافر شدند. در این آیه، صفت برای امت آورده شده است؛ یعنی امت مجموعه نظام یافته‌ای معتقد به دین اسلام‌اند. این بدین معنا است که یک بخش از امت باید متولی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر باشند. از روایات هم استفاده می‌شود که این قسمت عمده و اساسی، مربوط به حکومت است. در روایتی در وسائل که سند آن هم سندی است که بسیاری به آن عمل می‌کنند، آمده است:

وَ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ : سُئِلَ عَنِ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيِ عَنِ اَلْمُنْكَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى هَذِهِ اَلْأُمَّةِ جَمِيعا قَالَ لاَ فَقِيلَ وَ لِمَ قَالَ إِنَّمَا هُوَ عَلَى اَلْقَوِيِّ اَلْمُطَاعِ اَلْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ اَلْمُنْكَرِ لاَ عَلَى اَلضَّعَفَةِ اَلَّذِينَ لايَهْتَدُونَ سَبِيلا : إِلَى أَيٍّ مِنْ أَيٍّ یَقُولُ مِنَ اَلْحَقِّ إِلَى اَلْبَاطِلِ وَ اَلدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ كِتَابُ اَللَّهِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ : وَ لَمْ يَقُلْ عَلَى أُمَّةِ مُوسَى وَ لاَ عَلَى كُلِّ قَوْمِهِ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ اَلْأُمَّةُ وَاحِدٌ فَصَاعِدا كَمَا قَالَ اَللَّهُ عزوجل إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّة قانِتا لِلّهِ : يَقُولُ مُطِيعا لِلَّهِ وَ لَيْسَ عَلَى مَنْ يَعْلَمُ ذَلِكَ فِي الهذمة اَلْهُدْنَةِ مِنْ حَرَجٍ إِذَا كَانَ لاَ قُوَّةَ لَهُ وَ لاَ عَدَدَ وَ لاَ طَاعَةَ .جَلَّ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى اَلْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ : فَهَذَا خَاصُّ غَيْرُ عَامٍّ[۱]

مسعدة بن صدقه می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر سؤال شد که آیا بر تمام این امت واجب است یا نه؟ حضرت فرمودند: نه. سؤال شد: چرا؟ فرمودند: فقط بر کسانی واجب است که نیرومند باشند و مردم از آنها اطاعت کنند و عالم به معروف از منکر باشند، نه بر ضعفایی که راه را نمی‌دانند که به چه راهی و از چه راهی بگویند، لذا از حق به باطل می‌گویند. دلیل بر این مطلب، سخن خداوند است که می‌فرماید: باید دسته‌ای از شما امت، مردم را به‌طرف خیر و نیکی دعوت نمایند و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنند. این خاص است نه عام؛ همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: بعضی از قوم موسی به‌سوی حق هدایت می‌کنند و به آن عدالت می‌ورزند، و نفرموده بر امّت موسی و نه بر همه قومش، درحالی‌که آنها در آن هنگام گروه‌های مختلفی بودند و امت هم از یک نفر به بالاست، همان‌طور که خداوند عزوجل می‌فرماید: ابراهیم به تنهائی یک امت فرمان‌بردار خداوند بود. در اینجا خداوند می‌فرماید: «مطیع خداوند بود»، پس این کار بر کسی که در زمان صلح و آرامش توان و نیرو و یاور و فرمان‌بردار ندارد لازم نیست؛ چرا که این حکمی خاص برای عده معدودی است و نسبت به همه مردم، عمومیت ندارد.

در زمان حاضر، مصداق این قوی و مطاع در امربه‌معروف، حکومت است؛ پس وظیفه اول حکومت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است.

وظیفه دوم حکومت، زمینه‌سازی برای معروف و زمینه‌سازی برای دفع منکر است. چرا؟ زیرا اصولاً حکومت و قدرت، در تفکر اسلامی، تقدس ندارد؛ لذا ما کسانی را که قدرت دارند اما بر اساس حق حکومت نمی‌کنند را طاغوت می‌دانیم. چنین افرادی نه‌تنها خدمت برای آنها ارزش نیست بلکه رکون و اعتقاد به آنها، عذاب الیم دارد. پس حکومت وقتی مقدس است که طبق آیه شریفه ۲۵ سوره حدید، در آن قسط و عدل صورت پذیرد: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ  وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ  إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»: همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم، و تا معلوم شود که خدا و رسلش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی‌نیاز) است.

یا در آیه ۱۹۳ سوره بقره می‌فرماید: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ  فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ.»: و با کفار جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و دین خدا حاکم باشد و بس، و اگر (از فتنه) دست کشیدند (با آنها عدالت کنید که) تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست.

فقه معاصر: آیا می‌توان از مدلول التزامی ادله وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، وظیفه مردم در راستای تلاش برای «ایجاد» معروف و «دفع» منکر را نیز نتیجه گرفت؟ به دیگر سخن، طبق ادله امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، آیا الزاماً باید ابتدا منکری به وجود بیاید و سپس از آن نهی شود یا آنکه جلوگیری از پیدایش منکرات نیز از وظایف مردم و حکومت اسلامی است؟

مدنی: مدلول التزامی، معنای خاص خود را دارد و طبیعتاً دراینجا امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، چنین دلالت التزامی یا دلالت تضمنی ندارد که لازم باشد کسی زمینه معروف را ایجاد کند یا زمینه منکر را از بین ببرد؛ زیرا دلیل، متعرض به موضوع خودش نیست و هیچ‌وقت حکم، موضوع خود را نمی‌سازد بلکه هرجا، موضوع فعلی شد، حکم نیز فعلی می‌گردد. وقتی می‌فرماید: «یَجِبُ اِکرامُ العالم»، این گزاره، نه به دلالت التزامیه، نه به دلالت تضمنیه و نه به دلالت مطابقیه، متعرض به لزوم ایجاد عالم نیست؛ همان‌طور که «یحرم الخمر» متعرض به لزوم ایجاد خمر نیست؛ بلکه ممکن است اصلاً خمر وجود نداشته باشد؛ بلکه صرفاً بیانگر این است که اگر خمر یا عالم موجود شد حکم یَجِبُ الإکرام و یحرم الخمر،  فعلی خواهند شد؛ بنابراین تا منکری نباشد نهی‌ازمنکر، و تا معروفی ترک نشود امربه‌معروف، معنا و دلالت التزامیه‌ای ندارد.

باری، در همین آیه شریفه معروفی که پیرامون امربه‌معروف است، یک قسمت، آن‌چنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. در آیه ۱۰۴ سوره آل‌عمران، خداوند مهربان می‌فرماید: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». در این آیه، دعاء إلی الخیر و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر با واو عطف شده اند و ظاهر این است که معطوف، غیر از معطوف علیه است؛ پس ما «یدعون إلی الخیر» را نباید به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر معنا کنیم؛ کمااینکه بنده در روایات متعددی شاهد آن بودم که اینجا جای تفضیل آن نیست. حاصل اینکه «دعاء إلی الخیر» یک مفهوم اعم است که البته ممکن است امربه‌معروف  و نهی از منکردر داخل آن جای بگیرد و رابطه آنها، اعم و اخص مطلق باشد.

باتوجه‌به این نکته، اگرچه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، مقتضی لزوم ایجاد معروف و دفع منکر نیست اما دعاء الی الخیر، چنین استلزامی را دارد. به‌عنوان‌مثال وقتی ما می‌خواهیم مردم را به نمازخواندن دعوت کنیم زمینه‌ای مانند مسجد یا محل موعظه‌ای می‌خواهد تا بتوانیم مردم را دعوت کنیم؛ بنابراین مسجد ساختن،  مصداق دعوت الی الخیر است. برخی از این امور، زمینه‌سازی برای دعوت الی الخیر است که از باب مقدمات واجب، وجوب عقلی پیدا می‌کنند و برخی دیگر، مصداق دعوت الی الخیر هستند که به مصداق آیه شریفه «یدعون إلی الخیر» و روایات واردۀ در این معنا، واجب می‌شوند. همان‌طور که اشاره کردیم روایات متعددی هم می‌توانیم  بیابیم که به همین زمینه‌سازی‌ها اشاره کرده است. به‌عنوان‌مثال، روایات متعددی که درباره فضیلت ازدواج، واسطه شدن در ازدواج، شفاعت در ازدواج و زمینه‌سازی برای ازدواج وارد شده است.

فقه معاصر: آیا این گزاره که «حکومت اسلامی وظیفه ندارد مردم را به بهشت ببرد»، به لحاظ فقهی، گزاره درستی است؟

مدنی: این مسائل باید در یک فضای کاملاً علمی و فقهی بررسی شود تا شائبه مباحث جناحی و سیاسی را به خود نگیرد تا با خیال راحت بتوانیم مباحث را مطرح و تبیین کنیم. به فهم قاصر بنده، دررابطه‌با این گزاره، دو احتمال وجود دارد و دو بیان برای آن ممکن است: در یک بیان، قطعاً حکومت چنین وظیفه‌ای ندارد؛ اما در بیان دیگر، حکومت قطعاً چنین وظیفه‌ای  دارد. اگر منظور از بردن به بهشت، این است که ما آنها را به‌زور و اجبار و کتک به بهشت ببریم، آیه شریفه «لا إکراه فی الدین» بیان می‌کند که اصلاً موضوع دین، اکراه بردار نیست و انسان‌ها با زور و اجبار، بهشتی نمی‌شوند. البته در دین، مجازات‌ها و حدودی برای اصلاح جامعه داریم که به آنها نیز ملتزم هستیم؛ اما بسیاری از مسائل از جمله نفس دین و اعتقادات، اصولاً اجباربردار نیست. با اجبار حکومت نیز ممکن است کسی ظواهر خود را اصلاح کند، اما این ظواهر، او را بهشتی نخواهد کرد.

اما به یک معنای دیگر، آیا حکومت وظیفه دارد که زمینه‌های هدایت، بهشتی شدن، فهم، بصیرت و اصلاح و تزکیه را ایجاد کند و زمینه‌های فساد، ضلالت و گمراهی را برطرف کند؟ بله، قطعاً حکومت چنین وظیفه‌ای را بر عهده دارد. همان‌طور که عرض کردم قدرت و حکومت، تقدس ندارد مگر اینکه در خدمت این اهداف باشد یا مقدمه و وسیله‌ای برای رشد و شایسته شدن باشد تا انسان‌ها بهشتی شوند. اصولاً هدف خلقت، همان حیات اساسی بهشت است که تمام نظام دنیا مقدمه‌ای برای آن است. در این زمینه، خطبه ۳۳ نهج البلاغه بسیار کارگشا است؛ عبدﷲ بن عباس نقل می‌کند: در زیقار در خدمت امیرالمومنین  رسیدم و حضرت داشتند لنگه کفش خود را پینه (وصله) می‌زدند، به من فرمودند: قیمت این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم قیمت و ارزشی ندارد. امیرالمومنین طبق این نقل قسم خوردند که «وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ»: به خدا قسم که این لنگه کفش که هیچ ارزشی ندارد، محبوب‌تر از حکومت است؛ «إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً»: مگر اینکه حقی را اقامه کنم یا باطلی را دفع کنم. درنتیجه، حکومت اگر اقامه حق یا دفع باطلی نکند از لنگه کفشی بی ارزش تر است.

برای اثبات اینکه حکومت وظیفه دارد مردم را با زمینه‌سازی و هدایت به بهشت دعوت کند، آیه شریفه ۱۲۵ سوره نحل بسیار گویا است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَدِلْهُم بِالَّتِى هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ‏»: (اى پیامبر مردم را) با حکمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نیکو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شیوه‏ اى که نیکوتر است جدال و گفتگو کن. همانا پروردگارت به کسى که از راه او منحرف شده آگاه‏ تر است و (همچنین) او هدایت یافتگان را بهتر مى شناسد.)

خطاب مستقیم این آیه شریفه به حضرت خاتم‌الانبیا(ص) به‌عنوان حاکم جامعه اسلامی است. خدای متعال به حاکم جامعه اسلامی امر می‌کند و امر هم دلالت بر وجوب می‌کند که باید مردم را با حکمت، موعظه و جدال احسن دعوت کنید نه با زور و اجبار.

فقه معاصر: آیا وظیفه حکومت اسلامی پیرامون زمینه‌سازی برای ایجاد معروف و دفع منکرات، بر اساس نظریات مختلف دولت، مانند ولایت‌فقیه، وکالت فقیه، حسبه و… متفاوت می‌شود؟

مدنی: به فهم قاصر بنده، نسبت به وظیفه زمینه‌سازی برای ایجاد معروف و دفع منکر یا پیشگیری از آن، نه‌تنها بر اساس نظریات مختلف ولایت‌فقیه تفاوتی نیست بلکه اگر حتی قائل به عدم وجوب اقامه حکومت هم بشویم باز این مسئله خواهد بود. چرا؟ به‌خاطر همان آیه شریفه و دلالتی که داشت و روایات متعدد و فراوانی که در این زمینه وجود دارد مبنی بر اینکه باید در این امت کسانی باشند که یدعون الی الخیر؛ بنابراین حتی منکرین ایجاد حکومت اسلامی در عصر غیبت نیز نمی‌توانند منکر وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر حداقل در مراحل لسانی و قلبی باشند. عین همین مسئله در مورد دعوت الی الخیر هو وجود دارد. در بعضی روایات، دو دوره‌ای که حکومت در اختیار شیعیان نبوده است به لزوم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اشاره شده است؛ مانند:

الإمامُ الصّادقُ علیه‌السلام ـ و قَد کَتَبَ إلَی الشّیعَةِ ـ: «لَيَعطِفَنَّ ذَوو السِّنِّ مِنكُم و النُهى عَلى ذَوي الجَهلِ و طُلاّبِ الرِّئاسَةِ، أو لَتُصيبَنَّكُم لَعنَتي أجمَعينَ.»: امام صادق عليه السلام ـ در نامه‌اى به شيعیان ـ نوشتند: بايد افراد پخته و خردمند شما براى نادانان و رياست‌طلبان دل بسوزانند [و نصيحت و ارشادشان كنند] و گر نه لعن و نفرين من به همه شما مى‌رسد.

این روایت نشان می‌دهد که زمینه‌سازی برای معروف و منکر حتی در وقتی که حکومت در اختیار نیست لازم است.

البته بر اساس نظریات مختلف پیرامون ولایت‌فقیه، نحوه دخالت فرق خواهد کرد. مثلاً اگر قائل به ولایت مطلقه فقیه شویم، ولی‌فقیه برای انجام این وظیفه الهی، حق اقدام یک‌طرفه هم دارد و می‌تواند قراردادهای اجتماعی‌اش را با آن شخص لغو کند و او را از خدمات اجتماعی و حقوق اجتماعی‌اش محروم کند. اما بنا بر نظریه وکالت یا بنا بر نظریه حسبه، چنین اختیاری در مورد ولایت‌فقیه نیست مگر این که این موارد از مواردی باشد که یا موکلین به او اجازه داده باشند یا شارع مقدس به ترکش راضی نباشد.

[۱]. وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶، ح۲۱.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید