حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی‌اکبر نوایی در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر:

پرونده مبادی فقه اخلاق/10

نمی‌توان فقه اخلاق را به‌عنوان یک باب فقهی مطرح کرد؛ بلکه باید به‌عنوان یک امر جامع هویتی و نگرشی و ذاتی مطرح شود؛ یعنی بگوییم تمام فقه اسلامی یک رویکرد اخلاقی دارد. فلسفه اخلاق و حقوق اجتماعی را هم باید از درون فقه استخراج کنیم؛ یعنی باید اخلاق را از میان فقه، استنباط اجتهادی و تبیینی و کشف گزاره‌ای کنیم.

اشاره

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی‌اکبر نوایی، یکی از پژوهشگران قدیمی حوزۀ علمیه خراسان است. او تاکنون بیش از ۱۰۰ مقاله در موضوعات گوناگون علوم اسلامی از جمله دانش فقه و اخلاق نگاشته است. با او پیرامون امکان سنجی دانش فقه اخلاق گفتگو کردیم و اینکه آیا اساس یک باب فقهی به نام «فقه اخلاق» وجود دارد یا آنکه آنچه به این نام خوانده می‌شود، امور دیگری از قبیل فقه اخلاقی، نظریه اخلاق و صرفاً یک عرصه مطالعاتی به نام فقه اخلاق است؟ وی فقه اخلاق را فراتر از یک باب فقهی، بلکه به مثابۀ یک رشته و حتی یک رویکرد به کل دانش فقه می‌انگارد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با این استاد و پژوهشگر حوزۀ علمیه خراسان، به قرار زیر است:

فقه معاصر: مراد از «فقه اخلاق» چیست؟ آیا بررسی فقهی گزاره‌های اخلاقی است یا لزوم تطبیق گزاره‌های فقهی با گزاره‌های اخلاقی است یا امری دیگر؟

نوایی: ابتدا باید عرض کنم که ما از عنوان فقه اخلاق، دو تعبیر را می‌توانیم مطرح کنیم. تعبیر اول این است که فقه اخلاق یعنی فقهی که در آن فقه مسائل اخلاقی فراوانی موجود است. در این زمینه، مسائل فراوانی قابل‌طرح است و در فقه اسلامی موجود است و موج می‌زند. فقه اسلامی، فقهی است که ذاتاً هویت اخلاقی دارد؛ و اگر از منظر دیگری نگاه کنیم، فقه اسلامی ماهیت و هویت سیاسی دارد؛ و از حیث حقوقی که نگاه کنیم فقه اسلامی هویت حقوقی دارد. همان‌طور که مجموعه کتب فقهی از طهارت تا دیات، با سیاست درآمیخته و همه‌اش ساختار سیاسی دارد؛ کل کتب فقهی نیز با اخلاق گره‌خورده است. مثلاً در بحث طهارت در جواهر الکلام، مرحوم نجفی در فرازهای فراوانی در توضیح طاهر و طهور، ساختار اخلاقی دار؛ د چون طهارت را به معنی نزاهت و نظافت تعبیر می‌کند. ایشان طهارت را این‌گونه تعریف می‌کند: «(الطهارة) – مصدر «طَهر» بضمّ العین و فتح‌ها و الاسم «الطهْر» – لغةً‌: النظافة و النزاهة، يقال: ثياب طاهرة، أي من القذر و الوسخ و هو المناسب للاستعارة للذنوب و الحيض و سوء الخُلق» در اینجا کاملاً مباحث رنگ اخلاقی پیدا می‌کند. بعد روایاتی که صاحب جواهر در این بحث نقل می‌کند، کاملاً ساختار بحث را اخلاقی می گرداند. در بحث صلات هم بحث اخلاق مطرح است. بحث ریا که یک بحث اخلاقی است که به‌عنوان مبطل صلات مطرح می شود. صاحب جواهر در شرایط امام جماعت، بحث عدالت، کاملاً ساختار اخلاقی دارد و مفصل در این باب صحبت می‌کند. در جلد ۱۶ در وجوب امساک، از کذب بر خدا و رسول و ائمه معصومین علیهم‌السلام؛ و همچنین در کتاب نکاح، مباحث نشوز و روابط زوجین به‌عنوان یک بحث اخلاقی از ناحیه ایشان مطرح می‌شود. بحث تعاون هم به منظور ایجاد توازن عام و تفاهم بین جامعه و عدم اختلاف در جامعه اسلامی در فقه اسلامی مطرح شده است. در مسئله نکاح و ازدواج نیز بحث عفت و ورع مطرح می‌شود. لذا فقه یک برنامه ایجابی به منظور ایجاد عفت در جامعه و رسیدن جامعه به آرامش روانی دارد که معلوم می‌شود فقه اسلامی، ملاکات اخلاقی را در خودش قرار داده است. احکام فقهی دریک تقسیم کلی به چهار دسته تقسیم می‌شود: ۱- عبادات ۲- عقود ۳- ایقاعات ۴- احکام. در تمام این اقسام، ملاکات اخلاقی موجود است.

لذا در تعبیر اول از فقه اخلاق، منظورمان این است که فقه اخلاق، فقهی است که در آن مسائل اخلاقی وجود دارد و لذا یک ارتباط ذاتی بین فقه و گزاره‌های اخلاقی وجود دارد؛ و لذا اگر فقه را از این زاویه نگاه کنیم، فقه ما یک فقه اخلاق‌مدار است. مسئله پاکی و طهارت، صداقت و راستی، دوری از کذب، دوری از چشم‌چرانی، دوری از کبر و منیت، دوری از رباخواری و ریاکاری و امثال این‌ها، همه مسائلی اخلاقی هستند که در فقه ما موج می‌زند. چنانکه مسئله طهارت اگرچه احکام فقهی دارد اما مبانی اخلاقی دارد؛ یعنی طهارت ذاتی اسلام در جنبه‌های فردی و اجتماعی از فقه ما نمایان است و متأسفانه دروسی هم که در حوزه مطرح می‌شود با عنایت به گزاره‌های اخلاقی موردتوجه نیست. مثلاً در احکام آب‌ها، احکام تخلی، استحباب مسواک زدن؛ احکام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها؛ غسل‌های واجب و مستحب و… همه احکام اخلاقی هستند. خوردن هر چیزی که مضر به بدن باشد حرام است، خواه موجب هلاکت بشود یا نشود. خوردن خاک و گِل و مانند آن حرام است؛ چون به لحاظ اخلاقی، در انسان ایجاد قذارت می‌کند. حرمت شراب، کاملاً جنبه اخلاقی دارد. پس ملاک پاکی‌ها، در همه مسائل فقهی وجود دارد. ملاک دوم، ملاک مصلحت و دفع مفسده است. در فقه اسلامی مصالح و مفاسد اجتماعی در حیطۀ بایدها و نبایدهای اخلاقی کاملاً موج می‌زند. در فقه اسلامی، ملاک مصلحت و مفسده، موجب تشریع احکامی شده که نشان می‌دهد یکی از بزرگ‌ترین فلسفه‌های فقه، اخلاق است. همچنین ملاک فضیلت و سعادت در احکام فقهی موجود است. فضیلت‌های اخلاقی مقولاتی هستند که انسان را به سمت کمال سوق می‌دهند. الزامات فردی، اخلاقی، اجتماعی، مالی، گرایش در فضیلت‌های اخلاقی موجود است که در فقه اسلامی خودش را نشان می‌دهد؛ لذا از زاویه تعبیر اول باید فقهی را مطرح کنیم که در آن مسائل اخلاقی وجود دارد.

تعبیر دوم از فقه اخلاقی، یعنی اخلاقی را مطرح کنیم که همه زوایای آن فهم بشود؛ اخلاق به‌صورت درونی، اجتماعی و روانی مبتنی بر کتاب و سنت و عقل و ساختمان عظیم فقه، مطرح شود.

هر کدام از این دو تعبیر را اگر بخواهیم ملاک قرار بدهیم باید بگوییم که اخلاق اولاً در ساختمان عظیم فقه نهفته شده؛ لذا فقه اخلاقی، یعنی فقهی که در آن اخلاق وجود دارد. این یک تعبیر. تعبیر دیگر هم اخلاقی است که باید همه زوایای آن با روش‌های فقهی و متدهای فقاهتی مورد تبیین و تشریح و تبویب و تنظیم و تخریج قرار بگیرد و اوج و کمال پیدا کند.

فقه معاصر: بایسته‌های ایجاد یک باب فقهی چیست؟ آیا فقه اخلاق، به‌عنوان یک باب فقهی مطرح است یا آنکه رویکردی کلی به کل ابواب فقهی است؟

نوایی: ما فقه اخلاق را به‌عنوان یک امر هویتی و سیستمی در نظر می‌گیریم؛ یعنی اندام و ساختار و ساختمان فقه اسلامی، ساختمانی است که ایجاب می‌کند ما این ساختمان را از منظر فقهی نگاه بکنیم که متأسفانه چنین کاری صورت نگرفته است؛ یعنی ما ندیدیم کسی فقه اسلامی را با رویکرد اخلاق‌مدارانه مورد بررسی قرار دهد. لذا نمی‌توان فقه اخلاق را به‌عنوان یک باب فقهی مطرح کرد؛ بلکه باید به‌عنوان یک امر جامع هویتی و نگرشی و ذاتی مطرح شود؛ یعنی بگوییم تمام فقه اسلامی یک رویکرد اخلاقی دارد. فلسفه اخلاق و حقوق اجتماعی را هم باید از درون فقه استخراج کنیم؛ یعنی باید اخلاق را از میان فقه، استنباط اجتهادی و تبیینی و کشف گزاره‌ای کنیم. اگر اخلاق را حکم و ضرورت شرعی بدانیم، یعنی همان‌طوری که ریختن آبروی مؤمن عذاب الیم دارد، خوردن شراب هم عذاب الیم دارد. حال چطور است که در مبحث شراب این‌همه بحث می‌شود ولی ریختن آبروی مؤمن، خیلی مورد بحث نیست. غیبت و دروغ و تهمت خیلی بحث نمی‌شود. این‌ها همه گزاره‌های فقهی هستند؛ بنابراین «لکل فعل حکم»، یعنی هر فعلی حکمی دارد؛ ولی در کنار این مسئله باید گفت «لکل سلوک حکم»، پس ریختن آبروی مؤمن بدتر از هر چیزی و بالاتر از اهانت به کعبه است. غیبت اشد از زنا است. فقه ما پالایش نشده و جهت مطلوب و بایسته خودش را پیدا نکرده است. گزاره‌های اخلاقی فقه را نکاویده‌ایم.

فقه معاصر: آیا فقه اخلاق، تعداد مسائل لازم برای تشکیل یک باب فقهی را داراست یا آنکه یک بخش از یک باب فقهی فوقانی خواهد بود؟

نوایی: باتوجه‌به جواب سؤال قبل، عرض می‌کنم که فقه اخلاق، تعداد مسائل لازم برای تشکیل یک باب فقهی و بلکه یک گرایش و تخصص فقهی را دارد و باید به‌عنوان یک رشته تخصصی مطرح شود. این باب فقهی، مسائل فردی و اجتماعی و حقوقی و سیاسی و اقتصادی و روانکاوانه و مسائل سلوک بین زوجین و مسائل تربیتی دارد؛ لذا فقه اخلاق، مسائل لازم برای تشکیل یک رشته تخصصی فقهی را دارد نه یک باب فقهی؛ چون یک هویت سیستمی دارد.

فقه معاصر: جایگاه فقه اخلاق در میان دانش‌ها، به‌عنوان یک دانش مستقل مطرح است یا یک عرصه مطالعاتی یا یک نظریه مثل نظریه عدالت و کرامت؟

نوایی: پاسخ این سؤال هم از مطالب قبلی روشن شد. بله، فقه اخلاق به‌عنوان یک دانش مستقل می‌تواند مطرح باشد، البته هنوز در مرحله طفولیت قرار دارد. فقه ما این مسائل را دارد و باید کشف شود. باید این درخت نوپا را آبیاری کرده و کشف و استخراج کنیم. فقه اخلاق را به‌عنوان یک دانش مستقل مطرح کنیم. البته عرصه‌های مطالعاتی آن روشن است و ما هم در زمینه طراحی مطالعاتی و طراحی رشته می‌توانیم کمک کنیم.

ایجاد دانش فقه اخلاق، مبتنی بر چند مسئله است: مسئله اول، طراحی مطالعاتی و طراحی رشته است، آن هم به‌وسیله افراد متخصص و جامع‌نگر و کسانی که به همه مسائل فقهی توجه دارند. باید همه فقه از این زاویه به‌عنوان فقه اخلاق طراحی بشود. مسئله دوم این است که افراد ملا و باسواد و اهل تحقیق و پژوهشی در این زمینه تشریک‌مساعی کنند تا این کار انجام بگیرد. مسئله سوم همان مبانی فقه است. باید مبانی اجتهادی فقه را در نظر بگیریم. مثلاً عرف، کتاب، سنت، عقل، نیازهای روز، ساختار اخلاق اقتصاد اسلامی، روابط زوجین و امثال‌ذلک می‌تواند مبنا باشد. باید تعاضدهای فقه و اخلاق و قلمروهای مشترک فقه و اخلاق و وحدت هدف و موضوع فقه و اخلاق را ملاک قرار دهیم و فقه اخلاق را از این زاویه تبیین و تثبیت کنیم. چنانکه بین فقه و عقیده رابطه برقرار است، بین عقیده و اخلاق هم رابطه برقرار است و می‌توان این را در فقه ملاحظه کرد. ما در این زمینه مطالبی نوشتیم که چاپ شده است و می‌تواند در بحث‌های آتی مطرح شود؛ بنابراین اخلاق، ظرفیتی دارد که می‌تواند از نگاه فقهی مورد بحث قرار بگیرد. تکامل فقه، با اخلاق گره‌خورده است. اگر فقه اخلاق مطرح شود، فقه سیاسی و فقه حقوق هم بالندگی بیشتری پیدا می‌کند.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید