دررابطهبا امربهمعروف و نهیازمنکر از ناحیه حکومت و حیطه اختیارات حکومت اسلامی پیرامون آن، نظرات گوناگونی ارائه شده است. پرسش اصلی اما این است که آیا این اختیارات بر اساس نظریات مختلف دولت اسلامی در فقه شیعه، متفاوت میشود یا آنکه این نظریات تأثیری در این بحث ندارند. این موضوع را با حجتالاسلاموالمسلمین سید جواد راثی ورعی به بحث گذاشتیم. به باور این استاد و پژوهشگر فقه سیاسی، نکات فراوانی در این بحث تأثیرگذارند که تنها یکی از آنها، نظریه مختار در دولت اسلامی است. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با عضو شورای پژوهشکدههای پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر بهقرار زیر است:
فهرست مطالب
- 1 فقه معاصر: وظایف و اختیارات حکومت اسلامی نسبت به امربهمعروف و نهیازمنکر دررابطهبا شهروندان خود تا چه میزان است؟
- 2 فقه معاصر: آیا این وظایف و اختیارات، بر اساس نظریههای مختلف دولت اسلامی مانند نظریه ولایت، وکالت، حسبه و… متفاوت است؟
- 3 فقه معاصر: آیا وظایف و اختیارات، بسته به نوع معروف و منکر، متفاوت است؟
- 4 فقه معاصر: وظایف و اختیارات حکومت اسلامی نسبت به امربهمعروف و نهیازمنکر نسبت به شهروندان سایر کشورها یا سایر دولتها تا چه میزان است؟
فقه معاصر: وظایف و اختیارات حکومت اسلامی نسبت به امربهمعروف و نهیازمنکر دررابطهبا شهروندان خود تا چه میزان است؟
ورعی: اینکه یکی از وظایف حکومت، امربهمعروف و نهیازمنکر است، مورد تردید نیست. اطلاق ادله وجوب امربهمعروف و نهیازمنکر اقتضا دارد همانگونه که مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به حکومت وظیفه امربهمعروف و نهیازمنکر دارند، حکومت هم نسبت به شهروندان این وظیفه را داشته باشد. در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم از ساحتهای سهگانه امربهمعروف و نهیازمنکر سخن گفته شده است؛ منتها هر کدام بهتناسب جایگاه و موقعیت و ابزارهایی که در اختیار دارند. برخی از مراتب این فریضه، مثل مرتبه قلبی و زبانی، تنها بر عهده شهروندان است؛ اما مرتبه یدی و عملی آن که نیازمند ابزار قدرت است، بر عهده حکومت است، بهویژه که دخالت مردم در این مرتبه، چهبسا به هرجومرج بینجامد.
حکومت در این زمینه هم وظیفه دارد و هم اختیار؛ اما نکته حائز اهمیت آن است که حکومت برای ترویج نوع معروفها و جلوگیری از رواج نوع منکرات نمیتواند از عنصر الزام و اجبار استفاده کند بهگونهای که موجب سلب اختیار از شهروندان شود؛ زیرا خدای متعال انجام واجبات و ترک منکرات را از بندگانش طلب کرده تا با اراده و اختیار و انتخاب آزادانه خود بدان اقدام کنند، وگرنه انجام معروف یا ترک منکر بدون اراده و اختیار آدمی و از روی اجبار ارزشی نخواهد داشت. اما در مورد برخی از منکرات بزرگ که خدای متعال هرگز راضی به وقوع آنها نیست، مثل قتل یک بیگناه، یا صدمه زدن به دیگری یا زیر پانهادن حقوق دیگران، چنانکه جلوگیری از آنها با نهی زبانی و مانند آن ممکن نشد، میتوان با اجبار و الزام از ارتکاب آن توسط فردی که تصمیم به ارتکاب آن گرفته، جلوگیری کرد، حتی اگر موجب سلب اختیار از مکلف شود.
پس میتوان در مسئله بهنوعی قائل به تفصیل شد میان منکراتی که ضرر و زیان آن به خود فرد بازمیگردد و منکراتی که ضرر و زیان آن به دیگران و جامعه باز میگردد یا به تعبیری، منکرات بسیار بزرگی مثل قتل که هرگز نباید به وقوع پیوندد. در دسته اول، دیگران از جمله حکومت هر چند وظیفه نهیازمنکر دارند، اما نمیتوانند موجبات سلب اختیار از مکلف را فراهم کنند، بلکه تنها میتوان با امرونهی زبانی یا استفاده از ابزارها و روشهای فرهنگی و تبلیغی مانع رواج منکرات شد؛ اما در دسته دوم، به هر قیمتی باید جلوگیری کرد، حتی اگر به اجبار و سلب اختیار از مکلف منتهی گردد.
فقه معاصر: آیا این وظایف و اختیارات، بر اساس نظریههای مختلف دولت اسلامی مانند نظریه ولایت، وکالت، حسبه و… متفاوت است؟
ورعی: به این مقداری که در پاسخ به پرسش نخست عرض کردم، تفاوتی میان نظریههای مختلف نیست. اگر حکومت به نام اسلام و با رأی و حمایت اکثریت مردم مسلمان تشکیل میشود، اعم از اینکه برای زمامدار جامعه ولایت (مطلقه یا مقّیده) قائل باشیم که از جانب شرع برایش اعتبار شده، یا زمامدار جامعه را وکیل مردم بدانیم که موظف به اداره جامعه بر اساس موازین و احکام قطعی اسلام است، یا اختیاراتش را در محدوده امور ضروری جامعه که از آن به حسبه یاد میشود، این وظایف و اختیارات را دارد. آیا زمامدار جامعه بنابر مبنای وکالت میتواند امربهمعروف و نهیازمنکر را وظیفه خود نداند با این استدلال که خارج از محدوده وکالتی است که مردم به او سپردهاند؟ و آیا اصولاً مردم میتوانند مشروط بر عدم انجام وظیفه امربهمعروف و نهیازمنکر به کسی وکالت بدهند و نام دولت هم دولت اسلامی باشد؟ اگر درباره وظایف و اختیارات دولت اسلامی سخن میگوییم، بنابر مبانی مختلف، دولت اسلامی در این زمینه دارای وظیفه و اختیار است. بله اگر کسی بگوید: همه معروفها و منکرها جزو امور حسبیه و ضروری جامعه نیستند، چرا که معروف را اعم از واجبات و منکر را اعم از محرمات بداند، در این صورت حکومت تنها نسبت به معروفها و منکراتی که در این قلمرو قرار دارند و بهاصطلاح از امور ضروری جامعهاند بهگونهای که شارع راضی به معطل ماندن آنها نیست، وظیفه خواهد داشت؛ اما نسبت به امور غیرضروری وظیفه و اختیاری نخواهد داشت.
یک نکته حائز اهمیت در این زمینه وجود دارد و آن اینکه اگر اختیارات حکومت را فراتر از چارچوب احکام اولیه دانستید، چنانکه امام خمینی معتقد بود در برابر دیدگاه فقیهانی که حکومت را تنها مجزی احکام شریعت میدانند، در آن صورت حکومت میتواند در مواردی که انجام یک معروف (واجب یا مستحب) را بر خلاف مصالح عمومی تشخیص داد، نهتنها وظیفه ترویج آن را نداشته باشد، بلکه بتواند موقتاً مانع انجام آن شود. بهعبارتدیگر، در شرایطی خاص، آن واجب یا مستحب، معروف نیست، بلکه معروف، عملی است که مصالح جامعه اقتضا میکند؛ چنان که فقیهان در باب تزاحم میان دو واجب، انجام واجب اهمّ و کنار نهادن واجب مهم را لازم میشمارند. مثلاً اگر کسی بهخاطر آنکه نامحرمی را لمس نکند، از نجات جان زنی که در حال غرق شدن است و توانایی نجات او را هم دارد، سرباز بزند، نهتنها عقلاً او را سرزنش میکنند، بلکه شرع مقدس هم او را محکوم میکند؛ زیرا بهخاطر ترک یک منکر (لمس نامحرم)، واجب اهمّی را ترک کرده است. حکومت هم در مواردی که میان مصلحت یک فرد با مصالح عمومی جامعه تزاحم ببیند، وظیفه و اختیار دارد تا مصالح عمومی جامعه را ترجیح دهد، هر چند مصلحت فردی از بین برود.
فقه معاصر: آیا وظایف و اختیارات، بسته به نوع معروف و منکر، متفاوت است؟
ورعی: بله، همانگونه که در پاسخ پرسش اول توضیح داده شد، برخی از معروفها بهخاطر اهمیت و اهتمامی که شارع نسبت به تحقق آنها دارد، همچنین برخی از منکرات به دلیل اهمیت و اهتمامی که شارع به عدم وقوع آنها دارد، اقتضا دارد که حکومت تمام سعی خود را برای رواج آن معروف یا جلوگیری از شیوع آن منکر به کار گیرد، حتی اگر به الزام و اجبار و محدودکردن آزادی و اختیار شهروندان منجر شود. مثلاً اگر گروه سازماندهی شده و مسلحی، قصد قتلعام تعدادی از شهروندان را در نقطهای از شهر را داشته باشند، حکومت وظیفه و اختیار آن را دارد با ایجاد محدودیتهایی و با استفاده از ابزارهای لازم مانع وقوع این حادثه شود؛ چنانکه اینگونه امور در همه دولتها، فارغ از هر مرام و عقیدهای وجود دارد.
اما آنچه مهم است تعریف سازوکاری است تا حکومتها نتوانند به بهانههای مختلف برای آزادیهای عمومی و اجتماعی شهروندان محدودیت ایجاد کنند؛ چون دولتها معمولاً به گسترش اختیارات خود و ایجاد محدودیت برای شهروندان تمایل دارند تا کاهش اختیارات خود و گسترش آزادیهای عمومی.
فقه معاصر: وظایف و اختیارات حکومت اسلامی نسبت به امربهمعروف و نهیازمنکر نسبت به شهروندان سایر کشورها یا سایر دولتها تا چه میزان است؟
ورعی: اطلاق ادله امربهمعروف و نهیازمنکر اقتضا دارد که انسان نسبت به دیگران (به معنای وسیع آن) مسئولیت داشته باشد. فرقی هم میان شهروندان این کشور و کشورهای دیگر و دولتمردان خود و سایر کشورها نیست. اما وجود مرزهای جغرافیایی و تشکیل دولت ـ ملتهای گوناگون و بهرسمیتشناختن آن در نظام بینالملل، اقتضائات و الزاماتی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. اگر هدف از امربهمعروف و نهیازمنکر، رواج نیکیها و ممانعت از گسترش زشتیهاست، چه در داخل مرزهای کشور و چه در خارج از مرزها؛ با عنایت به اینکه بهدرستی گفته شده که یکی از شرایط وجوب این فریضه «احتمال تأثیر» است، پس باید از روشها و راهکارهایی استفاده کرد که امر و نهیها در عرصه بینالملل نسبت به سایر دولتها و ملتها اثرگذار باشد؛ تلاشی اثرگذار و مثبت که نه دخالت در شئون دولتها و ملتهای دیگر تلقی شود که معمولاً با واکنش منفی روبرو میشود، و نه بیتفاوتی نسبت به آنچه در نظام بینالملل رخ میدهد پیش آید.
شاید بتوان ادعا کرد یکی از بهترین راهکارهای مؤثر، «ساختن جامعهای سالم و رشدیافته در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و…»، و ارائه آن بهعنوان الگو به سایر ملتهاست. بهراستی چرا بعضی از کشورها در برخی ابعاد اقتصادی، فرهنگ عمومی، توسعه سیاسی یا در برخی شاخصها مثل کنترل یا ازدیاد جمعیت، کنترل فساد، تورم، تبعیض و بیعدالتی و مانند آن برای دیگران الگو میشوند و ملتها و دولتهای دیگر به دنبال کشف راز و رمز موفقیت آنها میگردند؟ آیا جز این است که ملتهای دیگر احساس کردهاند این کشورها در این زمینهها موفق بوده و الگوی مناسبی هستند؟ بهطورکلی، یکی از روشهای موفقیت در رسیدن به اهداف تشریع این فریضه، التزام عملی آمران به معروف و ناهیان از منکر به انجام معروف و ترک منکر است؛ وگرنه فردی که خود گرفتار منکرات است، چگونه میتواند دیگران را از منکرات برهاند؟! دولت و ملتی که خود گرفتار صدها آسیب در زمینههای مختلف باشد، نمیتواند کمک شایانی به دیگران بکند. اولین واکنش آنانی که در معرض امرونهی چنین دولت و ملتی قرار بگیرند، آن است که شما اگر میتوانید جامعه خود را از این آسیبها و منکرها برهانید. البته هر دولت و ملتی ممکن است در یک یا چند زمینه و شاخص توفیقاتی کسب کرده باشد و میتواند در همان زمینهها به دیگران کمک کند. مثلاً اگر به استقلال سیاسی دست یافته و دست قدرتهای سلطهگر را از تعدی به منافع ملیاش کوتاه کند، میتواند با نشاندادن ثمرات استقلال سیاسی به ملتهای دیگر آنان را از منکری مثل وابستگی سیاسی نهی کرده و به کسب استقلال فرابخواند.