آیت الله احمد مبلغی

پرونده مبادی فقه محیط زیست و منابع طبیعی/15

دانش‌ها با مواجهه با محیط‌زیست، سرویس‌ها، خدمات و نگاه‌هایی به بخش‌های محیط‌زیست دارند که این بخش‌ها را نه با مهندسی محیط‌زیست و نه با تحدید و تبیین ـ که در علم البیئه موجود است ـ نمی‌توان به دست آورد، لذا گفته شده که بزرگ‌ترین قضایای محیط‌زیست، از شدید‌ترین نیازهای مطالعات بین‌رشته‌ای است، چون همه دانش‌هاباید تلاش کنند تا ابعاد آن را محل بررسی قرار دهند، لذا در سیاست‌گذاری، پروتکل‌ها، ارتباطات، قانون‌گذاری و...، به دانش‌های متعددی نیاز داریم که این دانش‌هاباید به‌موقع، محل توجه قرار گیرند.

آیت‌ﷲ احمد مبلغی، متخصص ورود به عرصه‌های نوپدید فقه است. او به گفته خودش، بیش از آن که به «حل مسئله» بپردازد، «افق‌گشایی» می‌کند. رئیس انجمن دین‌پژوهان کشور، با ورود به عرصه‌هایی جدید از فقه‌های نوپدید همچون فقه شهرسازی، فقه اجتماعی، روش‌شناسی فقه، نظریه‌پردازی در فقه و….، بارهاوبارها از این تخصص و علاقه خود پرده برداشته است. عضو هیئت‌امنای پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، چند سالی است که درس خارج فقه محیط‌زیست را در حوزه علمیه قم آغاز کرده است. وی در این یادداشت شفاهی، از چیستی، ابعاد و بایسته‌های فقه محیط‌زیست سخن می‌گوید. بیان ابعاد و وجوه گوناگون فقه محیط‌زیست، از مطالعات گسترده و دقت نظر بالای این استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم حکایت می‌کند.

ویژگی فقه محیط‌زیست

فقه محیط‌زیست دارای سه ویژگی: فرا جمعیتی، فرانسلی و فراحوزه‌ای است، شاید هیچ فقه مضاف دیگری این خصلت و ویژگی را نداشته باشد.

مسائل مربوط به محیط‌زیست، انحصار و اختصار به یک جمعیت و مجموعه نداشته، بلکه فرا جمعیتی و فرا قومیتی است؛ یعنی کل بشریت را در برمی‌گیرد تا جایی که اگر در جایی مشکلی رخ دهد، انعکاس آن در کره خاکی بر کل انسان‌ها ـ کوتاه‌مدت یا میان‌مدت و یا حتی بلندمدت ـ ممکن است، پدیدار شود؛ یعنی از بحث فرا جمعیتی و فرا اقوامی بالاتر بوده و مسئله جدی‌تر و اساسی‌تر گردیده و فرا‌نسلی می‌شود.

به‌دیگرسخن، اگر وضعیت محیط‌زیست مطلوب باشد یا نباشد، این بازتاب‌ های فرا نسلی را دارد و از این نسل به نسل دیگر، از نسل دیگر به نسل‌های دیگر عبور کرده و تبدیل به موضوعی مشترک بین نسل‌ها می‌شود. ادبیات دینی هم اگر خوب مورد تحقیق قرار گیرد، این فرا نسل بودن محیط‌زیست را می‌توان از آن نتیجه گرفت.

چیزی مهم‌تر از این وجود ندارد ‌که فقهی را برای نسل‌ها بنا نماییم که فراحوزه‌ای باشد، ‌ یعنی به یک حوزه مانند: اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… انحصار و اختصاص نداشته، بلکه همه حوزه‌ها ـ البته برخی از آن‌ها را جدی‌ و فوری و برخی هم در امتداد ـ را تحت پوشش قرار دهد. فقه محیط‌زیست به همه حوزه‌ها ارتباط پیدا می‌کند؛ زیرا مربوط به همه آن‌ها است. هیچ حوزه‌ای نیست مگر این‌که تعلقاتی به محیط‌زیست نداشته باشد. هر چه زمان به جلو پیش می‌تازد، حالت فراحوزه‌ای جدی‌تر و اساسی‌تر می‌شود.

هیچ موضوعی نیست مگر این‌که مستقیم یا غیرمستقیم مرتبط با مسائل محیط‌زیستی است؛ پس محیط‌زیست همانند چهارراهی است که همه چیز به آن ختم می‌شود. این‌ها نشانگر آن است که ما اگر به محیط‌زیست توجه نکنیم ـ به‌ویژه که محیط‌زیست به افعال، رفتار و کردار مربوط است ـ دچار هرج‌ومرج رفتاری می‌شویم و این تأثیر در همه حوزه‌ها و زندگی می‌گذارد و نوعی اختلال در کار و زندگی ایجاد می‌شود.

باتوجه‌به این‌که رابطه تنگاتنگی بین زندگی و دین وجود دارد، ازیک‌طرف، زندگی می‌بایست بر اساس گزاره‌های فقه محیط زیستی، استقامت، معنا و جایگاه پیدا کند و در مسیر درستی قرار گیرد و از طرف دیگر، اگر ما به فقه محیط‌زیست، چگونگی زندگی و زیست درست توجه نکنیم، تأثیر نپرداختن به آن، دین را مورد لطمه قرار داده و آن را تضعیف می‌نماید. این مسئله یک بحث اساسی است. ولی اگر توجه خوب به فقه محیط‌زیست شود، این نتیجه معکوس می‌گردد که بر روی نگاه ما در مورد دین بازتاب می‌کند. پس این مقوله نیز ازاین‌جهت دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای است، لذا ما باید به بحث فقه محیط‌زیست بپردازیم.

انواع دانش در محیط‌زیست

اگر می‌خواهد فقه نسبت به محیط‌زیست شکل گیرد، باید به تخصص رجوع کنیم، تخصص از دانش است. شاید این از اختصاصات محیط‌زیست باشد که تراکم دانش‌هابه سمت آن معطوف شده تا بتواند آن را تعریف کند. به نظر می‌رسد که از سه دانش برای برپاشدن فقه محیط‌زیست باید استفاده کرد:

دانش اول: دانشی به نام محیط‌زیست؛

دانش دوم: مهندسی محیط‌زیست؛

دانش سوم: دانش‌های محیطی است. یعنی مجموعه‌ای از دانش‌هاکه پر تعداد بوده و نگاه یا نیم‌نگاه تخصصی به محیط‌زیست دارند.

ما باید از هر سه این دانش‌هااستفاده کنیم، هر کدام از آن‌ها یک کارکردی دارد، مثلاً محیط‌زیست چند خصوصیت در اختیار ما می‌گذارد:

اولاً: هستی‌شناسی محیط‌زیست از علم البیئه برداشت می‌شود؛ یعنی شما اگر می‌خواهید محیط‌زیست را هستی‌شناسی کرده و تعریف دقیق ماهیتی اساسی نسبت به آن داشته باشید، باید محیط‌زیست را بدانید.

ثانیاً: اگر بخواهید موضوعات محیط‌زیست را نیز هستی‌شناسی کنید، باید از اینجا بگیرید؛ یعنی دو نوع هستی‌شناسی اصل محیط‌زیست و هستی‌شناسی و بیان چیستی موضوعات محیط‌زیست ـ یعنی ماهیت شناسی ـ اصلش از اینجا برمی‌خیزد.

تفاعل و تعامل بین کائنات حی یا موجودات زنده، نظم‌ها و اکوسیستم‌ها و… در محیط‌زیست ارائه و تعریف می‌شود و ما باید ادبیات آن و… را از این رهگذر به دست بیاوریم.

دانش اول: محیط‌زیست

اولین دانشی که باید به سراغ آن رفت و آن را نادیده نگرفت؛ یعنی قبل از رشته باید آن را دید، با آن کنار آمد و بعد از بنای رشته هم مرتب به آن رجوع کرد، دانش محیط‌زیست است. این دانش یک چیزی نیست که شما در یک لحظه و شرایطی آن را نیاز داشته و از آن استفاده نموده و بعد آن را کنار بگذارید، بلکه باید از ابتدا تا انتها در کنار آن بوده و استفاده نمایید؛ زیرا شما ماهیت‌ها، تفاعل و تعاملی که بین پدیده‌های زیست‌محیطی است را در اینجا به دست می‌آورید.

دانش دوم: مهندسی محیط‌زیست

دومین دانش، دانش مهندسی محیط‌زیست است که چند تخصص در اختیار ما می‌گذارد. ما عنصر کنترل محیط‌زیست را از طریق مهندسی محیط‌زیست می‌توانیم به دست بیاوریم.

کنترل، یک فعل است و فقه هم به دنبال انواع کنترل است. مهندسی محیط‌زیست به کمک محیط‌زیست آمده و این مسئله را می‌تواند تبیین کند. کنترل آلودگی هوا، مواد سمی، مراقبت از ساخت غذا و… از طریق همین مهندسی به دست می‌آید. پس ما به این رشته نیاز داریم. شما هنگامی که یک فتوا بدهید و کنترل را واجب بدانید، باید بفهمید چه کنترل و فعلی اینجا تعریف می‌شود. فعل‌ها این‌گونه نیست که از دل بازار درآید، بلکه در اینجا یک عرف تخصصی مطرح است.

یکی از نقش‌های دیگر دانش مهندسی محیط‌زیست، نقش‌های تأمینی مانند: تأمین انرژی، آب و… است، این عمل کنترل نیست، بلکه تأمین یک فعل است. اگر ما این دانش مهندسی را نداشته باشیم و با سلیقه خود حکم برانیم، ممکن است منتهی به منقضی کردن تأمین منابع انرژی گردد.

کارکرد دیگر دانش مهندسی، صیانت‌کردن مانند: صیانت از خاک ـ که امروزه خیلی مهم است ـ سلامت محیطی و… است؛ پس ما برای به‌دست‌آوردن این مطالب، باید دانش مهندسی داشته باشیم. خیلی از افعال محیط زیستی را نداریم. چه افعالی می‌توانیم به فقه محیط‌زیست عرضه کنیم تا جواب بگیریم؟ بعضاً شماری از افعال را نزد خود بیان کرده و گمان می‌بریم که فقه محیط‌زیست را بنا نموده‌ایم.

دانش سوم: سایر دانش‌ها

دانش‌هابا مواجهه با محیط‌زیست، سرویس‌ها، خدمات و نگاه‌هایی به بخش‌های محیط‌زیست دارند که این بخش‌ها را نه با مهندسی محیط‌زیست و نه با تحدید و تبیین ـ که در علم البیئه موجود است ـ نمی‌توان به دست آورد، لذا گفته شده که بزرگ‌ترین قضایای محیط‌زیست، از شدید‌ترین نیازهای مطالعات بین‌رشته‌ای است، چون همه دانش‌هاباید تلاش کنند تا ابعاد آن را محل بررسی قرار دهند، لذا در سیاست‌گذاری، پروتکل‌ها، ارتباطات، قانون‌گذاری و…، به دانش‌های متعددی نیاز داریم که این دانش‌ها باید به‌موقع، محل توجه قرار گیرند.

خوشبختانه مطالعات بین‌رشته‌ای معطوف به محیط‌زیست در حال افزایش است، لذا یک فقیه محیط‌زیست، در خلأ و کاستی قرار ندارد. البته چنین فقیهی باید آگاهی کافی نسبت به سایر دانش‌ها و کارکرد و سهم آنها در توسعه و تعمیق فقه محیط‌زیست داشته باشد تا اگر بخواهد محیط‌زیست را مثلاً به‌طرف قانون‌گذاری ببرد، بداند از چه دانش‌هایی باید استفاده کند یا اگر بخواهد آن را به‌سوی روندهای اجتماعی سوق دهد بداند از چه دانش‌هایی استفاده نماید. پس این یک مسئله جدی است که ما چنین دانش‌هایی را داشته باشیم و هیچ‌گاه رابطه آنها را با محیط‌زیست قطع نکنیم.

ساختار فقه محیط‌زیست

برای فقه محیط‌زیست، سه ساختار یا بخش می‌توان در نظر گرفت:

بخش اول: تخریب محیط‌زیست؛ این فصل را باید به‌عنوان یک فصل اساسی در نظر گرفت، زیرا اولین کار در محیط‌زیست، سلب است، لذا تخریب را باید نفی کرد، چراکه به کره خاکی ضربه زده و آن را از قابلیت برای زیست خارج می‌کند. تخریب زیرمجموعه‌های زیادی دارد.

بخش دوم: حمایت از محیط‌زیست است؛ یعنی فراتر از سلب، ایجاب هم باید باشد. باید فعالیت‌هایی دراین‌باره داشته باشیم که امروزه خیلی از گزاره‌های آن در محیط‌زیست مطرح گردیده و در اینجا تنظیم می‌شود.

بخش سوم: پایدارسازی محیط‌زیست؛ این بخش، یک بخش اساسی و هسته‌ای محیط‌زیست است. به دیگر سخن، تخریب‌نکردن و حمایت نمودن کافی نیستند. البته این دو مهم هستند، اما آنچه امروزه در محیط‌زیست در حال شکل‌گرفتن است، یک نگاه دور دستی است که به پایدارسازی و توسعه محیط‌زیست می‌پردازد. این نگاه، خیلی ضرورت دارد.

البته باید در کنار آن، بخش‌های دیگری هم اضافه نمایم. مثلاً مبانی نظریه محیط‌زیست را باید داشته باشیم. همچنین مبانی فقهی و کلامی محیط‌زیست، باید در فقه محیط‌زیست باشد. ورود بدون فلسفه به این موضوع باعث می‌شود که در بعضی مواقع به بیراهه برویم؛ چون کره خاکی از یک فلسفه حجیمی برخوردار است و ما اگر بتوانیم نظریه‌ای از دین و قرآن برای این فلسفه حجیم به دست بیاوریم، خیلی مهم خواهد بود.

همچنین نظریه عدالت، به‌خصوص عدالت زیست‌محیطی را باید موردتوجه قرار داد.

همچنین نظریه خلافت مربوط به کره خاکی است لذا ما آن را باید پیش‌تر به‌عنوان یک نظریه برپا کنیم.

نظریه مسئولیت اجتماعی باید مورد ارائه و تأسیس قرار گیرد، ما دراین‌خصوص با فقر مواجه هستیم، چون محیط‌زیست اساساً بر اساس مسئولیت اجتماعی شکل می‌گیرد و حفظ و پایدارسازی آن، از بالا‌ترین مسئولیت‌های اجتماعی است. تا در انسان، شعله‌ای از احساس مسئولیت به محیط‌زیست نباشد، نمی‌توان آموزش، فرهنگ، نگاه، حرکت و حتی فقه را براین‌اساس و منوال بر پا داشت.

بخش‌های زیادی از محیط‌زیست، بخش مسئولانه است. این‌ها باید موردتوجه قرار گیرد. بخش مبانی امروزه در برخی از مکاتب، موردتوجه واقع شده است، باید به آن‌ها مراجعه کنیم و احیاناً عدل آن نظریه‌ها را بسازیم.

موضوعات فوری محیط‌زیست

موضوعات هوا، خاک و آب از فوریات محیط‌زیست است، زیرا این سه در یک رابطه تنگاتنگ با هم هستند و ازدست‌دادن این‌ها محیط‌زیست را به شکلی قرار می‌دهد که نمی‌توان آن را به‌صورت اولیه درآورد و بحران‌هایی به نام بحران زیست‌محیطی ایجاد می‌شود. رفتار ما در قبال آب، هوا و خاک، رفتار منظم و منسجمی نیست.

رده‌های مرتبط