فایل صوتی
ابتدای همایش، با سخنرانی آیتﷲ دکتر سید مصطفی محقق داماد شروع شد که به ذیل میباشد:
بسمﷲ الرحمن الرحیم
در قرآن مجید، نام های شهر به چند تعبیر آمده است:
یک: بلد
دو: قریه
سه: المصر
چهار: المدینه
در آیاتی که واژه های ذکر شده بهکاررفته است، مجموعاً چند ویژگی برای شهرِ مطلوب و ایدهآل قرآن مجید ذکر شده که هرکدام از آن اوصاف، بحث نسبتاً مفصل و طولانی را می طلبد اما اینجانب تنها به ذکر صفات سه گانه ای که در یکی از آیات قرآن مجید ذکر شده است بسنده می کنم.
شهرِ مطلوب و ایده آلِ در قرآن مجید
قرآن مجید در سوره مبارکه نحل، آیه ۱۱۲ میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَریَهً کانَت آمِنَهً مُطمَئِنَهً یأتی رِزقُها غَداً مِن کُلِّ مَکان فَکَفَرَت بِاَنعُمِ اللّه فَاَذاقَها اللّهُ لباسَ الجُوعِ وَ الخَوفِ بِما کانُوا یَصنَعُون». جالب است که این آیه، یک قریهی معین را مطرح نمی فرماید؛ یعنی ذکرِ تاریخ نمی کند.
گاهی اوقات قرآن مجید در بیان ذکرِ قصه و داستان است، مثل داستان حضرت یوسف؛ «وَ لَقَد کانَ فی قَصَصِهِم عِبرَهٌ لِاُلِیالاَلباب»؛ می خواهد برای اولوالالباب قصص نقل کند؛ یعنی قصه گویی بیان بفرماید، داستان خاصی را بیان کند اما قرآن در این آیه به هیچ وجه در مقام بیان حال و احوال یک قریه ی خاص و معین و مشخص نمی باشد بلکه به تعبیر امروزی ها یک سمبل نقل می کند، یک نمونه ی تصویری بیان می فرماید.
خداوند مثلی می زند، ارائهٔ نمونه می دهد که قریه ای دارای سه صفت بود: آمنه بود، مطمئنه بود، «یأتی رِزقُها غَداً مِن کُلِّ مَکان» بود. این، بیانِ یک شهرِ ایده آل است که ما میتوانیم به قرآن مجید منتسب کنیم که قرآن مجید شهر ایده آل را چنین شهری می داند:
اولاً: مطمئن باشد.
این ویژگی با ترکیبات مختلف در قرآن بهعنوان یک صفتِ ایده آل برای شهرها چند جا آمده است: «بَلَداً آمِناً»، «بَلَدُ الاَمین»، در اینجا «قَریَهً آمِنَهً». امنیت می تواند مفهوم وسیعی داشته باشد اما تصدیق می فرمایید در این آیات که صفتِ شهر آمده است، امنیت دقیقاً امنیت سیاسی است. شاهد آن، سوره مبارکه قریش است: «الّذی اَطعَمَهُم مِن جُوع وَ آمَنَهُم مِن خَوف». امنیت از خوف، مراد قرآن مجید است؛ چون امنیت اقتصادی هم در این آیه بعداً می آید، هم در آیه ای که در سوره قریش است، جدا «اَطعَمَهُم مِن جُوع» آمده است.
نظری که بنده می خواهم عرض بکنم، این است: اگر ما یک روز از قرآن مجید این سؤال را می کردیم که امنیت سیاسی به چه چیز تأمین می گردد، در یک روز می فرمود در سایه داشتن سلاح های قوی؛ چون فرمود: وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه وَ مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبُون بِه عَدُوَّ اللّه اما به نظر اینجانب در زمان ما چنین نیست.
امروز امنیت در سایه مردان جنگی و سلاح های پیشرفته نمی باشد. امروز امنیت در سایه وجود مدیران سیاسی متفکری تأمین می شود که با اندیشه ورزی، سرزمین خود را از چنگال جنگ نجات دهند، حتی پیش بینی کنند، با مغز متفکری که دارند نگذارند جنگ رخ دهد. درست است برای پیش بینی و برای این که انسان و جامعه قوی باشد، سلاح های پیشرفته نیاز است. این مطلب دیگری است اما پیشرفت و امنیت یک کشور صرفاً در سایه وجود سلاح ها در حین جنگ و قدرت مبارزه نیست. سلاح ها برای دفاع و ترس دشمن بهجای خود اما اگر آتش جنگ رخ دهد، آنچه که می تواند برای امنیت نقش آفرینی کند، مغزهای روشن و متفکری است که با سیاست و اندیشه ورزی، قوت خود را چندبرابر می کنند و باقدرت جلوی جنگ را می گیرند و آتش جنگ را خاموش می کنند.
ممکن است این سؤال کاربردی مطرح شود که برای پیدا شدن چنین متفکران و سرانجام تحقق امنیت چه باید کرد؟ فیلسوف معروف «ایمانوئل کانت»، فیلسوف نامدار قرن ۱۸ کتابی تحت عنوان «صلح پایدار» دارد. در آن کتاب طرحی برای صلح پایدار برای بشریت ارائه میدهد. انسان وقتی این طرح را مطالعه می کند، می بیند تقریباً همان طرح مجمع ملل است که بعداً به سازمان ملل تبدیل شد. یکی از حاشیه پردازان منتقد کانت گفته است این رساله در زباناصلیاش ۱۳۰ صفحه است. الان هم این کتاب به فارسی ترجمه شده است. این منتقد می گوید به عددِ صفحاتی که در این رساله بهکاررفته، تنها در خودِ آلمان بعد از تألیف این رساله تاکنون جنگ اتفاق افتاده است، چه برسد به تعداد جنگی که در سراسر جهان رخداده است.
پس چه باید کرد؟ ما نویسندگان و طلاب الهیات همواره اینطور فکر می کردیم که بهترین راه برای رسیدن به امنیت، دین است اما در قرن حاضر متأسفانه جنگ های منطقه به ویژه ناامنی فراگیری که در خاور میانهٔ ما که منطقه اسلامی است رخداده است و متأسفانهتر به نام دین رخداده است و خواب و آرامش را از همه ربوده است، ما طلاب الهیات را در مقابل ادعای خود، شرمنده ساخته است.
انتظار می رفت منطقه ای که مدعی توحید است و همه به یک خدا ایمان دارند و بهسوی یک قبله نماز می خوانند و کتاب آسمانی آنان یکی است و همان کتاب، همه را برادرخوانده و برادر کرده است، با تعلیمات این کتاب هرگز جنگی رخ ندهد. اعتصام به حبل ﷲ که قرآن وعده داده بود، این بود ولی باید ببینیم ما حبل ﷲ را کجا اشتباه کردیم. ما مدعیان اسلام، حبل ﷲ را نفهمیدیم. کجا خطا کردیم؟ کجاندیشی ما کجا بوده است؟
کج اندیشی ما بدفهمی و جهالت از دین است. ریشه جنگ، جهل است. اگر هم انسان موحد می شود، باید عالمانه موحد شود. اگر مسلمان می شود، باید عارفانه و عالمانه و بامعرفت مسلمان شود و اسلام را درک کند. قرآن مجید و وعده های خداوند هرگز تخلف نمی کند. قرآن گفته است: «وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً و لاتَفَرَّقوا»؛ «وَ اذکُرُوا نِعمَهَ اللّهِ اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِه اِخواناً وَ کُنتُم عَلی شَفا حُفرَهٍ مِنَ النّارِ فَاَنقَذَکُم مِنها». این انقاذ، انقاذ دائمی و مستمر است. ما اگر حبل ﷲ را درست درک کنیم، همین است.
ما امروز در جهانی که زندگی می کنیم، کشورهایی که در قوانین اساسی آنها «بی طرفی» درج شده است، بسیار هستند و در رأس آنها کشور «سوئیس» است که دارای سابقه طولانیِ بی طرفی در مناسبات جهانی است، بهطوریکه این کشور از سال ۱۸۱۵ تاکنون ابداً وارد هیچ جنگی نشده است. این کشور اسلحه دارد ولی هیچ وقت وارد هیچ جنگی نشده است. این کشور بهخاطر همین آرامشی که بر آن حکم فرما است، مقر بسیاری از سازمان های بین المللی و حقوقی مثل «صلیب سرخ» و «سازمان تجارت جهانی» است. اینها در مرکز سوئیس یعنی «ژنو» قرار دارند.
به نظر قاصر اینجانب برای تحقق امنیت و فراوان شدن مردان متفکر و اندیشه ورز تا برای جلوگیری از جنگ تلاش کنند، معرفت مردم را بالا ببرند و فضایی آرام بسازند باید فرهنگ صلح طلبی را در جامعه از دوران کودکی و دبستان تعلیم و رواج بدهیم تا صلح دوستی ارزش شود و جنگ جویی و جنگ طلبی ضدارزش شود.
بهعبارتدیگر، شهر امن در سایه شهروندان صلح دوست تحقق پیدا می کند. حتی اگر دینداری را به افراد جنگ دوست غیرمتخلق تعلیم دهیم، آنها برداشتی از دین خواهند کرد که مطابقِ روحیهٔ جنگ دوستی آن ها باشد.
صفت دوم: شهر باید مطمئن باشد. طمأنینه داشته باشد.
مفهوم «مطمئن» بسیار وسیع است ولی آنچه در بادیِ نظر از این کلمه در این آیه به ذهن می آید، این است که شهر و روستا و کشور و هر جامع های باید بهگونهای باشد که شهروندان، روستانشینان، اعضای یک جامعه و یک کشور، مبتلا به مهاجرت و ترک محل سکونت خود نشوند. چنان به محل سکونت خود علاقمند باشند که هرگز حاضر نشوند که یک شب خوابیدن در محل و موطن خود را با عمری زندگی در بیرون از آن، دور از وطن و در غربت معامله کنند.
وقتی پیامبر اکرم (صلواتﷲعلیه) را در حقیقت از شهر مکه بیرون کردند و مجبور شد شهر را ترک کند، بهطوریکه طبری نقل می کند در آخرین نقطه ای که مکه دیده می شد، بهطرف مکه رو کرد و گفت: «ای شهر مکه! ای شهر من! ای موطن من! ای بلد من! خدای کعبه شاهد است که اگر مرا مجبورنمی کردند که از تو دور شوم، لحظه ای تو را ترک نمی کردم». وطن پرستی و علاقمندی رسول ﷲ به موطن خود، ببینید چگونه است. شهر، مطمئن نبود و لذا پیغمبر اکرم مجبور شد شهرِ خودش را ترک کند.
امروز در کشور خودمان، روستاییان بهمنظور استفاده از امکانات معیشتی و رفاهی، برای یافتن شغل، ایجاد درآمد مکفی، گروه، گروه از روستاها به شهر پناه می آورند. باید کاری کرد که قُری و قَصبات بهقدری مطمئن باشد که کسی از آنجا مهاجرت نکند. مهاجرت روستانشینان بهسوی شهرها بعد از جنگ جهانی در عرصه های بین المللی مطرح شد. علت اصلی، نامطمئن بودن روستاها برای روستانشینان بود. جوانان به آیندهٔ خود اطمینان و امید نداشتند؛ لذا شهر باید مطمئن باشد.
صفت سوم: شهر باید تأمین اقتصادی داشته باشد.
«یَأتی رِزقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکان». در شهر باید ارزاق، فراوان باشد. علامه طباطبایی میفرماید آن دو صفت قبل، «آمِنَهً» و «مُطمَئِنهً» مقدمه برای صفت سوم است؛ یعنی تا آن دوتا نباشد، تا شهر ایمن نباشد، تا شهر مطمئن نباشد، «یَأتی رِزقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکان» نمی آید.
در این آیه دو نکته وجود دارد که بسیار مهم است:
یک: قرآن مجید «یَأتی رِزقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکان» را مترتب بر دو مطلب کرده است که عرض کردم؛ یکی «آمِنَهً»، یکی «مُطمَئِنهً». شهر برای این که اقتصادش تأمین شود، باید امنیت آن تأمین شود، باید اطمینان و طمأنینه و آرامش آن تأمین شود؛ آرامش فکری، آرامش اندیشه، آرامش مغز، آرامش خیال، آرامش دل. نگران آینده نباشد. مطمئن یعنی امیدوار بودن به آینده.
دو: ضمیر «رِزقُها» به شهر برگشته است. تصدیق می فرمایید که بدیهی است که رزق، مربوط به اهالی شهر است، نه خودِ شهر. پیام این نکته این است که اموال هرچند به نامِ اینوآن است و از نظر حقوقی، حق تصرف در اختیار یک مالک است اما به نگاه دیگر، اموالِ همه مالِ همه است. یعنی چه؟ یعنی یک صفتِ جمعی وجود دارد. درست است که خانه و اتومبیل شما سندش به نام شما است ولی به نگاه دیگر، این اموال مال همه است.
این نکته را قرآن مجید در آیه دیگری در سوره مبارکه نساء هم اشاره کرده است: «وَ لاتُؤتُوا السُّفَهاءَ اَموالَکُم الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قِیاماً». خدا «اَموالَکُم» را یعنی اموال همه که به یک نگاه، اموال همه مردم است را قیام شما، مایه قوام شما، نقش ستون زندگی شما قرار داده است؛ آن را به دست سفهاء نسپارید. خدا مال را نقشِ قائم و عمود خیمه زندگی مردم قرار داده است.
قرآن در اینجا هم رزق را به همه نسبت داده است: «یَأتی رِزقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکان». این صفت در این آیه نشاندهندهٔ این است که اگر ما از قرآن مجید سؤال کنیم که ما کشور و شهرمان را باید چگونه تنظیم کنیم، قرآن مجید با همین مثل و نمونه، پاسخ ما را میفرماید: شهرتان باید امن باشد، مطمئن باشد، «یَأتی رِزقُها رَغَداً مِن کُلِّ مَکان» باشد. آنوقت وظیفه ما این است که اگر یک جایی اینطور بود، حواسمان جمع باشد که کفران نعمت نکنیم؛ «فَکَفَرَت بِاَنعُمِ اللّه». این یک قاعده ضروری و بدیهی است. کفران نعمت، نعمت را از بین می برد. اینها اَنعُمِ خدا است. امنیت نعمت خدا است، اطمینان نعمت خدا است، امید نعمت خدا است، مطمئن بودنِ شهر نعمت خدا است، تأمین اقتصادی و آذوقه شهر نعمت خدا است. کفران نعمت نورزید. در نتیجهٔ کفران نعمت، گرسنگی و ناامنی، خوف و ترس و وحشت و دهشت بر مردم مسلط شد.
و السلام علیکم و رحمتﷲ و برکاته