در یکشنبه های روش هجدهم عنوان شد:

یکشنبه های روش/18

نشست «زمینه‌گرایی و کاربردی‌سازی گزاره‌های فقهی با تاکید بر فقه سیاسی» با ارائه سیدصادق حقیقت، عضو شورای علمی گروه فقه سیاست و روابط بین الملل پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، امروز یکشنبه ۱۵ مهر در پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید:

وقتی مجتهد به روایات رجوع می‌کند گاهی قرائن را راوی نقل نکرده است؛ مثلا در مورد اینکه آیا حجامت روزه را باطل می‌کند یا خیر یک روایت داریم که می‌گوید باطل می‌کند، یک روایت داریم که می‌گوید باطل نمی‌کند یا مثلا در مورد اینکه نماز خواندن با پوست روباه صحیح است یا نه، یک روایت می‌گوید صحیح است، یکی می‌گوید صحیح نیست. به همین خاطر توجه به زمینه‌ها می‌تواند ما را در جل تعارض روایات یاری کند. به عنوان نمونه شهید صدر می‌گوید یکی از عوامل در ایجاد تعارض بین روایات مسئله تدریس است یعنی اهل بیت(ع) تفاصیل احکام را در جلسات مختلف بیان می‌کردند. 

بنابراین باید به زمینه‌ها نگاه کنیم چون شاید امام در حال تعلیم بوده است. راوی باید به این مسئله توجه کند و اگر راوی توجه نکرد مجتهد باید به این مسئله توجه کند. مثال برای این مسئله زیاد است؛ مثلا ذبح الاغ اهلی صحیح است یا نه. پیامبر(ص) فرمودند این کار را نکنید اما امام باقر(ع) فرمودند این حکم به خاطر این بوده که در آن زمان الاغ تدارکات جنگ را حمل می‌کرده است. باز در مورد فرار از طاعون یک روایت داریم که می‌گوید فرار نکنید، یک روایت داریم که می‌گوید فرار کنید.

زمینه‌گرایی امام خمینی در اجتهاد

برای روشن‌تر شدن بحث بر دو مثال مهم از امام خمینی که به زمینه‌ها به شکل عالی توجه کردند تمرکز می‌کنیم؛ مثال اول مسئله خیار حیوان است. روایاتی که در این زمینه است سه گروه است؛ یک روایت می‌گوید خیار برای صاحب حیوان است، یک روایت می‌گوید برای خریدار است، گروه سوم از روایات می‌گویند خیار هم برای خریدار است، هم برای فروشنده. برای جمع این روایات باید چکار کنیم؟ امام می‌گوید در زمان پیامبر(ص) چون معاملات کالا به کالا بوده لذا خیار حیوان را مختص مشتری دانستند ولی در زمان امام رضا(ع) بیان شده که خیار برای مشتری و فروشنده است یعنی این دو روایت برای دو زمینه متفاوت هستند و تعارضی میان آنها وجود ندارد. بنابراین نباید سراغ اصول لفظیه یا مقدمات حکمت یا حمل مطلق بر مقید یا حمل عام بر خاص برویم.

مثال دومی که امام اشاره کردند فروش ادوات جنگی به دشمنان است. یک روایت می‌گوید غیر مجاز است یک روایت می‌گوید مجاز است. برخی گفتند ما حمل مطلق بر مقید می‌کنیم یعنی در زمان جنگ مجاز نیست در زمان صلح مجاز است. امام خمینی برداشت دیگری دارند و می‌فرمایند در جمع این روایات، روایت اول در زمان امام صادق(ع) بوده که حکومت شیعه مستقل وجود نداشته ولی روایت دیگر برای زمانی بوده که حکومت اسلامی مستقری وجود داشته. بنابراین این روایات برای دو زمینه متفاوت است.

در بحث ارتداد نیز برخی فقها مثل مرحوم اردبیلی و منتظری فرمودند قضیه خاصی بوده که کافران می‌آمدند مسلمان می‌شدند تا جاسوسی کنند و بعد از اسلام برمی‌گشتند لذا ارتداد در اسلام ممنوع شده والا صرف تغییر عقیده موجب آن حکمی که برای ارتداد بیان شده نمی‌شود.

مشکلی که اینجا وجود دارد این است که برخی روایات نقل به معنا است، در مورد برخی زیاده اتفاق افتاده، در مورد برخی نقص اتفاق افتاده، برخی قرائن از بین رفته، در برخی موارد معصوم در حال تعلیم بوده، برخی از ائمه(ع) می‌خواستند بحث را پلکانی تبلیغ یا تشریع کنند یا ممکن است یک حکم قضیه فی واقعه بوده باشد. 

در مجموع دو مشکل اساسی اینجا هست که ما را سوق می‌دهد به سمت زمینه‌گرایی؛ یکی اینکه وقتی دو روایت با هم تعارض پیدا کردند ملاک‌های یکپارچه و منقحی در دست داریم که آنها را تحلیل کنیم یا نه. شهید صدر می‌گوید دو نفر را در نظر می‌گیریم که نصوص را مطالعه می‌کنند، یکی به جنبه اجتماعی احکام توجه می‌کند و دیگری به جنبه فردی احکام توجه می‌کند، یعنی یک مجتهد تفکر اجتماعی دارد یکی ندارد. به تعبیر شهید مطهری مجتهد شهری و مجتهد روستایی یا به تعبیر دیگر مجتهد دموکرات و مجتهد غیر دموکرات. ادامه بیان مرحوم صدر این است گرچه هر دو نصوص مشابهی را مطالعه می‌کنند ولی نتیجه‌گیری متفاوتی خواهند داشت. 

مشکل دوم این است که منابع تاریخی چطور هستند؛ یعنی وقتی روایات نسل به نسل و سینه به سینه به دست ما رسیده چقدر نقل به مضمون شده؟ یعنی روایتی که به دست ما رسیده عین کلمات معصوم است که به ظهورات آن اخذ کنیم؟ بنابراین مشکلات اینطوری در اجتهاد وجود دارد.

شما سوال می‌کنید چکیده بحث چیست و چه می‌خواهم بگویم یا شاید بپرسید نوآوری بحث چیست؟ من به چند مورد اشاره کنم که این بحث چه نوآوری‌هایی دارد. آیا قرآن جهاد ابتدایی را بیان کرده یا نه. علامه طباطبایی فرمودند باید حمل مطلق بر مقید کنیم. یک‌سری آیات مطلقا گفته بجنگید یکسری آیات گفته اگر جنگ شد بجنگید. حمل مطلق بر مقید یعنی اگر به شما حمله شد بجنگید یعنی جهاد دفاعی. بر اساس زمینه‌گرایی شاید بتوان سخن دیگری گفت. احتمال اول این است که یک کسی اشکال کند بگوید برخی آیات که مطلقا می‌گوید بجنگید و موید جهاد ابتدایی است در زمینه خاص خودش بوده، آیات جهاد دفاعی هم در زمینه خاص خودش بوده است، این اشکال بر اساس زمینه‌گرایی وارد است.

احتمال دیگر این است بگوییم تمام آیات قرآن را در زمینه‌های خودش بررسی می‌کنیم بعد وقتی در زمینه خاص خودش مطالعه کردیم می‌بینیم هیچ کدام جهاد ابتدایی نبوده است. نظر من این قول است. قول اول قول علامه طباطبایی است که حمل مطلق بر مقید کنیم، قول دوم این است که آیات جهاد ابتدایی داریم که برای زمینه خاص خودش است مثلا امام شافعی می‌گوید آیات جهاد ابتدایی ناسخ آیات جهاد دفاعی هستند. قول سوم این است که زمینه‌ها بسیار مهم هستند و آیات قرآن را در زمینه خودش قرار داریم. در نتیجه به این می‌رسیم که جهاد ابتدایی نداریم. نتیجه با علامه طباطبایی یکی است ولی راهش جدا است.

مثال دیگر آیه ضرب است. در مورد آیه ضرب اگر به زمینه‌های اجتماعی نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم در آن جامعه زنان را به صرف اتهام می‌کشتند، یعنی همین که شک می‌کردند او را به قتل می‌رسانند. آیه قرآن آمده حقوق زن را در آن زمان به شکلی تامین کرده و گفته نکشید. بنابراین آیه قرآن ناظر به بحث حقوق زنان است ولی برای آن زمان.

نتیجه اینکه زمینه‌گرایی یعنی شما نمی‌توانید متن را به وسیله متن تفسیر کنید، نمی‌توانید ابتدائا حمل مطلق بر مقید کنید یعنی زمینه‌گرایی بر اصول ما اشکال وارد می‌کند چون اصول ما به فلسفه تحلیلی نزدیک‌تر است و اساسا متن‌گرایانه است. زمینه‌گرایی می‌گوید متن نمی‌تواند تفسیر شود جز در شرایط خاص خودش یعنی شرایط سیاسی اجتماعی خاص خودش. بنابراین زمینه‌گرایی دستاوردهای جدیدی دارد. نسبت متن‌گرایی و زمینه‌گرایی هم‌روی متن‌گرایی و زمینه‌گرایی است. بنابراین زمینه‌گرایی به معنای مدرن خودش دو شاخه عمده پیدا می‌کند که با اجتهاد ارتباط پیدا می‌کند؛ یکی هرمنوتیک و یکی گفتمان. بنابراین می‌توانیم در جلسات بعد به شکل خاص نسبت اجتهاد با هرمنوتیک و نسبت اجتهاد با گفتمان را بررسی کنیم چون هرمنوتیک و گفتمان هر دو زمینه‌گرا هستند.

 

تمایز مقام جعل و مقام امتثال

در ادامه نشست حجت‌الاسلام و المسلمین سیف‌ﷲ صرامی؛ مدیر پژوهشکده فقه و حقوق به عنوان ناقد سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

من خبر نداشتم جناب دکتر حقیقت قبلا نشستی در این زمینه داشتند و فکر می‌کردم این نشست اول است ولی ظاهرا یک جلسه قبلا برگزار شده و بحث امروز ادامه جلسه قبل بوده است. لذا با سابقه جلسه بیگانه هستم. به هر حال صحبت‌هایی که الآن ارائه دادند نکاتی دارد که می‌تواند مفید باشد. اول باید اعتراف کنم هنوز درست متوجه نشدم دکتر حقیقت دنبال چه هستند. علتش این است ابتدا و عنوان کارشان زمینه‌گرایی و کاربردی‌سازی است. اینکه عرض می‌کنم متوجه نمی‌شوم چون کاربردی‌سازی در اصطلاح اصول فقه مربوط به بحثی است که ارتباط برقرار کردنش با سایر مطالبی که ایشان بیان کردند مبهم است.

ما احکام را به دو مرحله تقسیم می‌کنیم؛ مرحله جعل، مرحله امتثال. اجتهاد دنبال این است جعل را بفهمد و به حجتی نسبت به جعل برسد. مرحله بعد امتثال و اجرا است. طبیعتا کاربرد مربوط به مرحله امتثال و اجرا است ولی توضیحات ایشان در مورد اجتهاد است و اجتهاد مربوط به مرحله جعل است. این مباحثی که درباره زمینه‌گرایی داشتند همه مربوط به اجتهاد است مربوط به این است حکم شرعی را فهم کنیم. این ابتدائا ربطی به کاربرد و امتثال ندارد. البته حکم برای امتثال جعل می‌شود ولی نباید مقام امتثال را با مقام جعل خلط کنیم. آنچه ایشان به عنوان زمینه‌گرایی مطرح کردند را هم می‌توانیم در مرحله جعل پیاده کنیم و هم می‌توانیم در مرحله کاربرد پیاده کنیم. یعنی هم می‌توانیم به شرایط واقعی و شرایط صحنه در مرحله جعل توجه کنیم و هم مرحله امتثال ولی جنسش با هم فرق می‌کند.  

 

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید