دکتر عبدالمجید مبلغی طی یادداشتی اختصاصی بررسی کرد:

پرونده مبادی فقه اخلاق/8

آنچه میرزای نائینی انجام داد، از جنش تأملات نواندیشانۀ مألوف و مشهور در میان ما نبود؛ یعنی نظام اخلاقی حاکم بر مبانی و مبادی فهم فقه را به چالش نکشید؛ بلکه اتفاقاً به شیوه‌ای همراهانه و همدلانه با این نظام اخلاقی و از سر همکاری با آن برآمد، اما منابع منجر به ارتزاق آن را به لحاظ نحوه آگاه شدن از جهان بیرون، ارتقا بخشید و با فهمی آن را آراست، با درکی آن را پرداخت و با نحوۀ بازگشتی به امر بیرونی منجر به ارتقای مراتب درک اخلاقیِ خود، آن را گسترد که پیامد آن، درون فقه به شیوه‌ای جدی ظهور و بروز پیدا کرد و دستگاه بزرگ فقه سیاسیِ مشروطه را پدید آورد.

اشاره

دکتر عبدالمجید مبلغی، زاده ۱۳۵۹ قم است. وی پس از اتمام دبیرستان، همزمان دروس حوزوی و دانشگاهی را آغاز کرد. ۸ سال حضور در دروس خارج فقه و اصول و دکتری اندیشه سیاسی، ارمغان تحصیلات توأمان حوزوی و دانشگاهی اوست. حوزه‌های پژوهشی و تدریس وی، اندیشه سیاسی، فلسفه، روش، اخلاق و فقه است که در این دانش‌ها، کتاب‌ها و مقالات فراوانی از او منتشر شده است. تحصیلات فلسفی او در دورۀ کارشناسی ارشد، وی را علاقه مند به موضوعات فلسفی و بنیادین نموده است. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این یادداشت اختصاصی، به واکاوی تعامل فقه و اخلاق در ادیان ابراهیمی پرداخته است. سردبیر سابق ماهنامه خردنامه همشهری، معتقد است عقلانیت مؤثر در ادیان ابراهیمی با عقلانیت مؤثر در تأملات سکولار کاملاً از دوجنس هستند و این تفاوت، دو نوع نگاه به نسبت فقه و اخلاق را به ارمغان می اورد.

ابتدا باید دانست که عقلانیت مؤثر در ادیان ابراهیمی با عقلانیت مؤثر در تأملات سکولار، از دو جنس هستند. عقلانیت مرتبط با ادیان ابراهیمی، مدرسی است و با عقلانیت مدرن، یک تفاوت ماهوی دارد. با لحاظ این نکته می‌توان به نسبت ادیان ابراهیمی و اخلاق اندیشید. اخلاق به فراخور سرشت گزاره‌های اخلاقی، و به یک معنا، به اقتضای منطق مدرسی حاکم بر تأملات منجر به زایش و پردازش ادیان ابراهیمی در وهله نخست، و فقه در وهله بعدی؛ مقدم بر این ادیان و بر فقه هست. در واقع این تقدم، به یک معنا، ذاتیِ نحوۀ نگاه و شیوۀ فهمی هست که امکان‌های معرفت‌شناختی منجر به رویکرد به ادیان ابراهیمی را پیش می‌کشد و فراچنگ می‌آورد. این تقدم در فرض پذیرش، پیامدهای مهمی در نحوۀ نگاه ما به دین چونان امر فراخ و کلی، و فقه چونان امر مرتبط با دین و به‌مثابه بخش مهم و مؤثرِ روندها و رویه‌های دین ورزی و نگاه‌های دین‌جویانه و رفتارهای دین خویانه را سبب می‌شود.

مشخصاً مؤمنانِ باورمند به فقه – یعنی کسانی که از سر ایمان، به فقه پایبند و ملتزم هستند – نه‌تنها در رویکرد به دین و به اقتضای آن فقه، بلکه در اجزاء پایبندی خود به دین و فقه در وهله نخست، به اخلاق مؤثر در پذیرش دین و فقه به اقتضای منطق صوریِ تنیده در تمام فقه، پایبند هستند؛ یعنی اخلاق نه‌تنها در رویکرد به فقه نقش‌آفرین است؛ بلکه چونان امری ساری و جاری و به شیوه‌ای مویرگی در کالبد فقه هم حضور دارد. باید دقت کنیم که ما داریم از اخلاق در معنای صوری و عقلانیت مدرسی ویژه‌ای صحبت می‌کنیم که این عقلانیت خاص با عقلانیت مدرنی که در اذهان ما فعال است، یک تفاوت جدی ماهوی دارد. عقلانیت مدرسی، بر خلاف عقلانیت مدرن، وجه انتقادی ندارد و به سنجش تجربی و معطوف به جهان بیرونِ گزاره‌های خود به شیوه‌ای تکرارشونده و پایش‌گرانه، پای‌بند نیست. عقلانیت مدرسی، به فراخور دستگاه کلامی ویژه‌ای که پیشنهاد می‌دهد و به‌رغم تفاوت‌های موجود می‌توان رد پای خطوط مشترکش را در هر سه عضو ادیان ابراهیمی کم‌وبیش دنبال کرد، امر دینی را چونان یگانه محل بروز و ظهور آگاهی لحاظ می‌دارد. این فهم از نسبت دین و خرد که در یک دستگاه کلامی، تقریر، و ضمن استدلال‌های مدرسی چونان امری تخلف‌ناپذیر، فهم می‌شود، اخلاقی را پیش می‌کشد که به‌رغم پیشینی بودن نسبت به دین، درنهایت در ارتباط با آنچه در وهله بعدی به اقتضای تأملات وحیانی دینی مطرح می‌شود، فهم‌پذیر می‌شود. در واقع، چنین اخلاقی بر خلاف اخلاق مدرن که در اذهان ما جاری و ساری است، چندان ظرفیت انتقادی قابل‌توجهی ندارد و به یک معنا، شاخه‌ای از همان درختی به‌حساب می‌آید که فقه هم میوه آن است. تهافت و ناسازگاری میان این اخلاق و دین بسیار کم اتفاق می‌افتد اگر اتفاق بیفتد، و بسیار کم اثرگذار است اگر اساساً تأثیرگذار واقع بشود.

بر خلاف پروژه نواندیشان دینی که اساساً بر این باور هستند که ما باید از اخلاق مدرن برای مواجهه با دین بهره بگیریم و به‌این‌ترتیب منطق انتقادی ناشی از تأملات مدرن را دست‌مایه بازگشتی ناقدانه و پرسشگرانه و نکته‌سنجانه به دین و البته فقه قرار بدهیم، من فکر می‌کنم ما نیاز به بهره‌گیری از تأملات جدید داریم؛ اما چنین بهره‌گیری در کنارنهادنِ سازۀ اخلاقی منجر و منتهی به دین و فقه رخ نمی‌دهد؛ چونان که در رویکردی ازاین‌دست، اساساً تمامتِ فقه و دین به خطر می‌افتد و این به‌خطرافتادن را به شیوه پدیدارشناسانه و نه جانب‌دارانه، سودمند نمی‌دانم؛ یعنی صرف‌نظر از اینکه علاقه‌مند به دین باشم یا نباشم، گمان می‌کنم که دین و فقه به‌مثابه سنت تداوم‌یافتۀ به ما رسیده، ظرفیت و گنجینه‌ای را فراهم کرده که ما نمی‌توانیم نسبت به خطر افکندن اساسی و بنیادیِ آن اقدام کنیم. اگر چنین منطقی را بپذیریم، آنگاه برخلاف رویکردهای نواندیشانه، پیشنهادی که به‌رغم کنار نگذاشتن اخلاقِ منجر به دین (به اقتضای علاقه‌ای که به دین، چونان بخشی از سنت، در ما برمی‌انگیزد)، به بازسازی نگاه‌های ما به دین هم کمک کند، در منابع اخلاق مدرسی در دسترس هست. اخلاقِ در دسترس و کلاسیک ما، یک استعدادی برای ارتباط با جهان‌های تازه دارد. این استعداد از سرشت صوری و ساختار فرماتیک آن برمی‌خیزد. اخلاق سنتی ما طبعاً اخلاقی از جنس جهان قدیم است؛ اما درعین‌حال می‌توان آن را با آگاهی‌های جدید ارتزاق کرد و به آن امکانی برای فهم جهان جدید در یک سطح از بضاعت و قابلیت و طبعاً با لحاظ محدودیت‌های آن، داد. چنین رویکردی به‌صورت نظام‌مند از اخلاق و دیگر مفروضات پایه‌ای حاکم بر تأملات دین‌ورزانه، جاری و ساری می‌شود و به دامان نگاه دین‌شناختی و فهم و مواجهۀ فقیهانه با جهان در یک رویکرد فقهی، فرومی‌ریزد.

اگر بخواهم بحث خود را در قالب یک مثال توضیح بدهم، باید به آنچه مرحوم میرزای نائینی انجام داد بیاویزم. میرزای نائینی درکی از امر پیشینی اخلاقی حاصل آورد که فروریختن آن در درون دستگاه فاهمه و به یک معنا نظام آگاهیِ منجر به رویکردش به فقه، اثرگذار واقع شد و از دل چنین رویکرد و مواجهه‌ای، تأملات فقه سیاسی مشروطۀ ایشان سر برآورد و زایش و پردازش تاریخی و هویت قابل‌ملاحظه‌ای پیدا کرد؛ چیزی که امروز هم در مقایسه با بسیاری از پروژه‌های نواندیشی دینی، دست برتر و بالاتر را دارد. آنچه میرزای نائینی انجام داد، از جنش تأملات نواندیشانۀ مألوف و مشهور در میان ما نبود؛ یعنی نظام اخلاقی حاکم بر مبانی و مبادی فهم فقه را به چالش نکشید؛ بلکه اتفاقاً به شیوه‌ای همراهانه و همدلانه با این نظام اخلاقی و از سر همکاری با آن برآمد، اما منابع منجر به ارتزاق آن را به لحاظ نحوه آگاه شدن از جهان بیرون، ارتقا بخشید و با فهمی آن را آراست، با درکی آن را پرداخت و با نحوۀ بازگشتی به امر بیرونی منجر به ارتقای مراتب درک اخلاقیِ خود، آن را گسترد که پیامد آن، درون فقه به شیوه‌ای جدی ظهور و بروز پیدا کرد و دستگاه بزرگ فقه سیاسیِ مشروطه را پدید آورد.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید