فهرست مطالب
اشاره
حجتالاسلاموالمسلمین قدیرعلی شمس، زاده ۱۳۴۴ اصفهان و از اساتید دروس خارج فقه و اصول حوزۀ علمیۀ قم است. وی چند سالی است که تمرکز خود را بر تدریس و پژوهش پیرامون فقه اخلاق قرار داده است. کتاب سهجلدی «فقهالاخلاق» حاصل این دروس است که سال گذشته توسط دفتر فقه معاصر منتشر شد. این سابقه، وی را یکی از بهترین افراد برای گفتگو پیرامون چیستی فقه اخلاق و سرفصلهای آن قرار میدهد. وی با بیان معنای دقیق فقه اخلاق و تفاوت آن با دانش اخلاق و فقه تربیت، ساختار پیشنهادی خود برای فقه اخلاق را تبیین کرد. مشروح گفتگوی اختصاصی این استاد و پژوهشگر فقه اخلاق با فقه معاصر، بهقرار زیر است:
فقه معاصر: فقه اخلاق چیست و تفاوت آن با عناوین شبیه به آن، مانند «فقه اخلاقی» و «فقه تربیت» و «دانش اخلاق» کدام است؟
شمس: فقهالاخلاق تا آنجایی که من متوجه میشوم و بر اساس همان هم کتابی را تألیف و مباحثی را هم مطرح کردیم، از دو کلمه فقه و اخلاق ترکیب شده است. مراد از فقه، همان معنای مصطلح است؛ یعنی علمی که در آن، احکام فرعی مکلفین از ادله و منابع فقهی استنتاج و استخراج میشود؛ علم به احکام فرعی به شیوه اجتهادی و استنباطی، همان فقه است. مقصود از اخلاق هم یک سری ملکات و رذایل و فضائل اخلاقی مثل شجاعت و جُبن و یک سری رفتارهایی که بر اساس این رذایل و فضائل شکل میگیرد مثل احسان و صلهرحم و در مقابل آن قطع رحم، غیبت، تهمت و تکبر است. علمی که این فضائل و رذایل را تبیین و ریشهیابی نموده و آثار آن و افعالی که از آنها سر میزند را بیان میکند نیز علم اخلاق نام دارد. در ترکیب این دو یک عنوان سومی به نام فقهالاخلاق درست میشود. مقصود این است که احکام فقهی که مربوط به عناوین اخلاقی هستند، چه آن عناوین از قبیل صفات و رذایل و فضائل و ملکات نفسانی مثل حسد و کبر و جُبن و امثال اینها باشند و چه مربوط باشند به افعالی که از این عناوین سرچشمه میگیرد مثل غیبت و نمیمه و صلهرحم و قطع رحم و امثالذلک؛ مجموعۀ این عناوین اخلاقی که در کتب اخلاق مورد توجه علمای اخلاق است، وقتی احکام فقهی آنها بررسی میشود فقه اخلاق نام میگیرد.
مثلاً بحث میکنیم که آیا حسد بهعنوان یک صفت اخلاقی، حرام است یا خیر؟ و اگر رفتاری بر اساس حسادت شکل گرفت مثل غیبت، آیا از نظر فقهی جایز است یا نه؟ این مباحثی که مربوط به احکام فقهی این عناوین اخلاقی میشود – اعم از اینکه امور نفسانی باشد مثل صفت حسد یا رفتارهایی باشد که از اینها بروز میکند – وقتی احکام آنها در یک باب مطرح میشود و میخواهیم از ادله به شکل اجتهادی استنباط کنیم، به آن فقه اخلاق میگویند.
به نظر من، بین فقهالاخلاق با فقه اخلاقی، تفاوتی وجود ندارد؛ اما تفاوت فقهالاخلاق با فقه تربیت در این است که فقه تربیت مربوط به رفتاری میشود که ما درصدد اصلاح دیگران و رشد و تکامل دهی به دیگران، آن را انجام میدهیم؛ مثلاً وقتی فرزندی مبتلا به ترس هست، آن اقداماتی که برای از بین بردن ترس این بچه انجام میگیرد فقه تربیت نام دارد. فقه اخلاق، مربوط به عناوین اخلاقیِ میشود که مربوط به خود شخص و اصلاح ملکات و رفتارهای خود شخص است؛ اما فقه تربیت، احکامی است که مربوط به اصلاح دیگران است. بعضی از موضوعات در فقه تربیت مطرح میشود که در فقه اخلاق اصلاً جا ندارد؛ مثل تلاشی که پدر و مادر برای رشد جسمانی فرزند انجام میدهند که تربیت جسمی نام دارد، در فقه تربیت میگنجد و بخشی از آن تحت حضانت مطرح میشود ولی در فقه اخلاق از آن بحث نمیشود.
برخی از عناوین مثل عُجب هم که در فقه اخلاق بحث میشود که آیا مبطل عمل هست یا خیر و آیا حرام هست یا خیر؛ ولی در فقه تربیت از آن بحث نمیشود؛ چون عجب یک رفتار تربیتی نیست.
برخی از مسائل هم در هر دو علم جای بحث دارد مثل قهر کردن که در فقهالاخلاق بهعنوان رفتاری که از شخص سر میزند، و در فقه تربیت هم بهعنوان یک روش تربیتی، مورد بحث واقع میشود که آیا انسان بهخاطر تربیت بچهاش میتواند با او قهر کند؟ قهراً برخی از عناوین و موضوعات در هر دو علم با یکدیگر مشترک خواهند بود.
اما دانش اخلاق کاری به مسائل فقهی ندارد و نمیخواهد احکام فقهی رذایل و فضائل اخلاقی را بررسی کند بلکه درصدد شناخت و تحلیل و ریشهیابی آنهاست؛ مثلاً چگونه انسان مبتلا به کبر میشود. همچنین به دنبال آثاری است که بر فضائل و رذایل اخلاقی بار میشود و درمان این رذایل اخلاقی و شیوههای تحلی به کمالات اخلاقی. علم اخلاق درصدد امور مذکوره است و کاری به احکام شرعیه ندارد. در علم اخلاق این رذیله اخلاقی را مفروغ عنه گرفته که یا حرام و یا مکروه است و با صرفنظر از حرمت و کراهت، درصدد ریشهیابی و آثار آن و درمان آن است. اگر در جایی عملی فضیلت باشد – حالا چه واجب و چه مستحب – علم اخلاق ریشهیابی میکند و آثارش را بیان میکند و راه اتصاف به آن را توضیح میدهد؛ درحالیکه در فقهالاخلاق به دنبال احکام فقهی هستیم.
فقه معاصر: برای تقسیم مباحث فقه اخلاق، چه روشهایی وجود دارد و کدامیک کارآمدتر است؟
شمس: مباحث فقه اخلاق را میتوان در یک تقسیمبندی کلی به سه قسم تقسیم کرد. آنچه مربوط به خودِ صفات و ملکات نفسانی است؛ مثل حسد و کبر و شجاعت و بخل که باید از حیث فقهی بررسی شود. یک دسته هم رفتارهایی است که بر اساس این صفات و ملکات نفسانی بروز پیدا میکنند؛ رفتارهایی که در زبان و اعضا و جوارح انسان خودشان را نشان میدهند. این رفتارها هم دو دسته هستند؛ بخشی از آن مربوط به آداب معاشرت با دیگران است، مثل سلام کردن به دیگران، صله یا قطع رحم، تندخویی به دیگران یا اهانت کردن که میتوان آنها را در زیرمجموعه آداب معاشرت مطرح کرد. برخی از رفتارها هم هستند که زیرمجموعه آداب معاشرت نیستند؛ مثل ریا که همان خودنمایی در عمل است و رفتاری است که از انسان بروز پیدا میکند. این یک تقسیمبندی کلی است.
فقه معاصر: فقه اخلاق دارای چه سرفصلهایی است؟
شمس: به نظرم باید اول ابواب فقهالاخلاق را مشخص کرد. مثلاً آنطوری که ما در کتاب فقهالاخلاق تقسیمبندی کردیم، مثلاً باب تسلیم و تحیت، خودش یک باب مستقل است. سلام کردن حکمش چیست؟ جواب دادنش حکمش چیست؟ به چه کسانی میتوان سلام کرد و بر چه کسانی نمیتوان سلام کرد؟ جواب سلامِ چه کسانی واجب، و جواب سلامِ چه کسانی حرام است؟ الفاظ مختلف سلام و الفاظ مختلف جواب چیست که هر کدام بحثهایی مفصلی دارد و چندین فصل ذیل این باب هست. مثلاً باب دیگر، باب صلهرحم و قطع رحم است که خودش سرفصلهایی دارد؛ لذا ما باید آن عناوین اخلاقی که عرض کردم بخشی از آن مربوط به صفات ملکات است و بخشی از آن هم افعالی است که از آن صفات سر میزند را یک باب قرار دهیم؛ مثل باب غیبت و باب کذب و باب نمیمه و هکذا که در ذیل آن سرفصلهای مختلفی مطرح میشود.
البته این سرفصلها را هم میتوان یک قالب کلی داد. یک فصل در ذیل هر کدام، در قالب مفهومشناسی است؛ مثل شناخت مفهوم کبر و غیبت و امثالذلک. یک فصل را میتوان تحت عنوان دستهبندی کردن و اقسام مطرح کرد؛ مثلاً غیبت اقسام مختلفی دارد، گاهی به اعتبار شخص غیبت شونده تقسیم میشود که گاهی کافر است گاهی شیعه است و گاهی مشرک است و گاهی بچه است و گاهی بالغ است. به اعتبار غیبتکننده نیز تقسیماتی دارد که گاهی به داعی تخریب شخصی، غیبت میکند و گاهی به داعی مشورت دادن و گاهی به داعی اصلاح، غیبت میکند. تبیین اقسام هر کدام از این عناوین کمک میکند که در حکم آنها به یک استنباط درستی برسیم. پس باید یک فصل را هم به مفاهیم و اقسام بپردازیم.
بحث دیگر این است که حکم خود آن عنوان اخلاقی مثل غیبت و کبر را مشخص کنیم که در اینجا گفتارهایی در زیرمجموعه خود دارد: یکی بررسی اقوال علما و بعد ادله اقوال و بعد هم نتیجهگیری.
بحث بعدی بعد از مشخص شدن اصل حکم، عمومیت حکم است؛ مثلاً اگر میگوییم غیبت حرام است، آیا همه اقسام غیبت حرام است یا همه اقسام آن حرام نیست و مستثنیاتی دارد؟
بحث دیگر، بحث توبه از این رذایل اخلاقی و افعال سوء است؛ مثلاً در توبه از غیبت یا حسدورزی چه کارهایی باید انجام شود؟ آیا صرف استغفار کافی است؟ در عناوین اخلاقی که به نحوی به دیگران مربوط است باید بحث کرد که صرف استغفار کافی است یا خیر؟
این یک توضیح کلی بود که عرض کردم. برای تفصیل بیشتر باید به کتاب فقهالاخلاق مراجعه کنید که عمدۀ مباحث فقهالاخلاق را در آنجا آوردم. اگر سرفصلها را مراجعه کرده و فهرست سه جلد کتاب را ملاحظه کنید، در آنجا بهتفصیل مشاهده خواهید کرد و میتوان یک نمایی از چارچوب کلی مباحث فقه اخلاق را به دست آورد.