گروه «سیرۀ اهل بیت علیهم السلام» یکی از گروههای پژوهشگاه فقه معاصر است. برای آشنایی با برنامههای این گروه، گفتگویی با حجتالاسلام و المسلمین استاد یاسر امینیان داشتیم. ایشان ضمن تدریس فقه و اصول در سطوح عالیۀ حوزۀ علمیۀ قم، مطالعات گستردهای در زمینۀ حدیث داشتهاند. آنچه در ادامه میآید، متن کامل این گفتگو است که خدمتتان تقدیم میشود:
- – اگر امکان دارد یک معرفی اجمالی و البته روشن دربارۀ فعالیتها و چارچوب کار در گروه سیرۀ اهلبیت(ع) در این پژوهشگاه بفرمایید.
تشکیل گروه سیرۀ اهل بیت(ع) در این پژوهشگاه از روی یک دغدغۀ دینی بوده است و آیتﷲ نورمفیدی روی این دغدغهای که عرض کردم این گروه را تشکیل دادند و ماهیت گروه ما با گروههای دیگری که در این پژوهشگاه مشغول به کار هستند متفاوت است.
- – از چه جهت؟
همانطور که از نام این پژوهشگاه پیدا است گروههای دیگر دربارۀ فقه معاصر فعالیت میکنند ولی گروه ما کار فقهی ندارد. حداقل تا اینجا کار فقهی نداشته است. البته صحبتهایی است که در ادامه گروه ما هم سمت و سوی فقهی پیدا کند ولی تا اینجا در این مدتی که کار کردیم، کار ما تاریخی-حدیثی است و ربطی به فقه ندارد، اما به واسطۀ دغدغهای که ایشان از قدیم داشتند وقتی این پژوهشگاه شکل گرفت تصمیم گرفتند دغدغهشان را عملی کنند و جامۀ عمل بپوشانند و این گروه شکل گرفت.
آن دغدغه چه بود که باعث شکلگیری این فعالیت شد؟ معرفی بهتر و دقیقتر اهل بیت(ع) به جامعۀ امروز بود. مستحضر هستید که هم به واسطۀ کثرت اشتغالاتی که مردم و جوانان در این زمان دارند و هم به واسطۀ شبهاتی که هست، فاصلهای بین مردم با اهل بیت(ع) شکل گرفته است؛ ولو اینکه جامعه، جامعۀ متدین و شیعی است. شاید کمابیش این تصورات در برخی از اذهان و اینها به صورت صریح یا در ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته باشد که این بزرگان شخصیتهایی تاریخی هستند که دورۀ آنها گذشته است و با تحولی که در تمدن پیدا شده است، ما اصلا نمیتوانیم از آنها الگوگیری کنیم و استفاده کنیم.
برای برداشتن این دیوار موهوم بین جامعۀ امروز و اهل بیت(ع) تصمیم گرفته شد که ما مجموعهای از موضوعات را که امروز موضوعات زندگی هستند، یعنی ما نرویم مثلا موضوعاتی که در کتب حدیثی تیتر بوده، آنها را برداریم و کار کنیم؛ بلکه موضوعاتی که امروز، موضوع است؛ مثلا بحث اخلاق معاشرت، بحث معیشت که انسان چه شغلی باید داشته باشد، درآمدش را چطور تنظیم کند، خرج را چطور تنظیم کند، کجا هزینه کند، یا موضوعاتی از قبیل بهداشت و درمان، تغذیه، پوشش و آراستگی. اینها در ساحت فردی اشخاص است و ساحت اجتماعی هم مثل حقوق شهروندی، مثل جنگ و صلح و مانند اینها را داریم. این موضوعات زندگیساز امروز را در سیرۀ اهل بیت(ع) به معنای اخص آن یعنی عمل نه فرمایشات ببینیم. وقتی میگوییم سیره واقعا سیره را اراده میکنیم. اینها را جمعآوری کنیم. این فعالیت در حدود دو سالی است که آغاز شده است و محققین مربوطه جذب شدهاند، این موضوعاتی که در هیئت امنای اینجا تصویب شده، در هیئت مدیران تصویب شده حدود ۲۰ موضوع بود که اینها به نوبت کار شدهاند و الان تقریبا نیمی از موضوعات کار شده و در شرف بازبینی است و نیمی دیگر هم در شرف شروع به کار و تحقیق است و برنامۀ ما این است که انشاءﷲ تا سال دیگر همین زمانها کار را تمام کرده باشیم، یعنی تحقیق و بازبینیها تمام شده باشد و مراحل بعدی هم بحث دیگری است.
پس کار گروه ما تمرکز بر عملکرد معصومین(ع) در قالب آن ۲۰ موضوعی است که تصویب شده است.
اما چرا ما بر سیره متمرکز شدیم؟ به چند جهت است؛ اول اینکه اگر ما میخواستیم به فرمایشات و سخنان و توصیهها هم توجه کنیم، کار مثل این انجام شده است، ولی یک مجموعهای که متمرکز بر خصوص عملکرد باشد، آنقدری که ما در ابتدای کار تحقیق کردیم، نداریم. یعنی تمام پژوهشگاههایی که در طول این چند دهۀ با برکت بعد از انقلاب در حوزه تشکیل شدهاند و مشغول کار هستند و نیز تصنیفات و تألیفاتی که از علما از ابتدا داشتیم بخواهد متمرکز بر سیره به معنای دقیق آن که عملکرد باشد نداریم، پس این یک کار تکراری نیست.
جهت دوم اینکه شیعیان و محبین اهل بیت(ع) و متدینین به شنیدن سیره تشنهتر هستند تا سخنان. این شاید یک مطلب غریزی هم باشد. چرا؟ به جهت اینکه شما وقتی با سیرۀ عملی شخص آشنا میشوید، بهتر آن فرد را میشناسید. حالا شما یک شخصیتی را فرض کنید که سالها نام و سخنان او را شنیدهاید و محبتی هم در دل شما نسبت به او وجود دارد، خیلی مشتاق تر هستید که زندگیاش را عملا به شما نشان دهند و آشنا شوید. اگر بخواهم مثال بزنم، فرض کنید کسی در فلسفه سالها کتب و سخنان سقراط را خوانده است و چه بسا او یک ارتباط قلبی و ارادتی هم نسبت به او دارد. او خیلی دوست دارد که یک کتابی یا چیزی باشد که اصلا زندگی سقراط را بیان کند که اینطور به دنیا آمد، اینطوری بزرگ شد، به آن مدرسه و آن مؤسسه رفت.
- – یعنی عملکردش در مواقع مختلف چه بود؟
بله، موضعگیریهایش چطور بوده است، با خانوادهاش چکار میکرده است. آن زمانی که مثلا آتن شلوغ بوده، ایشان چه میکرده است. البته بلاتشبیه است. از این جهت بلاتشبیه میگویم، چون ممکن است وقتی با زندگی آن شخص آشنا شوید چیزهایی ببینید که بگویید ای کاش این زندگی را نمیخواندم؛ ولی در اهل بیت(ع) که اینگونه نیست. شما وقتی این اشتیاق را دارید که با زندگی اهل بیت(ع) آشنا شوید، وقتی عملکرد را هم میبینید…، یک مثَلی هست که میگویند: شنیدن کِی بوَد مانند دیدن. شما زیاد میشنوید که مثلا معصومین(ع) راجع به عقل چه مطالبی را فرمودهاند و مثلا ما کتاب العقل در مجامع رواییمان داریم، اما وقتی عملکرد را ریز به ریز میبینید تجسم آن عقل را در زندگی ایشان میبینید و اینجا میگویید که؛شنیدن کِی بوَد مانند دیدن. من در تحلیل خودم میدانستم که اینها آدمهای عاقلی هستند و میدانستم که حکیمانه زندگی میکنند ولی دیدن آن یک چیز دیگری است و یک شادابی به آن دینداری مردم میدهد. و نیز اصلا به قول معروف پامنبری بهتری جذب میکند. یعنی وقتی شما یک اثر تحقیقی تولید میکنید میخواهید به دست مردم برسد، اگر گفتهها و سخنان باشد، عدهای جذب میشوند و میخوانند، اما خیلیها هم نمیخواهند، اما اگر بگویید که من فقط عملکرد را دارم. اشخاص بیشتری میآیند و این به غرض آن گروه تحقیقی و به غرض آن کسی که آن گروه را تشکیل داده است، نزدیکتر است، افراد بیشتری آشنا میشود، بهتر آشنا میشوند، محبتشان بیشتر میشود و در کنار اینکه کار هم تکراری نیست، اینها مجموعۀ آن چارچوبی میشود که باعث شد ما به سراغ خصوص سیره برویم.
- – مشکلی که به لحاظ تحلیلی گاهی ذهن محققان را اوقات درگیر خودش میکند، خصوصا کسانی که با مباحث روز مرتبط هستند، نوع تحلیلی است که نسبت به سیرۀ اهل بیت(ع) با آن مواجه هستیم؛ به این معنا که گاهی اوقات ما خصوصا بعضی از گزارههای تاریخی را با نقلهایی که در منابع تاریخی آمده و از اهل سنت بر ما وارد شده است، و نسبت به نبی مکرم اسلام(ص) یا اهل بیت(ع) به ما رسیده که نقل تاریخی اینها با باورهای کلامی که ما نسبت به اهل بیت(ع) و معصومین(ع)، چندان همخوانی ندارد. شما این – در برخی موارد – پارادوکس را چطور حل میکنید؟
ببینید ما یکسری چارچوبهایی داریم که به جهت ادلۀ محکم عقلی و نقلی برای ما ثابت شده است. همانطور که فرمودید در گزارههای تاریخی وقتی زندگی یک معصوم(ع) نقل میشود، مواردی را میبینیم که این گزارۀ تاریخی با آن چارچوب عقلی و نقلی که ثابت شده، سازگاری ندارد که البته معظم اینها در سیرۀ نبی اکرم(ص) که در کتب عامه نقل شده، وجود دارد و الّا در سیرۀ معصومین(ع) که در مجامع روایی شیعه است کمتر با آن روبهرو هستیم. طبعا ما آن خطوط قرمز و چارچوبهایی که با ادلۀ عقلی و نقلی در جای خودش اثبات شده، رعایت میکنیم که ما هم در این تحقیقاتی که داریم، نمیخواهیم آنها را مجددا اثبات کنیم. آنها بحثهای کلامی در جای خودش است.
اگر بخواهم نمونه بگویم؛ فرض کنید ما در کتب مغازی که به جنگهای نبی اکرم(ص) میپردازد، در بعضی از کتابها میبینیم که وقتی سیرۀ نبی اکرم(ص) را نقل میکنند مرتب میگویند که ایشان فلان خواب را دید و گفت: پس این کار را کنید. مثلا در جنگ احد و در جنگ بدر اینطور بیان کردهاند. اگر به مجموع آنها نگاه کنید احساس میکنید که پیامبر(ص) آدمی است که با خواب و رؤیا تصمیم میگرفتند که جنگ بکنیم، نکنیم، کجا اطراق کنیم، چگونه آرایش جنگی داشته باشیم. این با مجموع ادلۀ ما و نیز با دیگر گزارشات تاریخی غیر از این کتاب خاص منافات دارد. پیامبر اکرم(ص) آدمی نبودند که به خواب و رؤیا اینقدر بها بدهند. شما چند تا روایت دارید که مثلا بفرمایند که مردم هر چه خواب دیدید (حجت است)؟ یا شما با عقلتان زندگی کنید ولی منِ پیامبر(ص) با خوابهایم زندگی میکنم و با آنها شما را مدیریت میکنم. چنین چیزی نداریم.
نبی اکرم(ص) هم مثل دیگر معصومین مکلف است که با عقل خودش تصمیم بگیرد و میبینیم که در کتب دیگر مغازی هم همینطور است. حالا این مؤلف خاص چرا تلاش دارد که مرتب خواب را بیان کند. این مشکوک است و ما این را در تحقیقاتمان منعکس نمیکنیم. کاری نمیکنیم که چهرۀ عقلانی پیامبر(ص) مخدوش شود، بلکه شما اگر نحوۀ مدیریت نبی اکرم(ص) در جنگها و صلحها را ملاحظه بفرمایید، همانطور که عرض کردم، تجسم عقلانیت را میبینید.
به مناسبت چون ما در این گروه سیره هم داریم سیرهها را جمعآوری میکنیم و میلاد حضرت رسول(ص) نزدیک است، این را به عنوان نمونۀ عینی عرض کنم که چقدر دیدن اینها جذاب است و کمتر هم نقل شده است و چه بسا طلاب هم اینها را ندیده و نشنیده باشند چه رسد به عموم مردم.
نبی اکرم(ص) در کنار اخلاق معروفی که دارند که اخلاق محمدی(ص) معروف است، اما همین شخصی که بسیار باگذشت است و بسیار با تسامح با اشخاص برخورد میکند، وقتی وارد جنگ میشود میبیند که گویی یک آدم دیگری است؛ از این جهت که چه نکات ریزی را رعایت میکند، مثلا از حیث اینکه اسرار جنگی باید مخفی باشد. ما یک نقلی داریم که گزارشاتی به نبی اکرم(ص) میرسید، ایشان هم جاسوس داشتند و هم بعضا کسانی که مأمور ایشان نبودند ولی یک شخص عربی است که دارد میگذرد، به مدینه میآید و میگوید که من از مکه که میگذشتم این خبرها بود. به قول امروزیها آتش به اختیار میآید و یک خبرهایی میدهد. یک خبرهایی از این طریقها به گوش نبی اکرم(ص) رسیده بود که کفار دارند مقدمات یک لشگرکشی را فراهم میکنند. به منزل بزرگ مدینه، بزرگ اوس یا خزرج میشوند و میگویند: غیر از تو کسی در منزل تو نیست؟ آن شخص میگوید: نه. بعد به او میفرمایند که چنین خبرهایی به من رسیده است. اینکه مطلب جنگی را با بزرگ قبیله در میان میگذارند و سریع با مردم مطرح نمیکنند که مردم! مثل اینکه جنگ در راه است. این با مردم در میان گذاشتن تبعات روحی و روانی برای جامعه دارد. شاید اصلا جنگی نشود و چرا باید از الان مردم را مشوش کنیم. ثانیا اینقدر دقیق هستند که وقتی وارد منزل میشوند میگویند که در اندرونی تو کسی نباشد. آن طرف پرده کسی نباشد که الان حرف من و تو را بشنود. اینطور نیست که بیتوجه باشند. حالا ما رعایت کردیم، روی منبر نگفتیم و به خانۀ آن فرد رفتیم. کافی است؟ نه. به خانه هم که آمدند باز میپرسند که کسی هست یا نیست؟ جالب این است که آن بندۀ خدا گفت که کسی نیست. بعد که اخبار را شنید و پیامبر(ص) خارج شدند، همسر او از اندرونی بیرون آمد و این شخص متعجب شد و گفت: تو در خانه بودی؟ من فکر کردم که نیستی. او بدو بدو به دنبال پیامبر(ص) رفت و گفت: یا رسول ﷲ! من به شما عرض کردم که کسی نیست ولی همسرم بوده و شنیده است. آقا هم توصیه کردند که مطالب مخفی بماند.
یا در مسیر جنگ احد در جایی یک شخص اعرابی را میبینند که داشته مثلا گوسفندانش را میچراند. میفرمایند که شما یک کاروانی از قریش در اینجا ندیدی که رد شود؟ آن شخص میگوید: شما چه کسانی هستید؟ ایشان میفرمایند: حالا تو بگو که کاروان دیدی یا نه؟ پیامبر(ص) سریع نمیگویند که من فلانی هستم و از مدینه آمدیم. او میگوید: شما اول بگویید که چه کسی هستید تا من به شما اطلاعات بدهم. پیامبر(ص) قبول نمیکنند و میگویند که تو اول بگو و بعد ما میگوییم. آن شخص قبول میکند، و میگوید که ما اینجا بودیم و بله، کاروانی از قریش هست و به نظر میرسید که این تعداد نفرات داشته باشند. بعد میگوید: حالا شما کیستید؟ همین پیامبری(ص) که بسیار خوشقول است و به وعدهاش وفا میکند و خوشاخلاق است. شما خیال میکنید که الان ایشان برمیگردد و میگوید: بله، من هم فلانی هستم. میفرمایند که ما اهل این سرزمین هستیم، ما اهل آب هستیم. خودشان را معرفی نمیکنند. خلاف قولش هم عمل نمیکند. میگویند که ما میگوییم کیستیم، ما اهل آب هستیم. اینکه پیامبر(ص) که در وفای به وعده بسیار حساس است در مسئلۀ جنگ که میشود این توریه را در اینجا انجام میدهند و میگویند که ما به تو میگوییم که کیستیم. آن عرب خیال میکند که ایشان بعدا خودشان را به تفصیل معرفی خواهند کرد. ولی پیامبر(ص) به یک گزارهای بسنده میکند که اطلاعاتی به دست این شخص ندهد. این نکته نشان دهندۀ کمال دقت و اعمال عقل است. حالا یک مصنف و مؤلفی میخواهد این چهره را مخدوش کند و کاری کند که آدم خیال کند که پیامبر(ص) آدمی بودهاند که کارهایشان را با خواب و رؤیا پیش میبردهاند و از عقلشان استفاده نمیکردند، از قواعد عقلایی ادارۀ جامعه استفاده نمیکردهاند. ما اینها را در تحقیقاتمان منعکس نمیکنیم.
- – بسیار عالی. انشاءﷲ که خروجی کار شما به زودی به دست محققین و طبیعتا تودۀ مردم برسد، چون این چارچوبی که شما فرمودید بسته به نوع تحقیقی که انجام میشود هم به درد محققین میخورد و هم به درد تودۀ مردم و حتی اهل منبر میخورد، چون در اصول منبر و صحبت برای مردم هم این هست که به تطبیق روایات و آیاتی که خوانده میشود، مصداق و عملکرد اهل بیت(ع) برای مردم بیان شود.
- به عنوان سؤال آخر؛ با توجه به مناسبت پیشرو که فرمودید میلاد نبی مکرم اسلام(ص) و روز اخلاق و مهرورزی را داریم. در این زمینه اگر مواردی از سیرۀ نبی مکرم اسلام(ص) بفرمایید ممنون میشوم.
بله، این ایام با کارِ گروه سیره بسیار بامناسبت است. من مواردی که در طول این یکی، دو سال از خصوص سیرۀ نبی اکرم(ص) در بحث اخلاق در ذهنم مانده در اینجا برای شما یادداشت کردهام که بعضی را نقل کنم.
یکی از کلیدهای موفقیت نبی اکرم(ص) و محبوبیت و اثرگذاری ایشان ارتباط محبتآمیزی بود که با تک تک اشخاص داشتند. یعنی محبت پیامبر(ص) اینطور نبود که انحصاری باشد، با یکسری از اصحاب و خواصشان دمخور باشند و بقیۀ مردم نتوانند از ایشان استفاده کنند، نه، اولا کاملا در دسترس و بین مردم بودند و ثانیا این بین مردم بودن هم همراه با محبت و التفات و توجه بوده است. این خیلی مهم است. یعنی ممکن است من در مسجد باشم، در دسترس هم باشم، ولی کاری هم به اشخاص ندارم، میروم و نمازم را میخوانم و البته مثلا زودتر از وقت میآیم که اگر کسی سؤال داشت بپرسد، در دسترس هستم، بعد از نماز هم در دسترس هستم و سریع مسجد را ترک نمیکنم، برای مردم در مناسبتها صحبت میکنم. ولی این کسی که در گوشه نشسته کیست، آن آقا کیست، این چکاره است، چرا او نیامد؟ پیامبر(ص) اینطور نبودهاند. پیامبر(ص) مثل این بودند که این فرد دوست و آشنای ایشان هستند. با مردم ارتباط نزدیک اینطوری داشتند، به صورتی که اگر شخصی مثلا مدتی دیده نمیشد، ایشان متوجه میشدند و میفرمودند؛ فلانی چند روز نیست، کجاست؟ اگر کسی بیمار میشد، ایشان به عیادت میرفت و کاری نداشت که این آقا از بزرگان مهاجرین یا بزرگان انصار است و یا یک شخص معمولی است، آیا در جنگ افتخار جنگیدن داشته؟ خدماتی به اسلام ارائه داده یا نداده است؟ اصلا اینطور نبودند و به عیادت میرفتند و این خیلی برای مردم جذاب بود که من یک آدم معمولی هستم، نه سردار سپاه ایشان هستم و نه به قول امروزیها اسپانسر مالی ایشان هستم و خیر خاصی هم برای پیامبر(ص) نداشتهام، ولی وقتی شنیدند که من بیمار هستم، به سراغ من آمد، به منزل من آمد و نشست. ایشان میرفتند و مینشستند و دعا میکردند و اگر میدیدند که آن فرد بیتاب است، تسلی میدادند، یک کار روتین کلیشهای نبوده است که ما آمدیم و این هم هدیه است و خداحافظ. نه، با آن فرد انس میگرفت. رهبر جامعه میآید و با یک شخص معمولی معمولی که خدمت خاصی هم به این حکومت و دستگاه نکرده است، انس میگیرد و صحبت میکند. این تصویر چقدر زیبا است.
در این توجه و التفاتشان هم فقط به مثلا وقت گذاشتن اکتفا نمیکردند، بذل مال هم بوده است. به قول امروزیها دست بده داشتهاند. یک مرحله این است که بله، ما به اطرافیانمان توجه کردیم، عیادت رفتیم، احوالپرسی کردیم، ولی حالا از جیب هم چیزی خرج کردیم یا نه؟ بعضی در اینجا متوقف میشوند. پیامبر(ص) از جیب خرج میکردند. کسی نزد پیامبر(ص) میآمد و میگفت که من مشکل دارم. ایشان میفرمودند: من الان این مقدار پول دارم و برای تو باشد. این معروف بوده که پیامبر(ص) نه نمیگفتند و به راحتی آن مقداری که در وسعشان بود میدادند. اگر در توانشان نبود اینطور نبود که بیخیال شخص شوند که بگویند: من همیشه پول داشتم و الان ندارم و خداحافظ. نه، ایشان از اصحاب کمک میگرفتند. آقایان! کسی میتواند به این شخص کمک کند؟ ایشان پیگیری میکردند. این چقدر توجه است؟ شما مراحل را درجهبندی کنید، تا انتهای توجه باید به پیامبر(ص) رتبه بدهید. ایشان اینطوری عنایت داشتهاند. توجه ایشان هم اینطور نبوده که برای اشخاص بزرگسال باشد، به بچهها هم توجه میکردند.
من باز در اینجا یک نقل تاریخی عرض کنم؛ زمانی از یک قبیلهای برای پیامبر(ص) یک هدیهای فرستادند و این کسی که هدیه را آورد یک نوجوانی بود. آمد و هدیه آورد. وقتی صحبت کرد، پیامبر(ص) از صحبت او خوششان آمد و احساس کردند که او یک توانایی خاصی دارد. به او فرمودند که منطقۀ خودتان را برای من توصیف کن. او شروع کرد و از آن بیابان و از آن درخت و از آن گوسفندان با کلمات و بلاغت بیان کرد. پیامبر(ص) خوششان آمد و باز یک سؤال دیگر پرسیدند. حالا عبارات نوجوان هم نقل شده که بسیار فصیح و بلیغ بیان میکرد. پیامبر(ص) به این مسئله توجه دارند و به او جایزه دادند که تو چقدر خوب صحبت میکنی و این جایزه از طرف منِ پیامبر(ص) به تو باشد.
در یک نقل تاریخی دیگر داریم که پیامبر(ص) سر سفرهای بودند که این طرف ایشان یک شخص نوجوانی بود و این طرف دیگر ایشان هم یک شخص بزرگسالی بود. این نوجوان آب خواست و آن آقا هم گفت که من هم آب میخواهم. پیامبر(ص) به این نوجوان رو کردند و فرمودند که اجازه میدهی که اول به این آقا آب بدهم؟ ایشان خیلی تشنهاش است. من دقیقا در یاد ندارم که پیامبر(ص) چه فرمودند ولی اجازه گرفتند. تو اول گفتی، اجازه میدهی که من اول آب را به این آقا بدهم؟ شما این دقت را ببینید که در چند درصد از ما میبینید؟ ما که پیرو هستیم. این نوجوان این احترام را تا آخر عمر فراموش میکند؟ رهبر جامعه اینقدر توجه داشت که من زودتر آب خواستم پس حق با من است، وقتی خواستند به شخص دیگری آب بدهند از من اجازه گرفتند. این دقتی است که پیامبر(ص) در معاشرت با یک نوجوان دارند.
- – در روایتی از حضرت رسول(ص) نقل شده که «إنّ فی الجنة بیتٌ یقال لها دار الفرح لا یدخلها الّا من فرّح الصبیان»؛ در بهشت خانهای است که به آن دار شادی میگویند و کسی جز کسانی که کودکان را شاد میکنند در آن منزل وارد نخواهند شد. این در حقیقت تأییدی بر عملکرد حضرت رسول(ص) نسبت به این روایت است که در این موارد عمل میکردند.
انسان وقتی تجسم عینی آن را در سیره میبیند خیلی اثرگذارتر است تا اینکه شما بشنوید که پیامبر(ص) فرمودهاند که باید بچهها را خوشحال کرد. میدانید که ایشان حتما عمل میکردند و عامل بودند ولی وقتی میبینید به قول معروف شنیدن کِی بوَد مانند دیدن، و به این صورت است و بیشتر در انسان اثر میگذارد.
دریای اخلاق پیامبر(ص) که خداوند در قرآن اخلاق ایشان را به عظمت توصیف میکند، بحثی نیست که الان بتوان در ۵-۱۰ دقیقه بیان کرد و من فقط خواستم چند نمونه از آن اخلاق را به مناسبت میلاد ایشان و گروه سیرۀ اهل بیت(ع) محضر شما و شنوندگان و بینندگان تقدیم کرده باشم.
- – ممنونم، به عنوان سؤال آخر؛ اگر نسبت به نحوۀ برخورد حضرت نسبت به بانوان هم اگر نکتهای در ذهن دارید ممنون میشوم بفرمایید.
چشم. ما یک بخشی داریم که بخش خانواده است. اصلا یکی از فایلها خانواده است. مثلا بانوان را تقسیم کردهایم؛ آن خانمی که خانوادۀ حضرت است. باز خانواده را هم تقسیم کردیم که همسر است، دختر است، دخترعمو است، خواهر رضاعی است، بستگان دور است و یک موضوع جداگانهای هم با عنوان زنان داریم که آنجا عموم بانوانی است که نسبت خویشاوندی با پیامبر(ص) ندارند، سیرههای عملی که نسبت به آنها بوده، در آنجا ذکر میشود.
حالا که بانوان را فرمودید به عنوان نمونه یک سیره از توجه ایشان به همسرانشان بگویم که ایام ازدواج حضرت رسول(ص) و حضرت خدیجه(س) هم هست، به این مناسبت میگویم. در سیرۀ ایشان منعکس است که ایشان غذایشان را با خانواده میل میکردند. رهبر حکومت با این همه اشتغالات، اما اینطور نبوده که بگویند که امروز ناهار در فلان جا هستیم. با اینکه این همه ایشان را دعوت میکردند ولی تلاش داشتند که غذا در کنار خانواده باشد. بله، اگر میهمانی میآمد، بحث محرم و نامحرم بود و داستان عوض میشد، ولی وقتی برنامهای نیست، با خانواده غذا میخوردند.
وقتی ایشان را به جایی دعوت میکردند، اینطور نبود که بیتوجه به غذای خانواده باشند، اگر به جایی میرفتند و غذای فراوانی به ایشان میدادند در سیره داریم که ظرفی برای خانواده میفرستادند. یعنی خانواده و همسر ایشان. البته این نقل مربوط به بعد از وفات حضرت خدیجه(س) است. ولی به عنوان همسر عرض میکنم که ایشان به همسرشان این توجه را داشتند، چه این خانم و چه آن خانم باشند. همسر خودش را همیشه مورد توجه ایشان میدید، با آن همه اشتغالات ولی میدید که ایشان اگر در جایی هم دعوت هستند باز به فکر من هستند و حواسشان هست که من سر سفره بدون غذا نمانم. این هم یک نمونه از توجه حضرت به بانوان به عنوان همسر بود.
- – بسیار ممنونم، از فرصتی که گذاشتید ممنونم.
خواهش میکنم. انشاءﷲ که فعالیتهای همۀ ما مورد رضایت حضرت ولیعصر(عج) و در خدمت دین اسلام باشد.
والسلام علیکم و رحمة ﷲ.