آیتﷲ احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و مدرس درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه، یادداشتی با محور «اجتهاد و هوش مصنوعی» در اختیار ایکنا قرار داده که در آن به تحلیل بایدها و نبایدهای استفاده از هوش مصنوعی در عرصه دین پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
در عصری که تحولات با شتابی سرسامآور در هم میپیچند و افقها در پهنهای تازه رخ مینمایانند و اندیشهها همچون ابرهایی، آسمان زندگی را میپوشانند، نظر افکندن به نقش هوش مصنوعی در عرصههای بیشمار، از جمله در میدان اجتهاد فقهی و تحلیل گزارههای دینی، ضرورتی است آشکار و وظیفهای استوار، که ژرفنگری و تأملی عمیق را میطلبد.
در زیر، اشاراتی برای تبیین ابعاد این موضوع عمیق میآوریم، تا پرتوی بر جنبههای گوناگون آن بیفکنیم:
فهرست مطالب
۱. تمییز دقیق میان عرصه اجرا و اجتهاد
نیازمندیم تا با دقتی ژرف، عرصههای اجرا و اجتهاد را از یکدیگر بازشناسیم و به تمایز میان آنها و نقش هوش مصنوعی در هر یک بنگریم. این تمایزگذاری در شناخت ویژگیهای اجرا و روح اجتهاد و نسبت هر یک با هوش مصنوعی اهمیت بسزایی دارد.
الف. عرصه اجرا
این عرصه، میدان تصمیمگیریهای خودکار و عملیات سریع است، جایی که دقت کامل، سرعت بالا و پردازش حجم گستردهای از اطلاعات لازم است.
در این عرصه، هوش مصنوعی همچون دستیاری گرانبها ظاهر میشود که با قدرت الگوریتمهای پیشرفتهاش، میتواند کارهای دشوار را با شتابی کمنظیر به انجام رساند. چنین عملیاتی، فواید فراوانی به همراه دارد، بهویژه در شرایطی که دقت ریاضی و سرعت در انجام کارها اهمیت دارد.
ب. عرصه اجتهاد
عرصه اجتهاد، سرزمینی است که تأملی ژرف در چشمه زلال شریعت میطلبد؛ جایی که قواعد دین و روح احکام، با واقعیات زمانه پیوند میخورند. اجتهاد، حرکتی زنده و پویشی ماندگار است که از مجتهد دانشی عمیق در ذات متون تشریعی دین و فهم اسرار و منطق آنها میطلبد.
اجتهاد، سفری است در وادی حکمت شریعت و ساحت حقایق زمانه؛ سفری که با تعادلی دقیق، به نغمه تحولات پاسخ میدهد و از متن چالشها، نوری جاودان برمیافروزد. این روندی است فقیهانه، که اندیشهای گسترده و بصیرتی نافذ میطلبد، تا میان اصول پایدار و فروعات سیّال، پیوندی ناگسستنی پدید آورد و چراغ راه را بر افقِ دگرگونشونده روشن سازد.
در این بادیه، هوش انسانی و تجربه فقهی چون دو ستون استوار اجتهاد رخ مینمایند؛ عرصهای که در آن، معادلات خشک و تحلیلهای بیجان جای ندارند، بلکه هماهنگی روح متون با تپشهای واقعیت، آشتی میآفریند و میان ثبات دین و پویایی حیات، پلی استوار میسازد، تا شعله هدایت در ظلمتِ تحولات، فروزان بماند و راه را بر جویندگان نور بگشاید.
۲. نقش احساسات انسانی در اجتهاد
اجتهاد، فعالیتی عقلانی محض نیست و به تحلیلهای سرد و بیروح محدود نمیشود؛ بلکه پرتوی فروزان از عواطف انسانی بر آن میتابد: از رحمتی که احکام را لطیف و نرم میسازد، از عدالتی که پناه مظلومان میشود و از تقوایی که مسیر تصمیم را روشن میکند. این احساسات بلند، راهی برای اجتهاد میگشایند و نتایجی متوازن میآفرینند که نه از حقیقت دور میشوند و نه از خیر فاصله میگیرند.
در اینجا، عقل و احساس همچون دو بال پرواز، مجتهد را قادر میسازند تا در افق مسائل پیچیده اوج گیرد و به راهحلهایی برسد که با نیازهای انسان و ارزشهای اخلاقی همآهنگ باشند. به بیان دیگر، شریعت چونان بازتاب صفات الهی در ساحت رفتار بشری است؛ از همین رو، تنها «هوش انسانی فقیه» است که میتواند در نگرش خویش تعادلی میان عقل و عواطف فطری برقرار کند و از خلال این تعادل، تجلیات صفات الهی را در عرصه تشریع دریابد.
در این تعادل، چارچوبی انعطافپذیر هویدا میشود که او را در درک پیوند میان عفو و تقوا، میان عدل و رحمت، و در اتخاذ تصمیماتی که نمایانگر روح شریعت و ارزشهای متعالی آن است، یاری میدهد. هرچند هوش مصنوعی در دقت و سرعت پردازش دادهها ممتاز است، اما از آن تپش زنده که از عواطف فطری انسان سرچشمه میگیرد، بیبهره است و همین فقدان، او را در فهم ژرفای مسائل ناتوان میسازد. مسائلی که هم به دقت عقلانی نیاز دارند و هم به توازن اخلاقی، و تصمیماتی که بر همآوایی عقل و احساس استوارند و والاترین معانی فطرت انسانی را آشکار میسازند.
۳. پویایی عواطف و محدودیتهای هوش مصنوعی
از والاترین خصایص انسان، پویایی عواطف و جریان پیوسته آنهاست؛ این عواطف به او انعطاف و نیرویی میبخشند که در برخورد با مسائل تازه و حل چالشها یاریاش میکنند تا از تجربیات خویش، راهحلهایی همگام با تحولات زمانه برآورد. اجتهاد، بهذات خود، نیازمند این پویایی زنده و جاری است چرا که مسائل نوین، بازنگری در روشهای کهن و یافتن افقهای نوین را میطلبند تا به اقتضای زمان، هماهنگ باشند.
اما هوش مصنوعی، که از این پویایی و تپش عواطف بیبهره است و بر دادههای گذشته و تجربیات ثابت تکیه دارد، در همپایی با جهان متحول و زنده عاجز میماند؛ ابزاری است که میتواند یاریگر نیرومندی باشد، اما به تنهایی از ارائه راهحلهایی که با پیچیدگیهای جامعه امروز و تپش عواطف و نیازهای آن سازگار باشد، قاصر است.
۴. نقش فؤاد و مسئولیت آن
در قرآن کریم، فؤاد جایگاهی است که حکمت عقل با لطافت قلب در آن در هم میآمیزد؛ جایی که انوار خرد با پژواک جان، همآوا میشوند و صفات الهی با اشراقات فطری در هم میتنند. در این مقام، حقایق خارجی با دريافت درونى تلاقی مییابند، و فؤاد انسان به کانونی بدل میشود که سرچشمههای دانش و درکهای ژرف در آن به وحدت میرسند.
این فؤاد است که به عنوان پایگاهی اصیل و پرشکوه، حامل مسئولیت انسان است؛ همانگونه که خداوند فرمود: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا».
از اینرو، فؤاد فقیه، با بصیرتی فقهی و پیوندی مستحکم با سرچشمههای شریعت، او را در درک عمیق و شناخت دقیق میان ثابت و متغیر یاری میکند، تا اجتهادی مسئولانه و هدایتگر ارائه دهد.
اجتهاد، حرکتی است پایدار و سفری است در مرزهای اندیشه و احساس مسؤولانه؛ سفری که فؤاد را به پرواز در میآورد و عقل و احساس را به تعادل میکشاند، تا فقیه در این سلوک، پیوندی زنده و پویا میان شریعت و جامعه برقرار سازد.
اما هوش مصنوعی، هر چند در تحلیل دقیق و استنتاج سریع شگفتآور است، از جایگاه مسئولانه بیبهره است؛ چراکه فاقد آن جوهر انسانی برخوردار از ارتباط ویژه و مسئولانه در پیشگاه خداوند است که توانایی درک پیچیدگیهای اخلاقی و حسهای زنده فطری را به انسان میبخشد. از اینرو، هوش مصنوعی تنها ابزاری است در دست فقیه، که او باید به مثابه دستیاری بس بزرگ و پر از شگفتیها و دقتها، آن را به کار گیرد و مسئولیت اجتهاد و داوری را بر دوش فؤاد خویش بگذارد.
این پیوند جاودانه میان فؤاد فقیه و سرچشمههای شریعت، امری است که هوش مصنوعی از آن ناتوان است؛ زیرا آن درک زنده و آگاهی عاطفی که راههای حقیقت را روشن میسازد و عقول را به مدارج عالی هدایت میکند، تنها در قلمرو فؤاد انسانی میگنجد.