دانش اخلاق و دانش تربیت، اگرچه پیشینه زیادی بهعنوان دو دانش دیرین در علومانسانی دارند لکن اضافه شدن پسوند «فقه» به این دو، چالشهای زیادی را به دنبال داشته است. یکی از مهمترین این چالشها تفاوت دانش اخلاق با فقه اخلاق، و دانش تربیت با فقه تربیت است. حجتالاسلام رضا حاجیپور که علاوه بر سالها حضور در دروس خارج فقه و اصول، مدرک سطح ۳ اخلاق و دکتری اخلاق از دانشگاه تربیتمدرس را نیز اخذ کرده است، در این یادداشت اختصاصی تلاش دارد تا به تفاوت اخلاق و تربیت بهعنوان دانشی در علومانسانی و فقه اخلاق و فقه تربیت بهعنوان دو باب فقهی بپردازد.
حداقل سه نوع مواجهه برای شناخت علمی پدیدهها از جمله اخلاق و تربیت وجود دارد: دینی (فقهی)، عقلی (فلسفی) و تجربی (کاربستی).
مواجهه فقهی با پدیده اخلاق و تربیت نیز میتواند دو گونه باشد:
- بررسی حکم شرعی (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) فضائل و رذائل و رفتارهای اخلاقی و تربیتی. از این مواجهه میتوان به فقه اخلاق حکمی و فقه تربیت حکمی تعبیر کرد.
- بررسی مسائل اخلاقی و تربیتی همانطور که در این دو علم هست با همان موضوعها و محمولها، به روش فقه حکمی (روش عرفی و عقلایی) و با استفاده از منابع فقه حکمی (کتاب، سنت، عقل، سیره عقلاً، سیره متشرعه و …). از این مواجهه میتوان به فقه اخلاق غیر حکمی و فقه تربیت غیر حکمی یا فقه نظام اخلاقی و فقه نظام تربیتی تعبیر کرد.
تفاوت بین اخلاق و تربیت با فقه اخلاق و فقه تربیت
در تفاوت بین اخلاق و تربیت با فقه اخلاق و فقه تربیت، حداقل سه نظر وجود دارد:
- اخلاق در مورد چیستی فضائل و رذائل اخلاقی (قلهها) و سلسلهمراتب این فضائل و رذائل و مفاهیم اخلاقی و ارتباط این مفاهیم بحث میکند، درحالیکه تربیت (در مورد تربیت اخلاقی) در مورد چگونگی رسیدن به قلههای ارزشها (مسیر) گفتگو میکند. مبانی فقه اخلاق و فقه تربیت، مانند انسانشناسی و هستیشناسی باید در دانشهای دیگر مورد بررسی قرار گیرند و در فقه اخلاق و فقه تربیت بهعنوان مبادی تصدیقی پذیرفته شوند. (عالم زاده نوری، آشنایی با فقه اخلاق، ص ۲۱۵-۲۱۷)
- اخلاق در مورد خودسازی و تربیت در مورد دیگرسازی بحث میکند (اعرافی، فقه تربیتی، ج ۱)
- تربیت در مورد تحول بنیادی انسان و اخلاق در مورد تحول در ابعاد مختلف انسان بحث میکند (هادیزاده)
بهاینترتیب، نقاط افتراق و اشتراک فقه اخلاق و فقه تربیت بنا بر تعاریف مختلف از اخلاق و تربیت و فقه اخلاق و فقه تربیت متفاوت خواهد بود.
به نظر میرسد تعریف اول در مورد فقه اخلاق و فقه تربیت بیش از دو تعریف دیگر قابلدفاع باشد، با چهار توضیح:
نخست این که اگر مبانی و اهداف هر ساحت تربیتی در دانش دیگری اصلاً یا به اندازه کافی بحث نشد، فقیه تربیت ناچار است از آن در فقه تربیت بحث کند.
دوم این که فقه اخلاق حکمی و فقه تربیت حکمی را نیز باید داخل در اصطلاح فقه اخلاق و فقه تربیت بدانیم؛ زیرا عمل اخلاق و تربیت و در نتیجه دانش اخلاق و تربیت، بینیاز از علم به حکم شرعی ملکات، حالات و رفتارهای اخلاقی و تربیتی نیست.
سوم این که فقه اخلاق را باید شامل همه حوزههای اخلاق از جمله اخلاق هنجاری، اخلاق توصیفی، اخلاق کاربردی و فرا اخلاق دانست (ر.ک: غنوی، درآمدی بر فقه اخلاق) فقه تربیت را نیز باید شامل همه ساحتهای انسان از جمله ساحت عقلی و علمی، ساحت معنوی، ساحت اعتقادی، عبادی، ساحت عاطفی، ساحت اجتماعی و ساحت بدنی دانست.
و چهارم این که وحدت روش و منبع در فقه حکمی و غیر حکمی به معنای وحدت در جزئیات نیست، بلکه به معنای وحدت در اصل عرفی و عقلایی بودن است. جزئیات روشها و نحوه رسیدن به نظر اسلام در فقه ممکن است با آنچه در فقه حکمی است تفاوتهای زیادی داشته باشد.