اشاره: حجتالاسلاموالمسلمین سید علی حسینی نیشابوری، یکی از کسانی است که بیشترین تلاش را برای تأسیس فقه محیطزیست کرده است. این دانشیار دانشگاه امام صادق(ع) نزدیک به بیست سال است که به فعالیت در عرصه فقه محیطزیست مشغول است. او هم مقالات و کتابهای فراوانی در این عرصه دارد و هم از بنیانگذاران دانشنامه اسلامی «کشاورزی، منابع طبیعی و محیطزیست» است. با او که هم سابقه تدریس، هم پژوهش و هم برگزاری نشست و همایش در این عرصه را دارد، دررابطهبا پیشفرضها و مبانی فقه درختان و روییدنیها گفتگو کردیم. مشروح گفتگو با این استاد و پژوهشگر فقه محیطزیست از نگاه شما میگذرد.
دررابطهبا احکام و حقوق درختان، چه پیشفرضها و مبانی در میان فقها وجود دارد؟
استاد حسینی: اینکه تعبیر به مبانی فقها دراینباره صحیح است یا خیر، اول کلام است. فقها به مناسبتهایی به موضوع درختان پرداختهاند. مثلاً به مناسبت مبحث انفال، به جنگلها پرداختهاند یا مثلاً برخی از فقها مثل مرحوم شهید در شرح لمعه در بحث نفقات، به مبحث درختان پرداخته که آیا نفقه گیاهان واجب است یا نه و سپس فرموده عدهای نفقه گیاهان را واجب و برخی مستحب میدانند. برخی از فقها هم به مناسبت تفسیر برخی از آیات الاحکام، نکاتی در این زمینه فرمودهاند. در یک نگاه کلان میتوان گفت سخنان فقهای سنتی ما در این موضوع، پراکندهگویی و به مناسبت بوده است، لذا خیلی واضح نیست که فقها دراینباره چه مبنایی دارند.
به نظر شما، درختان و روئیدنیهایی که مالک خصوصی ندارند، ملک نسل حاضر هستند یا آنکه نسل آینده نیز در آنها سهمی دارند و لذا نمیتوان حکم به قطع و قلع بیرویه آنها داد؟
استاد حسینی: نکته اول اینکه درختان و روییدنیها و امثالذلک از انفال به حساب میآیند. فقها انفال را به دو گونه تعریف کردهاند. عدهای گفتهاند انفال اموالی است که ملک امام علیهالسلام است و منظور از ملکیت هم ملکیت خاص است؛ یعنی انفال، ملک شخص امام است؛ اما برخی از فقها مثل مرحوم امام معتقدند انفال ملک عنوان امام و امامت امام است؛ یعنی این اموال در خدمت امامت امام است تا بدینوسیله امام به رتقوفتق امور بپردازد.
نکته دوم این است که برای انفال، مشترکات و مباحات، تعریفهای جداگانهای وجود دارد و برای اینها فرقهایی قائل شدند. مرحوم امام میفرماید علاوه بر اینکه اموال ملک عنوان امام است، بین سه عنوان مذکور هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ لذا هر ملکی که مالک خاص دارد در ملکیت همان مالک است؛ اما هر ملکی که مالک خاص ندارد از اموال عمومی و دولتی خواهد شد و لذا چیزی به نام مباحات و مشترکات و انفال در مقابل هم نداریم، بلکه هر سه عنوان، یا مالک خصوصی دارد و یا ندارد. اگر مالک خصوصی ندارد ملک دولتی و عمومی خواهد شد. حال اگر انفال را اینگونه تعریف کردیم، تمام مراتع که در ایران حدود نود میلیون هکتار است و تمام جنگلها که در ایران حدود ۱۴ میلیون هکتار است، با انواع مختلفی که دارد، ملک عمومی دولت است و مالک شخصی و خصوصی ندارد.
اما نکته سوم: طبق نظر عموم فقها، اولاً انفال مالک خصوصی دارد و ملک شخص امام است و ثانیاً بین مباحات عامه و مشترکات فرقهایی وجود دارد. مباحات عامه آن مواردی است که با حیازت قابل تملک است، مثل ماهی دریا یا پرنده آسمان که هر کس صید کند مالک میشود یا مراتع که هر کس علفش را بچیند مالک است؛ ولی مشترکات اموالی است که ملک عموم مسلمین است و همه میتوانند از آن استفاده کنند و کسی مالک آنها نمیشود و حق فروش ندارد. مثل خیابانها و جادهها و پارکها و امثالذلک.
طبق این تعریف، مراتع و جنگلها، اراضی موات و اراضی که قبلاً عامر بودند و الان نیستند ملک شخص امام است؛ لذا قانون انفال در مورد آن اجرا میشود که با اذن امام میتوان در آنها تصرف کرده، آنها را احیا نمود و حق اولویت یا مالکیت پیدا کرد؛ اما در مورد اینکه این گیاهان ملک کیست؟ باید گفت: بهطورکلی ثروتهای طبیعی زمین مثل خود کره زمین برای همه نسلها و همه عصرها است؛ لذا در قرآن فرمود: «والارض وضعها للانام» (الرحمن ۱۰) لذا اینگونه نیست که نسل ما بتواند در آنها تصرف نا به جا داشته باشد و آنها را از بین ببرد.
علیرغم اهمیت محیطزیست در سالهای اخیر و سوراخشدن لایه ازن، فقها فتاوای صریح و محکمی دررابطهبا لزوم جلوگیری از قطع بیرویه درختان و ازبینبردن جنگلها ندارند؟ علت این امر را چه میدانید؟
استاد حسینی: قطع درختان و تخریب جنگلها از قدیم در فقه اسلامی مطرح بوده است؛ چون روایات فراوانی دراینباره داریم و آیاتی از قرآن هم بر این مطلب دلالت دارد. در فقه ما هم به این مسئله بسیار پرداخته شده است. همانطور که کاشتن درخت یکی از مستحبات بسیار مؤکد است – البته در برخی از مواقع، برای رفع احتیاجات مردم، کاشتن درخت، واجب کفایی است – قطع درختان و تخریب جنگلها نیز عملی نکوهیده و حرام است مگر در مواردی که بیان خواهد شد.
قرآن در سوره بقره آیه ۲۰۵ میفرماید: «وَ إِذا تَوَلّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ». «اذا تولی» را دو جور معنا کردهاند: یک معنا این است که وقتیکه به رسول خدا پشت کند. معنای دوم که ما این معنی را قبول داریم؛ یعنی وقتی به حکومت و ولایت بر مردم دست پیدا کنند تلاش میکنند تا بر روی زمین فساد ایجاد کنند. فساد چگونه پدید میآید؟ به این صورت که حرث و نسل را هلاک کنند و از بین ببرند. منظور از حرث همان زراعت و کشاورزی و به معنای عامتر، پوشش گیاهی زمین است؛ لذا شامل مراتع و جنگلها و باغها و … میشود. نسل را هم از بین میبرند. ما دو نسل حیّ داریم. یکی نسل حیوانات به معنای عام که شامل آبزیان هم میشود. مثلاً نسل دام را از بین ببرند. یکی هم نسل انسان است. مرحوم علامه طباطبایی بحث زیبایی در ذیل این آیه مطرح کردهاند. ایشان میفرماید اگرچه بین حرث و نسل با حرف «واو» عطف شده است؛ ولی حرث، اول آمده است. این دولتهای فاسد، اینگونه عمل میکنند که اول نسل گیاهان را از بین میبرند و بعد خودبهخود نسل حیوانات هم از بین میرود؛ چون حیوانات وابسته به گیاهان هستند. بعد هم نسل انسان خودبهخود از بین میرود؛ چون انسان هم به گیاهان و هم به حیوانات وابسته است. بعد قرآن میفرماید خدای متعال فساد را دوست ندارد. این عدم دوست داشتن فساد یعنی فساد حرام است.
آیه دیگری که در این مورد میتوان به آن اشاره کرد آیه ۵ سوره مبارکه حشر است: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ» معنای آیه این است: هر آنچه درخت خرما [در دیار بنىنضیر] بُریدید یا ایستاده بر روى تنههایشان باقى گذاشتید به خواست خدا بود و [چنین کرد] تا نافرمانان را خوار کند.
این آیه میفرماید ای مسلمانها اگر در جنگ با یهود درختی را قطع کردید؛ چون به دستور خدا بوده است کار خوبی بوده است. چون یهودیان بسیار مالدوست و وابسته به اموالشان بودند کمااینکه الآن هم همینطور هستند و از طرفی کانون فتنه بودند. محل سکونت و تجمع یهودیان محل فتنهخیزی و فتنهانگیزی بود. الآن هم همینطور است. وقتی رسولﷲ در این جنگ، یهود را محاصره فرمودند، آنها هم در قلعههای مستحکم خود بودند و به مقدار زیاد هم آذوقه داشتند؛ لذا پیغمبر امر فرمود: درخت نخلهای این یهودیان را از بین ببرید. یهودیان با دیدن این صحنه آتش میگرفتند. درخت خرما هم از جنس خرمای عجوه بود. در روایات هم بر روی خرمای عجوه تأکید شده و در وسائلالشیعه هم یک باب در مورد خرمای عجوه منعقد شده است و قیمت این خرما از خرماهای دیگر بسیار بالاتر است. وقتی به شأن نزول این آیه نگاه میکنیم که یهودیها فریاد میزدند و میگفتند: محمد مگر تو همانی نبودی که میگفتی درختان را قطع نکنید؟ حالا چرا درختان نخل را قطع میکنی؟ از آیه استفاده میشود که قطع درختان به اذن ﷲ بوده است؛ لذا معلوم میشود اصل کار یعنی قطع درختان کار مذمومی بوده است. همچنین معلوم میشود که ارتکاز یهودیان این بوده که مسلمانها حتی در جنگ، قطع درختان را جایز نمیدانند با اینکه در جنگ حلوا پخش نمیکنند. در جنگ خیلی از کارهایی که در حالت عادی حرام است مباح میشود. ولی رسولﷲ صلیﷲ علیه و آله حتی در جنگ هم قطع درختان را جایز نمیداند و این آیه به همین نکته اشاره دارد. پس قطع درختان جایز نیست الا لضرورة؛ لذا وقتی رسولﷲ میخواست جنگی بشود ابتدا مسلمانها را در مسجد جمع میکرد و قوانین و آییننامههای جنگ را میگفت. امروزه کسانی که مدعی حقوق بشر هستند از اساس دروغ میگویند برای فهم واقعی حقوق بشر باید به فرمایشات رسول خدا و ائمه علیهمالسلام مراجعه کرد. در روایتی که در جلد ۵ کتاب شریف کافی ص ۳۰ از امام صادق علیهالسلام نقل شده که حضرت فرمودند: كَانَ رسولﷲ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً دَعَا بِأَمِيرِهَا فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ وَ أَجْلَسَ أَصْحَابَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رسولﷲ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاَ تَغْدِرُوا وَ لاَ تَغُلُّوا وَ لاَ تُمَثِّلُوا وَ لاَ تَقْطَعُوا شَجَرَةً إِلاَّ أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ لاَ تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لاَ صَبِيّاً وَ لاَ امْرَأَة.
پیغمبر همواره اینچنین بود که وقتی مسلمین را برای جنگی در مسجد جمع میکردند سفارشهایی میفرمودند ازجمله اینکه میفرمودند پیرمردها و اطفال و زنان را نکشید. درختی و نخلستانی را قطع نکنید. زمینهای زراعی را آتش نزنید. در برخی از روایات آمده که مناطق مسکونی را سمپاشی نکنید. همان جنگ شیمیایی که امروزه هم رایج است. در بعضی از روایات آمده که فقط بر اساس ضرورت اقدام به قطع درخت کنید مثل همین جنگی که حضرت رسول با یهودیها داشتند. در این روایت، حقوق زنان هم مطرح شده است؛ لذا حتی قطع درختان در جنگ هم حرام است. برخی گفتند درختان مثمر را نباید قطع کرد ولی میتوان آیه را تعمیم داد و درختان غیرمُثمر را هم وارد بحث کرد. ثانیاً روایاتی داریم در مورد درختان غیرمُثمر که از قطع آنها نیز نهی شده است. مثلاً فرمودند: خدا لعنت کند کسی که درخت سدری را قطع کند و فرمودند: حتی یک برگ از درختان مدینه نباید قطع شود مگر بهخاطر تهیه علوفه برای دام. لذا قطع درختان جایز نیست مگر اینکه بهجای آن درخت دیگری کاشته شود؛ برخی خیال میکردند که قطع درختان مطلقاً مورد نهی است چه درختی بهجای آن کاشته شود و چه درختی بهجای آن کاشته نشود درصورتیکه این درست نیست.
ما در کتاب «گیاهان و زندگی در اندیشه دینی» نوشتهایم که سرزمین خشک و تفتیده و سوخته بدون گیاه به منزله قبرستانی است که محل دفن مردگان است و هیچ شورونشاط و برکتی از آن برنمیخیزد؛ ولی سرزمینهای سبز و خرم و دارای پوشش گیاهی محل پدیدآمدن و تولد و حیات و برکت و نشاط است و لذا تفاوت از زمین تا آسمان است. لذا در قرآن کریم آیات عجیبی دراینباره داریم. در برخی از آیات از درختان بهعنوان برکت و در برخی بهعنوان رزق یاد شده است؛ ولی یک تعبیری در قرآن وجود دارد که از اختراعات قرآن و از افتخارات مسلمین است و آن تعبیر «حیات» است. اصلاً قرآن به زمین بدون گیاه، مرده میگوید. این مسئله در آیات متعددی اشاره شده است و به سرزمینی که درخت و گیاه دارد تعبیر حیات کرده است. حالا اینکه معنای این واژه چیست، نیازمند یک گفتگوی جداگانه است. روایاتی که فقط از مولای ما وجود مقدس امام صادق علیهالسلام دراینباره نقل شده است خود یک کتاب مستقل خواهد شد. حضرت به شاگردشان جناب مفضل که به لحاظ رجالی ثقه و بلکه فوق ثقه است در مورد گیاهان در کتاب توحید مفضل حدود نیمصفحه از فواید گیاهان میگویند و بعد نکتهای را بیان میفرمایند که ای مفضل! اگر گیاهان را تماشا کنی، با گیاه بودن لذت و خوشی دارد که هیچ لذت و خوشی در روی کره زمین نمیتواند با آن رقابت کند. به نظر من شاید پانصد سال دیگر عظمت این کلام فهمیده شود. همچنین در کتاب تحفالعقول روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که حضرت فرمودند لذتها ده چیز است که یکی از آن لذتها همین تماشای طبیعت است.
نظرتان دررابطهبا ادله گیاهخواران برای خودداری از خوردن گوشت حیوانات و اصرار به خوردن گیاهان چیست؟ آیا حق حیات حیوانات تفاوتی با حق حیات گیاهان دارد؟
استاد حسینی: پاسخ به این سؤال نیاز به یک گفتگوی جداگانه دارد. کشتن حیوانات جایز نیست حتی به صورت حیوانات سیلیزدن هم در روایات نهی شده است. گیاهان هم همینطور است و در روایات حقوقی برای روایات مطرح شده است که نیاز به بحث جداگانه دارد.
/////////////////
این مطلب بخشی از پرونده «مبادی فقه محیط زیست و منابع طبیعی» است با همکاری شبکه اجتهاد تهیه شده و منتشر خواهد شد