محمدصادق ابراهیمی

پرونده مبادی فقه هنر

مدرسه اسلامی هنر، نهادی برآمده از حوزه علمیه قم است که به طور تخصصی به نسبت «دین و هنر» می‌پردازد. این مدرسه تا کنون سه همایش ملی تحت عنوان «فقه هنر» با همکاری دیگر نهادهای دینی با دبیریِ علمی آیت‌ﷲ علیدوست، برگزار کرده است. نوشته پیش‌رو گزارش مجموعه مقالات «نخستین همایش فقه هنر» است که دی‌ماه ۱۳۹۳ در شهر قم برگزار گردید. حاصل این همایش، در کتابی تحت همین عنوان، سال ۱۳۹۴ از سوی مدرسه اسلامی هنر در ۷۴۴ صفحه رقعی، به چاپ رسیده است.

کتاب با گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دست‌اندرکاران همایش فقه هنر آغاز می‌شود. معظم‌له ضمن اظهار شادمانی از برگزاری چنین همایشی در حوزه علمیه قم می‌فرماید: «از حوزه علمیه انتظار هست که مبانی اسلامی را در باب موضوع هنر بیان بکند؛ اول کشف کند و تحقیق کند و عمق‌یابی کند، بعد هم آن را تبیین کند برای مردم و برای جامعه. شما این کار را شروع کرده‌اید؛ این کار خیلی مبارکی است و من واقعاٌ، عمیقاً و صمیمانه از همه شماها که به این فکر افتاده‌اید و این کار را کرده‌اید و بحمدﷲ فضلای خوب و برجسته‌ای هم وارد این کار شده‌اند، تشکر می‌کنم».

محتوای اثر در یک مقدمه و سه فصل تنظیم شده است:  فلسفه فقه هنر، فقه هنر (موضوعات جدید) و بازپژوهیِ فقه هنر. در مقدمه اثر توضیح داده می‌شود که: «حوزه علمیه قم، به پشتوانه سال‌ها تلاش و مجاهدت عالمان و فقیهان شیعه، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فرصتی دوباره یافت تا به‌مثابه اتاق فکر جمهوری اسلامی ایران، ابعاد مختلف فرهنگ را با نگاهی تمدن‌ساز بررسی کند و در جستجوی فرهنگ و تمدنی لایق انسان مسلمان، به عرصه‌های نوین حیات بشر نظر افکند؛ و هنر یکی از این عرصه‌هاست. … این تلاش، بدون بررسی حکمت هنر، فلسفه هنر و دیگر چهار راه‌های علوم‌انسانی با هنر امکان‌پذیر نبود. از همین رو مدرسه اسلامی هنر به‌عنوان نهادی برخاسته از حوزه علمیه قم، به مطالعه میان‌رشته‌ای روی آورد تا بتواند با شفاف‌سازی نسبت میان دین و هنر، نظام هنری اسلام بر اساس آموزه‌های اهل‌بیت دست یابد. یکی از مقدمات این کوشش علمی، تبیین نسبت فقه با هنر است».

آیت‌ﷲ ابوالقاسم علیدوست، در فصل نخست کتاب به تحلیل و بررسی «حکم اولیه فعل هنری و بررسی احکام متعارض عارضی آن» می‌پردازد. وی ابتدا به واژه‌شناسی «فقه» و «هنر» پرداخته و سپس اضافه «فقه» به «هنر» را موردبحث قرار می‌دهد. وی در مقام تعریف «فقه هنر» می‌گوید: فقه هنر، فقهی است که نگاه شریعت در باب هنر را مورد بررسی قرار می‌دهد، چنانکه در «فقه قصاص» نگاه شریعت به قصاص، یا در «فقه معاملات» نگاه شریعت در خصوص معاملات را موردبحث و بررسی قرار می‌دهد. وی در مورد «فقه هنر» معتقد است: گاهی هنر را به‌عنوان حقیقتی فارغ از تعینات خارجی آن در نظر می‌گیریم و می‌خواهیم موضع فقه را نسبت به چنین هنری بیان کنیم و گاهی بر تعینات هنر متمرکز می‌شویم و مانند معماری، نقاشی، مجسمه‌سازی، غنا و موسیقی. هنر به‌عنوان یک واقعیت، از استحباب یا حداقل، با اباحه شروع می‌شود. البته اگر بخواهیم تعریف اول هنر را به پدیده‌های غیرمتعارف و فاسد اختصاص دهیم ممکن است به مرز حرمت هم برسد. عنوان‌های ثانوی هنر، یا واسطه در عروض هنر است یا واسطه در ثبوت. چون امکان عنوان وجوب یا حرمت به‌واسطه عناوین ثانوی برای نفس هنر است، در این صورت عنوان ثانوی واسطه در ثبوت می‌شود.

دومین مقاله فصل اول را آیت‌ﷲ محمدجواد فاضل لنکرانی در مورد «موضوعات و ملاکت حکم، در فقه هنر»، نگاشته است. هدف ایشان از طرح این بحث، گسترش و تحلیل «روش اجتهاد در فقه هنر» است که طبق نظر ایشان، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. به باور ایشان، «فقه هنر» زیرمجموعه «فقه اجتماعی» قرار می‌گیرد که در مقابل «فقه فردی» است. موضوع فقه اجتماعی، اشخاص نیستند؛ بلکه خود اجتماع، بخشی از اجتماع یا کارهای گروهی که در بدنه اجتماع قرار دارند است؛ بنابراین، ملاکات در فقه اجتماعی با ملاکات در فقه فردی متفاوت هستند و فقیه باید در فقه هنر، سراغ ملاکات آن برود. مقاله دراین‌خصوص بحث مفصلی را ارائه می‌کند.

سومین مقاله فصل نخست، «صدور فتوا بر اساس نگاه استقلالی به جنس هنر» است که دکتر مصطفی محقق داماد آن را نگاشته است. این مقاله ابتدا به این نکته می‌پردازد که فقه‌هنر نباید احکام مربوط به مصادیق و فرم‌های خاص هنری (مجسمه‌سازی، موسیقی، شعر و…) باشد، بلکه نگاهی استقلالی به هنر لازم است که در زاویه نگاه هیچ‌یک از فقیهان وجود نداشته است. ایشان با ارائه تعریفی از جنس هنر، به بیان برخی خصوصیات مشرکت در فعل هنر که ممکن است دربردارنده حکم شرعی باشد می‌پردازد. وی در این زمینه، دخالت قوه خیال در هنر را مثال می‌زند که ممکن است در نگاه عده‌ای، به آمیختگی هنر با کذب و دروغ بینجامد. وی باتوجه‌به اهمیت هنر برای جذب به الهیات و دین، امکان صدور فتاوای مشوق فقهی برای استفاده و ترویج هنر در این مسیر را بعید نمی‌داند.

مقاله چهارم فصل نخست، «جایگاه علم فقه در شناخت هنر اسلامی» است که توسط سیدرضی موسوی گیلانی نگارش یافته است. سؤال مقاله این است: علم فقه در شناخت هنر اسلامی چه جایگاه و موقعیتی دارد؟ به نظر نویسنده، علم فقه، با تعیین حدود و چارچوب‌هایی که پیش روی هنرمند می‌گذارد، آغازگر حرکت به‌سوی تعریف هنر اسلامی است. اما ترسیم و توصیف خصوصیت‌های هنر اسلامی را باید از دیگر تعالیم دینی انتظار داشت؛ یعنی خصوصیت‌ها، سبک، سیاق و شیوه هنر اسلامی را می‌توان از قرآن، روایات یا سنت اعتقادی و عرفانی استخراج کرد و براین‌اساس، تعریفی پسینی از هنرهایی که با روح تعالیم اسلامی سازگاری دارد ارائه داد.

«بررسی زمان‌مندی احکام منصوص هنر» مقاله دیگری است که توسط عبدالحسین مشکانی، به نگارش درآمده است. پرسشی که وی مطرح می‌کند این است: آیا نگاه فقه نسبت به هنر و مصادیق آن همان‌طور که در بدو امر و باتوجه‌به کارکردها و معانی جدید هنر به ذهن متبادر می‌شود، نگاهی سلبی است؟ نویسنده در این مقاله تلاش می‌کند با بررسی ادله، نصوص و نیز نظرهای فقها در مورد هنرهای منصوص مانند غنا و موسیقی، تصویرگری و مجسمه‌سازی و احیاناً شعر و شاعری، ذاتی بودن یا زمان‌بند بودن احکام آنها را بازخوانی کند.

مقاله «تحلیل جایگاه عرف در موضوع‌شناسی و مصداق‌شناسی فقه هنر»، توسط محمدعشایری منفرد، نگارش یافته است. وی می‌نویسد: عرف، یکی از نهادهای پیرافقهی است که ارتباطی وثیقی با فقه دارد. پژوهندگان این عرصه در پژوهش‌هایی که پیش‌تر به انجام رسانده‌اند تا حدودی ماهیت عرف و محدودیت‌های کاربست آن را در فقاهت امامیه مشخص کرده‌اند؛ اما به گسست جدی فقه مطلق از فقه مضاف توجه کافی ننموده‌اند. وی معتقد است برای تبیین این جایگاه باید ابتدا به گسست بین فقه مطلق و فقه مضاف توجه کافی شود. فرضیه عشایری این است که در فقه‌مضافی، مانند فقه هنر، فقیه برخلاف فقه مطلق، به‌جای حکم، باید به نظریه برسد، لذا عرف کارشناس در بازشناسی موضوع و مسائل آن جایگاه خاصی دارد.

«فقه کلان هنر؛ پی‌جویی روش متکامل استنباط» مقاله‌ای است که توسط مهدی همازاده ابیانه نوشته شده است. «فقه هنر» از جمله ابوابی است که بر سر پرداخت جداگانه و تخصصی به آن، بحث‌هایی مطرح شده است. در کل، فقه هنر را می‌توان از دو زاویه کلی موردبحث قرار داد: یکی هنر به‌مثابه ابزاری برای فرح‌بخشی و پرکردن اوقات فراغت و دیگری، هنر به‌مثابه ابزاری برای فرهنگ‌سازی و تبلیغ. فقه با هر دو رویکرد مذبور، نیازمند تدوین ضوابط، چارچوب‌های کلان و مستخرَج از نصوص و سپس استظهار و استنباط در ذیل این ساختار کلی است. نگارنده بر این تصور است که فقدان فقه کلان هنر، یکی از نواقص و احتیاجات استنباط رایج در فروعات و مسائل فقه هنر است که می‌طلبد توسط فقیهان و پژوهشگران این عرصه برطرف شود. این مقاله در صدد است راهی که منجر به رفع این نواقص گردد را جستجو کند.

نخستین مقاله فصل دوم، «حکم اولیه فعل هنری و بررسی احکام عارضی آن» است که توسط عباسعلی مشکانی سبزواری به نگارش درآمده است. به باور مشکانی، تأثیرپذیری احکام و موضوعات از حکومت و نوع حاکمیت، به‌خصوص در زمانی که فقه و احکام بر مصدر حکومت نشسته‌اند، از جمله پرسش‌های بنیادین حوزه فقه و اجتهاد است. انحای گوناگونی از تأثیرپذیری احکام و موضوعات از حکمت قابل تصویر است، اما آنچه در این میان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، تأثیر حکومت بر عناوین اولی احکام است. به نظر می‌رسد این مهم در قالب نظریه تغییر احکام در پرتو تغییر نظام حاکم که مهم‌ترین فرآورده نظریه زمان و مکان امام خمینی به شمار می‌رود، قابل اثبات است. مقاله حاضر تلاش می‌کند با روش تحلیلی – تبیینی و از طریق واکاوی ضرورت و اهمیت حکومت و نیز مناسبات وثیق فقه و احکام با مقوله حکومت و از مسیر گفتمان رویکرد حکومتی به فقه، به اثبات این مهم بپردازد.

«چیستی آفرینش‌های هنری و ادبی و چرایی حمایت حقوقی از آن‌ها» عنوان مقاله‌ای دیگری است که دکتر محمود حکمت‌نیا نگاشته است. به اعتقاد وی، آفرینش‌های ادبی و هنری، اموری هستند که از خلاقیت در ذهن افراد پدید آمده و متضمن پیام صریح یا ضمنی پدیدآورنده به دیگران است. پس از ورود فناوری تولید و تکثیر انبوه محصول فکری به زندگی اجتماعی و اقتصادی شدن تولید، کار فکری و هنری به فعالیتی ارزشمند و اقتصادی تبدیل شد. باتوجه‌به این امر، این سخن مطرح شد که ماهیت حقوقی آفرینش‌های فکری در حوزه اقتصادی چیست و شیوه حمایت از آن کدام است؟ مقاله تلاش می‌کند با مرور ادبیات موضوع، ضمن شناخت آن، با تحلیل مشکل، ابتدا مفاد قاعده حقوقی موردنظر را بررسی کرده و در ادامه، مشروعیت آن را در ساختار نظام حقوقی اسلام بررسی کند.

مقاله دیگر این بخش، «مطالعه تطبیقی چالش‌های حقوقی حمایت نظام فعلی کپی‌رایت از هنرهای معاصر با تأکید بر حقوق ایران و انگلستان» است که توسط دکتر سید حسن شبیری (زنجانی) نگاشته شده است. به نظر او، با وجود جایگاه ویژه آثار هنری در نظام فعلی کپی‌رایت به‌عنوان یکی از دو موضوع اصلی این نظام و بر خلاف رویه جاری بسیار از کشورهای دارای نظام فهرستِ باز، مانند فرانسه که قلمرو حمایت را به هرگونه مصداق اثر هنری توسعه داده‌اند، قانون‌گذاران دارای نظام فهرست فراگیر و بسته، از جمله قانون انگلستان و ظاهر قانون فعلی کپی‌رایت ایران، حمایت را تنها محدود به آثاری در هنر کرده‌اند که از سوی قانون‌گذار تصریح شده باشد. ازاین‌رو شناسایی انواع دسته‌بندی‌ها و مصادیق آثار هنری مذکور در قوانین کشورها بسیار بااهمیت است. هدف از مقاله حاضر، بیان چالش‌های موضوع، و احیاناً ارائه راه‌حل‌های پیشنهادی است. این امر به‌ویژه برای نظام فعلی کپی‌رایت ایران که در شرایط حاضر و با بازنگری همه‌جانبه در قانون فعلی کپی‌رایت، در حال پوست‌اندازی اساسی است، از اهمیت بالایی برخوردار است.

مقاله دیگر این فصل، «آزادی مطلق در تولید و نشر آثار هنری ادبی؛ آری یا نه؟» است که توسط جواد فخارطوسی نوشته شده است. هدف از نگارش این مقاله، پاسخگویی به این اشکال مهم است که اگر گستره ضوابط و قیدهای مختلفی که برای آزادی بیان مطرح می‌شود، تولید آثار ادبی همچون رمان و داستان و شعر را در برگیرد، جلوی خلاقیت و پرواز روح هنرمند گرفته می‌شود. نویسنده به‌جای پاسخ سنتی که ضمن تأکید بر ضرورت مراعات قیود، خطوط آن را لازمه پذیرش موازین فقهی می‌شمارد، فرضیه‌ای را معرفی کرده است که بر مبنای آن، به استناد موازین فقهی، می‌توان اجازه تولید و نشر آثار ادبی را به‌صورت آزاد و بدن مراعات خطوط و قیود آزادی بیان، صادر نمود. بر اساس این فرضیه، در تولید اثر ادبی، عنصر تعیین حذف گردیده و به‌جای اشخاص و جوامع و دین معین، از اشخاص و جوامع و آیین‌های نامعین و مبهم سخن گفته می‌شود.

«قلمرو آزادی بیان در نقد هنری» مقاله دیگر این فصل است که محمدحسین عبدلی آشتیانی نوشته است. ازآنجاکه یکی از قیود اخلاقی و فقهی، حرمت غیبت است، نویسنده در پی علم به این نکته است که نقد هنری چه نسبتی با این حکم و استثناهای آن دارد؟ باتوجه‌به این که «تظلّم» از مصادیق روشن استثنای حرمت غیبت است آیا می‌توان دامنه آن را چنان دید که توانایی هنر را در راستای مقابله با رفتارهای ظالمانه و پایمال‌کنندگان حقوق جامعه به کار گیرد؟ در مقاله نشان داده می‌شود که از نگاه فقهی، باید جانب کسانی را گرفت که چنین نگاه گسترده‌ای دارند و تظلم را محدود به شکایت به دستگاه‌های خاص نکرده‌اند. آنچه این بحث را به آزادی بیان در نقد هنری پیوند می‌دهد، از یک سو، نگاهی است که فقها در گسترش حکم جواز تظلم دارند و از سوی دیگر، معنای گسترده‌ای است که ظلم و تظلم در حوزه‌های مختلف فردی و اجتماعی و حکومتی و بین‌المللی دارد.

مقاله «محدوده آزادی هنرمند در نسبت با حریم خصوص اشخاص و اصناف» را دکتر احمد شهدادی نگاشته است. او معتقد است: حریم خصوصی، از مهم‌ترین مباحث حقوق شهروندی است که از سوی متفکران سیاسی و اجتماعی مکاتب فکری مختلف، موردتوجه قرار دارد. این حریم، از یک‌سو، به‌عنوان مرزی برای دخالت شهروندان در امور یکدیگر و از سوی دیگر به‌عنوان مرزی برای دخالت کارگزاران حکومتی در امور رعایای تحت حاکمیت، مورد مناقشه و بررسی قرار می‌گیرد. ازطرفی، هنرمند، چه از حیث شهروند بودن و چه از حیث نظارتی که از سوی هیئت حاکمه بر او اعمال می‌شود، ناچار به رعایت این حریم و الزامات آن است. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، به این مسئله پرداخته شده و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات معصومین، نگاه مکتب اسلام و فقه امامیه نسبت به جایگاه حریم خصوصی به‌عنوان مصداق بارزی از اخلاق اجتماعی اسلامی ارائه گردیده است.

«بررسی فقهی موسیقی‌درمانی» را محمدمهدی مقدادی نوشته است. وی، پس از موضوع‌شناسی و نیز  تبیین حکم موسیقی در حالت اولیه، حکم موسیقی غنایی جهت درمان بیماران را بررسی کرده است. ایده‌ای که در این مقاله موردتوجه قرار گرفته جواز درمان با همه انواع موسیقی و حتی موسیقی غنایی، البته در حالت اضطرار است، به‌طوری که واقعاً معالجه و درمان بیمار، متوقف بر آن باشد، اگرچه در احراز این نکته، تردیدهایی وجود دارد. در این مقاله، برای تبیین این دیدگاه و مستحکم کردن آن، دلایلی سامان یافته و تلاش شده است تا با نقد و بررسی منصفانه، قلمرو مقبولیت و پذیرش این نظریه روشن شود.

«نقاشی و مجسمه‌سازی از منظر فقه و فقهای امامیه»، اولین مقاله فصل سوم است که توسط مهدی نیازی شاهرودی نوشته شده است. نویسنده معتقد است: هنر مجموعه‌ای از آثار و یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی یا برای انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شود. دسته‌ای از هنرها، هنرهای زیبا هستند که صرفاً به دلیل زیبا بودنشان خلق شده‌اند نه به‌خاطر چیزی دیگر. مجسمه‌سازی از این دسته است. یکی از مسائل قابل‌بررسی در این نوع هنرها، بررسی احکام فقهی آنها است که بایستی در فقه هنر بدان پرداخته شود. این مقاله عهده‌دار پرداخت به چنین مباحثی است که در فقه رایج هنر موجود نیست و جنبه مستحدث و نو دارد.

«بررسی مسئله لهو از نظر فقهی»، مقاله‌ای است که توسط منصور مظاهری کرونی نگارش یافته است. وی می‌نویسد: این نوشتار، تحقیقی درباره حکم فقهی «لهو» است. خاستگاه این بحث، آنجاست که برخی از فقها در مسائل گوناگون برای اثبات حکم، به حرمت «لهو» استناد می‌کنند. مقاله می‌خواهد این حکم را با بررسی آیات و روایات مربوطه ارزشیابی کند. نتیجه حاکی از آن است که «لهو» به طور مطلق، حرمت ندارد، بلکه حرمت، مختص به لهوی است که موجب انحراف عقیده یا سوق‌دادن به ترک واجبات، بی‌بندوباری و ارتکاب گناهان باشد.

«نقد و بررسی تعاریف موجود در موضوع غنا»، تحقیقی است که سید عباس کریمی انجام داده و در آن به بررسی موضوع غنا پرداخته است. وی می‌نویسد: حکم حرمت غنا، مورد اتفاق فقهای شیعه است و آنچه محل بحث و معرکه آرا واقع شده، تبیین موضوع غنا است. وی ابتدا کلمات متعدد قدمای شیعه را نقل نموده و نشان می‌دهد حرمت غنا، قابل تردید نیست سپس تعریف مشهور فقها از غنا را مورد نقد قرار داده و تعریفی که واجد کمترین ابهام باشد را ارائه می‌کند. در پایان، به کلام مرحوم فیض دراین‌خصوص و نقدهای شیخ انصاری می‌پردازد و سپس احتمال سومی را مطرح می‌کند که جامع تمامی فقرات کلام فیض است.

«موسیقی از منظر فقه اسلامی»، مقاله‌ای است که توسط سیدمحمدمهدی رفیع‌پور نگارش یافته است. به باور او، در میان موضوعات هنری، مسئله موسیقی جایگاهی ویژه دارد. مطالعه استفتائات فقهای معاصر، شاهد اهمیت این مسئله است. وی مسئله را این‌گونه مطرح می‌کند: آیا از دیدگه فقه اسلامی، هرگونه نوازندگی، ممنوع بوده و مصداقی برای «هنرممنوعه» است یا اینکه در مسئله، تفصیل وجود دارد؟ وی مدعی است مقاله تلاش کرده با بررسی عمیق، به این پرسش پاسخ دهد.

«بازپژوهی نقش انگیزه و محتوا در حلیّت و حرمت هنر، به‌ویژه در مورد غناء»، را سیف ﷲ صرامی نوشته است. وی می‌نویسد: برای بررسی نقش انگیزه و محتوا درحلیّت و حرمت هنر، باتوجه‌به عدم حرمت عنوان کلی آن، مصادیقی از هنر که موضوع حرمت است، در فتاوا و ادله بررسی شده است. حاصل بررسی‌ها این است که انگیزه و محتوای حرام در حرمت همه اقسام مصادیق هنر، غیر از غناء که یکی از اقسام موسیقی است، به‌عنوان تمام یا جزء موضوع، دخالت دارد. در مورد غناء که نوعی کیفیت صوت است، ظاهر ادله معتبر و آرای غالب فقها این است که انگیزه و محتوا در حرمت آن نقشی ندارد.

«نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر»، عنوان مقاله سیدمحمدحسین متولی امامی است. وی، هنر را اثرگذارترین مقوله اجتماعی قلمداد می‌کند که نقش مهمی در حیات اجتماعی دارد. به همین دلیل، انگیزه هنرمند و محتوایی که برای اثر هنری‌اش انتخاب کرده، بیشترین سهم را در اثر گذاری هنر در جان مخاطبان دارد. این پژوهش، در پی بررسی نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر، با تکیه بر غنا است. طبق تحقیقات نویسنده: مطابق متون دینی، غنا حرمت ندارد و بازپژوهی انگیزه و محتوا در اثر هنری، می‌تواند در مقیاس خرد و کلان بررسی شود. غنای حرام در مقیاس تمدنی، غنایی است که به تقویت فرهنگ طاغوتی بپردازد و در مقابل، غنای مورد رضایت شارع، غنای در خدمت فرهنگ دینی است.

سید مصطفی بهشتی، مقاله «تعینات هنر در برگزاری مراسم‌ها و مجالس دینی در مسجد» را به رشته تحریر درآورده که به مهم‌ترین تعینات هنری در عرصه برگزاری مراسم‌ها و مجالس دینی که در مسجد انجام می‌گیرد می‌پردازد. این تعینات عبارتند از: شعرخوانی، خواندن آهنگین، مدیحه و مرثیه، دست زدن در جشن‌ها و اعیاد و استفاده از موسیقی در مسجد. شعر خوانی در مسجد، طبق نظر اکثر فقها، کراهت دارد اما خواندن آهنگین شعر، اگر در محدوده غنا قرار نگیرد جایز خواهد بود. دست زدن در مسجد را غالب فقها، مناسب شأن مسجد ندانسته و مکروه می‌دانند چنانکه استفاده موسیقی در مسجد را از یک سو، داخل در محدوده لهو انگاشته و از سوی دیگر، مقتضای رعایت حرمت مسجد و عدم تعارض با جایگاه رفیع آن دانسته اند.

«تأثیر فقه بر شکل گیری پوشیه در شمایل‌های پیامبر و ائمه در ایران عصر صفوی»، تحقیقی است که محمدجواد سعیدی زاده با همکاری آیت‌ﷲ ابوالقاسم علیدوست انجام داده است. نتیجه این پژوهش، حاکی از آن است که فقه هیچ تأثیری در این اتفاق نداشته است. روش تحقیق، تحلیلی-توصیفی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات به‌صورت کتابخانه‌ای است.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید