اشاره: حجتالاسلاموالمسلمین دکتر مجید رضایی دوانی، زاده ۱۳۳۹ کازرون، یکی از مهمترین پژوهشگران و اساتید فقه اقتصاد کشور به شمار میآید. عضو توأمان شورای فقهی بورس و بانک مرکزی، در این یادداشت شفاهی، به دنبال بیان مهمترین چالشهای فقه اقتصاد است. به باور این عضو هیئتعلمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید، عدم فهم موضوعات اقتصادی و ناآشنایی با علوم روز، از مهمترین چالشهای فقه اقتصاد به شمار میآیند.
تعریف اقتصاد
از ۵۰۰ سال به اینطرف که تحولاتی در دنیا و اروپا رخ داد باعث شد در علوم مختلف تغییراتی ایجاد شود، ولی در خصوص اقتصاد، در این ۲۵۰ سال اخیر، جهش و تحولات زیادی پیدا کرده است از قرن ۱۸ به بعد روی علوم انسانی خیلی کار شده است و این کار کمکم باعث شد روی اقتصاد، جهشی شکل بگیرد و برخی از دانشمندان کارهای مهمی برای حمایت از اقشار کارگر در زمینه علم انجام داده است و کمکم علم اقتصاد خود را از سایر علوم جدا میکند. در این راستا هزاران نابغه و فیلسوف و تاریخ دان و آمار دان اینجا جمع میشود و دانشهای مختلف، روی این علم پیاده میگردد.
بهعنوان نمونه، امثال آقای اسمیت میگفت آنچه مهم است، تولید ثروت است. اسمیت معتقد بود مردم از نظر عقلانی بهجایی میرسند که خودشان توزیع میکنند و نتیجه بازار را عادلانه میدانست. در این میان، برخی هم میگفتند برای توزیع، باید روش عادلانه ایجاد کنیم.
البته حقوق اقتصادی در کشور ما هنوز بهصورت دقیق و چشمگیر، شکل نگرفته است و البته دارد شکل میگیرد ولی آنچه مهم است اینکه حقوق اقتصادی غیر از دانش اقتصاد است.
باتوجهبه این امر، آنچه ما دررابطهبا آن گفتگو میکنیم، حقوق اقتصادی است که توسط فقه اقتصاد باید فهمیده شود. تعریف فقه اقتصاد نیز وابسته به تعریف ما از اقتصاد است. اگر اقتصاد را دانش تولید ثروت بدانیم، فقه اقتصاد نیز دانشی است که به کشف احکام مرتبط با تولید ثروت میپردازد. همچنین اگر اقتصاد را به معنای توزیع عادلانه ثروت بانگاریم، فقه اقتصاد نیز دانشی خواهد بود که به احکام شرعی فرعی مرتبط با توزیع عادلانه ثروت خواهد پرداخت. همینطور تعاریف گوناگون از اقتصاد، تعاریف مختلفی از دانش فقه اقتصاد را نیز به دنبال دارد.
مهمترین چالشهای فقه اقتصاد
دانش اقتصاد در سطح جهانی، تحولات زیادی پیدا کرد ولی ما مسلمانها در این مورد، سهم مناسبی نداشتیم.
در این ۵۰۰ سال، اروپا با اینکه جنگهای زیادی با هم داشتند ولی تحول خوبی پیدا کردند اما چون در این تحولات نبودیم مناسب با این تحولات هم چیزهایی از نظر فقهی و فلسفی و… هم ننوشتیم.
البته برخی مسائل مثل بیمه از زمان صاحب عروه، مطرح شده بود. تاجران وقتی رفتند هند و…، متوجه شدند که پدیدهای است به نام ضمانت خسارت که اسم امروزی آن، بیمه است.
هم چنین شهید مطهری میگوید ماشینیزم، پدیده جدیدی است. حق با ایشان است. ما پس از مدت کمی، از فروش نمک بر روی گاری، به اختراع هواپیما توسط بشر رسیدیم.
من فکر میکنم مهمترین چالشی که در ما در فقه اقتصاد با آن مواجه هستیم، عدم فهم دقیق از مسائل و موضوعات اقتصادی است. ببینید ما در فقه اقتصاد، به دنبال کشف حکم شرعی مسائل اقتصادی هستیم. مسائل هم از موضوعات و محمولات تشکیل شده است. پس فهم مسئله متوقف بر فهم موضوع و محمول آن است. این در حالی است که ما در بسیاری از موارد، موضوعات اقتصادی بهخصوص موضوعات جدیدالحدوث آن را بهدرستی نمیشناسیم. همین امر موجب شده تا نتوانیم نتایج فقهی مناسبی را نیز برای اداره جامعه بازگو کنیم.
البته منظور من از عدم فهم درست موضوعات فقهی، این نیست که نام آن و تعریف اجمالی آن را نمیدانیم، چرا که اتفاقاً در محافل اقتصادی ما این عناوین بهکرات مطرح شده و مورد بحث نیز قرار میگیرند بلکه منظور من، نرسیدن به کُنه مراد صاحبان این اصطلاح از این اصطلاحات است. یعنی ما موضوعات اقتصادی را آنچنان که بایدوشاید و آنچنان که غربیها که جاعلین این اصطلاحات هستند فهم کردهاند فهم نکردهایم. همین امور موجب اشتباهات زیادی هم در حقوق اقتصاد ما و هم در فقه اقتصاد ما شده است که بسیاری از آنها را اکنون مواجه هستیم و کاملاً لمس میکنیم.
بانک؛ نمونه عدم فهم صحیح یک موضوع اقتصادی
در مورد بانک به نظر میرسد این پدیده وجود دارد، یعنی بسیاری از کسانی که در مورد بانک صحبت کرده و نظریه تولید میکنند، با ماهیت آن، بهصورت کامل آشنایی ندارند. البته باز هم تأکید میکنم که مراد من این نیست که کلمه بانک را متوجه نمیشوند، بلکه مرادم این است که ماهیت آن و فکری که در پسزمینه تأسیس این نهاد حقوقی وجود دارد را فهم نکردهاند لذا بر اساس این فهم نادرست، احکامی را بر آن مترتب میکنند که میبینیم برای اداره اقتصادی جامعه کارآمد نیست. این ناکارآمدی در حقیقت، بازگشت به عدم فهم درست و کامل از موضوعات اقتصادی ازاینقبیل میکند نه نادرستی عملیات استنباط حکم شرعی آن.
چالش آمار در اقتصاد
یا مثلاً اقتصاد بدون آمار اصلاً نمیتواند کار کند؛ سیستم آماری کشور ما با صدسال پیش کشور آلمان قابلمقایسه نیست؛ یعنی آلمان در آن زمان، بهتر از ما آمار داشت؛ برای همین هم میتوانست بگوید این آدم چهقدر درآمد دارد، درحالیکه امروزه یک نماینده مجلس، درآمد مغازه دم درب مجلس را نمیتواند بفهمد؛ چون اصلاً سیستم آمار برای ما چیز بدی است و فکر میکنیم که مصداق دخالت یا دروغ است؛ لذا افراد، انواع و اقسام راهها را میروند تا اطلاعاتشان را افشا نکنند. حتی اگر از افراد متدین هم بپرسیم چهقدر خمس دادید ممکن است نگویند؛ لذا وقتی اطلاعات و آمار نداریم هر چهقدر برنامههای مختلف که ارتباط با مردم دارد نوشته شود اثری ندارد.
در برخی از کشورها، برگه خوداظهاری وجود دارد که طرف باید هر چه درآمد و هزینه دارد را بنویسد. بر همین اساس، حتی خرید افراد را هم میدانند. در آمریکا وقتی کسی مثلاً دو هزار دلار از بانک بگیرد ولی به چرخه برنگردد بعد از دو هفته سراغش را میگیرند تا بفهمند کجا مصرف کرده است؛ اگر هنوز پول، در منزل بود که هیچ، وگرنه باید بدانند کجا مصرف شده است.
چالش ناآشنایی با علوم جدید
یکی از چالشهای اصلی این است که این علوم و لوازم آن را که باید استفاده شود را نداریم، این علوم که از غرب آمده است در حال تغییر و تحولی است که از چند سال قبل، رخ داده است و ما از آن منفک هستیم و پایههای آن را نمیآوریم. اگر بخواهیم تغییر و تحول ایجاد کنیم باید با اجزای آن آشنایی کامل داشته باشیم تا علممان پیشرفت کند وگرنه مانند رانندهای هست که از ماشین تنها ترمز و کلاج، بلد باشد. این فرد هیچگاه در این عرصه، تحول ایجاد نمیکند.
خلاصه اینکه ما وارد علوم جدید نشدیم و بازیگر علوم جدید نیستیم و نمیتوانیم از آن درست استفاده کنیم، نمیتوانیم نقد کنیم و نمیتوانیم تحول ایجاد کنیم؛ البته لازم نیست فقیه، اقتصاددان باشد ولی میتواند از اقتصاددان توضیح بخواهد تا فقیه، حکم آن را ایجاد کند. اگر آن اقتصاددان، بازیگر خوبی باشد میتواند خوب توضیح بدهد و نقشآفرینی کند. به نظر من این چالش، ابر چالش است.
چالش موضوعشناسی
آیتﷲ صافی میفرمودند: در طول تاریخ، احادیثی که بررسی سندی و دلالی و… شده است خیلی از کارها را پیش برده است؛ اما چیزی که امروز دست ما نسبت به آن خالی است، موضوعشناسی است که باید ۹۰ درصد اوقاتمان صرف موضوعشناسی شود چونکه موضوع اینقدر پیچیده شده است که بهسادگی نمیشود آن را دریافت.
بهعنوان نمونه، در بحث تورم، برخی میگویند چون سال گذشته فلان جنس ۳۰ تومان بوده و امسال شده ۶۰ تومان، پس صددرصد گران شده است. برخی تورم را با این میسنجند درحالیکه نرخ تورم، روش محاسبه خاص خود را دارد.