اشاره: سومین نشست تخصصی مدرسه عالی سطح چهار حوزه علمیه خراسان به مناسبت هفته پژوهش با حضور حجتالاسلاموالمسلمین محسن ملکی خراسانی، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه مشهد برگزار شد. استاد ملکی در این نشست پیرامون «ضرورت موضوعشناسی در فقه» سخن گفت و به تبیین و بررسی واژه «موضوع» در لغت و قرآن کریم، معنای اصطلاحی «موضوع»، رابطه موضوع با فعل مکلف، رابطه «لِم شناسی» و موضوعشناسی، منابع شناخت «موضوع» در فقه آل محمد(ص) پرداخت. آنچه میخوانید تقریر «علی محدث اردبیلی» از این ارائه است.
واژه «موضوع» در لغت و قرآن کریم
موضوع بحث «ضرورت موضوعشناسی در فقه» است. نام دیگر موضوعشناسی، «لِم شناسی» است. در لغت، وضع در مقابل رفع و به معنای فرونهادن در مقابل رفعت دادن و بالابردن است. (ابن سیده، بیتا، ج۲، ص۲۹۴)
در قرآن کریم نیز در برخی آیات، این دو واژه رفع و وضع در کنار هم به کار برده شدهاند؛ مثلاً در سوره الرحمن آمده است: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزان» (الرحمن: ۷)
بسیار مناسب است که دقت در لغت، با محوریت قرآن باشد. لذا موارد بهکارگیری این واژه را در قرآن بررسی میکنیم.
این واژه ۲۵ مرتبه در قرآن آمده است. از این میان، ۷ مرتبه بهصورت ماضی معلوم که ۵ مرتبه آن به معنای معروف این واژه یعنی فرونهادن و نقطه مقابل رفع است. ۱ مرتبه نیز به معنای کنار گذاشتن و پاک کردن است (وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَک. (الشرح: ۲) ۱ مرتبه نیز به معنای خلق آمده است (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنام. (الرحمن: ۱۰)
سه مرتبه بهصورت ماضی مجهول ذکر شده است. یکمرتبه به معنای خلق (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمین. (آلعمران: ۹۶) و ۲ مرتبه به معنای در جایگاهی قرار دادن استفاده شده است.
۱۱ مرتبه فعل مضارع آن به کار برده شده است که ۸ مورد آن معنای فرونهادن و در مقابل رفع است و در ۳ مورد به معنای کنار گذاشتن استفاده شده است (وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَه. (النور: ۵۸)
۱ مرتبه صیغه ماضی باب افعال از این ریشه استعمال شده است (لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُم. (التوبه: ۴۷) اوضعوا خلالکم به معنای ایجاد فساد در بین یک جمعیت است.)
۳ مرتبه بهعنوان اسم مکان استفاده شده است (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه. (النساء: ۴۶)
و در نهایت ۱ مرتبه در صیغة اسم مفعول و به معنای قرار دادن و ثابت کردن شیئی در یک مکان استفاده شده است. (وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَه. (الغاشیه: ۱۴)
در مجموع این ۲۵ مرتبه که این ماده در قرآن ذکر شده است، در چهار معنا استفاده شده است:
۱- معنای مشهور یعنی فرونهادن
۲- آفریدن
۳- کنار گذاشتن
۴- جعل الشیء فی مکانه.
معنای غالب این واژه در قرآن همان معنای فرونهادن و نقطه مقابل رفع است.
معنای اصطلاحی «موضوع»
اصطلاح موضوع یکی از رئوس ثمانیه است که در همه علوم مطرحاند. این رئوس ثمانیه عبارتاند از تعریف علم، موضوع علم، فایده، مؤلف، مباحث و مسائل، مرتبه، غرض و شیوه تعلیموتعلم علم. یکی از این موارد موضوع علم است که در وادی اصطلاح یکی از راهکارهای شناخت علم است. گرچه بحث تمایز علوم اختلافی است لکن نظر برخی این است که تمایز یک علم با علم دیگر به موضوع آن علم است که نظر قابل توجهی است.
هرگاه مسئلهای را با یک موضوع خاص بررسی میکنیم ثمره بحث از آن مسئله با یک موضوع خاص بیان یک موضوع کلی است. از این رهگذر یک موضوع کلی را دست مییابیم که اسم آن را «موضوع علم» میگذاریم؛ مثلاً وقتی «الفاعل مرفوع» را میگوییم و جوانب کلمه فاعل را تجزیه میکنیم و در محمول و عوارض و خصوصیاتش واکاوی میکنیم، از احوال و خصوصیات کلمه سر در میآوریم که خود میشود موضوع یک علم. کاری که در موضوعات مسائل علوم انجام میگیرد نوعی استقراء است. همه علوم بشری دارای مسائلی هستند که موضوع دارند و این موضوعات مصادیق یک موضوع کلی هستند که موضوعِ علمِ مدون است. وقتی مسائل یک علم را بررسی میکنیم و محمولات مختلفی را برای آن در نظر میگیریم، در حقیقت بر روی یک مسئله و احوالات آن اسقراء میکنیم و با این استقراء به یک کلی منتقل میشویم. روش استقرائی این است که از جزئیات به کلیات پی ببریم. لذا موضوع در دو جهت موضوع علم و موضوع مسائل واکاوی میشود. آنچه در بحث ما مهم آیت موضوع مسئله است نه موضوع علم.
خاصیت واکاوی موضوع مسائل یک علم، کمک به رشد و بالندگی و جامعیت آن علم است؛ لذا موضوعشناسی مسائل علوم وقتی منقح شود، نتیجهاش تعلق عوارض، حالات محمولات و احکامی است که ما را به موضوع کلی مسئله میرساند که سرچشمه همه مسائل علم است. در نتیجه کار بر روی موضوع مسائل علم کاری استقرائی است و حجت استقرائی است که هم معلومات انسان را بالا میبرد و هم بنیان و موضوع علم را تقویت میکند.
موضوع در اصطلاح، به اسمهایی همچون مسند الیه، مخبر عنه، مبتدا، محکومٌعلیه و بهاصطلاح روز، نهاد، نامیده میشود و محمول بهعنوان حکم و معروض شناخته میشود.
رابطه موضوع با فعل مکلف
فرق بین موضوع با متعلق و رابطه فعل مکلف با موضوع و متعلق از مطالبی است که در باب موضوعشناسی فقه باید مورد بررسی قرار گیرد. ابتدائاً باید تفاوت موضوع و متعلق را بررسی کنیم. در تعریف متعلق و موضوع اختلافاتی است برخی گفتهاند موضوع و متعلق یک چیز است. شهید صدر کار را به اینجا رسانده که موضوع را «متعلق المتعلق» نامیده است. (صدر، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۷۷)
آنچه در فقه با آن سروکار داریم و میدانیم موضوع فقه است «فعل مکلف» است؛ اما در تفصیلی که داده میشود غالب محققین بین متعلق و موضوع تفاوت قائلاند. متعلق را فعل مکلف و موضوع را «آنچه فعل مکلف بر آن واقع میشود» میدانند.
مثلاً در «اقیموا الصلاه»، اقامه فعل مکلف است و صلاه موضوع. در «ذروا البیع»، واگذاشتن فعل مکلف و بیع موضوع است. در «صلِّ» که ماده صلاه هدف هیئت قرار گرفته است صلاه فعل مکلف است؛ اما با یک تحلیل میشود تمام اوامر و نواهی را به این صورت تحلیل کنیم که مثلاً در «صلِّ» صلاه موضوع و فعل مکلف، ایجاد است. صلِّ یعنی ایجاد صلاه؛ در باب نواهی هم فعل مکلف اعدام است.
این جهت کاملاً مشهود است که فعل مکلف با موضوع متفاوت است. موضوع فرودگاه محل و مهبط نزول احکام تکلیفی یا وضعی شرع است. این تعبیر جامعی است که بسیاری از بگومگوهای محققین را صلح میدهد و آنها را اختلافاتی صرفاً لفظی میسازد.
رابطه «لِم شناسی» و موضوعشناسی
موضوعشناسی در فقه یعنی تدقیق در لم مسائل فقه آل محمد صلیﷲ علیه و آله و شناخت علت. تقریباً همه قائلاند که موضوع نسبت بهحکم در جایگاه علت قرار دارد و حکم معلول آن است. اینجا است که لم شناسی برای تحقیق حوزوی مهم است. علت اگر از همه جهات شناخته نشود نمیتواند علت باشد. نه تکویناً و نه تشریعاً. در علوم تکوینی چنین است و در علوم اعتباری همچنین است. اعتباری به معنای معدوم نیست. چه به لحاظ منشأ اعتبار و چه به اعتبار خودش، موجود است؛ لذا باید علتشناسی کرد تا معلولِ ولو اعتباری را بر آن مترتب کرد.
اگر موضوع بتمامه با استفراغ وسع فقیهانه منقح نشود، نمیتوان حکم را بهعنوان معلول و معروض بر آن عارض نمود. در ادبیات هم گفته میشود آنچه اعرف است مبتدا قرار میگیرد و ابتدا به نکره غلط است چرا که ستون و استوانه و پایه برای عرض و محمول و حکم، باید کاملاً شفاف تعریف شود. پس بحث علت و معلول در موضوعشناسی بسیار جایگاه مهمی دارد و کسانی که دستشان از مسائل و استدلالات عقلی خالی است از نظام تحقیقاتی در این زمینه فاصله میگیرند.
منابع شناخت «موضوع» در فقه آل محمد (صلیﷲ علیه و آله)
هرچه موضوعشناسی یک مسئله در فقه تقویت شود، خود آن مسئله شفافتر و واضحتر و کاملتر گردیده و اگر قرار است حجت قرار گیرد و بهعنوان قانون معرفی شود کارسازتر بوده و بیشتر مطابق با واقع خواهد بود.
منابع شناخت موضوع چهار چیز است: لغت، عرف، عقل و شرع.
از شخصیتهای معروفی که در این راستا کلمات قابل توجهی داشته است، مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب «مجمع الفائده و البرهان» است. حساسیت این شخصیت بزرگ که با نام مقدس معروف است و فقیه نواندیش و روشنفکر و در مسائل اخلاقی بسیار والا بوده است، در مسئله موضوعشناسی قابل توجه است. به سه مورد از کلمات و رفتار ایشان دررابطهبا موضوعشناسی اشاره میکنیم:
۱- ایشان در جلد ۲، صفحه ۷۱ این کتاب، میگوید دایی او در موضوعشناسی قبله بسیار متبحر بوده است و بعد از خواجهنصیر طوسی در این زمینه شخصی را متخصصتر از او نیافته است؛ ایشان حسرت میخورد که چرا نتوانسته او را درک کند و از او بیاموزد. (مقدس اردبیلی، بیتا، ج۲، ص۷۱)
۲- مرحوم مقدس اردبیلی، همچنین دررابطهبا قبله عراق بسیار تلاش میکند و در صدد آموختن و استفاده از علم هیئت برمیآید تا در مقام رسیدن به موضوع از آن بهره ببرد. (مقدس اردبیلی، بیتا، ج۲، ص۷۱)
۳- در جلد ۸ این کتاب، در بحث غناء بعد از نقل روایات میگوید روایت معتبری بر حرمت مطلق غنا نیافته است؛ ولکن اجماع و شهرت را قبول میکند و در بیان اینکه غنا چیست میگوید چون شریعت آن را واضح بیان نکرده است، پس موکول به عرف است و عرف باید آن را تشخیص دهد. لذا یکی از منابع تشخیص موضوع عرف است چه عرف خاص مثل علم نجوم و هیئت و چه عرف عام. (مقدس اردبیلی، بیتا، ج۸، ص۵۷)
میتوان از علوم جدید در موضوعشناسی بهره برد. در مسائلی مثل بانک و تغییر جنسیت و غیره، فقیه میخواهد حکم شارع را بر روی این موضوعات تطبیق و به مردم ارائه دهد و تا واقع این موضوعات را نشناسد نمیتواند حکم صادر کند و لذا باید به متخصصین فن مراجعه کند.
در هر موضوعی چه کوچک و بزرگ باید حکمی که بر آن بار میشود اعم از حکم وضعی و تکلیفی، الهی باشد و با معیارهای فقه آل محمد صلیﷲ علیه و آله بخواند. در مسئله بیماری کرونا، مقام معظم رهبری حفظهﷲ بسیار فقیهانه وارد شدند. در مثل مسئله «استفاده از ماسک» و «رعایت دستورات بهداشتی» حکم به لازم بودن آن نمود، منظور از آن، لزوم اجتماعی نیست بلکه لزوم فقهی است. تمام احکامی که بر موضوعات بار میکنیم باید جنبه الهی داشته باشد. اگر فقیهی میگوید من از آنچه ستاد کرونا میگوید تبعیت میکنم و هر موضوعی که آنها لازم میدانند من هم به لزوم آن فتوا میدهم برایناساس است که در موضوعشناسی باید به اهلفن اعتماد کنیم. فاسئلوا اهل الذکر معنایش فقط مراجعه به اهلبیت علیهمالسلام در علوم الهی نیست؛ بله آنها سرسلسله علوماند اما در هر موضوعی، اهل ذکر، اهلفن آن موضوعاند و در تشخیص موضوعات هم، چنین است؛ از طرفی تا موضوع تشخیص داده نشود حکم ناقص است.
گاهی احکام عقلی موضوع را مشخص میکند مثل باب «اجتماع امرونهی».
در بسیاری از موارد هم شرع موضوع را مشخص میکند. مثل «صلاه» که «الصلاه خیر موضوع». شرایط نماز و اجزاء آن با نص و توقیف شناخته میشود. در معاملات گاهی شرع عرف را تخطئه میکند؛ مثلاً در عقد فارسی در نکاح عرف میگوید کافی است و شرع آن را تخطئه میکند؛ گاهی نیز شرع عرف را امضا میکند؛ مثل باب بیع و معاطات.
بسیاری از موضوعات سابقهدار در فقه، شفاف و تنقیح شده است و بحثها حول همان تنقیحات و کارهای پیشینیان است؛ اما طلبه فاضل، باید در نظام فکری، دقت در موضوع داشته باشد و سهلانگاری نکند و الا نمیتواند به استفراغ وسع و به اطمینان نفس برسد و بهواقع مسئله دست یابد و فتوا دهد و برای خود و دیگران منجز و معذر باشد.
در بحث غنا مقدس اردبیلی، عبارتهایی را آورده است. ایشان خیلی درگیر این مطلب نمیشود که غنا صوتِ مطرِب است یا مرجِّع. میگوید موضوع را به عرف موکول میکنیم و ادله غنا آن را مطلقاً تحریم میکنند الا ما خرج بالدلیل. (مقدس اردبیلی، بیتا، ج۸، ص۵۷) اما در مورد غنا در مراثی اهلبیت و امام حسین علیهمالسلام، حتی درصورتیکه عرف به آن غنا بگوید، اما حلال است. ادله او این است که عرفاً این کار مُعیِن بر بکاء است و موضوع غنا مقید به اعانه میشود. در این جهت روایاتی را ذکر میکند از جمله روایتی که از معصومین در مورد خریدوفروش کنیز نائحه که دلها را متوجه خدا میکند سؤال شده است. (مقدس اردبیلی، بیتا، ج۸، ص۸۳)
خاتمه
یکی از جهات قوت طلبه این است که موضوعات را با نگاه دقیق و نو نگاه کند. امام در موضوع شطرنج از باب موضوع وارد شدند و فرمودند موضوعات در تغیرند و پویایی فقه پیرو این تغیر است و هر جا موضوعات عوض شوند فقه راهکار ارائه میدهد.
مسئله موضوعشناسی در فقه مسئله بسیار مهمی است و نباید در این زمینه کجسلیقه بار بیاییم و علاوه بر تقید به مبانی طلبگی و اجتهاد، باید در جهات مختلف شریعت بهروز بود و یکی از شاخصههایی که طلبه را در وادی روشنفکری دینی وارد میکند این است که نگاهش در موضوعشناسی دُگم نبوده و نگاه دقیقی در این وادی داشته باشد.
منبع: شبکه اجتهاد.