فهرست مطالب
- 1 اشاره
- 2 فقه معاصر: مهمترین مسائل فراروی فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده را چه مسائلی میدانید؟
- 3 فقه معاصر: آیا پیشفرضها و مبادی فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟
- 4 فقه معاصر: آیا شیوه تحقیق و حل مسائل فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات به چه صورت باشد؟
- 5 فقه معاصر: آیا پاسخهای فقها به مسائل فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه سمت و سویهایی باشد؟
- 6 فقه معاصر: ارتباطات میان فقها و اهالی رسانه را در ۱۰۰ سال آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
اشاره
مصطفی دُرّی، سالهاست که در فقه هنر و رسانه به تدریس و پژوهش مشغول است. نگارش کتابهایی نظیر «فقه نمایش»، برگزاری همایشهای فقه هنر، مدیریت مدرسه فقه هنر و سالها حضور در عرصه رسانه با سردبیری مجلات گوناگون حوزوی، وی را یکی از آشناترین افراد با فقه رسانه قرار داده است. او در این گفتگو، از آینده فقه رسانه سخن گفته است و اینکه فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده با چه تغییراتی مواجه خواهد شد. شاید بتوان گفت بیت الغزل صحبتهای او، خوش بینی در عین تأکید بر دشواری مسیر بود. مدیر مدرسه فقه هنر از چندتباری بودنِ مسئلهشناسی فقه رسانه سخن گفت و اینکه رابطه میان هنرمندان و فقها بسیار بهتر از گذشته خواهد شد.
فقه معاصر: مهمترین مسائل فراروی فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده را چه مسائلی میدانید؟
دُرّی: دررابطهبا پیشبینی طبیعتاً خطاهایی وجود دارد و نمیتوانیم بگوییم که قطعاً آینده اینطوری میشود، ولی این مسیری که در رسانه میبینیم که آغاز شده است، حرکت به سمت رسانههای اجتماعی، اینترنت اشیا و اینکه هر فردی میتواند یک رسانه باشد، است. باتوجهبه این مقوله و مسائلی مثل سادهسازی انتقال اطلاعات من فکر میکنم در آینده، چند چالش مهم خواهیم داشت.
چالش اول، چالش حریم خصوصی است. وقتی رسانه سادهسازی میشود و یک بچه چند ساله هم میتواند بیاید عکس خصوصی خودش، خانه، پدر و مادر، برادر و خواهر، همه را به اشتراک بگذارد، آن گاه با یک اشاره اشتباه ممکن است تصویر و فیلم خصوصی آنها پخش بشود. افرادی که خانه انسان وارد میشوند میتوانند تصویری از بخشهای خصوصی زندگی آدم را منتشر کنند؛ مانند حرفهای خصوصی و کلاً چیزهایی که تحت عنوان حریم خصوصی از آنها یاد میشود. البته برخی از افراد خودخواسته حریم خصوصی خودشان را نقض میکنند، مثل کسانی که در اینستاگرام همه زندگی خود را منتشر میکنند؛ ولی اگر کسی این را نخواهد، باز هم امکان انتشار مسائل خصوصی وی وجود دارد. سادهسازی امر انتقال اطلاعات و رسانه، به نظر من چالش حریم خصوصی را ایجاد میکند؛ اینکه ما چطور مواظب حریم خصوصی خود در مقابل رسانههای مختلفی که در اطراف ما هستند باشیم؟
ما قبلاً یک پدیدهای به نام پاپاراتزی داشتیم، پاپاراتزی خبرنگارانی بودند که میآمدند از زندگی خصوصی هنرمندان و سلبریتیها کسب اطلاعات میکردند؛ اما الآن دیگر نیاز به پاپاراتزی نیست، بلکه با همین گوشی موبایل میشود خیلی از اطلاعات شخصی، تصویری و صوتی را ذخیره کرد و منتشر نمود.
اما چالش دوم که فکر میکنم در آینده ما با آن مواجه هستیم، فایلبندی و طبقهبندی اطلاعات است. وقتی سهولت دسترسی برای اطلاعات ایجاد میشود و هر کسی میتواند به اطلاعات دست پیدا کند، ما با این چالش مواجه میشویم که برخی از افراد نباید به برخی از اطلاعات دست پیدا کنند؛ مثل اطلاعات بانکها یا اطلاعات نهادهای امنیتی یا اطلاعات در امور غیراخلاقی که برای طبق خاصی مثل کودکان ممنوعیت دارد. از این امور تحت عنوان طبقهبندی اطلاعات یاد میشود که فیلترینگ یکی از ابزار آن است. بهعنوان نمونه، همین سیمکارتهای نوجوانان یا دانشآموزی، یکی از ابزار طبقهبندی اطلاعات است تا دانشآموزان نتوانند به هر جایی دسترسی داشته باشند؛ بنابراین باتوجهبه سهولت دسترسی به اطلاعات که در دنیای مدرن پدید آمده است، مسئله طبقهبندی اطلاعات، مسئله بسیار مهمی است.
مسئله دیگر که در آینده نقش پررنگی خواهد داشت، مسئله سواد رسانه بهصورت کلی است؛ بدین معنا که چه کنیم تا تحتتأثیر رسانه قرار نگیریم. مثلاً بتوانیم رسانه معتبر را از غیرمعتبر و خبر راست را از غیرراست تشخیص دهیم. در حال حاضر مشاهده میکنید که شایعاتی عجیبوغریب که نادرستی آنها روشن است، در برخی رسانهها به گونه دیگری مطرح میشود. حال ما چطور تشخیص بدهیم که کدام رسانه راست میگوید؟ اساساً اعتبار رسانه به چیست؟ دررابطهبا کتب تاریخی، همیشه این چالش وجود داشت که آیا اینها معتبر هستند؟ آیا تاریخ طبری معتبر است؟ آیا تاریخ بیهقی معتبر است؟ در گذشته فقط هفت الی هشت تاریخنویس داشتیم و میخواستیم ببینیم کدام یک معتبر است؛ اما الآن چندین میلیارد تاریخنویس داریم که همه دارند گزارش میکنند. حال اخبار کدام یک از آنها معتبر است؟
اساساً شیوه دروغگویی و تغییر واقعیت در رسانهها تغییر پیدا کرده است. مثلاً در همین انتخابات اخیر، من دیدم که شبکه ایران اینترنشنال نوشته بود چند کودک ایرانی به جرم اعتراض به نتیجه انتخابات دستگیر شدند، درحالیکه آنها ۱۷ سال سن داشتند! اما همین رسانه برای کشتار اسرائیلیها در غزه نوشته بود: در حمله اسرائیلیها یک زن جوان ۳ ساله کشته شد! یک بار به دختر ۱۷ ساله میگویند کودک، و یک بار به کودک ۳ ساله میگویند زن جوان!
در اینجا رسانه دروغ نمیگوید ولی واقعیت را به نحوی میگوید که مخاطب، پیام متفاوتی را دریافت کند. این مسئله فکر میکنم چالش مهم سالهای آینده بشر خواهد بود.
البته پیشبینی من در مورد آینده این است که این فضای هجمه رسانهای و سرعت انتقال اطلاعات، یک جایی باعث دلزدگی میشود. همین الان هم میبینیم که برخی افراد میگویند من دیگر در شبکههای اجتماعی خیلی فعالیت نمیکنم یا مثلاً من فقط در فلان شبکه هستم؛ یعنی آن شور و ذوقی که اوایل وجود شبکههای اجتماعی وجود داشت، دیگر الآن وجود ندارد. وقتی ایمیل آمد، برخی روزی چند ده ایمیل میزدند و مطالب جالب را برای دیگران ارسال میکردند، ولی الان دیگر فقط برای کارهای ضروری و رسمی از آن استفاده میشود. همین ذوقزدگی در ابتدای ورود تلفن به خانهها نیز وجود داشت و رقابت وجود داشت که چه کسی زودتر تلفن را بردارد، ولی الان دیگر اینگونه نیست و صرفاً برای امور ضروری و لازم از تلفن استفاده میشود.
بر همین اساس، فکر میکنم در آینده، یک دلزدگی نسبت به این حجم رسانهها و سرعت انتقالات ایجاد بشود. همچنین پیشبینی میکنم که رسانههای اصیل مثل کتاب، سینما و تئاتر، نهتنها از بین نمیروند؛ بلکه اتفاقاً توجهات به سمت اینها بازخواهد گشت.
فقه معاصر: آیا پیشفرضها و مبادی فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟
دُرّی: بخشی از پاسخ این سؤال، در جواب سؤال قبلی بود. پیشفرض اول رسانه که امروزه تغییر پیدا کرده است، این است که ما همیشه عادت کرده بودیم که متولی رسانه، یک نفر باشد؛ لذا مثلاً میگفتیم: مدیر صداوسیما چرا این کار را میکند؟ یا مدیر BBC چرا اجازه میدهد اینچنین حرفهایی زده شود؟ اما اکنون در ایران، ۸۵ میلیون رسانه داریم. حال باید یقۀ چه کسی را بگیریم؟ بنابراین یکی از چالشها، تعدد متولّیان خبرها و پیام هاست که ردیابی آنها را دشوار میسازد.
پیشفرض دیگر رسانه که تغییر پیدا کرده است، ابعاد جدید تأثیرگذاری در رسانه است که بسیار نرم و چندلایه شده است. در همین مثالی که از ایران اینترنشنال عرض کردم که گفته بود در غزه زن جوان ۳ سالهای کشته شد، شاید به لحاظ فقه سنتی، نتوان آن را دروغ قلمداد کرد، اما تأثیر رسانهای منفی که در نفی مظلومیت از مردم غزه و رفع اتهام کودک کشی از اسرائیل میگذارد، بسیار بزرگ و مهم است.
نکته دیگر اینکه پیش از این، سرقت، مصادیق مشخصی داشت؛ اما امروز بسیار پیچیده شده است. مثلاً امروزه خیلی از فیلترشکنها یا نرمافزارها یا شبکههای اجتماعی، اطلاعات ما را سرقت کرده و تحلیل میکنند یا به فروش میرسانند. اصلاً یکی از منابع مهم درآمد این شرکتها، همین امر است. چرا این اپلیکیشنها رایگان است؟ به همین دلیل که اطلاعات را از افراد میگیرند و به روش میرسانند و درآمد کسب میکنند. یک بخش مهم درآمد این شرکتها، همین فروش اطلاعات است. فروش اطلاعات نیز الزاماً بهقصد افعال جاسوسی یا تروریستی و نادرست نیست؛ بلکه گاهی برای مکانیابی یک فعالیت اقتصادی از این اطلاعات استفاده میشود؛ مثلاینکه کارمندها در چه ساعتهایی از روز، بیشتر فعالیت میکنند؟ چه زمانی از اینترنت همراه استفاده میکنند؟ در کدام منطقهها، بیشتر از اینترنت استفاده میکنند؟ با این اطلاعات، کسی میخواهد یک کسبوکاری راه بیندازد، میداند که در کجا این اقبال به این محصول بیشتر است تا کسبوکارش را آنجا راه بیندازد.
همچنین اضلال در رسانه، امروز صورتهای جدیدی پیدا کرده است. بهعنوان نمونه، شبکه من و تو که بهتازگی از بین رفت، شبکهای بود که سبک زندگی را تحتتأثیر قرار میداد. اساس این شبکه بر گمراهی بود. گمراهی به چه معنا؟ به این معنا که وقتی شما یک ساعت به این شبکه نگاه میکنید دیگر وقتی یک بیحجاب را میبینید احساس بدی به شما دست نمیدهد، از دوستی جنس مخالف و روابط غیر منضبط جنس مخالف دیگر شما ناراحت نمیشوید، اصلاً معتاد میشوید که همیشه فیلم نگاه کنید، معتاد میشوید که کمتر بخوانید. شما این سریالهای آمریکایی را ببینید که مثلاً ۱۵۰ قسمت است. مثلاً پرسون بِرک (فرار از زندان) یا فِرندز (دوستان)، همگی بالای ۱۰۰ قسمت هستند. این سریالها کاری میکند که شما همیشه آلوده این فیلمها بشوید و به سمت کتاب نروید. بنابراین گمراهی که ایجاد میکنند، غیرمستقیم است.
مفهوم افساد نیز در رسانه تغییر یافته و بیشتر نیز تغییر مییابد. افساد دیگر امری دفعی و یکباره نیست؛ بلکه در رسانهها، بهتدریج و در طی زمان صورت میپذیرد. مثلاً در فیلمهای ترکیهای، ممکن است مباحث اخلاقی نیز مطرح شود اما در ضمن یک مثلث عشقی که دو نفر عاشق یک زن میشوند. شاید در انسان در دفعات ابتدایی ناراحت شود؛ اما وقتی پس از یک سال این سریالها را نگاه میکند، برایش عادی میشود. همین مسئله در مورد موسیقیهای مٌضلّ و ناپسند و حرفهای رکیک و غیراخلاقی نیز وجود دارد که بعد از یک مدت، عادی میشود.
به نظر میرسد در آینده، امکان تنظیمگری رسانه هم دیگر به آن سادگی قبل نیست. دیگر ما نمیتوانیم مدیر یک رسانه را به دادگاه ببریم و بگوییم به جرم دروغگویی یا اضلال یا افساد محکوم هستی؛ چرا که ظاهر کار این رسانهها، رعایت قوانین و موازین است و این باطن و لایههای زیرین کار آنهاست که موجب گمراهی و افساد است.
من در یک کلاسی که در مورد فقه هنر دارم، یک نفر از دانشپژوهان پرسید که یک فیلمسازی پرسیده است مگر اینکه خوردن گوشت خوک را نشان بدهیم اشکال دارد؟ چون بازیگر واقعاً گوشت خوک را نمیخورد بلکه ما صرفاً نشان میدهیم که او دارد چنین میکند درحالیکه مثلاً گوشت گوسفند میخورد. گفتم: اینکه گوشت خوک را چه کسی بخورد مهم است. اگر یک انسان بدکار و شخصیت منفی، گوشت خوک بخورد فرق میکند با اینکه این گوشت توسط قهرمان داستان خورده شود. اثری که در دومی در اذهان مخاطبین میگذارد را اولی ندارد. مثلاً در سریال شهرزاد، قُباد همسرش را طلاق داده و او با کس دیگری ازدواج کرده است. حال قُباد همهاش میخواهد دوباره با او ازدواج کند. خب، این فینفسه کار ناشایستی است که انسان به یک خانم شوهردار ابراز علاقه کند، ولی سریال به نحوی این مطلب را نشان میدهد که همه با قُباد احساس همزاد پنداری میکنند.
فقه معاصر: آیا شیوه تحقیق و حل مسائل فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات به چه صورت باشد؟
دُرّی: با توضیحاتی که دادم، معلوم است که مسئلهشناسی خیلی دشوارتر و دقیقتر میشود و به ریزبینی بیشتری احتیاج خواهد داشت. کشف پیامدهای یک امر رسانهای، خیلی دشوارتر میشود و مسائل اصطلاحاً چندبعدی و چندتباری میشوند. من چند ماه پیش شورایعالی هنر رفته بودم و آنجا بحث شد که نمایش چهره معصوم چه اشکالی دارد؟ من گفتم: مسئله به این سادگی نیست که بگوییم آن را نشان بدهیم و اشکالی ندارد، بعد هم شما دست و هورا بکشید که چه فقیه قدرتمند و نترسی است! بلکه مسئله، پیچیده و دقیق است. باید از این صحبت کنیم که آیا اساساً نشان دادن امر قدسی، امر شایستهای است یا اینکه امر قدسی باید بهصورت یک چیزی در اذهان باشد تا هر کسی تفسیر خودش را داشته باشد؛ لذا نباید خیلی روشن و واضح باشد که قابل تفسیرهای گوناگون باشد.
علاوه بر این، این بازیگری که میآید مثلاً فرض کنید نقش امام حسین(ع) را بازی میکند، بعداً چهکار میکند؟ وقتی همه مردم امام حسین(ع) را با او گره میزنند، آیا خطاهای آتی او، چهره امام حسین(ع) در اذهان را مخدوش نمیکند؟ الآن تا به شما بگویند مختار، میگویند مختار، فریبرز عربنیا است. اصلاً تصویر همه از مختار، تصویر فریبرز عربنیا هست. تصویر همه از یوزارسیف، مصطفی زمانی است. این را دیگر نمیتوانید از او جدا کنید، بهخصوص اگر سریال یا فیلم، خوشساخت هم باشد.
مسئله دیگر اینکه اصلاً مگر قهرمانها را باید مستقیم نشان داد؟ در هنرهای نمایشی، امر مسلمی است که وقتی میخواهید یک شخصیت قوی را در فیلم نشان بدهید او را نباید بهصورت مستقیم نشان بدهید؛ بلکه مثلاً باید از پشت نشان داده شود یا درحالیکه راه میرود یا صرفاً یک سایهای از او را نشان میدهند. حال که اینچنین است، ما چرا اصرار داریم چهره ائمه(ع) که این کارکرد مهم تاریخی را در این ۱۴۰۰ سال داشتند را نشان دهیم. نمیخواهم بگویم نشان دادن تصویر معصومین(ع) امر حرام یا مرجوحی است، بلکه میخواهم بگویم اینگونه مسائل پیچیده را نباید سادهسازی کرد. ببینید این مسائل، مسائل چندبعدی است و نمیشود با یک اصالة البرائه، به آن، زود پاسخ داد.
حاصل اینکه به نظر من در آینده، هم مسئلهشناسی دشوارتر میشود، هم کشف پیامدهای احکام دقیقتر و دشوارتر میگردد و هم مسائل، چندتباری و چندبعدی میگردند.
فقه معاصر: آیا پاسخهای فقها به مسائل فقه رسانه در ۱۰۰ سال آینده تغییر خواهد کرد؟ فکر میکنید این تغییرات در چه سمت و سویهایی باشد؟
دُرّی: من فکر میکنم که بله، حتماً تغییر پیدا خواهد کرد. فقها بیشتر به پیامدها و مقاصد شریعت توجه خواهند کرد. به آثار سویی که امر رسانهای ممکن است داشته باشد و به مفاهیم کیفی، مفاهیمی که کمّی نیست که صفر و یکی نیست، مثل: اضلال، افساد، ترویج فاحشه، به اینها بیشتر در مسائل خود توجه خواهند کرد و مسئلهشناسی دقیقتری خواهند داشت.
فقه معاصر: ارتباطات میان فقها و اهالی رسانه را در ۱۰۰ سال آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
دُرّی: من فکر میکنم در این سالها، با همهگیرشدن رسانهها، ارتباطات خوبی بین فقها و اهالی رسانه ایجاد شده است. خیلی از فقهپژوهان الآن خودشان دارای رسانه هستند. الآن همه مراجع تقلید رسانه دارند. البته ارتباط بین فقها و هنرمندان و اهالی رسانه فکر میکنم عمیقتر هم خواهد شد و در پروژههای مشترک هم با هم همکاری خواهند کرد.
ولی اگر منظور شما ارتباط فقهای متعهد با بازیگران مبتذل رسانه هست، نخیر، ارتباط خوبی نخواهند داشت و حتماً با ابتذال در رسانه مخالفت خواهند کرد و خدا کند که اینگونه هم باشد؛ زیرا اهمیت دادن به رسانه، به این نیست که هر کسی ادِّعا میکند من رسانه دارم و هر جوری کار کرد، ما او را در آغوش بگیریم. فقه نباید یک نهاد منفعل باشد، بلکه باید یک نهاد فعّال باشد. رسانه معیار این است. ما باید با کسانی که رسانه متعهد دارند و این ضوابط را رعایت میکنند رابطه خوبی داشته باشیم و با بقیه هم مخالفت کنیم؛ البته نه به این صورت که بگویم با هم سر یک میز هم نمینشینیم، ولی باید مخالفت داشته باشیم.