دکتر مجید کیانی‌نژاد، کارشناسی سیاسی وزارت امور خارجه، در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر:

در اینجا هم بسیاری از مطالعات و مباحثی که مطرح می‌شود دچار افراط‌وتفریط است. برخی، یک طرف را جهان جدید و صاحب قدرت معرفی می‌کنند و طرف دیگر را جهان قدیم که معتقد به حق و حقیقت است و در مباحثی که مطرح می‏کنند قدرت و حقیقت را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهند؛ درصورتی‌که اگر دقت شود، قدرت و حقیقت در مقابل همدیگر نیستند، بلکه آن چیزی که در مقابل همدیگر هستند حق و باطل است و قدرت در این میان، ابزار است. توجه‌نکردن به ریشه‌ها در مباحث نقصان ایجاد می‌کند.

اشاره: روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل در کنار سیاست بین‌الملل، دانش‌ها یا عرصه‌های مطالعاتی هستند؛ اما در کنار اینها، رویکرد بین‌المللی به مباحث فقهی نیز قابل‌طرح است؛ رویکردی که نه به‌عنوان یک باب فقهی، بلکه به‌عنوان یک بینش، به فهم و حل تمام مسائل ابواب فقهی کمک می‌کند. دکتر مجید کیانی‌نژاد معتقد است این رویکرد، توسط یک دانش مثل دانش فقه به وجود نمی‌آید بلکه برای فهم آن، لازم است از فقه اکبر کمک گرفته شود. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با این پژوهشگر روابط بین‌الملل، به‌قرار زیر است:

فقه معاصر: رویکرد بین‌المللی به فقه، به چه معناست و چه بایسته‌هایی دارد؟

کیانی‌نژاد: بحث شما بحث فقه روابط بین‌الملل است. قبل از هر چیزی مهم‌ترین بحث، موضوع‌شناسی است. اول روابط بین‌الملل را موضوع‌شناسی کنیم و بعد ببینیم فقه روابط بین‌الملل چیست؟ منتهی قبل از آن، باید به خود فقه بپردازیم که منظور ما از فقه چیست؟ فقه اکبر است یا همین فقه مصطلح امروزی و مسائل احکام و بایدها و نبایدها مدنظر است؟ اگر منظورمان فقه به معنی به‌دست‌آوردن احکام روابط بین‌الملل باشد، به نظرم این اصطلاح درستی نیست و قابل مناقشه است؛ اما اگر اصل تفقّه در دین و فقه اکبر مدّنظر باشد – یعنی مجموعه اعتقادات، اخلاق و احکام – آن وقت نسبتش با روابط بین‌الملل می‌‎تواند نسبت درستی باشد و آن وقت به نتیجه خواهیم رسید که فقه روابط بین‌الملل چگونه علمی است و چه محدوده حداکثری و یا حداقلی را شامل می‌شود. البته منظور ما از روابط بین‌الملل هم باید مشخص شود که آیا منظور، سیاست بین‌الملل است یا نظام بین‌الملل یا حقوق بین‌الملل یا روابط بین‌الملل؛ چون تعریف هر کدام، متفاوت است.

نظام بین‌الملل به قطب‌بندی‎‌‌هایی می‎‌‌گویند که ساختار و ماهیت قدرت را تشکیل می‎‌‌‌دهد و واحدهای سیاسی که عبارت از حکومت‌ها هستند، از این نظام بین‌الملل تأثیر می‌‎پذیرند. از طرفی، در بحث از نظام بین‌الملل، این مسئله پیش می‌آید که گوهر و باطن و ذات این نظام، آنارشیک است؛ یعنی این نظام، خودش غیرقانونمند است، اگرچه از یک نگاه، این نظام بین‌الملل است که روابط بین‌الملل را شکل می‎‌‌دهد. پس یک بحث، بحث از نظام بین‌الملل است.

بحث دیگر، در مورد سیاست بین‌الملل است. سیاست بین‌الملل، به اعمال و رفتار و کُنش و واکنش‌هایی که دو یا چند واحد سیاسی با همدیگر دارند گفته می‌شود. در سیاست بین‌الملل، تأکید بر حکومت‎ها و واحدهای سیاسی می‌‏شود.

موضع دیگر، روابط بین‌الملل بود. روابط بین‌الملل به مجموعه اقدامات و کُنش‌‎های متقابل واحدهای حکومتی و نهادهای غیردولتی، سازمان‏ها، انجمن‏‌ها، ان‌جی‌اوها، اتحادیه‌‎ها، نهادهایی که در بین‌الملل هستند و حتی به روندهای سیاسی بین ملّت‎ها، اطلاق می‌شود. روابط بین‌الملل، مسئله‌ای جدا از موضوعات گذشته، یعنی نظام بین‌الملل و سیاست بین‌الملل است.

علم روابط بین‌الملل، به مطالعه قانون‌مندی‌های ناشی از خواص رفتار سیاسی می‌پردازد و همین امر موجب تفاوت آن با حقوق بین‌الملل می‌شود. در روابط بین‌الملل، کشف می‎‌‌کنید و نگاه می‎‌‌کنید و مشاهده می‎‌‌کنید آن چیزی را که هست ولی موضوع آن، به بایدها و نبایدهای عرصه بین‌الملل ربطی پیدا نمی‌کند؛ درحالی‌که حقوق بین‌الملل، از بایدها و نبایدهای عرصه بین‌الملل سخن می‌گوید. شما از این اصل‎‌‌های موجود و این مفروضات بین‌المللی می‌‎آیید وارد مطالعه می‎‌‌شوید و بعد از آن قانونمندی‎‌‌های این رفتارها را در می‌‎آورید؛ بنابراین دانش روابط بین‌الملل در عین ارتباط با حقوق بین‌الملل، اما با آن تفاوت دارد.

این دانش با سیاست بین‌الملل هم تفاوت دارد. تفاوتش با سیاست بین‌الملل در این است که سیاست بین‌الملل فقط به مطالعه روند روابط میان واحدهای سیاسی حکومت‌‎ها می‎‌‌پردازد؛ اما روابط بین‌الملل فقط به بررسی روابط دولت‎ها نمی‌‎پردازد بلکه کنش‌ها و واکنش‌های همه را در دنیا با هم می‌‎سنجد؛ یعنی دولت‎‌‌ها، سازمان‎‌‌های بین‌المللی، سازمان‎‌‌های منطقه‎‌‌ای و فرامنطقه‎‌‌ای و روند سیاسی ملت‎‌‌ها، همه را با هم موردبررسی قرار می‎‌‌دهد.

نکته حائز اهمیتی که وجود دارد این است که در بحث روابط بین‌الملل، مطالب بسیار عمیقی در مکتب اهل‌بیت(ع) داریم. اگر معارفی که به شیعیان امیرالمؤمنین(ع) رسیده است بررسی شود بهره فراوانی از این منابع می‌توان برد و حتی نظریه روابط بین‌الملل خاصّ مکتب اهل‌بیت(ع) می‌‎توانیم داشته باشیم.

البته پیش از ورود به فقه روابط بین‌الملل، باید از مبانی آن سخن گفت. وقتی از ارزش‌های در روابط بین‌الملل سخن گفته می‌شود دانش «کلام روابط بین‌الملل» به میان می‌آید؛ بنابراین به‌جای اینکه از فقه روابط بین‌الملل شروع کنیم باید برویم از کلام روابط بین‌الملل شروع کنیم و ببینیم چه ارزش‎هایی در این باب فقهی مطرح است. در حال حاضر، ارزش‌هایی که وجود دارد، ریشه در اندیشه سیاسی غرب دارد و به ماکیاول و قبل از آن، هابز بر می‌گردد.

در مباحث ماکیاولی می‌بینیم که انسان غربی تصمیم گرفته است معیارها را عوض کند؛ در نگاه وی، معیار از کمال، روی توان و قدرت رفته است. آن چیزی که در فلسفه سیاسی به‌عنوان بنیانی برای مبانی ارزشی مطرح است عمدتاً همین اندیشه‎‌‌هاست که ما باید تکلیفمان را با این بخش هم معلوم کنیم.

البته در اینجا هم بسیاری از مطالعات و مباحثی که مطرح می‌شود دچار افراط‌وتفریط است. برخی، یک طرف را جهان جدید و صاحب قدرت معرفی می‌کنند و طرف دیگر را جهان قدیم که معتقد به حق و حقیقت است و در مباحثی که مطرح می‏‌کنند قدرت و حقیقت را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهند؛ درصورتی‌که اگر دقت شود، قدرت و حقیقت در مقابل همدیگر نیستند، بلکه آن چیزی که در مقابل همدیگر هستند حق و باطل است و قدرت در این میان، ابزار است. توجه‌نکردن به ریشه‌ها در مباحث نقصان ایجاد می‌کند.

پس در روابط بین‌الملل با مجموعه‌ای طرف هستیم که لازم است همه ابعاد تفقه در دین و فقه با آن درگیر باشد نه فقط بخشی از آن؛ چون هم‌زمان با مجموعه‌ای از دانش و بینش و ارزش و روش مواجهیم و اگر علم روابط بین‌الملل هم مد نظرمان باشد می‌توانیم از بسیاری از مطالبی که در معارف اهل‌بیت(ع) موجود است بهره‌مند شویم.

مباحث دانش روابط بین‌الملل، برخی نظری و برخی، فرانظری هستند. یک بحث خیلی جالب در روابط بین‌الملل هم، سطوح تحلیل است که دسته‌بندی خاصّ خودش را دارد که حالا نمی‎خواهیم همه اینها را در اینجا بیان کنیم؛ مثل‌اینکه بالاخره ما قضایا را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تحلیل کرده و برای آن چاره‌جویی می‌کنیم و یا اینکه در سطح داخلی تحلیل کرده و به سطح بین‌المللی تسری می‌دهیم؟ پس آن سطوح تحلیل مهم است که کمتر به آن توجه می‎‌‌کنیم.

آنچه تاکنون کار شده چندان فقه روابط بین‌الملل (با رویکرد فقه اکبر) نبوده است. همچنین به‌غیراز بخش حقوقی، عمده آن، فقه سیاست بین‌الملل بوده است. در دانش روابط بین‌الملل، نظریه‌ها و دیدگاه‌‌‎های متعددی داریم که با یکدیگر فرق می‎‌‌کنند؛ مثل «نظریه بازی‌ها» (گیم تئوری) که می‌گوید تمام مباحث بین‌الملل، نوعی تعامل است که حاصل‌جمع آن، صفر خواهد بود.

در بحث نظام‎های روابط بین‌الملل هم مدل‎‌‌های متعددی داریم. به طور مثال یکی از مدل‌ها، بازدارندگی است. ما با مدل بازدارندگی چه‌طور برخورد می‎‌‌کنیم؟ باید توجه داشته باشیم که کسی که می‎‌‌خواهد در عرصه بین‌المللی کار کند با یک فضای آنارشیک و با یک فضای غیرقانونمند مواجه است؛ حال چگونه می‌توانیم به این شخص یک موارد قانونی را که اصلاً در فضای او و پیرامون او چنین فضایی نیست ارائه‌طریق کنیم؟ نظریات دیگری هم داریم، مانند نظریه‌‎های جهان‌گرایی، نظریه‎‌‌های امپریالیسم، نظریه‌‎های رژیم‎‌‌ها.

اشاره کردیم که مبانی روابط بین‌الملل به فلسفه سیاسی هم بر می‎‌‌گردد، یعنی همان‌طور که در فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی، شما رئالیسم، ایدئالیسم و ایسم‌‎های مختلف دارید، همین ایسم‏‌ها در روابط بین‌الملل نیز زمینه‌سازی می‌کند و تبدیل به مکاتب و نظریه‌ها می‏‌شود، اینها کار فلسفی و علمی می‎‌طلبد. روند نظریات از واقع‌گرایانه و ایده آلیستی شروع می‌شود و در سیر تاریخی اندیشه‌های روابط بین‌المللی، به نظریه رژیم‌‎ها و غیر آن می‌‎رسد. در نظریه رژیم‎های بین‌المللی سخن از هنجارهاست. اگرچه در آنجا هژمون و نظام سلطه می‌‎آید و یک‌سری از هنجارها را ایجاد می‎‌‌کند اما خودش نهایتاً گرفتار همین هنجارها می‌‏شود که این هم نکته مهمی است و جای فراوان برای کار دارد.

نکته دیگری که حائز اهمیت و قابل‌نقد است این است که برخی از ارائه‌های مطرح شده در این حوزه، در واقع فقه سیاست خارجی است اما به‌عنوان فقه روابط بین‌الملل مطرح می‌شود؛ درحالی‌که سیاست خارجی خودش یک بخشی از مباحث بین‌الملل است و تعریفش با روابط بین‌الملل متفاوت است.

باتکیه‌بر مجموعه معارف اهل‌بیت(ع) این امکان را می‌یابیم که نظریه‌ای درخور ارائه داشته باشیم. واقعیت این است که می‌توانیم علم روابط بین‌الملل را به آن نقطه واقعی و حقیقی برسانیم. الآن آن چیزی که در واقعیت وجود دارد روابط بین دُول است، آن چیزی هم که بین این روابط دُول را شکل می‌‎دهد نظام بین‌الملل است، اما آیا در جهان امروز، همگان نظام بین‌الملل موجود را می‎‌‌پذیرند؟ خیر، در روابط بین‌الملل، نظریه‌پردازان،  نظریات و وضعیت موجود را نقد می‎کنند و نظریه‌های دیگری می‌‎دهند. ما هم می‎‌‌توانیم درخصوص این بحث‌‎ها، نظریه انتقادی داشته باشیم و بعد هم نظریه خودمان را بگوییم. پس با نوع نگاه‌‎هایی که در مکتب اهل‌بیت(ع) هست روابط بین‌الملل می‌‎تواند به آن جایگاه واقعی‎‌‌اش که روابط بین ملّت‌‎هاست برسد. الآن در دنیا، یک سازمان مللی داریم که دولت‎ها در آن عضو هستند، اما نگاه آینده‌پژوهانه و آن نگاه اصیل روابط بین‌المللی ما را به نقطه‌ای سوق می‌دهد که در آینده سازمان ملل با حضور همه ملیت‌ها و اقوام ایجاد گردد نه حاکمیت‌ها. سؤال این است که سازمان مللی که در چارچوب نظریات مکتب اهل‌بیت(ع) باشد واقعاً چه سازمانی و با چه ساختاری خواهد بود؟

فقه معاصر: رویکرد بین‌المللی به فقه، چه آثاری را در دانش فقه، جامعه شیعی و جامعه بین‌المللی خواهد داشت؟

کیانی‌نژاد: این رویکرد، آثار روشن و سودمندی دارد، به‌شرط اینکه در یک کار دانشی اول بیاییم این مفاهیم را درست دسته‌بندی کنیم؛ به‌جای فقه سیاست بین‌الملل و همین‌طور پرداختن به رفتارهای حکومت‌‎ها که بر روی آن کار بسیار شده است، بیاییم همین اصل‎‌‌ها را ببینیم و نسبت به این اصل‎‌‌ها مواضع خودمان را مشخص بکنیم، نظریات بین‌المللی را در روابط بین‌الملل بررسی بکنیم و بعد نظریه خودمان را بدهیم. در این صورت، ان‌شاءﷲ بعد از گذشت یک دهه در دانشگاه‌‎های معتبر دنیا در پروسه‌های علمی و روابط علمی، نظریات ما هم به‌عنوان یک سری نظریات مطرح می‌شود. ما می‌توانیم به آن نقطه برسیم؛ چون معارفی داریم که می‌تواند جهان را به سمت روابط بین‌الملل ببرد و از این وضعیت روابط بین دولت‎‌‌ها و یک نظام بین‌المللی که یک ساختار آنارشیک و هرج‌ومرجی که وجود دارد باز دارد.

در مکتب اهل‌بیت(ع)، پارادایم‌های متعددی وجود دارد؛ از جهاد و شهادت و مقاومت گرفته تا تعامل و وحدت و برائت و تقیه و انتظار و غیبت و…. در این مکتب، ما با یک نظام اندام‌واره مواجهیم که هر چیزی سر جای خودش است، در جایگاه خود و بسته به نوع وضعیت شیعیان در جهان می‌توانیم از این چارچوب‌ها بهره‌مند شویم. درخصوص اقلیت‌های شیعی در جهان، مناسب است که فقهی تحت همین عنوان «فقه اقلیت‌های شیعی و نحوه تعامل ایشان در عرصه بین‌المللی» ایجاد شود و در مورد مواجهه با نظام بین‌المللی موجود و آینده‌پژوهی خاص آن کار شود که البته با فقه مرتبط با کشورهایی که پیروان اهل‌بیت(ع) در آن در اکثریت هستند متفاوت خواهد بود.

برخی می‌پرسند: باتوجه‌به اقلیّت بودن مسلمانان به‌خصوص شیعیان در جامعه جهانی آیا می‎‌‌توان احکام فقه روابط بین‌الملل به‌حسب شرایط تغییر و استنباط کرد؟ پاسخ این است که جابه‌جا متفاوت است. دررابطه‌با این سؤال، باید به واحدهای سیاسی توجه بشود: در یک واحد سیاسی که شیعیان در اقلیت هستند، باید از تقیه سخن گفت؛ اما در مورد واحدهای سیاسی که شیعیان در اکثریت هستند، باید به شیوه دیگری برخورد شود.

تقیّه می‌‎تواند کمکی بسیار اساسی برای رشد تشیّع در دنیای امروز باشد همان‌گونه که فرمودند: «التقیۀ دینی و دین آبائی».

این که این چارچوب مهم را به این دلیل که ما قدرتمند شده‌ایم کنار بگذاریم، نوعی ساده‌انگاری در بحث قدرت در نظام بین‌المللی است؛ زیرا ممکن است کسی قدرت داشته باشد و اتفاقاً از همین تقیه در جهت کسب قدرت بیشتر بهره ببرد.

باتوجه‌به زمان و عصری که در آن زندگی می‎کنیم و باتوجه‌به اینکه مفهوم شهروندی هم اکنون موضوع بسیار مهمی هم در داخل کشورها و هم در مجموعه نظام بین‌الملل است و شهرها و مدیریت‌‎ها بر روی همین محور است، ما اگر در فقه شیعی هم یک بررسی نسبت به فقه مواطنه داشته باشیم کمک‌کار حوزه روابط بین‌الملل خواهد بود. این فقه مواطنه خیلی می‎تواند به ما کمک بدهد. تاکنون بیشتر تأکید ما بر دارالحرب و دارالاسلام بود، درحالی‌که در حال حاضر، این مسلمانی که شهروند یک کشور غیرمسلمان شده و یا غیر مسلمانی که شهروند کشور مسلمان است را می‌‎توانیم ذیل نگاه فقه‌المواطنه بیاوریم.

فقه معاصر: برای ایجاد رویکرد بین‌المللی به دانش فقه، چه اقدامات اجرایی و دانشی لازم است صورت پذیرد؟

کیانی‌نژاد: باید به‌جای پرداختن به مسائل غیر دانشی، به دانش روابط بین‌الملل توجه کنیم، اگر شما در پژوهشگاه بیایید روی خصوص روابط بین‌الملل کار بکنید و روابط بین‌الملل را از ابعاد مختلف بررسی بکنید و نظریات و مطالعات و روش‌‎هایی که هست و سیر مطالعاتی آن را بررسی کنید و این نظام‌‎واره را تبیین کنید و این را روی ابعاد مختلف روابط بین‌الملل پیاده بکنید در آینده روابط بین‌الملل به آن جایگاه حقیقی خودش خواهد رسید.

ما در مجموعه فقهای خودمان این حالتی که با برخورد رئالیستی بگوییم اصلاً این مجامع بین‌المللی هیچ جایگاهی ندارند یا اینکه نه با برخورد ایده آلیستی بگوییم هر آنچه هست در این مجموعه هست را کنار بگذاریم؛ باید هنجارهای خودمان را بیاییم و روی آن کار بکنیم و برای نظام بین‌الملل تبیین کنیم. به نظر من، اگر ما وارد این عرصه بشویم و با دانش روابط بین‌الملل به آن روابط برسیم و فقه دانش روابط بین‌الملل را تبیین کنیم، حتماً  در این عرصه آینده‎ای بسیار درخشان خواهیم داشت و بر این امید هستیم که بتوانیم کمک کنیم آن سازمان ملل واقعی تشکیل شود، جایی که دیگر هیچ دولتی عضو آن نیست. در آن سازمان ملل واقعی، ملت‌‎ها و نژادها و گرایش‎‌‌های مختلف عضو هستند و همان فرمایش امیرالمؤمنین که فرمودند: «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَکَ فِی الْخَلْق». این فرمایش و فرمایشات دیگر معصومین(ع) را اگر درست تبیین کنیم و نشان بدهیم که ما چه دیدگاهی داریم، به آن نظریه می‎رسیم و در عمل چند هزار کرسی در سازمان ملل خواهد بود و ملیّت‌‎ها و ملل مختلف جمع خواهند شد و هنجارهای موجود تصحیح و ترمیم خواهد شد.