اشاره: دکتر ناصر الهی، بیش از سه دهه است که در زمینه اقتصاد به تدریس و پژوهش مشغول است. این عضو هیئتعلمی دپارتمان اقتصاد دانشگاه مفید، همزمان با تحصیلات حوزوی در سطح اتمام دروس خارج، به تحصیلات عالی خود تا مقطع دکتری در رشته اقتصاد نیز ادامه داد و فوق دکترای خود را در رشته «بررسی اخلاق و اقتصاد» از دانشگاه نوتردام ایندیانا آمریکا اخذ کرد. دانشیار دپارتمان اقتصاد دانشگاه مفید در مورد تجربیات سایر کشورها در مردمیسازی اقتصاد معتقد است که هیچ کشوری اقتصادی آزاد و مردمی به معنای حقیقی کلمه ندارد؛ چرا که هیچ دموکراسی آزادی در جهان وجود ندارد. او البته تنها راه تعالی اقتصاد را مردمیسازی میداند. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با این استاد و پژوهشگر قدیمی اقتصاد، بهقرار زیر است:
فقه معاصر: آیا مردمیسازی اقتصاد، اساساً امری مطلوب است یا آنکه علاوه بر مزایا، آسیبهایی را نیز به دنبال دارد؟
الهی: در مردمیسازی اقتصاد، قبل از اینکه بحث مطلوبیت مطرح شود و یا مزایای ناشی از مردمیسازی مطرح شود، بحث از اقتضائات مطرح است. مردمیسازی نیازمند اقتضائاتی است و علاوه بر اینکه اقتضائاتش مشخص شود نمیتوان در مورد آن بهصورت دقیق صحبت کرد.
از زمان پیدایش اقتصاد، شیوه اینگونه بود که همه مردم در اقتصاد شرکت کنند و بین ایشان مبادلات صورت بگیرد، لذا خودکفایی و خوداتکایی از اهمیت بالایی برخوردار بود؛ مثلاً تمام افتخار عشایر بر این بود که تمام احتیاجاتشان را خودشان تهیه میکردند. ایشان از راه دامداری، هم پوشاک، هم مسکن وهم خوراک خود را تهیه میکردند و برایشان ننگ بود که احتیاجاتشان را از دیگری مطالبه کنند. این در حالی است که دانش اقتصاد خلاف آن را بیان میکند. از دید این دانش، ارتباطات باید شکل بگیرد و تقسیم کار صورت بگیرد. تقسیم کار باعث میشود که تخصص خلق شود و تخصص اقتضایش این است که مبادله صورت بگیرد و بازار به وجود بیاید. بازار بهعنوان یک نهاد میتواند همه خواستههای ناهمسو و متضاد را همسو کند. به دیگر سخن، بازار، بُرداری را به وجود میآورد که برآیند آن، منافع عمومی است؛ بنابراین باید افراد را آزاد بگذاریم تا بتوانند از این بازار، سهم بگیرند.
این امر در دنیای غرب، هر روز بیش از گذشته، تشدید شده است تا آنجا که افرادی مانند منگر آمدند. منگر معتقد بود باید از آبیجکتیوتی (objectivity) دوران اسکاتلندیها بیرون بیاییم؛ چون واقعیت بهصورت عینی وجود دارد و همه متأثر از یک واقعیت هستیم، برداشت ما همه برداشتهایی عینی است و هرکس با ذهنیت خودش واقعیت را میبیند و یک ادراک و تفسیر و برداشت از آن را دارد؛ لذا چیزی به نام مطلق نداریم و هرچه هست نسبی است. طبق این نگاه، برداشتها متکثر میشوند و باید اجازه بدهیم هرکس بگوید که من اینگونه میفهمم و حقیقت در گرو هیچکس نیست بلکه در گرو همگان است.
سپس مکتب اتریشی به وجود آمد که میگوید: اگر شما میخواهید این کار را بکنید، لازمه آن، کارآفرینی است. کارآفرینان براساس بینش و درکشان از قضایا و نوعی که میاندیشند، احساس میکنند که میتوانند پا را از این فراتر گذشته و چیز دیگری را خلق کنند. حال اگر محیط، محیطی باشد که افراد تعصب داشته و برای خود نقش قائل باشند و به همان اندازه برای دیگران هم نقش قائل باشند و معتقد شوند که باید با هم همفکری کنیم، این همفکری ذهنیت بازار را خلق میکند. اساس ذهنیت بازار، همین سراغ فهم یکدیگر رفتن است. حال اگر فضای اجتماعی، اجازه هم فکری و آزاداندیشی را بدهد و افراد بتوانند قرائتهای گوناگون خود از مسائل را بیان کنند، در حقیقت یک تعامل جدیدی را ایجاد کردهایم که البته اقتضائات خاص به خود را نیز دارد.
این اقتضائات هم میتواند مثبت باشد وهم میتواند منفی باشد. مثلاً در مکتب نهادگرا، کارآفرین باید قدرت تخریب خلاق را داشته باشد، بدین صورت که بتواند بسازد و تخریب کند تا بهصورت دیگری بسازد. این در حالی است مردمیسازی اقتصاد به معنای اجازهدادن به افکار و باورهای مختلف برای اظهارنظر و ایجاد فضایی برای بالیدن افکار گوناگون است.
حاصل اینکه به نظر من، اگر جامعهای بخواهد به کمال برسد این کمال با مردمیسازی محقق میشود نه با انحصار و تکروی و قیمومیت بدین صورت که یکجا برای همه تصمیم بگیرد. خانم آسترام نیز حکمرانی چندمرکزی را مطرح کرده است؛ بدین معنا که اینطور نباشد که یک جایی برای همه تصمیم بگیرد بلکه همه ذینفعان باید در تصمیمگیریها دخیل باشند. اقتصاد مردمی به این معنا، نهتنها خیلی خوب است بلکه باعث تعالی و کمال جامعه نیز میشود.
فقه معاصر: آیا نوع نظام سیاسی کشورها، در مردمیسازی اقتصاد در آن کشورها، تأثیرگذار بوده است؟
الهی: جواب هم بلی و هم خیر است! خیلی از کشورها ژست مردمیبودن را دارند ولی در واقع، به گونه دیگری عمل میکنند. شاهکلید اقتصاد در پنج چیز است که همه آنها در انحصار لابیهای خاص و سرمایهداران خاص است؛ مثلاً رسانه و تسلیحات نظامی. به نظر من، در هیچ یک از نظامهای موجود حتی نظامهایی که ادعای دموکراسی کامل را دارند، مردمسالاری واقعی نداریم. در مترقیترین نظامهای دموکراسی هم وقتی کسی از هولوکاست سخن بگوید که هست یا نیست، سانسور میشود و بلکه از هستی ساقط میگردد. اگر در نظامی مردمسالار، حتی یک مورد انحصار صورت پذیرد، دیگر مفهوم مردمسالارانه آن از بین میرود؛ بنابراین سخن در این است که اساساً نظام سیاسی که کاملاً مردمی باشد وجود ندارد و لذا نمیتوان به این سؤال پاسخ داد.
فقه معاصر: نهاد روحانیت و فقه و حقوق مذاهب و ادیان در سایر کشورها، چه نقشی (مثبت یا منفی) در مردمیسازی اقتصاد در آن کشورها داشتهاند؟
الهی: در نظام فقهی ما قائل هستیم که انسداد اجتهاد نداریم و باب علم و علمی همواره مفتوح است؛ بر اساس این دیدگاه، فقیه بر اساس قرآن و سنت میتواند بهصورت آزادانه دیدگاهش را مطرح کند و نیازی به سانسور دیدگاه او نیست. در کشورهایی که به این نکته واقعاً عمل شده و اصحاب دین، نظراتشان را بهصورت آزادانه گفتهاند، دیدگاههای آنها در مردمیسازی اقتصاد تأثیر گذاشته است ولی در کشورهایی که این اجازه را ندادهاند، دانشیان مذاهب و ادیان، نتوانستهاند کمکی به مردمیسازی اقتصاد به لحاظ تئوریک بکنند.