نشست علمی «روش شناسی فقهی آیتﷲ بروجردی در مواجهه با مسائل مستحدثه»با ارائه| ی سرکار خانم دکتر زهرا اخوان صراف و ناقد حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمدعلی ایازی در محل سالن جلسات پژهشگاه فقه معاصر برگزار شد.
متن کامل این نشست تقدیم می شود:
باسمه تعالی
– آقای فلاح
دبیر جلسه:
اعوذ بﷲ من الشیطان الرجیم. بسم ﷲ الرحمن الرحیم. خدمت اساتید حاضر در جلسه و شرکت کنندگان در جلسه و بزرگوارانی که به صورت مجازی در این نشست علمی حضور دارند عرض سلام دارم.
در خدمت سرکار خانم دکتر زهرا اخوان صراف هستیم، با ارائهی موضوع روششناسی فقهی آیتﷲ بروجردی در مواجهه با مسائل مستحدثه، و در خدمت جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای دکتر ایازی هستیم به عنوان ناقد در این نشست که به همت پژوهشگاه فقه معاصر برگزار میشود.
آیتﷲالعظمی بروجردی از مراجع تأثیرگذار در دورهی معاصر بودند و با انبوهی از مسائل که در دورهی خودشان مطرح شده بود مواجه بودند. مواجههی عالمان بزرگ شیعه در مواجهه با مسائل مستحدثه و نوع مقابلهی با آنها و استفاده از که از منابع برای پاسخگویی به سؤالات داشتند میتواند برای تحقیقات فقهی و اصولی که الان در حوزهها جریان دارد راهگشا باشد، بههرحال آیتﷲ بروجردی در دوره خود با انبوهی از مسائل از جمله مسئلهی تقریب، مسائل دوران پهلوی، مسائل فلسطین و دیگر مسائل سیاسی و اجتماعی که هم در داخل و هم در خارج ایران مطرح بوده مواجه بودند و واکنشهایی داشتند که ما این واکنشها را از سوی برخی از عالمان دیگری که در همان مقطع بودند شاهد نبودیم. اینکه چرا آیتﷲالعظمی بروجردی چنین واکنشهایی را داشتند و این واکنشها از سوی بقیهی عالمان مطرح نبوده و یا به اشکال دیگر مطرح بوده است میتواند یک مسئلهای باشد که شاید ریشهی آن به مبانی اجتهادی و روش فقهی ایشان برگردد. این نشست میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که آیا روشهای فقهی آیتﷲ بروجردی در مواجهه با مسائل مستحدثه روشهای ویژهای بوده و اگر روش ویژهای بوده آن روش ویژه چه بوده است؟
ابتدا در خدمت دکتر زهرا اخوان صراف هستیم که سابقهی پژوهش در اندیشهی آیتﷲ بروجردی را هم داشتند و کتابی هم با عنوان مکتب اجتهادی آیتﷲ بروجردی از ایشان منتشر شده که کتاب سال حوزه بوده است. از خدمت ایشان استفاده میکنیم و بعد هم از نکات و نقدهای ارزشمند جناب حجتالاسلام والمسلمین دکتر ایازی و شرکت کنندگان محترم در جلسه، چه به صورت مجازی و چه کسانی که مجازی هستند بهرهمند میشویم. دوستان میتوانند سؤالات خودشان را بعد از صحبتهای خانم دکتر اخوان صراف و حجتالاسلام والمسلمین دکتر ایازی بفرمایند و استفاده میکنیم.
در خدمت خانم دکتر اخوان صراف هستیم.
– خانم اخوان صراف:
بسم ﷲ الرحمن الرحیم. الحمدلله و صلی ﷲ علی محمد و آله الطاهرین. موضوعی که برای این نشست پیشنهاد شد روششناسی فقهی آیتﷲ بروجردی در مواجهه با مسائل مستحدثه است. قبل از اینکه وارد اصل مباحث شویم یک توضیحی لازم است و آن هم اینکه؛ نباید اینطور تصور شود که منظور از این بحث – با توجه به اینکه در پژوهشگاه فقه معاصر عرضه میشود – این است که آیتﷲ بروجردی یک عناصر ویژهای از نوع آنچه که در فضای نواندیشی دینی مطرح است، در روش ایشان مطرح بوده و یا مثلا با تقسیمبندیهای امروزی یک فقیه نواندیش و چیزهایی از این قبیل حساب میشوند. چون اگر چنین مطالبی ادعا شود بایستی در روش ایشان یک عناصر ویژهای نشان داده شود که مثلا یک چیزهایی وجود دارد که منجر به این میشود که از فروع به اصول انتقال پیدا کند، مثل قائل شدن به ثابتات و متغیرات در عرصهی فقه و دین و یا قائل شدن به ذاتی و عَرَضی و یا قائل شدن به ظرف و مظروف و یا مسائلی از این قبیل عناصری که نزد نواندیشان دینی مطرح است و باعث میشود که اجتهاد از فروع به اصول سرایت کند.
واقعیت این است که آقای بروجردی یک فقیه سنتی بودند و اگر دگراندیشی مطرح بوده، جا دارد که در همان فضا و کانتکست خودشان بحث شود. یعنی درست است که ممکن است شیوهی اجتهادی ایشان یک تفاوت فاحش با شیوههای رایجی که مثلا موسوم به شیوههای مکتب نجف و اینها هست داشته باشد ولی آن در همان کانتکست سنتی است که متفاوت است.
پس بنابراین این مبحثی که ما الان آن را عرضه میکنیم در واقع کاوش روش ایشان برای استیاد و استخراج چیزی است که بالفعل و یا بالقوه در روش ایشان وجود دارد و یا ظرفیتی وجود دارد و میتواند به کارِ حل چالشهای فقه معاصر بیاید.
در این چند دقیقهای که در خدمتتان هستیم این کار هم با دو محور انجام میشود. یکی اینکه آن نقاط مهم و برجسته و ابداعات و همان چیزی که میگوییم در فضای سنتی خودشان با دیگران متفاوت بودند، آنها را عرضه کنیم که اگر چنانچه آشنایی نزدیکی با شیوهی ایشان نیست یک ذهنیتی باشد. این در بخش اول صحبت من است. بنابراین نظر به مسائل مستحدثه نیست، کلا میخواهیم به بعضی از عناصری که این روش دارد حداقل اشاره کنیم، هر چند که فرصتی برای تطبیق در موارد نیست که در کتاب به تفصیل موجود است. قسمت دوم که بیشتر به موضوع این ارائه مربوط است این است که روش فقهی ایشان را برای استخراج آن چیزی که امروز میتواند مؤثر باشد دوبارهخوانی کنیم.
بنابراین همانطور که گفتیم توجه به روش ایشان امروزه دو وجه میتواند داشته باشد. وجه اول که همان ویژگیهای خود روش است در واقع چارهاندیشی برای این معضل است که در مناهج مختلفی که برای استنباط فقهی مطرح است کلا جنبهی حکایتگری از واقع آن خیلی کم است، یعنی معلوم نیست که فقیه را به واقع حکم الهی برساند، چنین ادعایی هم ندارد. بلکه همانطور که گفتند معذّر و منجّز است. اولا به خاطر اینکه اعتبار ظنی که از آن حاصل میشود، در شرایطی که اطمینان و وثوق هم ممکن بوده، در آن، این اشکال هست و ثانیا این در عناصر آن بهرهی چندانی از خصلت وثوق آوری و آرامشبخشی که باید جانمایهی هر حجتی هم باشد ندارد.
اما وجه دوم در واقع چارهاندیشی برای این معضل است؛ در این دورهی مدرن به دو لحاظ تمام دانشهای بشری که فقه هم از جملهی آنها هست نیاز به بازبینی و بازسازی و اینها دارد. جهت اول آن پیشرفت خود فقه است که بالأخره به مرور زمان این دانش هم پیشرفت کرده است و جهت دوم هم تطورات انسان و جهان و مجموعهی دانشهایی است که بالأخره به دانش بشری، بینشهای بشر، گرایشات او و غیره مربوط میشوند.
در آن قسمت اول من تلاش میکنم به صورت گذرا عناصر مکتب اجتهادی ایشان که به نظرم به درد این مباحث میخورد را ارائه کنم اما در قسمت دوم به چند عنصر به تفصیل خواهم پرداخت.
در روش اجتهادی آیتﷲ بروجردی نکتهی بسیار بسیار مهم این است که هر چند که دانش اصول خیلی دانش گرانسنگ و مهمی تلقی میشود اما بیش از حد در دیدگاه ایشان رشد کرده و شاخه گسترانده است. چیزی که معروف است، ایشان مخالف متورم شدن یا فربه شدن فقه بودند. بالأخره حرف این بوده که؛ اصل توان خودمان را بر اندیشهورزی روی ادله بگذاریم، به جای اینکه به مباحث اصولی خیلی متعمق و پیچیده بپردازیم.
حاصل این روش اجتهادی این است که نیاز به مراجعه به اصول عملیه و تمسک ایشان در مقام استنباط بسیار کم و حداقلی میشود و نشان میدهند که چرا حجیت خبر، حجیت تعبدی نیست، حجیت عقلایی است و طبعا وقتی که حجیت عقلایی شد، دیگر مشروط به همان شرایط عقلایی است.
نکتهی بسیار بسیار مهم در میز اجتهادی آیتﷲ بروجردی منابع گستردهتر است. یعنی دستیابی به منابع نصوص و منابعی که فقط یک وجه حکایتگری از واقع دارند و مثل اصول عملیه معذّر و منجّز نیستند برای ایشان بیشتر است. چرا؟ چون از لحاظ روایت، دایرهی روایاتی که ایشان استفاده میکند از آن چیزی که به عنوان روایات در کتب ما مدوّن است خیلی گستردهتر است. چرا؟ چون ایشان یک مفهومی را تولید و بازپروری کرد، رشد و بسط داد و آن اصول مطلقات است. یعنی متون فقهی ما از قدمای فقها که برای ما معلوم است که به غیر از روایت، متن فقه آنها روایت است. این به دایرهی نصوص افزوده میشود.
از طرف دیگر نسبت به همان نصوصی که نص و روایت هستند، یک واقعیتی وجود دارد، حالا در این شیوههای جاری استنباط بالأخره راه تحقیق آنها چه بنابر تجمیع قرائن باشد، چه بنابر تحقیق سند به شکل اصالة الثقاة باشد، بههرحال مجرا همین روشهای رجالی و منابع رجالی است. ایشان به منابع رجال یک منبع بسیار بسیار غنی و سرشاری را با زحمت فراوان افزوده و آن خود اسانید روایات هستند، یعنی دادههای رجالی که ایشان با همان روشهای خاص خودشان که بحث طبقات و ترتیب اسناد و تنظیم اسناد و تبویب آنها هست که اگر کسی روی مصادر ایشان کار کرده باشد، بسیار بسیار کار کمرشکن و طاقتفرسایی بوده که ایشان به خوبی از عهدهی آن برآمده است، مجموعهی دادههای رجالی که استخراج میکند، منابع رجال را بسیار توسعه داده است. این توسعه در منابع بسیار بسیار مهم است.
البته من نمیخواهم بگویم که اینها خصیصههای ایشان است و دیگران ندارند ولی بههرحال این نقاط در ایشان برجسته است. یک نکته این است که از نظر ایشان روایت و هر نقلی یک واقع تاریخی دارد که بایستی در بستر تاریخی خودش کاملا رسیدگی شود. این چیزی است که ایشان در اصول پرورده و در فقه تطبیق کرده است. و باز در جای خود اشاره میکنم که این امروزه بسیار مؤثر میتواند باشد که یک روایتی که مصدر یک حکم شرعی و فقهی است در بستر تاریخی خودش وقتی دیده میشود، استفادهی امروزی آن ممکن است به آن صورت جمود بر ظاهر و اینها نباشد و سرنوشت حکم را متفاوت کند.
نکتهی دیگر اینکه در ارزیابی خود روایات از نظر ایشان باید به شواهد وثوقآور تکیه کرد، با تراکم ظنون که تولید کنندهی یک اطمینانی است، ایشان به این تکیه میکند، نه بر سند روایت و روایتی که صحیح است و یا دست کشیدن از نصی که آنچنان سندی هم ندارد. آنطور که از کلمات بعضی از شاگردان ایشان استفاده میشود… . چون عمر بنده اجازه نمیداده که شاگردی ایشان را بکنم ولی از شاگردان ایشان برای همین تحقیق در روش ایشان استفاده کردهام. آنطور که از کلمات برخی از اینها استفاده میشود، ایشان در نبود این وثوق به حجیت عام ظن فقیه تکیه میکنند و طبعا نقش بیشتری از اصول برای آن قائل بودند.
نکتهی دیگر هم تأکید بسیار زیاد و استفادهی ایشان از اجماعات منقول قدمایی و شهرت روایی است که باز جهت آن هم به همان حیث حکایتگری آن از رأی معصوم(ع) برمیگردد.
یک ایدهی بسیار مهمی مطرح است که در سرتاسر آثاری که به عنوان تقدیر از فقه ایشان باقیمانده خیلی مشهود است و آن هم طرح ایدهی توحید روایات است. چون ما در بسیاری از بسترهای فقهی با تظافر روایات و کثرت روایات یک نتیجهای میگیریم و بسیاری از این موارد نشان میدهد که این روایات یکی هستند. حالا اینکه به چه روشهایی است، در فقه ایشان هست و در این کتاب هم مدون است.
پس خود پیدا کردن اینکه مثلا ما در یک موضوع یک روایت داریم ولی به صورتهای مختلف و در فقه جاری چندین روایت و یا تظافر روایات در آنجا ادعا میشود.
اهمیت به فضای صدور، فتاوای رایج، پدیدهی نقل به معنا، با مجموع اینها بالأخره ایشان در حوزهی روایت یک راهی به واقعیت حکم شرعی پیدا میکند که در روشهای دیگر نیست.
یک چیزی که خیلی خیلی برای ما در فقه امامیه مهم است حمل به تقیه است. اتفاقی که به گستردگی در فضای فقهی ما میافتد و باعث میشود که انفرادات فقه امامیه خیلی زیاد باشد و یا اینکه دست و پا بستگی آن در مواجهه با مسائل عصری خیلی زیاد به نظر بیاید. نقطهی بسیار برجستهی آقای بروجردی که معمولا هم شاید کمتر گفته شود و این از مواردی است که امروزه بسیار به درد میخورد، اصلا وهن به معصوم(ع) میداند که آنقدر به گستردگی روایت تقیهای صادر شده باشد. شرایط خیلی ویژهای دارد، مثلا مثل شیخ طوسی و اینها نیست که وقتی در مقام تعارض باشد آن را حمل بر تقیه میکند. اولا که بایستی یک فتوای رایجی از اهل سنت در جامعه موجود بوده باشد تا حمل به تقیه معنا پیدا کند. حالا در خود همین بستر هم ظرایفی دارد که باز خیلی این دایره را تنگتر میکند و بنابراین از یک جهت به تنوع حکم مجال میدهد که حکم فقط آن یکی نیست که امروزه دست و پای ما را بسته است، صورتهای دیگری هم داشته و با تکرار شرایط ممکن است اصلا آن یکی حکم پیدا شود.
شرایط ویژهای که میگویم ذیل همین مطرح است و در همان بستر محدودیت تقیه مطرح است، اینکه اولا حمل بر تقیه نمیشود که بایستی آن چیزی که ما حمل بر تقیه میکنیم موافق فتوای مشهور اهل سنت باشد نه فتاوای شاذ و نادر آنها. ثانیا ما خیلی از موارد را در فقه میبینیم که حمل به تقیه میشود در حالی که اصلا مورد، موردی است که مورد اتفاق اکثر مسلمانان است و بنابراین در مورد اتفاقی که حمل به تقیه معنا ندارد و یا اینکه مثلا اگر روایت مطابق عمل رسول ﷲ(ص) باشد، در اینجا دوباره حمل به تقیه معنا ندارد و یا اینکه اصلا مسئله بین خود عامه اختلافی باشد و بنابراین شهرتی نتواند در آنجا شکل بگیرد.
نکتهی دیگری که از حمل به تقیه که ذیل مباحث روشهای روایی ایشان است بگذریم، در رجال… در فضای فقهی ما رجال یک حالت تقلیدی دارد، یعنی عملا افراد دارند از قدما تقلید میکنند. ایشان معتقد است که هر مطلبی را در این دانش باید به یک وجه علمی واضح مستند کرد و گفتیم که با توجه به اسانید روایات و طبقات هم منبع سرشاری برای رجال ارائه کردند.
نکتهی بعدی در حجیت ظواهر هست. من نمیخواهم بگویم که ایشان یک راه ممتاز و متفاوتی در حجیت ظواهر میدهد ولی یک تفصیلهایی را نقل میکند که تأثیرگذار است، مثلا تفصیل بین «مَن قُصِدَ افهامه» و غیره، و منظور میرزای قمی را با یک شرایط ویژهای توضیح میدهد که باز امروزه خیلی گرهگشا خواهد بود و آن چیزی که شیخ انصاری در تبیین این دیدگاه عرضه میکنند را نقد میکنند که مجال بسط آن هم در اینجا نیست. باز تفصیلهای دیگری بین ظواهر آیات و ظواهر روایات هستند که امروزه فقهای ما کمابیش به آن توجهاتی دارند.
بالأخره ایشان اولا یک شاخههایی از اصول که عقیده داشته باید باشد بسیار خوب رسیدگی کرده است، مثال آن مبحث باب انسداد است که از قضا تقریر ویژهای ارائه میکند که به عکس چیزی که دیگران منتهی میشوند منتهی میشود و با بازگشت به اصول متلقات مصادر نصوص ما را زیاد میکند، با توجه به فضای صدور اخبار، دقت در آراء اهل سنت فهم عینیتری از منقولات به دست میدهد، رفع ابهام در موارد رجالی را با آن شیوههای اجتهادی که در رجال مطرح میکند.
من نتیجه بگیرم و به بحث دوم منتقل شوم. بالأخره روی میز فقیه در روش اجتهادی آیتﷲ بروجردی عناصر اطمینانبخش بیشتری هست که به واقع حکم شرعی نزدیکتر است.
حالا میخواهیم ببینیم که الان از آن چیزهایی که اجمالا و به طور سربسته گفتیم به طور مشخص روی چه چیزهایی میتوان انگشت گذاشت که در چالشهای فقه معاصر مؤثر بیافتد. با این فرض و مبنا که بنا هست این چالشها از درون همین فقه حل شود، یعنی اگر بنا به نفی فقه و چیزهای دیگری باشد، این بحث دیگر شکل نمیگیرد. یعنی چه ظرفیتی را بالقوه آشکار میکند و بالفعل چه چیزهایی در آن وجود دارد. اینکه کدامیک از اینهایی که الان میخواهم نام ببرم بالقوه و بالفعل است، من دیگر روی آنها وقت نمیگذارم. در مجموع این عناصری که عرض میکنم وجود دارد.
یک امری که بسیار مهم است و من آن را مقدم کردم چون به نظرم خیلی میتواند گرهگشا باشد تقدم بررسی موضوع بر بررسی حکم است. ما در شیوههای رایج استنباط، مثلا وقتی که شیخ انصاری را در مکاسب محرمه و غیره و غیره نگاه میکنیم میبینیم این حکم است که به آن رسیدگی میشود و اگر لازم شد موضوع بررسی میشود و یا به موضوع گریزی زده میشود. در حالی که مثلا وقتی زبدة المقال – که تقریر درس آقای بروجردی در خمس است – را باز میکنیم در خود خمس، غنایم، ارباح و تمام این جزئیات موضوع به خوبی رسیدگی میشود، موضوع چه زمانی؟ موضوع صدر اسلام. آن چه موضوعی بوده که این حکم بر آن بار شده است؟ آن موضوعی که این حکم بر آن بار شده دقیقا چه مشخصاتی داشته است. الان من این را بر یک اجتهاد مثلا در عصر ما منطبق میکنم. مثلا احکام زیادی بر نکاح مترتب است. آیا این نکاح امروزه نکاح صدر اسلامی است؟
اگر بررسی فقهی از بررسی موضوع شروع شود، دو اتفاق خیلی خوب میافتد. اتفاق اول اینکه؛ اصلا آن موضوعی که در صدر اسلام مطرح بود دقیقا چه بود که این احکام بر آن بار شد. پس ما میفهمیم که این احکام دقیقا بر چه موضوعی بار شده است.
سپس ما از آقای بروجردی این روش را هم یاد میگیریم که در عصر خودمان هم که میخواهیم استنباط کنیم ابتدا موضوع را بکاویم، حالا این موضوع دقیقا چیست؟ چه درصد و چه میزانی از آن احکام بایستی کنار گذاشته شود، چون الان بلاموضوع شده است و چه درصدی از آنها قابل تسری بر این موضوع جاری است. این عنصر خیلی مهم است.
دیگر جزئیاتی هست که من از آنها میگذرد تا به عنصر دوم و جایگاه قرآن و تمسک به آن بپردازم.
من نمیخواهم بگویم که آقای بروجردی مثل برخی از ادعایی که شده است در تمسک به قرآن شیوهی ویژهای دارد و یا مثلا با وجود یک عام قرآنی اعتنایی به سنت نمیکند، من همان ابتدا توضیح دادم که ایشان یک فقیه سنتی در همان کانتکست سنتی است ولی ممارست با آثار ایشان و دقت و تأمل در آنها نشان میدهد که جایگاه قرآن خیلی ویژه است، یعنی به راحتی از عام قرآنی به خاطر یک تخصیص روایی دست نمیکشد. من فقط اینقدر را میتوانم ادعا کنم و بعد بگویم که این الهامبخش در فقه امروزی است – و یکی هم مثال میزنم – که اگر ما پذیرفتیم که عام قرآنی برای همیشه نمیشود با یک روایت تخصیص بخورد، آن مربوط به شرایط خاصی بوده است، آن زمان بازگشت به عمومات بسیاری از چالشهای فقهی عصر ما را حل میکند. البته برخی مثل مرحوم آقای صادقی تهرانی ادعا کردهاند که اصلا توجه و عنایت ویژهی آقای بروجردی به بررسی قرآنی در ابتدای مباحثش به طوری است که میتواند کل اختلافات فقهی نه تنها در بین فقیهان شیعه و بلکه از ساحت فقه را مرتفع کند. بعضی مثل آقای ایازی که خدمت ایشان هستیم مدعی هستند که توجه ایشان به قرآن مثل رجوع به مبانی قدما در اینباره است.
من عرض کردم که این الهام کلی را از روش ایشان میگیریم که به این راحتی اولا عنایت ویژه در دایرهی شمول عمومات قرآنی باشد و بفهمیم که واقعا چه میگوید و بعد از آنکه این استظهار از عام قرآنی شکل گرفت، حالا دست کشیدن از آن با یک روایت، دو روایت و ۱۰ روایت دیگر به این سادگی در شیوهی ایشان نخواهد بود. مثلا در بحث ارث زنان آنجا که «وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ»[۱]، ایشان روی این «ما» خیلی میایستد و نتیجه میگیرد که «مای» موصول، اگر معهودی بین گوینده و شنونده وجود داشته باشد که منصرف به بعضی از افرادش باشد آن را میگیریم، در غیر این صورت اگر شما گفتید که این بعضی از افراد را میگیرید و در بعضی دون بعض دیگر متعین کردید این ترجیح بلا مرجح است و آنجا نتیجه میگیرد پس زن از جمیع ماترک حسَب قرآن ارث میبرد. میدانم که مثلا وقتی به تقریرات ثلاث آقای علیپناه اشتهاردی مراجعه میکنیم آنجا این جمله هست که؛ در کل اینها هست اما «ممّا انفردت به الامامیه»، اینکه منحصر به عقار و یا بلاد است. بنابراین من این را میدانم که در این هم هست. طبعا ایشان یک فقیه شیعه بوده و داشته مبانی امامیه را توضیح میداده است. ولی میخواهم بگویم که ایستادن ایشان روی این قضیه، تمرکز بر «ما»، اصرار بر اینکه قرآن دارد کل ماترک را پوشش میدهد، اینجا میتواند راهگشا باشد.
عبارتی که آنجا میبینیم: «إلّا أنّ مذهب الإمامیة قد استقرّ علی حرمانها فی الجمله مِن بعض متروکات الزوج بل هو مِن متفرّدات الامامیة»، ببینید شیوهی سخن به نظر من هر متأمل منصفی را به این میرساند که توجه ایشان در نظر اول به آن عام قرآنی و شمول آن بر جمیع ماترک بوده است.
نکتهی دیگری که در اینجا در روش ایشان هست عدم تکیه بر یک یا چند روایت معدود در مقام افتاء است. بالأخره بسیاری از این چالشها مربوط به روایاتی میشود که… و مسائل مستحدثه حل میشود اگر ما تکلیف آن روایاتی را روشن کنیم که در یک فضای خاص و در یک عصر خاص و ناظر به موضوعات خاصی صادر شدهاند.
خود من در درس مرحوم آقای منتظری بودم، بارها و بارها شاید تکیه کلام ایشان در خیلی از جلسات روی مبحث صلاة مسافر و غیره این بود که؛ استاد ما، مرحوم آقای بروجردی میگفتند نمیشود به یک روایت یا دو روایت یا سه روایت و یا چهار روایت و یا پنج روایت فتوا داد و تا گاو و ماهی رفت. بله، وقتی که مثلا این تعداد روایت را صادر شده میبینیم ما میفهمیم که فی الجمله در این موضوع چیزی صادر شده است. این خیلی مهم است. یعنی الان شما یک مجموعهی روایت را… . اولا که ایشان توحید روایات میکرد. حالا وقتی از فیلتر توحید روایات گذشت و هنوز تعداد زیادی روایت باقی مانده است… .
من نمیخواهم بگویم که آقای بروجردی گریزگاهی از روایات پیدا کرده است، من در آن قسمت اول گفتم که اتفاقا نصوص روایات را توسعه داده است و آن توسعه خیلی مهم است. الان مثال آن را میخوانم که ولی اینطور نیست که تعدد و کثرت نقل روایت دست و پای فقیه را ببندد که نتواند به عام قرآنی یا اصل عقلایی و یا چیزهای نظیر آن تکیه کند. میگوید: بله، ما میفهمیم که فی الجمله اینجا چیزی از معصوم(ع) صادر شده است.
نکتهی دیگر که این هم مربوط به قبل است، در این فقه جاری کثرت روایت وثوق میآورد و این کثرت روایت را دو بار را میشکند، یک بار با اینکه روایات را یکی میکند و بار دوم با اینکه میگوید – این هم مبانی دارد، بحث بسیار شیرینی دارد و من فقط در اینجا نتایج را ارائه میکنم – با یک روایت، دو روایت و سه روایت نمیتوان فتوا داد و تا گاو و ماهی رفت. حالا شما این را تطبیق کنید و بسیاری از احکامی که امروز مثلا «مَن اشهر سیفا»، چیزی که مطرح میشود و مبنای آن یک روایت یا دو روایت و یا چیزهای نظیر آن است.
یک نکتهی بسیار بسیار مهم که گفتیم، دو بار هم تکرار کردیم و باز هم میگوییم اصول متلقات است. ببینید در متون روایی ایشان نه تنها بسیاری از روایاتی که الان ضعیف دیده میشود را به عرصهی فقاهت میآورد، بلکه از متون متلقات هم کمک میگیرد. شما میگویید که؛ اینکه بیشتر دست و پا را میبندد. نه، به تعدد فتوا، یعنی چیزهای بیشتری به رسمیت شناخته میشود، اقوال بیشتری به رسمیت شناخته میشود که هر کدام در شرایط خودش جلو میآید و نقشآفرینی میکند. مثلا اگر ما در روایاتمان داریم که حد پوشش برای زن وجه و کفّین است. روایت دیگری داریم که از امام صادق(ع) میپرسند که؛ حد پوشش کجا هست؟ ایشان میفرمایند که؛ «إلّا ما ظهر منها یعنی الوجه و الذراعان».
حالا من نمیخواهم بگویم که آقای بروجردی با این روایت کار خیلی ویژهای کرده است. میخواهم بگویم که اگر دایرهی روایات توسعه داده شوند و همهی آنها البته در فضا و بستر خودشان دیده شوند امکان تنوع فتاوا، تنوع اقوال و آن حالت جمود بر رأی واحد که در بسیاری از مسائل مستحدثه و فقه معاصر مشکلساز است، گشوده میشود.
تاریخ ورود فقه به مسئله را که قبلا گفتیم که خیلی پررنگتر از فقه رایج است. چطور میتواند در ما نحن فیه به ما کمک کند؟ روایت در یک شرایط خاصی صادر شده است و حکم آن مرهون به شرایط خودش است، اگر شرایط تغییر کند پس طبیعتا دیگر آن نخواهد بود و دوباره اگر شرایط احیاء شود و یا بشود یک چیز کلی با القاء خصوصیاتش از آن درآورد، اینطوری آن مجموعهی روایات حکم تاریخچهی مسئله را پیدا میکند نه حکم ادلهی مسئله.
این تمسک به ظن مطلق که اگر نسبت دادن آن به ایشان درست باشد و بعضی از شاگردان ایشان در برخی از تقریرات نسبت دادهاند، تمسک به ظن مطلق در صورت عدم اطمینان خیلی دست و بال را باز میکند و همان مباحث عقلانیت معاصر و اینها را جلو میآورد که در حل چالشهای فقه معاصر و معضلات و مسائل مستحدثه میتواند گرهگشا باشد.
یک نکتهی خیلی مهم حجیت مستقل بنای عقلا به شرط وثوقآوری است. حالا اینکه این بنای عقلا باید متصل به زمان معصوم(ع) باشد یا نباشد، اگر مجال بود آن را هم میگفتم که از روش ایشان درمیآید که همین بنائات عقلائیهی عصری مشروط بر اینکه واقعا بنای عقلا بما هم عقلا باشد، یعنی نه این که ما فرضا فقط شیوهی سازمان ملل را بگیریم وعقلای غرب را بگیریم، و یا عقلا بما لهم مِن المنافع و الأشیاء و یا عقلا بما عیاشون باشند، بلکه اگر عقلا بما هم عقلا باشند، بنائات عقلا همین بنائات عصری را میگیرد. ولی الان نظر من به این وجه نیست که متصل باشد و یا متصل نباشد. آن را به راحتی حتی بدون آن بررسیهای دقیق میتوان گفت که هر چه ارتکاز عقلا است، یعنی آن هم که اگر به خاطر مسائل آن عصر و دوری زمان و اینها مجال بروز نداشته است، میگوییم اگر بود عقلای آن زمان هم به این رأی میدادند ولی الان دلیل مسئلهی عقلا که اصلا زمانی نیست، بلکه دلیل بما هم من العقلا و اینها است.
مسئلهای که من میخواهم بگویم که ایشان در اینجا دارد و خیلی مهم است استقلال بنای عقلا از امضای شارع است. بله، ایشان میفرمایند که یک جاهایی امضای شارع را داشتند و از بنای عقلا مطمئن شدند ولی فقط برای اینکه بنای عقلا را احراز کنند بوده است، یعنی شما از هر راهی وثوق پیدا کردید که این بنای عقلا است، آن حجیت مستقل دارد، پس بحث در مورد بنای عقلای موثوقٌ به است.
ایشان در معاملات میگویند که؛ معاملات اسرار غیبی ندارند و سیرهی موثوقٌ بهای عقلا در آن حجت است. امضای شارع هم برای تولید همین وثوق است. پس جایی که سیرهی عقلا اطمینانی باشد و نه ظنّی، تمسک به همان در معاملات کافی است. گفتن ندارد که این چه باب واسعی میتواند برای ما باز کند.
در آن صورت اگر ما گفتیم که عقلانیت معاصر یک فاکتور تعیین کننده و قرینهای در کنار قرائن وثوقآوری نسبت به حکم میشود، خیلی از موارد را میبینیم که در عصر حاضر هم هستند، مثل همین مسئلهی معروف بردهگیری، مثل خیلی چیزها در مسائل فقه زنان، اذن شوهر برای خروج و اینها که اینها با میدانداری و عنصر عقلانیت معاصر مشروط بر اینکه مخالفت واضحی از شرع بر آن احراز نشود قابل حل است.
همانطور که گفتم نصوص و اجماع و اینها، همه ارزشمند است و به عنوان تاریخچهی مسئله در بستر فقه است.
حالا به سراغ برخی از استفتائات خاص به عنوان خاتمهی سخن بیاییم که ببینیم یک عناصر خاصی از آن پیدا میشود. یک چیز معروفی است که من خودم از آقای علوی بروجردی شنیدم که در حکم دست دادن با زنان غریبه بود. ایشان میگفتند که؛ آیتﷲ منتظری به بنده گفتند که در محضر آیتﷲ بروجردی نشسته بودیم و یکی از محققان ایرانی که در مرکز اسلامی آلمان فعالیت میکرد، خدمت ایشان آمد و گفت که؛ در آلمان زنان و مردان مختلفی که مسلمان هم نیستند به مرکز اسلامی میآیند و بعضی از زنان دستشان را برای مصافحه دراز میکنند و – نکتهی مهم این است که موضوع جایی بوده که زنان دستشان را دراز میکنند – ما نمیتوانیم با آنها دست بدهیم و آنها نمیفهمند. اگر این نقل دقیق باشد عناصر آن خیلی مهم است. آنها نمیفهمند که ما چرا این کار را میکنیم و این موجب هتک آنها میشود. سؤال کننده یک چیز دیگری میپرسد و پاسخ ایشان چیزهای دیگری دارد. میگوید که؛ این موجب هتک آنها میشود و این هتک باعث بیزاری از ما میشود و بیزاری از ما، ما را به اهدافمان نمیرسد.
پس نهایتا آقای بروجردی میگویند که؛ اگر موجب هتک شود اشکالی ندارد تا موجب بیزاری نشود. نه، این نیست، پس اول میگوید که اگر موجب هتک شود حکم ساقط است. این را میگوید، ولی نه برای اینکه موجب بیزاری میشود، بلکه برای اینکه هتک انسان دیگری جایز نیست، ولو اینکه مسلمان نباشد.
پس ما در اینجا دو نتیجه داریم؛ نتیجهی اول این است که؛ ما یک چیزهایی داریم که مبنای احکام ثانویه است، مثل حرج، اضطرار، عسر و چیزهای اینطوری که دایرهی اینجا وسیع میشود و یک چیزی به نام هتک دیگران هم به آن اضافه میشود. این یک نکته است که خیلی میتواند در مسائل مستحدثه دخیل باشد.
نکتهی دیگری که از خود این استفاده میشود اینکه حالا زمانی حفظ حرمت و شأن یک انسان ولو غیرمسلمان سبب سقوط حکم میشود و بنابراین ما میبینیم که… . هر چند شاید نتوان چیزهای زیادی را به ایشان نسبت داد که حالا ما این همه فتوا داریم و در این فتوا این عناصر برجسته به دست میآید ولی از همان معدود مواردی که وجود دارد میتوان رویکرد کلی را به دست آورد.
پس آنجا هم دایرهی این اسباب سقوط حکم توسعه پیدا میکند، از فقط مجرد اضطرار به هتک غیر میرسد و هم خود این هتک از اینکه موجب تنفر و بیزاری از ما باشد که در سؤال سائل است که به مصالح ما برمیگردد به حرمت و احترام آن خانمی که چه بسا مسلمان هم نیست انتقال پیدا میکند.
آخرین مطلبی که در اینجا میخواهم عرض کنم رفع مانع در مسائل مستحدثه است، با ابزارهای تسهیلگری، با ارجاع به دایرهی مباحات و منطقة الفراق و هر چه که نام آنها را بگذارید، مثلا جایی که حکم نیست، مثلا از ایشان پرسیدند که؛ بین تجار و دیگران متداول شده که جنس خود را بیمه میکنند و یا امارت خود را در ادارهی مربوط به بیمه میگذارند، این عمل شرعا چه صورتی دارد؟ ایشان فرمودند که؛ عنوان شرعی ندارد.
باز این باب واسعی میگشاید… . البته قبلا هم گفتیم که ایشان در معاملات هم میگویند که اسرار غیبی ندارد. ولی این باز خودش استفتاء و تطبیق دقیقتری است. اضافه هم میکنند که؛ ولی اگر طرفین به رضایت وجهی به یکدیگر بدهند مانعی ندارد.
از صبر و حوصلهی همهی عزیزان تشکر میکنم.
دبیر جلسه:
از سرکار خانم دکتر اخوان بابت ارائهی منسجمشان و اینکه وقت را هم به خوبی رعایت کنند تشکر میکنیم.
در خدمت حجتالاسلام والمسلمین آقای دکتر ایازی هستیم و نکاتشان را بفرمایند، از نقدهای ایشان استفاده میکنیم. بزرگوارانی که در فضای مجازی حضور دارند، اگر سؤالی دارند بفرمایند که بعد از صحبتهای آقای دکتر ایازی از آنها و همچنین حاضرین استفاده میکنیم.
سوال یکی از حضار
بسم ﷲ الرحمن الرحیم. اولا که خیلی استفاده کردیم، از اساتید بزرگوار حضرت آقای ایازی و خانم دکتر اخوان تشکر میکنم.
جلسه در واقع یک مکتبشناسی فقهی بود، تعریض به فرمایش استاد که فرمودند روششناسی است. چون خانم دکتر عناصر مکتب… . بله، استفاده کردیم و دستتان درد نکند.
اما آنچه که موضوع جلسه بود بحث روششناسی فقهی آیتﷲ بروجردی در مواجهه با مسائل مستحدثه بود. اینطور به متبادر به ذهن میشود که بنا بوده حضرتعالی چند تا از مسائلی که ایشان در آن فتوا داشتند و مسائل مستحدث بوده بررسی شود و ذهن من بیشتر روی موضوعات رفت، یعنی از خود جلسه ذهن من بیشتر به موضوعات رفت، میخواستم بدانم که نظر ایشان در موضوعات چه بوده است، این نظر مشهوری که شأن فقیه نیست که در موضوعات ورود پیدا کند. بعد هم چه نوع موضوعی مدنظر است؟ موضوع شرعی یا عرفی است؟ یا حتی اگر ایشان ورود در موضوعات عرفی را جایز میدانستند و احیانا ورود کردند، روی چه مبانی؟ با توجه به اینکه این مبانی را ذکر فرمودید، مثلا حجیت قول خبره، حجیت قول لغوی، روششناسی شناخت موضوعات ایشان خیلی جا داشت که بحث شود.
یک نکتهای هم اشاره فرمودید که بحث تقدم شناخت موضوع بر حکم بود، این اقتضاء را داشت و به عنوان سؤال برای خود بنده در بحث روششناسی هست.
یک تعریضی هم به فرمایش استاد بزرگوار بزنیم، ایشان فرمودند توسعه در منابع، نه توسعه در عمل به روایات. مرحوم آقای بروجردی با اصول متلقات توسعه در منابع میدهند. از محضرتان استفاده میکنیم.
دبیر جلسه:
در مجازی سؤال خاصی نیست، فقط یک بزرگواری در مورد بحث حائل گفتهاند که؛ با وجود حائل هم نفرت و هتک وجود دارد.
– خانم اخوان
مجددا بسم ﷲ الرحمن الرحیم. من هم از فرمایشات جناب آقای ایازی و هم از دیگر بزرگواران حاضر که مشارکت کردند، تشکر میکنم، خیلی خیلی استفاده کردم.
در حقیقت حرف زیادی نسبت به فرمایشات آقای ایازی ندارم، چون به نحوی یک نگاه جامعتر و یا استدراک مطالبی بود که از بنده افتاده بود، مخصوصا چیزی که من میخواستم حتما بگویم و در رعایت وقتی که داشتم فراموش کردم، آن بحث حاشیه بودن فقه و یا حتی روایات شیعه بر فقه و روایات اهل سنت بود که جناب آقای ایازی به خوبی از عهدهی آن برآمدند.
فقط یک اشارهای نسبت به مطالبی که فرمودند داشته باشم. طبعا در مقام جواب نیست، چون بالأخره در کل همدل هستیم و بیشتر استفاده کردیم. مطلب مکتب که فرمودند جناب آقای ایازی! کتاب بنده اصلا مکتب اجتهادی آیتﷲ بروجردی است. این کتاب علاوه بر کتاب سال حوزه، کاندید کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هم بوده است.
شما هم فرمودید که ۱۲ سال قبلتر آن مقاله را نوشتید، خیلی بیشتر از ۱۲ سال است، چون ۱۶ سال است که کتاب من چاپ شده و من در کتاب خودم از مقالهی شما استفاده کردم و طبعا «و الفضل لمَن سبق».
من در اینجا چهار مکتب را بررسی کردم، یعنی نمیشده… . وقتی از من خواستند که مکتبنگاری کنم نمیشد که مثلا ما فقه ایشان را توضیح دهیم، چون ریشههای فقه در اصول و رجال و مخصوصا در نگاه به احادیث… . بنابراین من چهار مکتب را با هم بررسی کردم. یعنی در واقع یک مکتب اصولی درست کردم، یک مکتب حدیثی درست کردم و یک مکتب رجالی که استرس کار خودم روی آن قسمت رجالی بود که کار خیلی طاقتفرسایی است. کسی که آن کتابهای قطع بزرگی که در کتابخانه هم باید دید را میخواهد بررسی کند میبیند که ایشان چه سختی کشیدند. ما در مقام تتبع آن به چه دشواری میافتیم و ایشان در مقام نوشتن آنها به چه دشواری افتادهاند. جالب اینجا است که بخشی از این مطالب – که معمولا آقای واعظزادهی خراسانی به دستنوشتهی ایشان دست نزده و به همان صورت آورده است – زمانی است که ظاهرا توانایی دست راست ایشان به دلیل یک اشکالی که در جراحی دست ایشان هست از بین میرود و ایشان سکوت هم میکنند و چیزی نمیگویند و با دست چپ مینوشتند. یعنی آن نوشتهها بسیار بسیار معوج است و خواندن آنها یک کار دشواری است. ما که در مقام تتبع و تحقیق که اینقدر سختی تحمل کردیم، این کار خیلی کار شگفت و باعظمتی است ولی متأسفانه باز هم نمیبینیم که انعکاسی از آن در تمام مباحث رجالی جاری ما بیاید، در حالی که بحثهای بسیار کمفایدهتری به عنوان نوآوری گاهی فضای مباحث رجالی را پر میکند. دقت ایشان در ترتیب اسانید، طبقات و آن جداولی که میکشد واقعا دادههای نغز رجالی دارد، فقط منظور من مفردات رجالی نیست، منظورم این است که نگاهها را عوض میکند.
مکتب رجالی را هم داشتم و در نهایت هم مکتب فقهی بود که از قضا مکتب فقهی لاغرترین قسمت این کتاب است. چون تمام آنچه که باید گفته شود در قسمتهای قبلی گفته شده است. اما یک نکتهای را شما فرمودید و آن مدل است. من در پایان هر کدام از این مکتب یک مدلگونهای ارائه کردهام. پس ایشان در فقه اول این کار را میکرد و بعد این کار را میکرد. یعنی یک چیزی مثل الگوریتمهای حل مسئلهی امروزی ارائه کردهام، مثلا وقتی که میخواست این مسئلهی فقهی را حل کند با این مراحل جلو میرفت. من یک مدلگونهای در پایان مباحث دادهام و طبعا این بحث مدل که مدل جامع هم باشد و اینها را با هم ببیند خیلی حرف خوبی است.
تأسف بنده که میخواهم در اینجا آن را اظهار کنم، مخصوصا وقتی که جناب آقای ایازی که حتما عمر شاگردی کردن ایشان نسبت به شاگردان آقای بروجردی بیشتر از من بوده است…، البته بنده هم وقتی این کار را شروع کردم، با عجله هر کدام از آنها که زنده بودند را به هر زحمتی که بود دیدم، مثل آقا سید محمدباقر موحد ابطحی، مثل آقای فاضل لنکرانی در یک بازهی خیلی کوچک و خود مرحوم آقای منتظری که به چه زحمتی بنده به درس ایشان رفتم، در شرایطی که بسته بود و هیچ زنی را راه نمیدادند که بماند، سعی کردم اینها را جمعآوری کنم، متأسفانه چرا انعکاسی از این روش برجستهی فقهی عملا نه در تألیفات – حتی در همین فضای سنتی – استنباطی و اجتهادیمان میبینیم و نه در دروس.
البته این را از بعضی پرسیدهام و پاسخهایی دادهاند که نمیخواهم به آنها بپردازم، من فقط میخواستم از فرصت استفاده کنم و این تأسف را اعلام کنم.
مطلب دیگری هم جناب آقای ایازی اشاره کردند و آن اینکه؛ من تاریخ روایت را گفتم، جغرافیای روایت هم خیلی خیلی مهم است. ما وقتی میگوییم تاریخی، منظورمان مجموع شرایط است و خوب شد که شما مسئلهی جغرافیا را مطرح کردید. بحث مکتبشناسی و مقدم کردن آن قسمت اول برای همین بود، اگر نه چندان مربوط به بحث روششناسی نبود.
ناظر به سؤال برادرمان و همچنین جناب آقای ایازی که فرمودند این بحث تقریری بود، این را هم بگویم که؛ پیشنهاد موضوع از جناب آقای فلاح و پژوهشکدهی مربوطه است و روششناسی فقهی نسبت به مسائل مستحدثه خواستند. اینکه خوب است که نسبت به روششناسی مکتب اجتهادی هم نشستی برگزار شود، خیلی خوب است و منشأ آثار خیر میشود.
من نسبت به بحث مدل جناب آقای ایازی یک عبارت را میخوانم که مربوط به کتاب است. بعد از اینکه مدل در مقدمه توضیح داده میشود؛ «یعنی وی به لحاظ نظری ایده ساخت، در عمل خود این ایدهها را آزمود، با به کار بستن آنها ولو در عرصههای محدود استنباط کرد و روشهای بهکارگیری آن مبانی را نیز عرضه نمود و در سطحی وسیعتر با تقدیم خدماتی به منابع برای اعمال گستردهتر این روشها افق گشود».
مبحث موضوعات و اینها را بنده به آقای ایازی واگذار میکنم که به جنابعالی پاسخ بفرمایند تا اینکه بتوانم یک اشارهای به مواردی داشته باشم که آقای واعظی فرمودند.
نسبت به تجمیع قرائنی که جنابعالی میفرمایید که این تا کجا هست، ابتدا از تطبیق مثال شروع کنیم و به کلی آن برسیم. اینکه شما میفرمایید تجمیع قرائن اقتضاء میکند تا زمانی که انسان میتواند از شهرت دست نکشد…، دو حرف در اینجا هست؛ اولا که شهرت آقای بروجردی این شهرتی نیست که الان مطرح است، ایشان منحصرا به شهرت قدمایی کار دارد، به معنای خاص خودش که حضرتعالی استحضار دارید. بنابراین اینکه حالا یک فتوای مشهور است، اصلا آن بحث نیست.
ثانیا تجمیع قرائن با دست کشیدن از شهرت مساسی ندارد. واضح است دیگر، غایت قرائن معلوم است، قرائن وثوقآور است. فقیه یک میز دارد طاولة البحث .یعنی واقعا اگر بخواهیم این فرآیند را با اسلوب ما مهندسها الگوریتمنگاری کنیم، وقتی نگاه میکنید نمیدانید که کدام عنصر را تقدم بدهید، چون فقیه تا آخرین لحظه معلوم نیست که کدام عنصر را خواهد کشید. یعنی این قرائن را دائم مرور خواهد کرد… .
ببینید خود آقای بروجردی در بحث روایی – من اینجا نوشته و توضیح دادهام – دو بار روایات را میدید، من در فقه که این دو بار را تطبیق کردم دیدم که گاهی سه بار میبیند. بار اول یک فی الجمله اجمالا است، بار دوم فقهای اهل سنت و اینها را میبیند و بار سوم دوباره به همان بازگشت میکند. بنابراین تا آخرین لحظه تعهدی به این ندارد که از شهرت دست نکشد. مهم رکون آوری است. از اینجا به بعد فقیه و اطمینانهای او است. دیگر ما نمیتوانیم چیزی بگوییم. ما فقط میتوانیم بگوییم این چه عناصری را دارد ولی نمیتوانیم بگوییم که تجمیع قرائن اقتضاء میکند که از شهرت دست بکشد. شهرت هم یک قرینه در کنار سایر قرائن است. اصلا اساس تجمیع قرائن این است که هیچ قرینهای به تنهایی میداندار نیست، در کنار آن مجموع قرائن و آن چیزی که فقیه را به آرامش نفس برساند و ببیند که الان دارد یک چیزی میگوید که به واقع… . این اشکالش نیست که نتواند بگوید من چه زمانی به این میرسم. ولی اشکالش هست که واضح نکند که عناصری که به آنها تکیه میکند چه چیزهایی است.
بنابراین شهرت برای ایشان مهم است اما شهرت قدمایی به معنای خاص، قدمای اصحاب، ابن ابی عقیلی، قاضی ابن براج و بقیه، نه شهرت متوسطین و یا متأخرین، چه رسد به معاصرین. بعد هم آنطور نیست که از آن دست نکشد.
– یکی از حضار
ما شاهد سلبی داریم و شاهد ایجابی هم داریم
– خانم اخوان
قدمایی خیلی زیاد است، ولی در مسئلهی مصافحه… .
– خانم اخوان
بله، فرمایش شما که کاملا صحیح است و بنده هم همین را میگویم ولی شهرت قدمایی است و وزن آن – حالا باید با فاکتورهای منطق فازی و اینها مدلینگ شود – برای ایشان خیلی زیاد است. خیلی نگاه میکنیم و میبینیم به شهرت اهمیت میدهد ولی بنابراین در این مسئلهی ما نحن فیه مگر شهرت قدمایی شکل گرفته که مصافحهی با اجنبی جایز نیست؟ یادمان نرود که در موضوع زن دست دراز کرده است. خواهش میکنم مسئله را بکاوید. از قضا در روایات ما در جایی که زن دست دراز میکند، مسئله متفاوت است. چون مظنّهی سوءاستفادهی مرد است، در جایی که زن دست دراز میکند، حکم آن در نص روایت متفاوت است. البته من اینجا مفتی نیستم و نمیخواهم فتوا بدهم، کأنه… . بله، همین دست دادن زن و مرد مصافحه است.
– خانم اخوان
خیلی خیلی فرق میکند، چون اصلا علتی که آنجا هست سوءاستفادهی مرد است، یعنی کأنه… . همانطور که گفتم من مفتی نیستم و میخواهم آن مذاقی که از روایت میبینم را بگویم. کأنّه ابتکار عمل را به زن میدهد.
من نمیخواهم ایشان را به خاطر فتوایش ولی فهم خودم را توضیح میدهم. در بستر این فضا گفته که؛ این حس وهن میکند، احساس وهن میکند. من این را تصریح کردم، واقعا متن پاسخی که از ایشان نقل میشود این است. ایشان اصلا نمیگوید که به خاطر تنفر از اسلام، میگوید به خاطر اینکه توهین به آن خانم نباید بشود، بله، هتک است. در سؤال این است که؛ هتک، موجب نفر میشود. ایشان اصلا با آن سبب کاری ندارد، سبب چیز دیگری است. هتک موجب پایین آمدن و سقوط کرامت این خانم میشود و حکم برای او ساقط میشود. حالا از یک فتوایی که نقل هم شده است، بیشتر از این نمیتوان چیزی درآورد ولی اینقدر میفهمیم.
این را همیشه باید به یاد داشته باشیم که بستر حکم جایی بوده که زن دست دراز کرده که این اتفاقا مطابق با نصوص ما هست.
– یکی از حضار
نصوص ما در چه؟
– خانم اخوان
در خود مصافحه.
– یکی از حضار
در نهی؟
– خانم اخوان
نه، در نصوصی که زن در آن دست دراز میکند مسئله… .
– یکی از حضار
ما جواز داریم؟
– خانم اخوان
خدمتتان میفرستم و اینجا نمیتوانم… .
– یکی از حضار
جواز که به خاطر هتک بود، یعنی مسئلهی هتک باعث شد که… .
– خانم اخوان
نه. به خاطر اینکه تمام نصوص آن بررسی نشده است، موضوع این است که آقای بروجردی این را – خیلی مسئله پیچیدهتر از این است – به مجرد هتک که نمیگوید. فقیه در آن پشت دلش به یک سلسله نصوص دیگر جمع است. چیزهای دیگری هم هست.
اینکه فرمودید دایرهی چیز! را توسعه نمیدهد، اتفاقا چون چیز! نمیکند.
– یکی از حضار
عموم و خصوص مِن وجه است.
– خانم اخوان
بله، فرمودید عموم و خصوص مِن وجه است. نمیتوانیم بگوییم که عموم و خصوص مِن وجه است، اصلا در یک مرتبه نیست، تفاوت مراتب دارد. تفاوت مراتب آن هم به این اعتبار است که آن زمانی که ادله را روی میز میچیند، خیلی چیزهای زیادتری را میچیند ولی تمام این خیلی زیاد باید از آن فیلترهای وثوقآوری رد شود. بنابراین من عرض نکردم که حجت در مقام عمل بیشتر از روایات دارد. من عرض کردم که ادلهی قابل بررسی بیشتر دارد. تمام اینها روی طاولة البحث بحث میآید و همه از آن فیلتر وثوقآوری رد میشود. بنابراین منابع – نه ادله – را توسعه میدهد. پس روایات قابل بررسی را توسعه میدهد.
در بحث نماز خواندن با غسل هم که با شما همدل هستم و نکتهای نداریم.
– یکی از حضار
یعنی از مکتب دست میکشند. چه سرّی میشود که وثوقیها در بعضی جاها به روایت تعبدا عمل میکنند، از شهرت و تجمیع شواهد دست میکشند؟ گویی کأنه در ذهنشان این حجیت تعبدی هنوز یک مقدار شائبه دارد، یعنی یک مقدار رسوخ کرده و نمیتوانند از حجیت تعبدی دست بکشند.
– یکی از حضار
این یک چیز هرمنوتیکی دارد.
– خانم اخوان
بله، چشم. روششناسی بود که برادرمان پرسیدند که جنابعالی بفرمایید. من تشکر میکنم، از همهی بزرگواران استفاده کردم، خواهش میکنم، بفرمایید.
– آقای ایازی
مجددا از حسن نظر سرکار خانم اخوان و دوستان حاضر در جلسه تشکر میکنم.
من ۲-۳ نکته بگویم، شاید یک مقداری این قصه را روشنتر کند. این بحث تجمیع شواهد که ما کاملا در درس آیتﷲ منتظری لمس میکردیم که ایشان چطور یکی یکی اینها را پله پله میآورد، نکتهی قابل تأمل این است که ترتب قائل بود. برای مثال وقتی که در یک جایی آیه یا روایتی هست، دیگر این شهرت و این چیزها خیلی اهمیتی ندارد. هر طوری که باشد میخواهد آنها را به نحوی درست کند که با آن ادله درست شود. اگر دستنوشتههای ایشان را ببینید، میگوید که؛ ۱…، ۲…، ۳…، ۴…، ولی میبینید که آن شهرتی که دارد درست میکند میخواهد آن را به نحوی خراب کند، نه اینکه میخواهد درست کند، میخواهد دایرهی آن را تضییق کند و یا به نحوی بگوید که مسئله اینطوری بوده است. پس تجمیع شواهد خوب است. در این نوشتهها کاملا میبینید که مثلا وقتی میگوید اولا قرآن، دوم حدیث، بعد هم اجماع و چه. اما اینها نشان میدهد که الزاما همان بالاییها هستند.
شاید شما این کار را از یک نوع گزینشی که مرحوم کلینی در تبویب روایات کرده بفهمید که وقتی روایات را میآورد درست است که آخر هم یک روایتهایی میآورد ولی آن اولیها روایتهای اصلی خودش است. روایات ضعیف السند هم می آورد و میگوید که این هم باشد. این یک جهت است.
نکتهی دیگر اینکه این شهرتها را هم خیلی میچلاند که یک جایی درست کند، مثلا میگوید از اصول متلقات. سپس آنقدر دایرهی اصول متلقات را هم محدود و محدود میکند که شما میبینید خیلی چیزهای کمی در آن باقی میماند که بخواهد در این زمینه به آن عمل شود. این نکتهی دوم است.
نکتهی سوم مسئلهی تعارض است. ببینید در همین قصهی دست دادن درست است که آنجا ما حدیث داریم که اینطوری هست و ادله داریم. ولی ایشان با یک اصل دیگر که آن اصل ضرر و زیان و اصل کرامت است میخواهد مسئلهاش را درست کند. میگوید که وقتی این خانم دست میدهد، اگر شما دست ندهید، او بدش میآید، این کار با کرامت او ناسازگاری دارد. به خصوص آیتﷲ منتظری این حرف را دارند و ایشان چند تا دلیل میآورند. میگویند که یکی اینکه با کرامت او سازگاری ندارد و دیگر اینکه ملاک نظر و لمس یکی است، همانطور که شما در باب نظر میگویید که اگر نظر ریبه نباشد، لمس هم اگر ریبه نباشد مسئلهای نیست. شما دست میدهید و قصدی دارید؟ معمولا این چیزها نیست. ایشان روی این نکته تکیه دارند.
من یک چیز دیگری را بگویم، چون واقعیت این است که حالا همهی این مزیتها را گفتم اما این هم دربارهی آیتﷲ بروجردی و هم راجع به استاد خودمان آیتﷲ منتظری هست و آن هم مسئلهی پیشفرضهای اینها است. خیلی اوقات در مقام فتوا که میرسیدند، تجمیع میکردند ولی در نهایت میبینیم که مانند مشهور نظر می دادند مثلا… . در قصهی غسل جمعه من با ایشان نظر مخالف داشتم، ایشان میگفتند که غسل کفایت نمیکند و من میگفتم که کفایت میکند و میدیدم که ایشان چیزی دارد.
– آقای ایازی
بله، میخواهم بگویم این بحث ترتب یک مسئله است. حرف من در این قسمت این است که پیشفرضها… . مرحوم وحید بهبهانی در ابتدای رسائلش یک جملهای دارد که میگوید: فقهای ما وقتی به سراغ ادله میروند ادله را میخوانند ولی پیشفرضهای خودشان را دارند و به فکر خودشان عمل میکنند. روایت را هم که میبینند آنطور میبینند، یعنی نگاهشان در آنجا تأثیر دارد. یا اینکه یک آقایی تحقیق کرده بود که در کل فقه ما در آن دورهی چه! مثلا صدواندی احتیاط بوده ولی در تحریر الوسیله شمارش کرده بود که ۱۷۰۰ احتیاط در آن هست. فلان فقیه را دیده بود که بیش از ۲۰۰۰ احتیاط دارد. یعنی این نوع فرهنگ… . وقتی میدیدند که اینطوری شد، میگفتند که الأحوط اینطوری است.
مثلا آیتﷲ منتظری در باب بحث قضای زن، شروع میکرد و تمام روایاتی را که اجازه قضاوت به زن را نمی دهد یکی یکی رد میکرد که؛ این دلیل ندارد، این اعتبار ندارد، اینجا اشکال دارد. در نهایت هم میگفتند: ولی احتیاط این است. وقتی شما اطلاقات و عمومات کتاب را دارید و وقتی روایات شما ضعیف هستند دیگر معنا ندارد، چه معنایی دارد که شما بگویید قضای زن اعتبار ندارد؟ این چیست؟ مگر همین پیشفرضها که هستند. این پیشفرضها چنان سنگینی میکند. بعد هم اشکال این نوع احتیاطها با سهله و سمحه بودن اسلام و «يرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيسْرَ»[۲] و آن عمومات سازگاری ندارد که ما دائم هر جایی بخواهیم… . وقتی آن اطلاقات و عمومات را داریم دیگر درست کنید و راحت کنید.
– آقای ایازی
بله، یعنی حرج نه به معنای شخصی و فردی، به عنوان یک نگاه اجتماعی و به عنوان یک قانونیتی که ما میخواهیم به احکام بدهیم که مردم عمل کنند، به نحوی عمل کنیم که آنها را سردرگم نکند.
زمانی یک آقایی آمد و یک مسئلهی شرعی پرسید و من گفتم که اگر اینطوری باشد، گفت: آقا! این حرفها را رها کن و بگو که ما باید چه کنیم. اینطوری است. ما اگر میخواهیم این کار را انجام دهیم… . به هر حال مسئلهی پیشفرضها یک مسئلهی واقعا جدی در تمام مکاتب فقهی است که از آن به سختی میتوانند عبور کنند.
– دبیر جلسه
از بزرگواران حاضر در جلسه، برادران و خواهرانی که در جلسهی حضوری تشریف داشتند و بزرگوارانی که به صورت مجازی حضور داشتند خیلی ممنون و متشکرم. از سرکار خانم دکتر اخوان صراف بابت ارائهی ایشان تشکر ویژه داریم و همچنین از جناب حجتالاسلام والمسلمین دکتر ایازی بابت نقدها و توضیحات تکمیلیشان تشکر میکنم.
نکتهای را عرض کنم؛ گروه مبادی فقه پژوهشگاه فقه معاصر با هدف شناخت همین پیشفرضها و روشهایی که فقهای ما در مواجهه با مسائل مستحدثه داشتهاند در نظر دارد که هم تحقیقاتی را انجام دهد و هم انشاءﷲ در نظر دارد سلسله نشستهایی را برگزار کند. بزرگوارانی که به صورت حضوری مجازی در جلسه حاضر هستند، اگر ایده و طرحهایی دارند برای اینکه بههرحال به روشنتر شدن ابعاد این مباحث کمک کند، این بحث پیشفرضهایی که در صحبتهای پایانی جناب استاد ایازی بود خیلی هم تأثیرگذار است. شناختن این پیشفرضها و اینکه چرا مثلا یک فقیهی با اینکه یک سلسله ادلهای را مطرح میکند اما در انتها یک فتوایی را متفاوت با مباحثی که مطرح کرده ارائه میکند، اینها جای بحث و بررسی دارد و گروه مبادی فقه پژوهشگاه که این نشست را هم برگزار کرده آمادگی دارد از تحقیقاتی که اساتید در این زمینه انجام میدهند حمایت کند و از اینها پشتیبانی کند.
از همهی بزرگواران، خانم دکتر اخوان صرفا، جناب استاد ایازی و خواهران و برادران حاضر در جلسه و بزرگوارانی که به صورت مجازی در جلسه حضور دارند تشکر میکنیم، آرزوی توفیق برای همه داریم.
والسلام علیکم و رحمة ﷲ و برکاته.
تمام
[۱]. نساء، ۱۲.
[۲]. بقره، ۱۸۵.