حجتالاسلاموالمسلمین احمد رهدار، اگرچه بیشتر به فقه سیاسی و فقه دولت شهره است و سابقه مدیریت وی بر گروه اندیشه سیاسی دانشگاه باقرالعلوم نیز این انگاره را تشدید میکند، اما او علایق دیگری از جمله فقه معاصر نیز دارد که در سالهای اخیر شدت بیشتری نیز گرفته است. مدیر گروه فقه مضاف دانشگاه باقرالعلوم، چند سالی است که حوزه فقه انرژی را با دقت و جدیت دنبال میکند. به همین بهانه، با او پیرامون آیندهپژوهی فقه انرژی گفتگو کردیم. او معتقد است این شیوه که فقیه با مطالعهای مختصر گمان میکند موضوعشناسی را بهدرستی انجام داده نادرست است؛ بلکه در آینده برای موضوعشناسی، احتمالاً لازم باشد فقیه یا فقهپژوه، مدتی در آن رشته تحصیل کرده یا در آن فضای دانشی قرار گیرد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با رئیس مؤسسه فتوح اندیشه، بهقرار زیر است:
فهرست مطالب
- 1 فقهمعاصر: مهمترین مسائل فراروی فقه انرژی در صدسال آینده را چه مسائلی میدانید؟
- 2 فقهمعاصر: آیا پیشفرضها و مبانی فقه انرژی در صدسال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه بخشهایی باشد؟
- 3 فقهمعاصر: آیا شیوه «تحقیق» و «حل» مسائل فقه انرژی در صدسال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات به چه صورتی باشد؟
- 4 فقهمعاصر: آیا پاسخ فقها به مسائل فقه انرژی، در صدسال آینده، تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه سمتوسویی باشد؟
- 5 فقهمعاصر: برای حل بهتر مسائل مرتبط با فقه انرژی در آینده، چه پیشنهادها و راهکارهایی دارید؟
فقهمعاصر: مهمترین مسائل فراروی فقه انرژی در صدسال آینده را چه مسائلی میدانید؟
رهدار: در بحث آیندهپژوهی، لااقل در زمانة ما، بازههای زمانی را دیگر صدسال و دویست سال تعیین نمیکنند؛ بلکه الآن آیندهپژوهی را ده پانزده ساله میبندند. در قدیم که نرخ رشد تحولات جوامع کند بود، متغیرهایی که میتوانست نتایج را عوض کند دیر به وجود میآمد، لذا محققین این متغیرها را مثلاً برای صدسال آینده در نظر میگرفتند و پیشبینی میکردند؛ اما در زمانه ما، متغیرها هم به لحاظ عددی و کمی، کثرت پیدا کرده و هم به لحاظ کیفی و سرعت تغییر، زیاد شده است، لذا معمولاً یکی دو دهه را ملاک قرار میدهند. یک موقعی که در محضر مقام معظم رهبری بودیم، یکی از اساتید طرحی داد راجع به سیصد سال آینده؛ آنجا حضرت آقا یکی از تذکراتی که دادند همین مسئله بود؛ فرمودند: آیندهنگری و آیندهپژوهی خوب است لیکن باید بهگونهای باشد که مفید باشد. تصور کنید کسی پانزده سال قبل با تصوری صفر از فضای مجازی و متاورس میآمد شرایط امروز را آیندهپژوهی میکرد؛ اما امروزه فضای متاورس، آوردههایی دارد که هرگونه طرح آیندهپژوهانه دهههای پیشین راجع به امروز که این فضا را ندیده را کلاً غیرقابل استناد و غیرقابل استفاده میکند.
در مورد فقه انرژی نیز تصور من این است که بهجای پرسش از مسائل صدسال آینده، از مسائل یکی دو دهه آینده پرسش کنیم. حالا سؤال این است که فقه انرژی ما در ۱۵ سال آینده چه مختصاتی باید پیدا کند؟ همین دقایقی پیش یکی از پژوهشگران فقه رسانه همین جا بود و یک پیش نهادی داد که من بهعنوان متخصص رسانه بر این باور هستم که اساساً آموزش فقه نباید از طهارت و صلاه شروع شود بلکه از رسانه و ارتباطات شروع شود؛ چیزی که اصولاً در فضای آموزشی ما جایی ندارد. این سخن به اقضای تغییروتحول شرایط زمانه گفته شده است. فقه بهعنوان یک دانش، اگر میخواهد در جهان امروزی نقش و اثری داشته باشد بایستی خودش را در تمامی ابواب روزآمد کند. دلیلش هم این است که نقش مهم علم، صورتبندی جهان پیرامونش است. اگر جهان پیرامون تحولاتی پیدا کرد و دانشهای متناسب با آن به تناسب آن تحولات تغییر نکند، شکاف میان حوزه دانش و حوزه واقع زیاد میشود. یکی از دلایلی که فقه ما برغم نشاط فی الجمله درونی خودش، روز بروز فاصلهاش با واقع بیرونی زیادتر میشود این است که در دهههای اخیر جهان تغییراتی پیدا کرده که فقه خودش را متناسب با این تغییرات ساماندهی جدید نکرده است.
به نظر میرسد برای اینکه ما در آینده بتوانیم بهره مؤثری از فقه بگیریم باید یک سری اصول و قواعدی را استخراج کنیم که بتواند نظام اولویتهای فقه را متناسب با شرایط پیرامون ساماندهی کند. به دلیل پیچیدگیهای سیستمی و غیرسیستمی که در جهان بیرون ایجاد شده است احتمالاً روش موضوعشناسی ما در آینده طبق مدل کنونی جواب نمیدهد. احتمالاً لازم باشد فقیهی که در یک موضوع میخواهد حکمی صادر کند، یک تجربه زیستة در آن موضوع کسب کند و بعد به صدور حکم بپردازد. این باعث میشود که فقه، انضمامی و واقعی شود. از لوازم این کار این است که نهاد آموزش فقه ما از قم به جاهای دیگر منتشر و پخش شود. برای تقریب به ذهن عرض میکنم؛ نظام اداره چگونه ما را وا داشته است که مرکزیت نیروی دریایی ارتش و سپاه را از تهران به بندرعباس انتقال بدهیم؟ چون میگوییم اصولاً کار شما دریاست و باید مرکزیت شما نیز دریا باشد. همین مسئله در مورد فقههای تخصصی از جمله فقه انرژی نیز جاری است. اگر بخواهیم در آینده، فقههای تخصصی در مورد مسائل معاصر داشته باشیم احتمالاً لازم باشد که مرکزیت رشتههای خاص را از قم به جاهای دیگر منتقل کنیم. مثلاً جای فقه اقتصاد دریا، داخل قم نیست، و قسعلیهذا. باید تجربهها و محیطهای جدیدی ایجاد کرد. در این صورت است که میتوان امیدوار بود که فقه در آینده ما نقشی داشته باشد، در غیر این صورت فکر میکنم روزبهروز فاصلهها افزونتر و فقه منزویتر خواهد شد.
فقهمعاصر: آیا پیشفرضها و مبانی فقه انرژی در صدسال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه بخشهایی باشد؟
رهدار: مبانی معمولاً کمتر دچار تحول میشود؛ اما پیشفرضها به اقتضای تغییرات بیرونی، تغییر میکنند. بهعنوانمثال، ممکن است الآن یک چیزی، فرضیه یک دانش باشد؛ اما ده سال بعد، مفروض آن دانش باشد. این نکته در مورد فقه انرژی نیز صادق است. مسئله دیگری که دچار تحول خواهد شد روشها خواهد بود. ما در آینده نزدیک بیشتر از هر چیزی به مباحث فلسفه فقهی، بیشتر نیازمند خواهیم شد، مثل همین بحث روش استنباط فقههای نوین. همچنین احتمالاً بعضی از منابع در فقه اجتماعی و حکومتی و بینالملل دچار تغییر شود؛ برخی از منابع مثل عقل در صدر قرار بگیرد اما منابع نقلی در ذیل؛ برعکس فقه عبادی ما که منابع نقلی در صدر قرار دارند.
ایبسا مثلاً عرف، در فقه از یک اعتبار و جایگاه بیشتری در آینده برخوردار شود. الآن ما از دو جهت به عرف توجه میکنیم؛ یکی از جهت کشف عرفی لغتی موجود در نص در عرف زمان ظهور، و دیگری در مورد تطبیق عناوین بر مصادیق. فقهای ما هیچوقت عرف را بهعنوان منبع مطرح نکردهاند اما در آینده این احتمال وجود دارد که عرف از یک اعتباری برخوردار شود که به فقیه در روند استنباط حکم شرعی کمک کند. البته الآن سخت است که بگوییم که بهعنوان یک منبعی دیگر در کنار سایر منابع مطرح شود اما این احتمال وجود دارد.
فقه در آینده بنا به اقتضای تغییرات نظامهای عینی، تغییر خواهد کرد.
فقهمعاصر: آیا شیوه «تحقیق» و «حل» مسائل فقه انرژی در صدسال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات به چه صورتی باشد؟
رهدار: شیوههای تحقیق که همین الآن نیز متغیر و متنوع است. شیوه استنباط در آینده نیز بهطورقطع دچار تغییروتحول خواهد شد. مثلاً تصور کنید که فقه ما در آینده بنا به اقتضائاتی بهجای استفاده از منطق صفر و یک ارسطویی، از منطق فازی استفاده کند؛ در آن صورت خواهیم دید که بسیاری از احکام تغییر اساسی پیدا میکند. علاوه بر استنباط احکام، مدل بیان احکام نیز تغییر خواهد کرد و همینطور اجرای احکام و ایضاً نهادهای متکفل اجرای احکام دچار تغییروتحول خواهند شد.
فقهمعاصر: آیا پاسخ فقها به مسائل فقه انرژی، در صدسال آینده، تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه سمتوسویی باشد؟
رهدار: الآن که متأسفانه پاسخ درخوری از سوی فقها در حوزه انرژی ارائه نشده است تا دست ما پر باشد و بتوانیم نسبت به آنها اعتبارسنجی کنیم و بعد حدس بزنیم که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. اما این نکته را نباید از یاد ببریم که رابطه علوم با همدیگر، رابطه تباینی نیست؛ بلکه رابطه علوم با همدیگر، رابطه شبکهای است. اولین دلالت این رابطه، این است که دادهها و نتایج علوم در همدیگر تأثیر میگذارد. در حوزههای مختلف علم و تکنولوژی کاملاً قابلپیشبینی است که در آینده تحولاتی داشته باشیم. ازآنجاکه رشد علوم هم شبکهای است این تحولات در خود انرژی و در فهم انرژی تأثیر میگذارد و وقتی آنجا تأثیر گذاشت فقه نیز بهعنوان یکی از این دانشها متأثر میشود. ممکن است فقیه ما یک سری بحثها را بهمثابه فرضیه در نظر بگیرد و کلی زحمت بکشد تا آن را اثبات کند؛ اما در آینده نزدیک ممکن است این فرضیهها تبدیل به مفروضات فقه انرژی شود. این مسئله تنها به خود فقه ارتباط ندارد بلکه یک سری حوزههای دیگر بیرون از حوزه فقه نیز مستقیماً در فقه اثر میگذارد و تأثیرگذاری آنها نیز اجتنابناپذیر است. یعنی همه اتفاقاتی که برای فقه انرژی و فقیه آن میافتد متأثر از تحولاتی که درون خود فقه و منطق پارادایم فقه صورت میگیرد نیست بلکه برخی از آنها برخاسته از تحولات خود فقه است و برخی نیز متأثر از تحولات جهان پیرامون و دانشهای دیگر و بهویژه دانشهای مرتبط با انرژی و فقه است؛ لذا این سؤال منحصر به فقه انرژی نیست بلکه درمورد همه فقههای نوپدید است.
فقهمعاصر: برای حل بهتر مسائل مرتبط با فقه انرژی در آینده، چه پیشنهادها و راهکارهایی دارید؟
رهدار: یکی از مشکلات شایع و رایج این است که ارتباط نهادی بین نهاد فقاهت و نهاد اجرا وجود ندارد؛ یعنی ممکن است بزرگواری در حوزه علمیه قم درس خارج فقه انرژی هم داشته باشد و یا طلبههایی باشند که رساله سطح چهارشان در حوزه مسائل فقه انرژی باشد اما ساختارهای دانشی و اجرایی ما بهگونهای مرتبط به همدیگر تعریف نشده است که طلبه یا دانشجو برای نوشتن رساله خودش ناگزیر باشد که با برخی از ساحات انرژی در بیرون ارتباط برقرار کند. یک وقت یکی از اساتید دانشگاههای آمریکا، آقای پرفسور ساشادینا میگفت: در آمریکا اگر بخواهد دانشجویی پایاننامهاش را درمورد ترکیه بنویسد پیششرط تصویب طرحش این است که زبان ترکی را امتحان بدهد و نمره عالی بیاورد. اگر نمره امتحان زبانش را نیاورد ما طرحش را تصویب نمیکنیم. یا اگر در همین پایاننامه دکتریاش، یک فصلی در مورد روابط ایران و ترکیه باشد علاوه بر زبان ترکی باید زبان فارسی را نیز امتحان بدهد؛ درباره رابطه هر کشور دیگری با ترکیه بخواهد بیشتر از ۵ صفحه مطلب بنویسد باید زبان آن کشور دیگر را نیز امتحان بدهد و نمره عالی را بیاورد، وگرنه رسالهاش رد میشود.
این یک روشی است که عقلانیتش واضح است. ما چطوری میتوانیم فرض کنیم که در مورد فقه هستهای یا انرژی به طور مطلق درس خارج بدهیم یا کتاب بنویسیم، درحالیکه قبل از آن، حتی یک ارتباط حداقلی با میدانهای انرژی نیز برقرار نکردهایم. الآن این ارتباط برقرار نیست. این عدم ارتباط تنها به نهاد فقاهت ما بر نمیگردد بلکه سیستم اجرایی ما هم باید دغدغه داشته باشد که بخشهای مختلف خودش را با بخشهای مرتبط فقه ارتباط بدهد. اگر بخواهیم فقه انرژی کارآمدی داشته باشیم باید به این ارتباط نهادی تن بدهیم و تا زمانی که این ارتباط نهادی شکل نگیرد کاری پیش نخواهد رفت.
بهعنوانمثال، در یکی از کتابها فقهی در مورد تغییر جنسیت خواندم که نویسنده از موضوع تغییر جنسیت تقریری ارائه میکرد و ادعایش نیز این بود که گمان من این است زمانی که از حضرت امام فتوای جواز تغییر جنسیت را دادند کارشناس همه ابعاد مسئله را برای حضرت امام باز نکرده بودند، وگرنه بعید بود حضرت امام فتوای به جواز بدهد.
به نظر من موضوعشناسی در آینده از ظرافتها و پیچیدگیهایی برخوردار خواهد شد که در گذشته آن اندازه پیچیدگی نداشته است؛ لذا اگر در گذشته، فقیه با یک مطالعه مختصر در مورد موضوع میتوانسته از پس قصه بر بیاید اما بعدازاین، این روش جوابگو نخواهد بود.