اشاره: حجتالاسلاموالمسلمین محمد قطبی، سالهاست که هم علاقهمند به فضای مجازی است، هم در این حوزه پژوهش میکند و هم تاکنون کسبوکارهای زیادی را در این فضا حمایت کرده است. ریاست بر کارگروه هنر و صنایع خلاق مرکز تحقیقات اسلامی مجلس هم تجربیات زیادی را در امر قانونگذاری برای او به ارمغان آورده است. با رئیس خانه خلاق و نوآوری اشراق، پیرامون ابعاد قانونگذاری در مورد فضای مجازی گفتگو کردیم. او در ضمن مطالبی، به این نکته اشاره کرد که در میانه رها نمودن فضای مجازی و قانونگذاری برای آن، راهحل میانهای نیز وجود دارد که دنیا سالهاست از آن برای حکمرانی در فضای مجازی استفاده میکند. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با رئیس کارگروه هنر و صنایع خلاق مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، در زیر میآید:
فقه معاصر: چه مبانی و پیشفرضهایی در مورد تقنین در فضای مجازی تأثیرگذار است؟
قطبی: مبانی و پیشفرضهای قانونگذاری در مورد فضای مجازی را به ترتیب اشاره میکنم:
مفروض اول این است که افعال انسان یعنی کارهایی که انسان در فضای مجازی انجام میدهد، اعم از اینکه مطلبی تولید میکند، منتشر میکند، بازنشر میکند، حتی کامنت میگذارد و لایک میکند، همه فعالیتهایی که انسان در فضای مجازی انجام میدهد، دارای اثر است؛ یعنی جزء فعالیتهایی است که اثر واقعی از خودش به جا میگذارد و مثل عالم تخیّل انسان نیست که بگوید من در خیالاتم و در فکرم یک چیزی به ذهنم خطور کرد و این اثر بیرونی نداشت. به دیگر سخن، فعالیتهایی که انسان در فضای مجازی انجام میدهد اگرچه اصطلاحاً به آن فضای مجازی میگوییم و مجاز در مقابل واقعیت قرار میگیرد، ولی واقعیت این است که فضای واقعی و افعال انسان دارای اثر است.
مفروض دوم اینکه آثاری که از افعال انسانها در فضای مجازی شکل میگیرد قابل انتساب به انسان و فرد است؛ یعنی این نیست که بگوییم در فضای بزرگی همه دارند تلاش میکنند و یک آثاری هم اتفاق میافتد و معلوم نیست این اثر به چه کسی انتساب پیدا میکند؛ بلکه افعالی که شکل میگیرد و آثاری که شکل میگیرد، قابل انتساب به فرد است، یعنی میتوان گفت: من این را منتشر کردم، من این حرف را زدم، من این را لایک کردم یا بازنشر دادم. طبیعتاً اینجا فرض سومی به وجود میآید مبنی بر اینکه هر فعلی که منتسب به یک شخصی است و دارای اثر است، دارای حکم و تکلیف است. این مطلب به ما برای ورود مباحث فقهی و قانونی به فضای مجازی کمک میکند.
نکته دیگر که درحقیقت فرض چهارم من است، اینکه وقتی تکالیف انسان دامنه اجتماعی پیدا میکند و وارد حقوق دیگران میشود، اینجا طبیعتاً برای اداره جامعه، باید از علاوه بر فقه، از یک عرصهای به نام قانون کمک بگیریم؛ چون فقه بیشتر گزارههایی است که تکلیف را به خود فرد متوجه میکند، یعنی من موظف هستم که دروغ نگویم و نماز بخوانم و کاری انجام بدهم یا کاری انجام ندهم، درحالیکه قانون یک وفاق جمعی برخاسته از جمهوریت و دارای دامنه اجتماعی است، یعنی در واقع جایی است که تأثیر رفتار و کُنش به افعال انسان بر روی دیگران میتواند مؤثّر واقع بشود و کُنش، کُنش اجتماعی است؛ اینجا قانون میآید به ما کمک میکند که بر اساس یک سری قواعد و مقررات و تکالیف اجتماعی بتوانیم جامعه را مدیریت کنیم.
مثلاً در بحثهای فقهی میگوییم که شراب حرام است. در اینجا به فرد میگوییم که تو نباید شراب بخوری؛ اما وقتی این فرد در جامعه شراب را ترویج کرد، اینجا قانون میآید بر اساس وفاق جمعی مبتنی بر شرع جلویش را میگیرد و میگوید تو وارد میدان اجتماع شدی و لذا من با تو مقابله میکنم. همینطور در مسئله حجاب و سایر مسائلی که امتداد اجتماعی دارند.
یک نمونه از تعامل بین فقه و قانون، این است که در فقه، تعدّی به حقوق دیگران خلافشرع و حرام است ولی قانون راهنماییورانندگی این را تبدیل به مصادیق میکند، یعنی در واقع نمونه و مصادیق آن را مشخص میکند، مثلاً میگوید اگر تو اینجا پارک کنی، حقوق دیگران را تعدّی کرد پس پارک ممنوع میشود، اگر اینجا دور بزنی حقوق دیگران را ضایع کردی پس دور زدن ممنوع است، اینجا اگر سرعت بالاتر بروی حادثه ایجاد میکنی و در واقع حقوق دیگران را نادیده میگیری و تضییع میکنی، پس تعدی بر دیگران میشود، لذا سرعت بالا ممنوع میگردد.
قانون کاملکننده فقه در عرصه اجتماع است. وقتی فقه دامنه اجتماعی پیدا کرد برای مدیریتش نیاز به قانون داریم. با این چهار فرض، ما عملاً مبانی و پیشفرضهای قانونگذاری در فضای مجازی را دارای قدرت میدانیم.
فقه معاصر: آیا قانونگذاری مطلوب در عرصه فضای مجازی مبتنی بر پذیرش فقه حداکثری است یا آنکه با فقه حداقلی نیز میتوان قانونگذاری مطلوب در این عرصه را انجام داد؟
قطبی: ما با این پرسش در بحثهای قانونگذاری برای غیر فضای مجازی نیز مواجه هستیم. فقه حداقلی میشود صرفاً اقامه دین بر اساس عدم مخالفت با شریعت؛ اما فقه حداکثری رویکرد اقامه دین دارد و از ادله استنطاق میکند. در معماری و شهرسازی، رانندگی، سلامت، در بحثهای حکومتداری، همهجا این سؤال را داریم که آیا فقه حداقلی کفایت میکند یا نیازمند فقه حداکثری هستیم؟
در حال حاضر در بحثهای قانونگذاری، اکتفا به امضایی بودن کردیم، یعنی بنا را بر این گذاشتهایم که همین که شورای نگهبان امضا میکند کفایت میکند؛ البته یک جاهایی هم رویکرد استنطاقی داریم ولی عموماً قانون ما بر اساس امضا رویکرد عدم موافقت قطعیه و فقه حداقلی است.
به نظر من، همانطور که در فقههای غیر فضای مجازی هم این حرف عالمانه و درست است که هر جا ما بتوانیم دین را استنطاق بکنیم و مبانی دین و نظامات اجتماعی آن را به دست بیاوریم و آن نظامات تبدیل به قانون بشود و یک بخشی از نیازهای اجتماعی را در جامعه مدیریت کند؛ طبیعتاً این رویکرد، حداکثری میشود که قویتر از حداقلی است.
در فضای مجازی نیز با رویکرد حداقلی، آن چیزی که قانون وضع میکند این است که مخالف قطعیه با شرع نداشته باشد؛ درحالیکه حرکت به سمت رویکرد حداکثری و اقامه دین لازم است، بهویژه اینکه امروزه فضای مجازی خیلی بلند دامنه شده و وارد بحثهای هوش مصنوعی، کوانتوم و متاورس شده است که موضوعات بسیار بسیار پیچیدهای هستند که نیازمند به جهانبینی و یک فلسفه عمیق فقهی و شرعی دارند؛ بدین صورت که ابتدا باید فرانظریهها را به دست آورد، سپس نظریهها را به دست آورد و بعد نظامات را تعریف نمود تا بتوانیم نسبت خودمان را با فضای مجازی تعریف کنیم؛ توضیح اینکه:
ما در طول تاریخ، نسبت خودمان با فضای حقیقی مثل طبیعت و سلامت را پیدا کردهایم؛ مثلاً وقتی شرع میگوید ضرر زدن به بدن حرام است، عقل بهصورت طبیعی حکم میکند که این حرف درست است، یا وقتی میگوییم اگر ساختمان را وسط خیابان بسازید حرام است، عقل بهسرعت آن را تصدیق میکند، چون انسان نسبتش را با این مقولهها پیدا کرده است؛ اما در مورد فضای مجازی، ما هنوز نسبت خودمان را با آن پیدا نکردهایم، مگر اینکه فلسفه فناوری بیاید کمکمان کند یا با زاویه کلام بیاییم و فناوری را تعریف کنیم که این یک میدان بزرگ، پر شتاب، پر دامنه، پیچیده و عمیق است.
اگر ما به سمت فقه حداکثری برویم که از مبانی شروع میکند و نظامات را فراهم میکند به نظرم منطقیتر پیش میرویم. البته این مطلب با رویکرد جهانبینی عرض میکنم؛ چون رویکرد جهانبینی ترکیبی از فقه و کلام است و من فکر میکنم هر جا بتوانیم مدل کلام پژوهی را در فقه داشته باشیم، به فهم دقیقتر و تفسیر روابط بین انسان و هستی کمک میکند. در عالم مجازی این روابط خیلی سختتر قابل فهم است و لذا اگر آنجا بتوانیم به رویکرد حداکثری برسیم طبیعتاً بهتر و برتر خواهد بود.
فقه معاصر: آیا تمام گزارههای فقهی پیرامون فضای مجازی باید تبدیل به قوانین متناظر شوند، به دیگر سخن، آیا تبدیل حداکثری گزارههای فقهی به قانون، امری مطلوب است یا نه؟
قطبی: به نظرم مثل غیر فضای مجازی که غالب فقها معتقدند لزوماً همه گزارههای فقهی، حالا چه حلال و حرام و چه مستحب و مکروه، نباید تبدیل به قانون بشوند؛ در فضای مجازی نیز اینچنین است.
بهعبارتدیگر، من نسبت بین فقه و قانون را در نسبت بین تکلیف فردی و اجتماعی میبینم؛ وقتی یک تکلیفی از ساحت فردی فراتر رفت و وارد ساحت اجتماعی شد، آن هم نه صرفاً به این معنا که مثل نماز جماعت در اجتماع برگزار شود، بلکه منظور اجتماعی مؤثّر در حقوق دیگران است؛ قانون میآید و به ما کمک میکند؛ یعنی علاوهبرآن امتناع شرعی و تکلیف فردی، ما یک وفاق جمعی هم برای رعایت آن قوانین و مقررات لازم داریم. حال در فضای مجازی هم همین را میگوییم. اگر یک مسئله، نسبت فردی دارد، مثل نگاه کردن فیلم پورن، طبیعتاً تبدیل به قانون نمیشود؛ اما اگر همین مسئله تبدیل به مسئله «ساخت و نمایش فیلم پورن» شد که در حقوق دیگران اثر گذاشته و به آن آسیب میرساند، قانون می آید و آن را ممنوع میکند.
پس لزوماً همه گزارههای فقهی که در فضای مجازی با تکالیف و افعال انسان نسبت پیدا کرده و تکلیف ایجاد میکند لازم نیست تبدیل به قانون شود؛ بلکه آنجایی که ساحت اجتماعی مؤثر پیدا میکند لازم است تبدیل به قانون شود.
البته یک چیزی را من اینجا اضافه کنم که دنیا یک روشی بین این دو تا هم خلق کرده که ما متأسفانه کمتر به آن توجه میکنیم و در مورد قانون فضای مجازی که به مجلس رفت و هفده ویرایش خورد و آخرش هم سرانجام جدی پیدا نکرد، یک چند تا یادداشت را منتشر کردم و به دوستان مجلس هم گفتم که دنیا یک حدّ وسط پیدا کرده است، به نام «رکس تک» رگولاتور تکنولوژی، یعنی تنظیمگری با کمک تکنولوژی. در این شیوه، ما نه صرفاً قانون مصوب ابلاغی داریم و نه مسئله را بهعنوان اینکه یک تکلیف فردی است رها میکنیم؛ بلکه سیستم را هوشمند میکنیم تا اگر به هر روشی تشخیص داد که کسی دارد تخلف میکند برخی از دسترسیها را برای او قطع کند؛ مثلاً اگر تشخیص داد که کسی زیر ۱۸ سال، است یک سری فیلمها و سایتها را برای او ببندد یا اگر کسی در اتوبان با سرعت بیش از ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کرد، بهجای اینکه برای او قانون وضع کنیم ماشین را از طریق اینترنت اشیا طوری طراحی میکنیم که سرعت او را پایین بیاورد یا اگر ماشینش خاموش شد آن را روشن کرده و حرکت دهد.
به نظرم فضای مجازی یکی از جاهایی است که میشود از این قاعده حدّ وسط خیلی کمک گرفت و از آن برای کنترل جامعه استفاده کرد. قانونگذاری و محاکمه و جریمه بههرحال نوعی از خشونت را دارد و ممکن است در جامعه اثر منفی بگذارد ولی تنظیمگری فناورانه این لوازم را در پی ندارد.
فقه معاصر: چالشها و آسیبهای دخالت دانش فقه در عرصه قانونگذاری در فضای مجازی چیست و برای رهایی از این چالشها و آسیبها چه باید کرد؟
قطبی: خیلی موضوعات مختلفی داریم که پرداختن به آنها در فضای مجازی با رویکرد قانون و فقه، چالشبرانگیز است؛ ولی چالش را اینگونه تفسیر میکنم که دارد روی مسائل دیگر اثر میگذارد و تا حل نشود بقیه مسائل دیگر هم حل نمیشود؛ مثلاً حریم خصوصی، یک مقوله خیلی جدی است که پیشروی ما هست و واقعاً هم تکلیفش را مشخص نکردهایم. اینجاست که آدم میبیند با آن رویکرد حداقلی امضایی کار حل نمیشود، بلکه باید با رویکرد حداکثری، به دنبال حل آن رفت. در فضای مجازی، مسئله حریم خصوصی، خیلی مهم است. الآن من بهمحض اینکه وارد اینترنت میشوم صرفاً از اینترنت استفاده نمیکنم بلکه دارم همه اطلاعات شخصی، هویتی و فکری خودم را به اینترنت میدهم و او درحقیقت، در حریم خصوصی من ورود کرده است.
مثال دیگر این بحث، مسئله حقوق انسانها است که ابعاد گوناگونی دارد.
همچنین در حوزه خبر و اطلاعرسانی، گاهی انتشار یک خبر جعلی و یک لایک و بازنشر آن، یک کشور را بر زمین میزند. در اینجا بحث قاعده لاضرر قابلطرح است، چون واقعاً این لایک و این بازنشر و این انتشار، مضرّ است، گاه به یک شخصیت و گاه به یک کشور و گاه به… .
بحثهای حقوق مادی و معنوی مثل مالکیّت معنوی و مالکیّت فکری و حقالناس هم در فقه فضای مجازی خیلی مهم هستند. در همین قانون صیانت که در مجلس آمد، اگر که از خودمان بپرسیم زیر بنای این قانون از نگاه فقهی کدام یک از قواعد فقهی ماست، عمدهاش به سدّ و ذرایع بر میگردد و بیشتر هم اهلتسنن به این باب معتقد هستند و جزء قواعد اصیل ما نیست. سد ذرایع میگوید از شکلگیری حرام باید پیشگیری کرد، درحالیکه ما در بحثهای فقهی میگوییم اگر حرامی شکل گرفت جلویش را بگیر و یا محاکمهاش کن. ولی وقتی ما میگوییم فیلتر کن، یعنی سدّ ذرایع. این قاعده در میان قواعد فقهی ما یک قاعده حاشیهای است درحالیکه اگر در فقه فضای مجازی اینقدر مهم است، باید برای آن یک بحث مستوفا صورت پذیرد.
قاعده مصلحت هم در فضای مجازی خیلی مهم است. اینکه در قانونگذاری باید مصلحت فرد را فدای مصلحت جمع کنیم امری روشن است؛ اما گاهی در فضای مجازی، باید مصلحت جمع را فدای مصلحت جمع کنیم؛ مثلاً فروشگاههای بزرگ مثل دی جی کالا یا کسبوکارهای بزرگ مثل اسنپ، تأثیر زیادی در کسبوکارهای کوچک میگذارند؛ حال باید مصلحت کدام جمع را بر کدام جمع مقدم کنیم؟ آیا آن فروشگاه بزرگ که یک اجتماع بزرگی در آن است باید فدای آن کسبوکارهای کوچک شود یا آن کسبوکارهای کوچک، فدای آن کسبوکار بزرگ شوند یا اینکه راههای دیگری وجود دارد؟
یک چالش بزرگ ما در حوزه فضای مجازی، امربهمعروف و نهیازمنکر است، در فضای حقیقی من برای خودم یک منطقی دارم که بالاخره شرع به ما گفته است اگر مواجه با کسی شدید که حرام مرتکب میشود و تو توان تذکر را به او داری و تذکر را هم مفید میدانی واجب است به او تذکر بدهی و خطری هم تو را تهدید نمیکند، این چهارتا شرط را کنار هم میگذاری و این واجب را انجام میدهی. حال این پرسش مطرح میشود که در کانالی یا پیجی که دارد خلافشرع شکل میگیرد، چگونه باید نهیازمنکر کرد؟ آیا همین کافی است که از آن پیج بیرون بروم یا اینکه بمانم و مرتب دیس لایک و نقد کنم؟ آیا رفتن من، به پیجی که مثلاً ۵ میلیون دنبالکننده دارد ضربهای میزند؟ دراینجا لازم است مدلهایی را برای امربهمعروف و نهیازمنکر در فضای مجازی طراحی کنیم تا اگر آن را انجام دادیم بدانیم که به وظیفه ما عمل کردهایم.
مسئله مهم دیگر، آزادیهای مشروع است. برخی آزادیها در فضای حقیقی مشروع است، مثلاینکه برای نیم ساعت دسته عزاداری از یک کوچه عبور کند و فضای کوچه را بگیرد یا برای عروسی، چند دقیقه یک کوچه را اشغال کنیم. حال حد آن در فضای مجازی چقدر است؟ من تا کجا آزاد هستم که بروم و توییت بزنم؟ آیا کانال زدن آزاد است یا باید برای آن، از دولت مجوز گرفته شود؟ کسب درآمدم از شبکهسازی تا چه میزان میتواند باشد؟
اینها نکات و چالشهای فقهی قانونی ما در حوزه فضای مجازی است.
فقه معاصر: بایستههای قانونگذاری برای فضای مجازی چه اموری هستند؟
قطبی: یکی از بایستهها این است که تمرکز ما باید در افعال مؤثر اجتماعی باشد، نه افعال مؤثر فردی یا افعال اجتماعی با دامنه تأثیر کم یا بیتأثیر.
بایسته دوم اینکه قانون فضای مجازی را در تعامل با قوانین فضای حقیقی ببینیم؛ مثلاً اگر قوانین کسبوکار برای فضای مجازی را مینویسیم، با قوانین کسبوکارهای مغازه و صنفی در تعامل باشد و بین آنها تنافی یا ناهمگنی وجود نداشته باشد.ن آن
بایسته سوم، از جنس ملاحظه است و آن اینکه قانون ما مانع توسعه فضای مجازی نشود. الآن یکی از مهمترین دعواها و درگیریهایی که حکومت با مردم بهویژه استارتاپها و کسبوکارهای کُنش گران فضای مجازی در جامعه دارد این است که میگویند شما با قوانینتان دستوپای ما را میبندید و همهاش میگویید نکن و نشود و… . تا اتفاقی میافتد اینترنت را قطع میکنید یا سرعت آن را پایین میآورید، درحالیکه با این کار، کسبوکار من لطمه زیادی میخورد. این نکته هم باید در نظر گرفته شود.