فهرست مطالب
- 1 اشاره
- 2 فقه معاصر: در سالهای اخیر، برخی گزارههای فقهی با چالش عدم اخلاقی بودن مواجه شدهاند. مراد از اخلاق در این چالشها، چه تعریفی از اخلاق است؟
- 3 فقه معاصر: آیا پذیرش مالکیت خداوند نسبت به انسان، به معنای عدم لزوم رعایت گزارههای اخلاقی در احکام فقهی شارع است؟
- 4 فقه معاصر: در چالش اخلاقی نبودنِ فقه، باید یک از دو دانش «فقه» و «اخلاق» بهعنوان امر ثابت در نظر گرفته شده و دانش دیگر، مطابق با آن، تغییر پیدا کند. به نظر شما، در میان این دو دانش، کدام، ثابت و کدام، متغیر هستند؟
- 5 فقه معاصر: برای اخلاقی کردن گزارههای فقهی، چه تغییری در مبانی یا عملیات استنباط یا… باید صورت پذیرد؟
اشاره
«فقه اخلاقی» چیزی است که دهها سال است جماعتی با طرفداری و مخالفت با آن برخاستهاند. آیا گزارههای فقهی، اخلاقی هم هستند؟ آیا اساساً لازم است گزارههای فقهی، اخلاقی هم باشند؟ گزارههای فقهی برای اتصاف به اخلاقی بودنِ، باید با اخلاق برخاسته از کدام منبع، هماهنگ باشند؟ حجتالاسلاموالمسلمین مهدی اخلاصی معتقد است برای حل این مشکل، باید به طور همزمان به دانش فقه و اخلاق توجه داشت. این پژوهشگر فقه اخلاق البته پرداخت به گزارههای اخلاقی با رویکرد منضبط و جواهری را نیز لازم میداند. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر، با دانشآموختة همدانیالاصلِ مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در پی میآید:
فقه معاصر: در سالهای اخیر، برخی گزارههای فقهی با چالش عدم اخلاقی بودن مواجه شدهاند. مراد از اخلاق در این چالشها، چه تعریفی از اخلاق است؟
اخلاصی: بسیاری اخلاق را به حالتی نفسانی یا صفات درونی معنا کردهاند که انسان را به سمت انجام کارهای خوب و پسندیده حرکت میدهد؛ اما مهم در این میان، ملاک و میزان کار خوب و کار بد است. بهطور مثال، در بحث توریه بسیاری مخالف آن هستند و از این گزاره بهعنوان یک عمل ضداخلاقی یاد کرده و آن را نوعی دروغ میپندارند؛ اما در مقابل، برخی هم با استناد به ادله شرعی، به آن قائلاند. یا بحث دیگر حیل شرعی است که عدهای از فقها، موافق آن بوده و برخی نیز آن را رذیلت دانسته و مخالفاند و هر حیله شرعی را باطل میدانند.
البته در بعضی موارد نیز توضیح لازم در مورد احکام فقهی داده نشده است و گمان شده است که نوعی بیاخلاقی، مورد تأیید و یا ترویج قرار گرفته است.
نکته اثربخش در این میان، نگاه کامل و درنظرداشتن عناوین اولی و ثانوی است. ممکن است عملی در ابتدا و با نگاه اولی، امری جایز باشد؛ اما با درنظرگرفتن عوامل ثانوی مانند ظلم و ستم، همان امر جایز، رنگ و بوی حرام به خود بگیرد.
بنابراین، مهم برای ما، ملاک و میزان کار خوب و کار بد است. حال شما به کسی که برای حیلههای شرعی استدلال فقهی و روایی دارد میتوانی بگویی که این کار شما اثبات یک عمل غیراخلاقی است؟ به تعبیر دقیقتر، رفتارها در کجا میبایست ارزش گذرای شود؟ نگاه کلان و ضابطهمند، بسیاری از زوایای پنهان را روشن میکند.
البته یک نکته هم خوب است بدان اشاره کنم و آن اینکه بسیار به جا است که یک فقیه که در حال بحث فقهی حیل شرعی است، به جنبۀ اخلاقی این بحث نیز اشاره داشته باشد و میزان نگاه برخاسته از اخلاق را مطرح کند. چنین روشی، بهنوعی باعث پیوند میان فقه و اخلاق میشود.
فقه معاصر: آیا پذیرش مالکیت خداوند نسبت به انسان، به معنای عدم لزوم رعایت گزارههای اخلاقی در احکام فقهی شارع است؟
اخلاصی: خیر؛ اما مسئله اینجا است که ما آگاهی کامل به ملاکات احکام نداریم تا در مورد آنها قضاوت داشته باشیم. بسیاری از حقوقدانها احکام و تکالیف را در اصل، عامل حفظ حقوق انسانها معرفی میکنند؛ بنابراین تکالیفی که از سوی خداوند متعال به بشر اعلام شده، در اصل برای حفظ حقوق و کرامت انسان بنیان نهاده شده است. گزارههای اخلاقی نیز برای رشد و کمال انسانها مطرح شدهاند. حال چگونه ممکن است که رعایت این امور صورت نگرفته باشد؟ به این روایت توجه کنید:
عن أبان بن تغلب قال: کنت مع أبی عبدﷲ (علیه السلام) فی الطواف، فجاء رجل من إخوانی فسألنی أن أمشی معه فی حاجته، ففطن بی ابوعبدﷲ (علیه السلام) فقال: یا أبان! من هذا الرجل؟ قلت: رجل من موالیک، سألنی أن أذهب معه فی حاجته. قال: یا أبان! اقطع طوافک و وانطلق معه فی حاجته فاقضها له. فقلت: إنی لم أتم طوافی. قال: احص ما طفت وانطلق معه فی حاجته، فقلت: و ان کان طواف فریضة؟ فقال: نعم، و ان کان طواف فریضة. إلی أن قال: لقضاء حاجة مؤمن خیر من طواف و طواف حتی عدّ عشر أصابیع. فقلت له: جعلت فداک، فریضة أم نافلة؟ فقال: یا أبان! إنما یسأل ﷲ العباد عن الفرائض لا عن النوافل». اینکه طواف واجب است، به جای خود؛ اما قضای حاجت مؤمن واجبتر است.
با این اوصاف میتوان گفت به گزارههای اخلاقی توجه نشده است.
فقه معاصر: در چالش اخلاقی نبودنِ فقه، باید یک از دو دانش «فقه» و «اخلاق» بهعنوان امر ثابت در نظر گرفته شده و دانش دیگر، مطابق با آن، تغییر پیدا کند. به نظر شما، در میان این دو دانش، کدام، ثابت و کدام، متغیر هستند؟
اخلاصی: اگر در هر بحث فقهی، به مسائل اخلاقی و معنوی آن هم پرداخته شود مشکل حل میشود. اگر این مرز برداشته شود، اثرگذاری فقه به نظر دوچندان شده و برای همه قابل استفاده تر میشود. برخیها فقه را ثابت و برخی نیز فقه را برآمده از اخلاق میدانند؛ اما توجه همزمان به این دو علم، بسیاری از مشکلات را مرتفع میسازد. به نظرم، بهطورکلی و ضابطهمند نمیتوان در این باره نظر داد.
فقه معاصر: برای اخلاقی کردن گزارههای فقهی، چه تغییری در مبانی یا عملیات استنباط یا… باید صورت پذیرد؟
اخلاصی: به نظر حقیر، چارۀ کار، بحث همزمان مسائل فقهی و اخلاقی است؛ یعنی هنگامی که شما در مبحث حیل شرعی ربا بحث میکنید، نسبت به بحث اخلاقی نیز ورود کنید. چنین نگاهی حتماً در بحث، اثرگذار خواهد بود. همانگونه که نگرشی اخلاقی در این مسئله باعث شده است که برخی بر حرمت آن نظر دهند.
البته باید توجه داشت که بحث در مسائل اخلاقی که در کنار مسائل فقهی توصیه میشود میبایست با همان روش مرسوم اصول فقه و روش استنباط حکم شرعی صورت پذیرد؛ اگرچه منکر این مسئله نیز نیستم که ممکن است در فرایند استنباط احکام اخلاقی، به اصولی مختص علم اخلاق دست بیابیم که در علم فقه کاربردی نداشته و مختص علم اخلاق باشند؛ یعنی قواعد مختص اخلاق.
در پایان باید به این نکته توجه داشت که نباید به اخلاق بهعنوان یک موضوع حاشیهای نگاه کرد؛ چراکه در این صورت اخلاق رشدی نخواهد داشت. بسیاری از مفاهیم اخلاقی هم اکنون نیز از پختگی لازم برخوردار نیستند و نیازمند بحث و تحلیل دقیق اجتهادی هستند.