سال ۱۳۹۴، راز مکنون و ناگفته آیتﷲ علیدوست برملا شد! فقیه نواندیش و سنتی پایهای که سالها بود هنر را به خودی خود، امر نیک و مرغوب میدانست، در همایش اول فقه هنر، از استحباب و وجوب فعل هنری سخن گفت و اینکه حکم هنر، از استحباب آغاز میشود. از آن سال تاکنون، کمتر مجلس و محفلی است که در آن از فقه هنر سخن گفته شود و کلام ماندگار آیتﷲ، موضوع سخن و گفتگو نباشد. آیتﷲ در میان سنت و نواندیشی ایستاده است. او یک بار، از حکم بی ضابطه طهارت سگ به بهانه نواندیشی، خشمگین میشود و بار دیگر، از فقها گلایه میکند که نگاهشان به هنر، تنزیهی و تحریمی است. او به گفته خود، تنها به دنبال «پویایی» فقه نیست؛ بلکه «پایایی» نیز رکن مهم گزارههای فقهی از منظر اوست. باتوجهبه نظرات موافق و مخالفی که در این سالها و در این مجله پیرامون این گفته آیتﷲ علیدوست بیان شده است، متن سخنان ایشان در همایش اول فقه هنر که در کتاب مجموعه مقالات همایش اول فقه هنر منتشر شده است را مرور میکنیم تا اصل مدعای آیتﷲ بیشتر روشن شود. مشروح سخنان عضو هیئت امنای پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر در همایش اول فقه هنر، به قرار زیر است:
فهرست مطالب
حکم اولی فعل هنری
بحث در این است که آیا اصل هنر بدون توجه به این که در چه قالبی درآمده است، حکمی دارد یا نه؟ اگر دارد، حکم آن چیست؟ آیا اباحه است یا کراهت و یا استحباب؟
همیشه در تاریخ امکان دارد نظرهای فقهی نسبت به یک پدیده، غیر از آنچه واقع است، باشد؛ یعنی فقه یک چیز میگوید ولی مردم و هنرمندان طور دیگری عمل میکنند. در بحثهای فقه هنر، گاه هنر را بهعنوان حقیقی فارغ از تعینات خارجی آن در نظر میگیریم و میخواهیم موضع فقه را نسبت به چنین هنری به دست آوریم، و گاهی بر تعینات هنر متمرکز میشویم؛ مانند معماری، نقاشی، مجسمهسازی، غنا و موسیقی.
سزاوار است که این دو از هم جداشوند. برخی از محترمین نیز به این مطلب اشاره دارند. به نظر اشاره خوبی هم است. بر همین اساس، بحث اول بنده، یک واقعیت فارغ از مورد هاست و بحث دیگر، ورود به برخی از مصداقها ست.
بسیار مهم است که در این خصوص بتوانیم تأسیس اصل کنیم؛ چرا که ممکن است در مواردی با یک دلیل و حجیت به منع یا جواز نرسیم. اگر اصل باشد به اصل عمل میکنیم. بنابراین تأسیس اصل همانند بحثهای علمی در فقه هنر است.
در نگاهی فقهی، هنر بهعنوان یک واقعیت، از استحباب یا حداقل از اباحه شروع میشود. البته اگر بخواهیم تعریف اول هنر را به پدیدههای غیرمتعارف و فاسد اختصاص دهیم، ممکن است به مرز حرمت هم برسد. گفتنی است هنر در بخش وجوب و حرمت، بیشتر عنوانهای ثانوی پیدا میکند. عنوانهای ثانوی هنر (باتوجهبه منطق)، یا واسطه در عروض هنر است یا واسطه در ثبوت؛ چون امکان عنوان وجوب یا حرمت بهواسطه عناوین ثانوی، برای نفس هنر است؛ در این صورت عنوان ثانوی، واسطه در ثبوت میشود؛ ولی اگر بگوییم گاه اینگونه نیست، مثلاً در موردی که هنر برای ایجاد یک تمدن بزرگ اسلامی واجب میشود در فرض مذکور ممکن است فقط به وجوب تبلیغ باور داشته باشیم، در واقع ایجاد تمدن واجب میشود نه خود هنر؛ در این صورت عنوان ثانوی، واسطه در عروض میشود.
دلایل روایی اصالۀالاستحباب در فعل هنری
وجود روایات متعدد، دلیل شروع حکم هنر از استحباب است. ما از پیامبر(ص) و امیر المومنین، امام رضا و امام صادق (علیهم السلام) روایات بسیاری داریم با این مضمون که «إن ﷲ تعالی جمیلٌ یُحِبُّ الجمال، و یُحِبُّ اَنْ یَری اَثَر النِعمة علی عَبْدِه»: خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد. همچنین دوست دارد که اثر نعمتهای خود را در مردم مشاهده نماید.
از «یحبّ» در این حدیث، استحباب فعل هنری برداشت میشود و اگر کسی در باب استحباب آن مناقشه کند، نادرست است. کف فعل هنری از استحباب شروع میشود.
جرج جرداق مسیحی، بهخاطر اثر فوقالعادهای که در بیان امام علی علیهالسلام دیده بود، میخکوب نهجالبلاغه شده بود و باعث شده که عمر و حیات خود را روی این اثر پیاده کند. اینها همان مقوله زیبایی هنر در بیان است که یک غیرمسلمان را ذلیل خود میکند و باعث میشود که او رویکردش را عوض کند و اثری بیبدیل به نام «الامام علی صوت العدالة الانسانیة» را به یادگار گذارد. ممکن است انسان از زیبایی پدیدهای در طبیعت خوشش بیاید یا صورت زیبایی را دوست داشته باشد؛ اما فرمایش رسول خدا در این روایت، دیدهشدن این زیبایی در بندگان است؛ یعنی این را ابراز کند تا خلقی که گفته شد، آشکار شود. در حقیقت اگر کسی ذوق شعری خوبی دارد، آن را ابراز کند یا اگر صدای زیبایی دارد آن را اجرا کند.
تنها از امام صادق(ع) چند روایت در این زمینه آمده است. بنابراین، به باور ما استحباب، کف حکم فقهی هنر است. از طرفی، حکم هنر باید از استحباب شروع شود و ممکن است تا مرز وجوب برسد؛ و از طرف دیگر، اگر هنر به پدیدههای نامطبوع زشت و فاسد معنا شود به قسمت حرمت کشیده خواهد شد.
اسلام از هنر شروع میشود
اسلام از هنر شروع میشود. بسیاری از آقایان بحث هنر را تنها از قرآن شروع میکنند. این کار اشکال ندارد؛ اما شروع کاملی نیست؛ چراکه اخلاق نبوی هنر است. ما هنر را چگونه میخواهیم معنا کنیم. اخلاق نبوی، یک خلق خارق عادت است؛ یعنی چون غیر عرف است زیبا و مطبوع میشود؛ در این صورت، رفتاری غیرعادی، هنر محسوب میشود.
قرآن، یک هنر مجسم است اخلاق اهلبیت، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه نیز هنر است. دعای کمیل، مناجات شعبانیه، دعای خمسه عشر، از نظر نثر فاخر و محتوای فخیم، یک هنر و اثر هنری هستند. ازاینرو، این اثرها پدیدههایی «مِنَ الاسلام» اما «للانسان» هستند. نگاه اسلام به این هنرها نمیتواند نگاهی بیطرف باشد و حداقل استحباب است؛ یعنی در مورد خلق نهجالبلاغه، اگر عناوین ثانوی آن را واجب نکند، بهیقین، حکم، استحباب است. خلق نهجالبلاغه و دعای کمیل نیز مستحب خواهد شد.
پس از تعیینات خاص، تعیین موضع فقه نسبت به هنر کار سختی نیست؛ از استحباب شروع شده و تا مرز وجوب میرسد و در پدیدههای ارتجاعی تا حرمت هم پیش میرود.
تعیین موضع فقه در هنر اگر صرف اجرا و مهارت باشد، استحباب میشود. به عبارتی، حکم فقهی هنر در ارتباط با محتوا، حول حرمت، وجوب یا استحباب حرکت میکند. آیا این نتیجهگیری درست است؟ محتوا را باید در بحثهای دخیل کنیم؛ زیرا محتوا چه در زمانی که بحث از رفتار موردی است و چه در زمانی که از موردها بحث نمیشود تأثیر دارد. حال در نگاه جامع نسبت به هنر، نباید به سمت مورد خاص رفت. به همین علت برای بیان حکم هنر، نباید به سراغ روایتهای غنا یا موسیقی برویم.
آیهای که دال بر استحباب فعل هنری است
استحباب فعل هنری را میتوان از این آیه نیز استخراج کرد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»: بگو: چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و از رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ بگو: این نعمتها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها (یعنی لذات کامل بدون الم، و نیکوتر از اینها) در آخرت برای آنان خواهد بود. ما آیات خود را برای اهل دانش چنین مفصل و روشن بیان میکنیم.
نگاه تنزیهی و تحریمی به هنر
معمولاً در بحثهای فقهی، کاری که تاکنون از ناحیه حوزه نجف انجام شده (فقه نجف)، معمولاً تأسیس اصل را اهمیت میدهند. اگر ما در یک حکم هنری یا همین بحث خودمان، بخواهیم تأسیس اصل کنیم، اصل بر جواز است. کسانی که معتقدند در شبهات باید احتیاط کرد که به اینها اصالة الحظر یا اصالة الوقف میگویند، روش احتیاط را در پیش میگیرند؛ اما براساس نظر و مبانی امامیه، اصل بر برائت و جواز و اباحه است. اما ما در فقه هنر، نگاه تنزیهی و تحریمی فقها را شدیدتر میبینیم تا نگاه اباحه.