حجتالاسلاموالمسلمین مهدی شریعتی تبار، دانشآموخته حوزه مشهد و مدیر گروه فقه بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی است. او علاوه بر تدریس و پژوهش و تبلیغ، چند سالی نیز ریاست بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی را بر عهده داشت. وی در این یادداشت شفاهی، به بیان چگونگی تصویر کذب در آثار هنری میپردازد. این نکته از آنجا مهم است که وجود آرایههایی نظیر استعاره، تشبیه، مجاز و مبالغه، موجب توهم کذب در آثار هنری شده است. همینطور در فیلمنامهها و نمایش نامههایی که بر اساس داستانهای واقعی نگاشته میشود همواره بخشهایی به اصل داستان اضافه میشود تا داستان واقعی تبدیل به اثر هنری شود و بهاصطلاح، درام شکل بگیرد. یادداشت شفاهی این استاد و پژوهشگر حوزه علمیه مشهد، بهقرار زیر است:
فهرست مطالب
معانی کذب
کذب یک واژه عربی است و در فارسی، به معنای دروغ است که در مقابل صدق است. در تعریف کذب گفته شده است که عبارت است از: «خالفت الخبر بالواقع»؛ یعنی وقتی که خبری داده میشود اگر این خبر با واقع با مُخبرٌ عنه مطابق باشد، گفته میشود خبر صدق است؛ و اگر چنانچه با واقع و مُخبرٌ عنه مخالف باشد، به آن کذب و دروغ گفته میشود. البته آن مُخبرٌ عنه و واقع، ممکن است در هر قضیهای، متناسب با خودش باشد. گاهی آن واقع و مُخبرٌ عنه، وجود خارجی شیء است مثلاً زید از سفر برگشته است یا فلان شخص از دنیا رفته است یا اخبار دیگری که از واقعیت خارج از ذهن و فکر و قلب خودمان میدهیم؛ در این حالت، اگر مُخبرٌعنه با وجود خارجی مطابق بود صادق است و اگر مخالف بود کاذب خواهد بود.
گاهی نیز مُخبرٌعنه، نفس انسان است؛ مثل آنجایی که انسان، از ایمان یا باور و عقیده خودش خبر میدهد و مثلاً میگوید من معتقد هستم یا من مؤمن هستم ولی این امر در باطن او آن گونه که دارد بر زبانش جاری میکند نیست. این در واقع نفاق است؛ یعنی به زبان چیزی میگوید که با قلب و جان خودش قبول ندارد. در اینجا نیز ولو اینکه این خبر در وجود خارجیاش، مطابق و درست است ولی چون او از مافیالضمیر خودش خبر میدهد و خبرش با ما فیالضِمیر او مطابق نیست، لذا این هم کذب است؛ مثل آنجایی که در سورة مبارکه منافقین میفرماید: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَکاذِبُونَ». در این آیه، در مورد منافقینی که شهادت میدهند شما پیغمبر خدا هستید، خدا میفرماید که این مُخبرٌعنه واقعی و خارجی رسالت پیامبر اکرم(ص) که در خارج از ذهن و فکر مافیالضمیر منافقین است مطلب حقی است و خدا میداند که در ضمیر او هست، ولی خدا شهادت میدهد که منافقین دروغ میگویند، چرا؟ بهخاطر اینکه اینها میگویند: «نشهَدُ»، و این شهادت یعنی از این باور و اعتقاد قلبی خود خبر میدهند، درحالیکه در مافیالضمیر آنها چنین باوری وجود ندارد.
بنابراین، کذب، دو معنا دارد: یکی عدم مطابقت با واقع خارجی، و دومی عدم مطابق با مافیالضمیر گوینده.
کذب در انشائیات
بحث دیگر این است که آیا صدق و کذب فقط در قضایا و جملات اخباریه است یا اینکه در جملات و قضایای انشائیه تحقق پیدا میکند؟ در انشائیات مثل: امر، نهی، تمنّی، ترجّی و مانند اینها، طبعاً صدق و کذب راه ندارد؛ اما آنجایی که این جملات انشائی مشتمل بر وعد باشد، صدق و کذب قابلتصور است؛ زیرا کسی که وعده میدهد و میداند که به این وعدهاش عمل نمیکند یا احتمال قوی میدهد که نمیتواند به آن عمل کند و درعینحال وعده میدهد، این وعده، دروغ میشود؛ در مقابل وعده صدق که در آن، شخص وعده دهنده، اراده دارد که وفا بکند و میداند که میتواند وفا بکند.
حرمت کذب
بههرحال، کذب و دروغ از گناهان کبیره است و کتاب و سنت و اجماع و عقل، دلیل بر آن هستند. شاید تکاندهندهترین آیات در مذمت و نکوهش کذب، همان آیه ۱۰۵ سوره شریفه نحل است که میفرماید: «إِنَّما یَفْتَرِي الْکَذِبَ الَّذينَ لايیؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْکاذِبُون»: کسانی اهل کذب و افترا و دروغ هستند که اصلاً ایمان به آیات الهی ندارند.
طبق این آیه، بین ایمان و کذب تباین کلی وجود دارد. در روایت هم داریم که مؤمن ممکن است برخی از کارهای خلاف را بکند مثل سرقت و عمل منافی عفت را انجام دهد. حضرت فرمودند: ممکن است. بعد سؤال شد که آیا مؤمن ممکن است دروغ بگوید؟ حضرت فرمودند: خیر. پس بین ایمان و دروغ، یک تباین اینچنینی برقرار است.
اما در مسئله هنر باید توجه داشت که مبنای هنر، تخیل و برانگیختن خیال و احساسات هست؛ لذا در هنر مبالغه صورت میگیرد و مجاز وجود دارد. اغراق و مبالغهگویی، از ویژگیهای هنر و کارهای هنری است. باتوجهبه این نکته، به نظر من، در هنر، کذب و دروغ راه ندارد. البته ممکن است فعالیت هنری از جهت دیگری مثل ترویج باطل حرام باشد، اما از جهت کذب و دروغ، حرام نخواهد بود. هنری که باطل را ترویج کند بهموجب آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّه…» حرام خواهد بود. همچنین در روایت «إِذَا مُدِحَ الْفَاسِقُ اهْتَزَّ لِذَلِكَ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّب» آمده است که اگر فعالیت هنری منجر به مدرج فاسقی شود، عرش خدا به لرزه در میآید و خداوند غضب مینماید؛ لکن اینها غیر از عنوان کذب است. به نظر من، عنوان کذب در کارهای هنری، قابل صدق نیست.
مثلاً اگر کسی فردی را در زیبایی به ماه شب چهارده تشبیه کند، قطعاً مبالغه کرده است؛ اما کذب نیست. بنابراین در کارهای هنری، صدق و کذب راه ندارد.
اضافهکردن نکاتی به قصه واقعی، برای تبدیل آن به اثر هنری
اضافهکردن یک چیز به قصه، گاهی به صورتی است که واقعیت را تغییر میدهد و موجب تحریف در تاریخ و اذهان مردم میشود، این کار قطعاً باطل است. اما اگر اضافهکردن برخی امور به داستان، به جهت تحقق درام و هنری شدن قصه و بالابردن تأثیرگذاری آن در مخاطبین باشد، دراینجا کذب محقق نمیشود، اگرچه همانطور که عرض کردم، ممکن است از جهت دیگری مثل ترویج باطل، حرام باشد. البته اگر هدفش از این قصهپردازی، رمان سرایی، شعر و حماسه یا تصویر و نقاشی، بیان حقایق و واقعیات و ارشاد و هدایت و تشویق مردم به یک کار پسندیده و ارزشمند یا بازداشت و نهی مردم از یک کار ناپسند باشد، این کار مطلوب و مستحب نیز خواهد بود.
مبالغه شاعر در حضور امام(ع)
اینگونه مبالغات در آثار هنری در زمان ائمه(ع) نیز بوده است. بهعنوان نمونه، شاعر در محضر امام صادق(ع) خطاب به باد صبا میکند و میگوید: ای باد صبا! سلام ما را به کربلای حسین برسان و به استخوانهای پاک و مطهر امام حسین بگو: اگر تشنه هستید با اشک دیدگان عاشقانتان سیراب میشوید. در اینجا، نه باد صبا یک موجود ذویالعقول است که مخاطب قرار بگیرد و نه اشک ما آبی است برای تشنهکامی سیدالشهداء و نه الآن بدن مطهر سیدالشهداء و استخوان مطهرشان با اشک ما سیراب میشوند. همه اینها، مجاز و استعاره و عمل هنری است که شاعر میگوید و امام صادق(ع) هم آن را میپذیرد و تقریر میکند.
مبالغه در اشعار پارسی
در ادبیات فارسی هم از این موارد بسیار داریم:
ز سمّ ستوران در آن پهندشت زمین شد شش و آسمان گشت هشت
این بیت فردوسی، به لحاظ نمایشی و درام، خیلی والاست؛ یعنی در صحنه پیکار، آنقدر گردوغبار پیدا شد که انگار یک قشری از آن زمینهای هفتگانه از زمین جدا شد و به آسمانهای هفتگانه اضافه شد و زمین، شش شد و آسمان هشت گشت. در اینجا روشن است که این، درام است نه کذب.