حجتالاسلام دکتر احمدعلی قانع، سالهاست که مهمترین دغدغه خود در دانش فقه را فرهنگ و ارتباطات قرار داده است. او که عضو هیئتعلمی دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) است تاکنون کتابها و مقالات زیادی پیرامون مسائل فقهی فرهنگ و ارتباطات نگاشته است که مجموعه سهجلدی «فقه فرهنگ و ارتباطات» از آن جمله است. به همین مناسبت با او از تعریف فقه هنر و تفاوت آن با فقههای مشابه نظیر فقه رسانه، فقه فرهنگ و فقه ارتباطات سخن گفتیم. او معتقد است تفاوت این مفاهیم، بسته به تعریف است که از هر یک میکنیم و چون توافقی در میان دانشیان بر روی تعریف این مفاهیم وجود ندارد نمیتوان تفاوت میان آنها را بهصورت دقیق بیان کرد. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با این استاد و پژوهشگر فقه فرهنگ و ارتباطات از نگاه شما میگذرد:
فهرست مطالب
- 1 اجتهاد: تعریف دقیق هنر چیست؟ باتوجهبه این تعریف، مراد از فقه هنر چیست؟
- 2 اجتهاد: برخی هنر را به انتقال پیام تفسیر میکنند. در این صورت، تفاوت آن با مفهوم رسانه در چه چیز است؟
- 3 اجتهاد: تفاوت فقه هنر با فقه رسانه، فقه ارتباطات و فقه فضای مجازی چیست؟
- 4 اجتهاد: سرفصلهای مهم فقه هنر چیست؟
- 5 اجتهاد: مناسبترین شیوه برای تنظیم سرفصلهای فقه هنر را چه شیوهای میدانید؟ به دیگر سخن، فقه هنر، از چه زاویهای باید تقسیم به سرفصلهای ریز شود؟
- 6 اجتهاد: مهمترین مسائل فقه هنر، چه مسائلی است؟
اجتهاد: تعریف دقیق هنر چیست؟ باتوجهبه این تعریف، مراد از فقه هنر چیست؟
قانع: هنر یک مفهوم عام دارد که شامل خطاطی، نقاشی، بازیگری، مجسمهسازی و خیلی موارد دیگر میشود. مثلاً در فیلم و سینما به اشخاصی که بازی میکنند هنرپیشه گفته میشود، درحالیکه بازیگری صرفاً مصداقی از هنرپیشگی است و اینطور نیست که هنر فقط منحصر در بازیگری باشد. وقتی از فقه هنر سخن گفته میشود یعنی بایدها و نبایدهایی که در این صحنه وجود دارد را از زبان فقه معرفی کنیم و به یک سری علتها و استدلالها هم بپردازیم. این تعریف فقه هنر است. در هر زمینهای، اگر موضوعات آن رشته را مطرح کنیم و پیرامون آن موضوع و فروعات آن، بایدها و نبایدهایی که وجود دارد را مطرح کنیم، در درجه اول، احکام هنر نام میگیرد؛ و اگر آنها را به شکل عمیق و دقیق بررسی کنیم و به استدلالهای پیرامون آن نیز بپردازیم میشود فقه هنر. به نظر من، اینکه برخی هنر را به انتقال پیام تفسیر میکنند صحیح نیست. هنر یکی از وسایلی است که پیام را انتقال میدهد. مثلاً اگر سخنرانی را هنر بدانیم، سخنرانی هم علتی برای انتقال پیام است. پس سخنرانی مساوی با انتقال پیام نیست بلکه صرفاً وسیلهای برای انتقال پیام است؛ کمااینکه اتومبیل، وسیلهای برای انتقال انسان از مکانی به مکان دیگر است نه اینکه مساوی با مفهوم انسان باشد. پس هنر وسیلهای برای انتقال هنر است، چه هنر خاص و چه هنر عام. کسی که مجسمهای را میسازد از طریق این مجسمه میخواهد پیامی را به دیگری انتقال دهد.
اجتهاد: برخی هنر را به انتقال پیام تفسیر میکنند. در این صورت، تفاوت آن با مفهوم رسانه در چه چیز است؟
قانع: از پاسخ سؤال قبل، جواب این سؤال هم معلوم شد. هنر هم میتواند کار رسانه را انجام بدهد. رسانه یک معنای اخص دارد که عبارت است از وسایلی که پیامی را به شخص غایبی میرساند مثل رادیو، تلویزیون، کتاب و امثالذلک؛ اما اینها هنر نیستند بلکه وسایلی هستند که پیام را از فردی به فرد دیگر انتقال میدهند و هنر هم همین کار را میتواند انجام بدهد. آنچه از هنر حاصل شده میتواند رسانه باشد. مثلاً مجسمهسازی یک هنر است و مجسمه خودش میتواند رسانه باشد و یک پیام قابلانتقال را دربرداشته باشد.
اجتهاد: تفاوت فقه هنر با فقه رسانه، فقه ارتباطات و فقه فضای مجازی چیست؟
قانع: پاسخ به این سؤال بستگی به تعاریف رسانه، ارتباطات و فضای مجازی دارد. باید محدوده هر یک معلوم باشد. آیا بین این موضوعات تباین وجود دارد یا نسبت آنها، عموم و خصوص من وجه است یا عموم و خصوص مطلق؟ اگر هنر را بهگونهای تعریف کردید که همه امور رسانهای و ارتباطی و فضای مجازی را شامل شد، در این صورت با این مفاهیم تفاوتی ندارد اما اگر تعریف متفاوتی از هر کدام از این مفاهیم ارائه دادید، در این صورت با هنر متفاوت میشوند.
اجتهاد: آیا موارد همپوشانی مصداقی میان این ابواب نوپدید فقهی وجود دارد؟
قانع: بله، همانطور که عرض کردم این مفاهیم همه قراردادی هستند و بستگی به تعریف ما از رسانه و هنر و امثالذلک دارند. آیا هنر را به معنای اعم تعریف میکنیم یا به معنای اخص؟ اگر کسی رسانه را به معنای اعم تعریف کند و حتی سخنرانی را هم یک نوع رسانه بداند، در این صورت با ارتباطات، تفاوتی نخواهد داشت؛ اما اگر رسانه را فقط دررابطهبا اشیایی تعریف کند که پیام را به شخص غایب میرساند، نسبت به ارتباطات حالت اخص پیدا میکند. بنابراین موارد همپوشانی و عدم همپوشانی میان این مفاهیم، بسته به تعریف ما از آنها دارد و چون توافقی بر تعاریف این مفاهیم وجود ندارد نمیتوان از نسبت میان آنها، بهصورت قاطع سخن گفت.
اجتهاد: سرفصلهای مهم فقه هنر چیست؟
قانع: اگر فقه هنر را بالمعنی الاخص، یعنی به معنای هنرهای نمایشی در نظر گرفتیم؛ مثلاً وقتی میگوییم هنرپیشه، ذهنها به سمت بازیگری، اعم از تئاتر و فیلم و سریال و سینما میرود؛ در این صورت، بازیگری بایدها و نبایدهایی دارد. حرکات و سکنات بازیگر زن، آرایشکردن او، اینکه چه کسی او را آرایش کند، دیالوگهایی که باید بگوید، همه اینها بایدها و نبایدها و حلالها و حرامهای مخصوص به خود را دارد. مثلاً مردی با زن نامحرم در یک فیلم، کلمات عاشقانهای را مطرح میکند. در اینجا، بایدها و نبایدهایی متولد میشود. اگر هنر را به معنای خاص یا اخص تعریف کردیم اینچنین میشود.
اما اگر هنر را به معنای اعم تعریف کردیم بهطوریکه شامل هنرهای غیرنمایشی نیز بگردد، مسائل دیگری نیز ذیل آن قرار میگیرد. مثلاً در مورد مجسمهسازی، بایدها و نبایدهایی وجود دارد که تا پنج قول فقهی میرسد. نقاشی و خطاطی هم همینطور است. مثلاً اگر کسی به نحوی خطاطی کند که کسی قادر به خواندن آن نباشد، آیا اسراف کاغذ و مرکب نیست؟ حاصل اینکه، بسته به اینکه هنر به معنای اعم مراد باشد یا به معنای اخص، سرفصلهای فقه هنر نیز متفاوت خواهد بود.
اجتهاد: مناسبترین شیوه برای تنظیم سرفصلهای فقه هنر را چه شیوهای میدانید؟ به دیگر سخن، فقه هنر، از چه زاویهای باید تقسیم به سرفصلهای ریز شود؟
قانع: معمولاً در فقه، ابتدا موضوعات معلوم میشود و بعد فروعات آن استخراج میشود و بعد در مورد بایدها و نبایدهایی که پیرامون هر فرعی وجود دارد، حکم مربوطه را استخراج میکنیم و طبعاً استدلالهای آن را هم بیان میکنیم.
اجتهاد: مهمترین مسائل فقه هنر، چه مسائلی است؟
قانع: بنده خودم سه جلد کتاب با عنوان «گفتارهایی در فقه فرهنگ و ارتباطات» تألیف کردهام. شما وقتی این کتاب را نگاه کنید، موضوعاتی از فرهنگ و ارتباطات مثل جهانگردی، صنعت توریسم یا رسانه یا آیینهای مذهبی را ملاحظه میکنید که موردبحث قرار گرفته است و در هر زمینه هم فروعاتی مطرح شده است. آن فروعات ابتدا بهعنوان مسئله و سؤال مطرح شده و سپس بر اساس آیات و روایات و نصوص فقهی، بایدها و نبایدها را مشخص کردهایم. این کتاب میتواند جزئی از مسائل هنر باشد. اگر ما هنر را به معنای اعم تعریف کردیم طبعاً موضوعاتی که جزء فرهنگ و ارتباطات بالمعنی الاخص نیست، خارج از آن خواهد بود و مسائل دیگری خواهد داشت. مثلاً بحث مجسمهسازی، خطاطی و امثالذلک، هر کدام بحث جداگانهای دارد و هر کدام زیرمجموعه و فروعات متفاوتی خواهد داشت.