حجت‌الاسلام حسین ادبی در یادداشتی عنوان کرد:

پرونده فقه حدود اختیارات حکومت در استفاده از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر/7

اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر با یکدیگر فرق می‌کنند و در بسیاری از موارد، این دو با هم ملازمه ندارند؛ یعنی این‌طور نیست که نهی‌ازمنکر، مستلزم امربه‌معروف نیز باشد. به دیگر سخن، لزوماً نباید در مقابل نهی از کار حرام، پیشنهاد حلالی نیز وجود داشته باشد؛ هرچند به نظر می‌رسد اگر این ملازمه وجود داشته باشد و جامعه از سردرگمی نجات یابد، هم میزان اثرگذاری این واجب افزایش می‌یابد و هم جامعه سالم‌تر می‌شود

حجت‌الاسلام حسین ادبی، زاده ۱۳۶۲، دانش آموخته خارج فقه و اصول حوزه علمیه مشهد، و استاد سطوح عالی این حوزه است. او اما علاوه بر همه اینها، سابقه طولانی در تبلیغ میدانی با قشرهای گوناگون مردم در محیط‌های مختلف سنی، فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی داشته است. همین امر او را یکی از بهترین افراد، برای واکاوی دقیق و میدانی چگونگی یافتن مصادیق «احتمال تأثیر» به‌عنوان شرط قطعی وجوب امر بهمعروف و نهی‌ازمنکر قرار می‌دهد. مشروح یادداشت اختصاصی این پژوهشگر و استاد حوزه علمیه مشهد، از نگاه شما می‌گذرد:

یکی از شروط وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در کلام فقها، احتمال تأثیر است؛ بدین معنا که آمر به معروف و ناهی از منکر باید این احتمال را بدهد که امرونهی او بر روی مخاطب، اثر می‌گذارد. فقها در ماهیت احتمال تأثیر، اختلاف‌نظر دارند. برخی قائل به این هستند که احتمال تأثیر باید فعلی باشد؛ یعنی در لحظه امربه‌معروف یا نهی‌ازمنکر، احتمال بدهد که این امرونهی، بر مخاطب به‌صورت بالفعل اثر می‌گذارد؛ و اگر چنین اثری حاصل نشود و یا احتمال آن داده نشود، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر واجب نیست. اما برخی دیگر معتقدند نیازی به‌احتمال اثرگذاری بالفعل نیست و حتی اگر احتمال اثر بالقوه نیز وجود داشته باشد، برای وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کفایت می‌کند. اثر بالقوه یعنی اینکه آمر به معروف و ناهی از منکر احتمال بدهد اگرچه در لحظه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، مخاطب، به امرونهی او ترتیب اثر نمی‌دهد، اما در آینده تحت‌تأثیر قرار خواهد گرفت.

از طرفی، نوع تأثیر نیز محل بحث‌وبررسی فقهاست؛ بدین معنا که از مرحله ابتدایی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که مرحله قلبی است تا مرحله آخر که محدودیت و برخورد فیزیکی است، در هر مرحله‌ای که قرار دارد، بتواند احتمال تأثیر را بدهد. به عبارتی، اگر در مرحله قلبی قرار دارد، این احتمال وجود داشته باشد؛ و اگر در مرحله زبانی قرار دارد، احتمال تأثیر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر زبانی را بدهد؛ و همین‌طور در مراحل مختلف امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر. بنابراین، اگر در یک مرحله احتمال تأثیر ندهد ولی در مرحله‌ای دیگر احتمال تأثیر بدهد، آن مرحله بر او واجب می‌شود.

احتمال تأثیر، شرط قطعی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است؛ یعنی باید یا بداند که تأثیر دارد و یا احتمال بدهد که تأثیر دارد؛ اما در میزان احتمال بین فقها اختلاف‌نظر است. برخی از فقها همچون امام خمینی (رحمه‌ﷲ) در این باره قائل‌اند که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تنها در صورتی از وجوب خارج می‌شود که فرد بداند یا اطمینان حاصل کند که امر و نهی‌اش اثر ندارد. بنابراین نظر ایشان این است که احتمال حداقلی تأثیر هم که در رتبه قبل از اطمینان به عدم تأثیر است، باز هم موجب وجوب است؛ بدین معنا که اگر ظن غالب نسبت به عدم تأثیر پیدا کند باز هم نباید امرونهی را ترک کند. برخی از فقها همچون آیت‌ﷲ مکارم شیرازی نیز در این باره با امام خمینی ره هم‌نظرند.

برای کمّی کردن شرط احتمال تأثیر، باید هرکدام از مراحل امربه‌معروف را به‌صورت جداگانه بررسی کرد. به نظر می‌رسد در مرحله اول، یعنی مرحله قلبی، نیازی به شاخص کمّی خاصی نیست و همه مسلمانان وظیفه دارند در برابر منکر، واکنش منفی درونی نشان داده و خود را منزجر از گناه و منکر نمایان سازند؛ و ازآنجاکه انزجار یک امر وجدانی درونی است، میزان آن نیز توسط هر فرد، بالوجدان، قابل‌اندازه‌گیری است و نیازی به شاخص‌گذاری بیرونی نیست. اما در مراحل بعدی، همچون مرحله زبانی، باید دو موضوع شاخص‌گذاری شود:

اول اینکه: اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر با یکدیگر فرق می‌کنند و در بسیاری از موارد، این دو با هم ملازمه ندارند؛ یعنی این‌طور نیست که نهی‌ازمنکر، مستلزم امربه‌معروف نیز باشد. به دیگر سخن، لزوماً نباید در مقابل نهی از کار حرام، پیشنهاد حلالی نیز وجود داشته باشد؛ هرچند به نظر می‌رسد اگر این ملازمه وجود داشته باشد و جامعه از سردرگمی نجات یابد، هم میزان اثرگذاری این واجب افزایش می‌یابد و هم جامعه سالم‌تر می‌شود. بنابراین در شاخص‌گذاری احتمال تأثیر باید این موضوع لحاظ شود که شاخص اولیه بر روی احتمال تأثیر خود عمل و نه لوازم آن متمرکز باشد. ازاین‌رو اگر احتمال تأثیر در نهی‌ازمنکر به‌صورت مستقل و امربه‌معروف به‌صورت مستقل لحاظ شود، باید عرصه تأثیر را همان‌طور که در ابتدا بیان شد، در نظر گرفت و برای هرکدام، سنجه مجزایی تعیین نمود.

دوم اینکه: گاه تأثیر فردی است، گاه تأثیر اجتماعی است؛ گاه تأثیر بالفعل است و گاه تأثیر با تأخیر همراه است؛ گاه تأثیر دارای اثر دفعی است و گاه دارای اثر مداوم و مستمر است.

ازآنجاکه شرطیت احتمال تأثیر در وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، شرطیت وجودی است؛ لذا در صورت تحقق مسمای احتمال تأثیر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر واجب می‌شود؛ درنتیجه بهترین راه برای کمّی کردن این شرط، ارائه شاخص برای تحقق حداقلی احتمال تأثیر است. در این بخش، می‌توان برخی لوازم تحقق را نیز دخیل نمود؛ مثلاً اینکه چقدر میان احتمال تأثیر و عدم وجود خطر معتنابه، تلازم وجود دارد. اگر این تلازم را بپذیریم، آن گاه می‌توانیم از این ملازمه به‌عنوان ابزار تدقیق کمّی سازی شاخص استفاده کنیم؛ یعنی تعریف دقیق خطر معتنابه می‌تواند باعث تعریف دقیق احتمال تأثیر شود. همچنین ملاحظه شرایط روحی مخاطب در لحظه ارتکاب منکر، می‌تواند به این امر کمک کند.

پاسخ به این سؤالات می‌تواند کمیت حداقلی جواز امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را فراهم سازد:

  1. آیا او عمداً این عمل را مرتکب شده است؟
  2. اگر تعمد داشته، تعمد او برای انجام منکر، برای برانگیختن واکنش دیگران است تا بتواند فضا را به نفع خودش آلوده کند یا نه؟
  3. اگر تعمد ندارد، آیا متوجه منکر بودن عمل خود هست یا نه؟
  4. آیا عمل منکر را برای اولین‌بار انجام می‌دهد یا اینکه تکرار کرده است؟
  5. آیا خسته و عصبانی است یا در حالت آرامش نسبی قرار دارد؟
  6. آیا جو زده و در فضای هیجانی است یا در فضای منطقی قرار دارد؟
  7. آیا در حال تقلید از دیگران است یا مستقلاً اقدام به این عمل کرده است؟

اینها نمونه سؤالاتی است که دقت در احتمال تأثیر را بالا می‌برد؛ اما باز هم شاخص‌ها کمی نشده است. دلیل این امر، این است که احتمال تأثیر، ماهیت کمّی ندارد و نمی‌توان مستقیماً برای آن، شاخص کمّی در نظر گرفت. اگر بخواهیم برای لوازم و حواشی آن شاخص‌گذاری کمّی کنیم، به دلیل پیچیدگی بیش از حد و عدم تطابق با لحظه مواجهه با منکر و زمان محدود آن، عملاً این شاخص‌گذاری به کار نمی‌آید. باید این را در نظر داشت که فرصت مواجهه آمر و ناهی با فاعل منکر، در بیشتر موارد، فرصتی محدود و کوتاه است و نباید شاخص‌ها آن‌چنان پیچیده باشند که فرصت از دست برود. بنابراین باید شاخص‌های کیفی مألوف با ذهن و وجدان را تدقیق نمود تا ضمن دقت، از فرصت کافی برای واکنش مناسب برخوردار باشد.

رده‌های مرتبط