عضو هیئت‌علمی جامعه المصطفی:

پرونده مبادی فقه هنر/10

حوزه مثل یک سرزمین است که نیاز به آمایش دارد. باید به‌صورت یک فرایند نظام‌مند، با پایش و شناخت مستمر نیروهای حوزوی، بدانید که چه ثروتی دارید و با چه برنامه‌ای می‌شود این ثروت را پردازش کرد و در مؤثرترین و کارآمدترین حالت برای تولید محصول قرار داد. اگر این آمایش دقیق انجام شود، آن محصولی هم که با این ثروت تولید می‌شود، محصول پرمشتری خواهد بود و چالش کاربر فتوا وجود نخواهد داشت. به نظر من، این آمایش سرزمینی، روی سرزمینی به نام حوزه علمیه و سرمایه‌های آن انجام نشده و نمی‌شود و قرار هم نیست که انجام شود.

اشاره: چالش‌های فقه هنر اگر نگوییم بیشتر از چالش‌های سایر فقه‌های نوپدید است سخنی به گزاف نگفته ایم. تأثیرگذاری و گستره موضوع هنر، به اندازه ای است که هر فتوا در این مقوله، با بازخوردهای اجتماعی فراوانی مواجه می‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید در این فقه نوپدید و به غایت مهم انجام شود، بررسی چالش‌های فراروی پژوهش، مدیریت پژوهشی و افتا در این باب فقهی است. به همین بهانه با حجت‌الاسلام و المسلمین محمد عشایری منفرد، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی قم گفتگو کردیم. او که سالهاست در فقه هنر ورود کرده و چندین مقاله در این زمینه دارد، سینه پرغصه ای از فرایند پژوهش، مدیریت پژوهشی و افتا در موضوعات هنری داشت. مشروح گفتگوی صریح و جذاب این استاد و پژوهشگر حوزه علمیه قم، به قرار زیر است:

 

 چالش‌های پژوهشگران فقه هنر در حوزه منابع، چه اموری است؟

عشایری: کتابخانه‌های موجود در حد کفایت نیست، هرچند قدم‌های خوبی برداشته‌شده و کارهای خوبی انجام گرفته است. به‌خصوص در مسئله هنر، مباحث نظری هنر، ماهیت هنر، برخی از مباحث فلسفه هنر و حتی بحث ارتباطات، بحث‌های خوبی انجام‌شده است؛ اما کتاب‌ها باید بروز رسانی شود و آثار و منابع و کتاب‌های جدید به آن‌ها اضافه شود. منبع مهم دیگری که در بحث منابع هنر باید در موردش صحبت کرد، استفتا و فتوا است که در این بخش هم بسیاری از مسائل، یا عرضه نشده و یا اگر عرضه شده، جوابی به آن‌ها داده نشده است.

چالش‌های پژوهشگران فقه هنر، به لحاظ ادله و مبانی و قواعد، چه اموری است؟

عشایری: یکی از چالش‌های روشی مهم دیگر ما در حوزه مبانی و ادله، این است که ما مطالعات بین‌رشته‌ای را نه کامل درک می‌کنیم و نه از آن استفاده‌ای می‌کنیم. واقعیت این است که مطالعات بین‌رشته‌ای، مطالعاتی هستند که در آن مطالعات، گروهی که مرکب از دو یا چند متخصص، وارد یک حوزه بین‌رشته‌ای می‌شوند تا درک از یک مسئله را تغییر بدهند و روی فرضیه‌ها تأثیر بگذارند؛ اما ما در این امور توفیق چندانی نداریم. وقتی قرار است؛ مثلاً درباره بازنمایی چهره معصوم در سینما و به‌طورکلی بازنمایی مفاهیم مقدس مثل قرآن در سینما، بحث کنم، من چه درکی از بازنمایی دارم؟ آیا نظریه‌های بازنمایی را می‌دانم؟ اگر نظریه‌های بازنمایی از فقه ارتباطات در کنار دیدگاه و روش‌ها و مبانی فقهی قرار نگیرد، آیا فایده‌ای دارد؟ آیا مسائل فرم و محتوا را می‌دانیم؟ چه درکی از مسائل داریم؟ اگر واقعاً این درک‌ها بر اثر مشارکت جمعی پژوهشگران حوزه‌های مختلف در یک مسئله واحد، تغییر کند و این پژوهشگران بر روی یکدیگر اثر بگذارند، یک کار میان‌رشته‌ای مؤثر به وجود می‌آید که ما بدون آن‌ها نمی‌توانیم مسئلگی مسائل را درک کنیم؛ لذا این هم یکی از مشکلات ما هست که یا کار میان‌رشته‌ای نمی‌کنیم یا کار میان‌رشته‌ای مؤثر انجام نمی‌دهیم. این امر باعث دورشدن پژوهش‌های مرتبط با هنر، از مسئله‌های واقعی و راه‌حل‌های واقعی برای مسائل می‌گردد.

 چالش‌های پژوهشگران فقه هنر، برای کارآمدی فتوا در عرصه اجتماع، چه اموری است؟

عشایری: ابتدا نکته‌ای را عرض می‌کنم که فقه ما در معطوف بودن به کارآمدی و معطوف بودن به پیامدهای فتوا، سابقه درخشانی دارد. هم در ادله و هم در فقه برخاسته از آن ادله، این موضوع به‌صورت جدی وجود دارد که فقه، نسبت به پیامدهای فتوا و آثاری که فتوا بعداً به وجود می‌آورد، بی‌خیال نیست. در ادله نهی از زواج متعه، داریم که اهل‌بیت علیهم‌السلام برخی از شاگردان را از نکاح متعه منع کردند با این استدلال که اگر شما در زمانی که نیاز به نکاح متعه ندارید چنین نکاحی را انجام دهید، باعث می‌شود که همسران شما نسبت به ما که نکاح متعه را جایز کردیم، بیزار شوند و بیزاری از امام، منجر به کفر است، لذا این کار را انجام ندهید؛ یعنی از نکاح متعه ای که منجر به کافر شدن همسر دائم می‌شود، نهی شده است.

در ادله ما، در احکامی که در نهایت منجر به ضرر و یا حرج بشوند، نتیجه از قبل دیده شده و این احکام ضرری و حرجی برداشته شده است. این نگاه فقه ماست. حتی فراتر از این، ما در فقهمان، موارد بسیار زیادی داریم که فقیه، اقتضای ادله را می‌بیند تا فتوا بدهد؛ ولی احساس می‌کند اگر فتوا بدهد باعث وسواسی شدن کاربر فتوا می‌شود؛ لذا با عطف توجه به این پیامد، جلوی اقتضای دلیل را با همین نگرانی می‌گیرد؛ یعنی فقها تا این حد، توجه به کارآمدی فتوا داشته‌اند.

به‌عبارت‌دیگر، فقیه نمی‌خواسته به اقتضای ادله نگاه کند و طبق اقتضای ادله بدون هیچ توجهی به اینکه این فتوا چه پیامدی دارد، فقط فتوا بدهد. این وضع کلی فقه ماست؛ اما درباره فقه هنر به نظر می‌رسد اگر بخواهیم فقهی داشته باشیم که واقعاً درباره هنر فتوا بدهد و فتوایش هم فتوای کارآمدی باشد، اولین شرطش این است که فقیه و کاربر فتوا، درک مشترکی از مسئلگی مسئله داشته باشند. اگر این درک مشترک وجود نداشته باشد، این فتوا مورد اعتنا و مورد اعتماد کاربران فتوا قرار نخواهد گرفت.

نکته دیگر که می‌تواند به کارآمدی فتوا کمک کند داشتن درک مشترک فقیه و مکلف از ضرورت آن هنر است. اگر واقعاً یک فقیهی درباره یک ورزش قهرمانی، نه فقط هنر، اصلاً ضرورتش را قبول نداشته باشد، با کمترین مفسده ممکن است فتوا به حرمت بدهد؛ اما اگر از ضرورت‌ها باخبر باشد، ممکن است حتی در فرض اینکه آن ورزش قهرمانی مفاسدی هم داشته باشد، فتوا به حرمت ندهد؛ لذا فقیه باید به‌اندازه مکلف یا متناسب با درک مکلف از ضرورت یک هنر، آن را درک کند.

نکته سوم هم که می‌تواند به‌عنوان چالشی در بحث کارآمدی مطرح شود، این است که فتوا، مشکل واقعی مکلف باشد. گاهی ما در مورد چیزی فقه ورزی می‌کنیم و فتوا می‌دهیم که اصلاً مسئله مکلف نیست. اگر مسئله‌ای که فقیه به آن پرداخته، مسئله واقعی مکلف بوده و درک فقیه از اصل آن هنر هم متناسب با درک کاربر فتوا باشد، چالش‌های فتوا به حداقل می‌رسد.

چالش‌های مدیریت پژوهشی در عرصه فقه هنر، چه اموری است؟

عشایری: چالش‌های مدیریت پژوهشی در عرصه فقه هنر، همان چالش‌های مدیریت پژوهش در عرصه‌های دیگر است و چندان فرقی ندارد. به نظر می‌آید یکی از دلایلی که در پژوهش‌هایمان و از جمله پژوهش‌های فقه هنر، به‌اندازه کافی معطوف به حل مسائل واقعی نیستیم این است که یک مدیریت جدی، مبتنی بر نیازسنجی و آینده‌پژوهی و برقراری رابطه بین مسائل واقعی هنر و اذهان محققین، چه در عرصه سایت گذاری و چه در عرصه ممیزی و تولید محتوا و چه در عرصه تجارت و حقوق هنر و چه در ابعاد رسانه‌ای هنر، انجام نشده است.

به‌عبارت‌دیگر، حوزه مثل یک سرزمین است که نیاز به آمایش دارد. باید به‌صورت یک فرایند نظام‌مند، با پایش و شناخت مستمر نیروهای حوزوی بدانید که چه ثروتی دارید و با چه برنامه‌ای می‌شود این ثروت را پردازش کرد و در مؤثرترین و کارآمدترین حالت برای تولید محصول قرار داد. اگر این آمایش دقیق انجام شود، آن محصولی هم که با این ثروت تولید می‌شود، محصول پرمشتری خواهد بود و چالش کاربر فتوا وجود نخواهد داشت. به نظر من این آمایش سرزمینی، روی سرزمینی به نام حوزه علمیه و سرمایه‌های آن انجام نشده و نمی‌شود و قرار هم نیست انجام شود؛ لذا نیازسنجی نداریم، بر حسب نیاز هم پژوهشگر تربیت نمی‌کنیم و آینده‌پژوه تربیت نمی‌کنیم.

این‌ها ارکان اصلی مدیریت پژوهش است. یکی از کارهای مهم مدیریت پژوهش، رصد مشکلات و انتقال آن‌ها به میز پژوهشی پژوهشگران است تا مشکلات، تبدیل به مسئله و مسئله، تبدیل به فرضیه و فرضیه، تبدیل به راه‌حل شود و راه‌حل هم مشکلات را حل کند. این‌ها کارهایی است که باید در مدیریت پژوهش انجام شود. ولی ساختار مدیریت حوزه الآن به‌گونه‌ای است که نمی‌دانیم اتفاق‌های این‌چنینی با چقدر موفقیت انجام می‌شود. اگر واقعاً انجام می‌شود، اطلاع‌رسانی نمی‌شود؛ ولی توقع این است که چنین شرایطی وجود داشته باشد؛ یعنی مادامی‌که میز پژوهشی پژوهشگران حوزوی و پژوهشگران فقهی از چالش‌ها و مشکلات حکمرانی هنر، چالش‌ها و مشکلات تمدنی هنر، چالش‌ها و مشکلات مصرف کندگان هنر و حقوق مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان هنر، دور باشد، پژوهشگرها به‌سوی مسائل انتزاعی و ساختگی حرکت خواهند کرد و در برابر آن، مشکلات هم در عرصه اجرایی هنر و در عرصه تولیدات هنری باقی خواهد ماند.

مدیریت پژوهش در عرصه فقه هنر، مثل عرصه‌های دیگر، باید واقعاً مشکلات حقیقی و بالفعل موجود را رصد کند و به آن‌ها رسیدگی کند. در این همایش اخیر فقه هنر، دبیرخانه همایش، تاحدودی  به این موضوع فکر کرده بود. هم خود هنرمندان در همایش حضور جدی داشتند و دغدغه‌های خود را با محققین فقه هنر مطرح کردند و هم راجع به چند مورد از مشکلات واقعی در عرصه هنر سینما، مقالاتی نوشته شد؛ ولی اینجا باز یک مسئله جدی که وجود دارد و آن اینکه توقع است مدیریت پژوهش غیرازاینکه مشکلات را رصد کرده و آن‌ها را به میز پژوهشی پژوهشگران منتقل می‌کند، شرایط و زمینه‌های مطالعات بینارشته‌ای را هم فراهم کند.

شکل‌گیری مطالعات بینارشته‌ای هنر یعنی واقعاً فعالیت هدفمند، به این صورت که از کنار هم نشستن دو متخصص از دو عرصه مختلف و از دو رشته مختلف علمی، واقعاً ایده سوم خلق بشود. اگر جلوی یک رفتار و یک رویه هنری گرفته می‌شود، این‌قدر کار بینارشته‌ای جدی باشد که به‌جای آن پیشنهاد، یک رویه هنری جایگزین داده بشود. تضارب ایده‌های دو یا چند رشته مشارکت‌کننده در یک پژوهش میان‌رشته‌ای باید این‌قدر اثربخش باشد که منجر به حل یک مسئله واقعی بشود؛ یعنی جلوی یک خط کج گرفته شود و یک خط مستقیم پیشنهاد داده شود.

واقعیت این است که الآن مطالعات میان‌رشته‌ای، یک انتخاب و یک سلیقه نیست؛ بلکه یک جبر ناگزیر است و چاره‌ای جز این نیست؛ لذا باید این اتفاق در عرصه مدیریت پژوهش بیفتند که ما به طرف مطالعات بینارشته‌ای جدی و اثربخش حرکت کنیم نه مطالعات میان‌رشته‌ای فعالیت محوری که به دنبال یک هدف واقعی نباشند.

///////

این گفت‌‌وگو، بخشی از مجله الکترونیکی «مبادی فقه هنر» است که با همکاری مدرسه فقه هنر و سایت شبکه اجتهاد تولید شده است.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید