دکتر محمود حکمتنیا اگرچه بیش از هر عرصه حقوقی، به تلاش علمی پیرامون حقوق مالکیت فکری شهره است؛ اما او در عرصههای دیگر حقوقی نیز هم صاحبنظر است و هم قلم زده است. یکی از این عرصهها، فقه و حقوق هستهای است که مقاله او در همایش فقه هستهای ارائه شد و در کتاب مجموعهمقالات همایش نیز منتشر گردید. با او پیرامون ابعاد فقهی و حقوقی استفاده از انرژی هستهای گفتگو کردیم. استاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی معتقد است مشکل غرب با ایران هستهای، بحثی اخلاقی و فلسفی نیست؛ بلکه به جهت معاهدهای است که جمهوری اسلامی به آن پیوسته است. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با عضو شورایعالی علمی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، بهقرار زیر است:
فهرست مطالب
- 1 فقهمعاصر: حکم اولیه استفاده از انرژی هستهای چیست؟
- 2 فقهمعاصر: آیا استفاده از سلاحهای کشتارجمعی حرام است؟ حکم ساخت، نگهداری و خریدوفروش این سلاحها چیست؟
- 3 فقهمعاصر: باتوجهبه امکان استفاده از انرژی هستهای در ساخت سلاحهای کشتارجمعی، آیا میتوان حرمت میزان خاصی از غنیسازی آن را نتیجه گرفت یا آنکه غنیسازی فینفسه تا هر حدی، بلامانع است و آنچه حرام است، ساخت بمب هستهای است؟
- 4 فقهمعاصر: باتوجهبه حساسیتهای بینالمللی پیرامون مسائل هستهای ایران، آیا میتوان لزوم چشمپوشی از تولید انرژی به این شیوه را نتیجه گرفت؟
فقهمعاصر: حکم اولیه استفاده از انرژی هستهای چیست؟
حکمتنیا: به نظر میرسد سؤال به این شکل درست نباشد؛ چون اگر منظور از انرژی هستهای، دانش آن باشد، استفاده از آن مشکلی ندارد اگرچه ممکن است متضمّن خطرات ناشناختهای باشد که چون این خطرات اثبات نشده است نمیتوانیم بگوییم با منع مواجه است؛ بنابراین بهرهگیری از دانش هستهای بالأصاله اشکالی ندارد مگر اینکه ضرری را به همراه داشته باشد که هنوز اثبات نشده است.
فقهمعاصر: آیا استفاده از سلاحهای کشتارجمعی حرام است؟ حکم ساخت، نگهداری و خریدوفروش این سلاحها چیست؟
حکمتنیا: ما باید دو تا بحث را از هم جدا کنیم. یکی سلاح هستهای است و دیگری سلاح کشتارجمعی. در مورد بهکارگیری سلاح کشتارجمعی، یک قاعدهای در باب جنگ داریم به نام اصل تفکیک؛ بدین معنا که بین کسانی که در میدان جنگ میجنگند و کسانی که در میدان جنگ نمیجنگند باید تفکیک ایجاد کرد. سلاح کشتارجمعی ازآنجاکه هم نظامیان و جنگجویان و هم غیرنظامیان را مورد هدف قرار میدهد، این قاعده و اصل را زیر پا میگذارد و از این قانون تخطی میکند؛ یعنی در ذات سلاح کشتارجمعی این نادیدهانگاری قاعده تفکیک نظامی و غیرنظامی وجود دارد و نمیشود حین کاربرد آن، افراد را طبقهبندی و تقسیم کرد. دیگر اینکه سلاح کشتارجمعی هستهای تأثیرات مخربی روی آینده بشریت هم از خود برجای میگذارد. این دو نکته دررابطهبا سلاحهای کشتارجمعی وجود دارد. مقام معظم رهبری نیز باتوجهبه این دو اصل، استفاده از آنها را افساد دانسته و مطلقاً نامشروع میدانند. اما اگر کسی قائل به استفاده نباشد، علیالقاعده مقدمات آن هم وجهی ندارد. تنها بحثی که وجود دارد این است که امروزه سلاحهای کشتاری جمعی بهعنوان بازدارنده مطرح است، چه اینکه در اختیار کشورهای محدودی قرار دارد ولو که از آن استفاده نکنند؛ بنابراین به لحاظ التزام اخلاقی، باید گفت نباید این سلاحها را نگهداری کرد؛ اما در نسبت با دیگرانی که ممکن است این اصول را قبول نداشته باشد و یا قائل باشد که این سلاحها قدرت آفرین هستند، برای مهار و کنترل رقبا و دشمنان کمک میکند تا شرارت آنها کاسته شود یا باعث عدم بهکارگیری آنها از اینگونه سلاحها میگردد و بهطورکلی، داشتن این نوع سلاحها در این دنیای پر شرارت باعث توازن قدرت میشود، بحث کمی دشوار و پیچیده میشود؛ زیرا بهراحتی نمیتوان از کنار این نکات گذشت و حکم به عدم جواز داد.
درهرصورت، در فرض این که این جهت را دلیلی بر نگهداری یا تولید سلاحهای کشتارجمعی بدانیم این مسئله مطرح است که اگر دیگرانی که این نوع سلاحها را تهیه و نگهداری میکنند آن التزام اخلاقی را نداشتند چه باید کرد؟ دشمن این نوع سلاحها را تولید و نگهداری میکند ولو اینکه از آنها استفاده نکند و بگوید که استفاده هم نمیکنم؛ ولی بهعنوان یک عاملی که موجب ترس میشود همیشه وجود دارد. باتوجهبه این امر، آیا ما هم باید این عامل ترس و ارعاب را داشته باشیم ولو اینکه به لحاظ تعهد اخلاقی ما درست نباشد؟ آن ترس و ارعاب دیگر ربطی به تعهد و عدم تعهد اخلاقی ندارد بلکه ناظر به واقعیت است. واقعیت این است که برخی از کشورهایی که اصلاً به آنها نمیشود اعتماد کرد این فناوری را دارند و قادر هستند با به کار بردنش، نظامی و غیرنظامی را مورد هدف قرار دهند و تنها راهی که آنها را وادار به عدم استفاده میکند هم این است که مثل خودش، وسیله ارعاب و ترس، یعنی داشتن و امکان بهکاربردنِ چنین سلاحی را داشته باشیم؛ زیرا آن چیزی که طمأنینه و آرامش ایجاد میکند داشتن این ابزار است نه تعهد و پیمان طرف مقابل بر عدم استفاده از آن. مثل کسی است که فردی با شمشیر بالای سرش ایستاده باشد و بگوید که تو نباید بترسی چون من از این شمشیر استفاده نمیکنم. او ولو تعهد سپرده که استفاده نکند اما این تعهد هر گز برای فر دیگر آرامش و امنیت خاطر ایجاد نمیکند؛ چراکه همین که شمشیر در دست او هست خودش عامل ترس است. در سلاحهای هستهای نیز چنین چیزی است؛ یعنی ولو بگوییم که ما استفاده نمیکنیم پس نباید نداشته باشیم؛ لکن باید به واقعیت بیرونی و نوع کنش احتمالی طرف مقابل نیز توجه داشت. باتوجهبه این نکات، به نظر میرسد در اینجا باید یک علامت سؤال بزرگ باید گذاشت.
بحث دیگر، جنبه محیط زیستی این سلاحها است که ارتباطی به وصف «کشتارجمعی» بودنِ آنها هم ندارد؛ زیرا ممکن است یک سلاح، کشتارجمعی هم نباشد ولی موجب تخریب محیطزیست شود. در این صورت باید مسئله را از جنبه آثار مخرب طولانیمدت بر محیطزیست بررسی کرد. ما در بحثهای فقهی داریم که در جهاد، کسانی که متعرض نیستند استثنا هستند؛ مثل کودکان و زنان و پیران و سایر غیرنظامیان که نباید مورد تعرض قرار گیرند. در مورد سلاحهای هستهای نیز این قواعد جاری است.
فقهمعاصر: باتوجهبه امکان استفاده از انرژی هستهای در ساخت سلاحهای کشتارجمعی، آیا میتوان حرمت میزان خاصی از غنیسازی آن را نتیجه گرفت یا آنکه غنیسازی فینفسه تا هر حدی، بلامانع است و آنچه حرام است، ساخت بمب هستهای است؟
حکمتنیا: دانش حدّ یقفی ندارد و کسی هم نمیتواند آن را حدّ بزند؛ اما این دانش چون با تهدیدات امنیتی برای دیگران همراه است، لذا آنچه موضوع اثر است، اصل فهمیدن آن است نه داشتن سلاح تولیدشده توسط آن دانش؛ بدین معنا که دستیابی به این دانش و توانمندی، فینفسه موجب ترس دشمن میشود ولو اینکه شما تعهد داده باشی که از آن استفاده نکنی. در اینجا به نظر میرسد ترساندن دیگری موضوعیت دارد و باتوجهبه واقعیتهای میدانی باید مورد توجه قرار گیرد.
فقهمعاصر: باتوجهبه حساسیتهای بینالمللی پیرامون مسائل هستهای ایران، آیا میتوان لزوم چشمپوشی از تولید انرژی به این شیوه را نتیجه گرفت؟
حکمتنیا: بحثی که اینجا مطرح است، این است که اساساً اشکال به جمهوری اسلامی در موضوع هستهای، اشکال به مبنای اخلاقی نیست که بگویند جمهوری اسلامی تعهد اخلاقی ندارد؛ بلکه اشکال به این است که ما عضو کنوانسیون عدم اشاعه سلاح هستهای هستیم. بهخاطر تعهد عضویت ما در کنوانسیون است که به ما اشکال میگیرد. به لحاظ تعهد اخلاقی نمیتوان ممنوعیت حقوقی را اثبات کرد. کشورهای جهان بر اساس معاهدهای تعهد کردهاند که میزانی از رفتارهای خودشان را در قالب معاهده ساماندهی کنند. اشکالی که بر ما میگیرند بهخاطر همین معاهده است و ربطی به بحثهای اخلاقی ندارد. بحث فقهی و فلسفی هم با ما ندارند. پس ما یک مشکل بینالمللی در اجرای معاهده داریم که یک بحث است و ازآنجاکه عضو آژانس هستهای هستیم باید این بحث را داخل آژانس حلوفصل کنیم. اما یک بحث این است که آیا به لحاظ الزامات اخلاقی و حقوقی میشود ممنوعیت آن را اثبات کرد؟ به نظر میرسد پاسخ این سؤال منفی است. ما ازاینحیث نمیتوانیم ممنوعیت دانش هستهای نتیجه بگیریم. آنچه هم که الآن هست منع معاهدهای هست و نه منع اخلاقی و حقوقی.