فهرست مطالب
اشاره
ابواب فقهی در کتب فقهی کاملاً مشخص و مضبوط است؛ اما در این سالهای اخیر گروهی از اساتید و فضلای حوزه علمیه، ابواب جدیدی را به فقه اضافه کرده و مدعی هستند جای این ابواب در فقه امامیه خالی است و فقدان آنها کاملاً محسوس است. یکی از این ابواب فقهی جدید، فقهالاخلاق است. این عنوان اگرچه تلفیقی از دو عنوان آشنا است اما ترکیب این دو عنوان، کارکردی جدید به آن داده است تا جایی که برخی به نگارش کتاب در این زمینه پرداخته و پیرامون آن قلمفرسایی کردهاند. یکی از افرادی که در این زمینه صاحبنظر است، آیتﷲ علیرضا اعرافی، رئیس محترم مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و از اساتید شناخته شده حوزه علمیه قم است. نگارش بیش از ده جلد کتاب در زمینه فقه اخلاق و تربیت و همچنین سالها تدریس درس خارج فقه تربیت، وی را یکی از بهترین افراد برای اظهارنظر درمورد چیستی «فقه اخلاق» قرار داده است. در زیر، بخشی از نگاشتۀ این استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، پیرامون مراد از «فقه اخلاق» میآید.
دو دانش فقه و اخلاق، در شمار دانشهای تجویزی قرار دارند که رفتارهای انسان را از دو منظر ثواب و عقاب شرعی (در فقه) و تعیین حسن و قبح اخلاقی (در اخلاق) مورد بحث قرار میدهند، هرچند اخلاق از توصیف صفات و ملکات نفسانی نیز بحث میکند. بررسی نسبت دانش فقه و اخلاق و امکان داد و ستد این دو، از موضوعاتی است که سابقهای دیرین دارد. از عبارت «فقهالاخلاق» حداقل سه تلقی و برداشت میتوان ارائه داد:
-
حضور ملاحظات اخلاقی در فقه
برخی بهشدت از این دیدگاه دفاع میکنند که فقه موجود و مقررات و احکام اسلامی با اخلاق و ارزشهای اخلاقی و انسانی عجین نیست و خطکشیهای فقهی بدون لحاظات اخلاقی انجام شده است. ردّ پای این اندیشه را در آرای برخی از صوفیه و ملامتیه و نگاشتههای غزالی میتوان یافت که بهتبع، در کلام برخی از روشنفکران بهاصطلاح دینی معاصر هم دیده میشود. در برابر، اکثر فقیهان و عارفان و سالکان (بهخصوص در حوزۀ شیعی) بهشدت این نظر را رد میکنند و فقه و تعبد به گزارههای فقهی را در همۀ عرصههای زندگی، نردبانی برای کمال و تعالی میدانند و در تلاشهای علمی خود درصددند این ادعا را اثبات کنند که نگاه اخلاقی، ارزشی در فقهِ حاکم است. این تلقی در واقع، نوعی نگاه فرامتنی به فقه است.
-
روش اجتهاد فقهی در دانش اخلاق
تلقی دیگر، مراد خود از عبارت «فقهالاخلاق» را بر کلمه فقه متمرکز میکند و بیشتر دغدغه روششناختی دارد و معتقد است که روش استنباطی و تفقهی نباید به حوزه احکام عملی و فقهی محصور شود و اخلاق اسلامی نیز باید از روششناسی اجتهادی و تفقهی بهره برد. این نگاه بر این باور است که علم اخلاق باید بیشازپیش به کتاب و سنت و روششناسی فهم آن (فقاهت و تفقه به معنا اعم) بپردازد. این برداشت در حوزه دانش اخلاق، به عبارتی، بحثی فرااخلاقی و مختص به عرصۀ فلسفه اخلاق اسلامی به شمار میرود.
-
فقه اخلاق، بهمثابة یک باب فقهی
برداشت دیگری نیز از عبارت فقهالاخلاق و رابطه و تعامل این دو دانش وجود دارد که مدنظر این نوشتار است. رفتارهای اخلاقی که اکثراً رفتارهای قلبی و درونی به شمار میروند، باتوجهبه قاعده «لکلِ واقعهٍ حکمٌ شرعیّ» میتوانند در قلمرو موضوعات فقه قرار گیرند و فقیهان برای رفتارهای اخلاقی و نیز اکتساب و اجتناب صفات و ملکات اخلاقی (فضیلت و رذیلت) باید احکام خمسه را تعیین نمایند. بنابر این تلقی، فقهالاخلاق بابی از ابواب فقه است که به رفتارهای جوانحی ارزشی و اخلاقی (احساسات، عواطف، گرایشات که مختارانه از سوی مکلفان صورت میگیرد) نظر دارد و مادامی که شرایط عامه تکلیف را دارا باشند، میتوان برای آنها، حکمی فقهی تعیین نمود.
بر اساس تلقی سوم، فقهالاخلاق درصدد خواهد بود اولاً گزارههای در فقه موجود که برای رفتارهای جوانحی و اخلاقی مکلفان، حکمی تعیین نمودهاند را گردآوری نماید (مانند حکم حرمت سوءظن، وجوب یا رجحان خلوص نیت در غیر عبادات و…) و در گام بعدی، دیگر موضوعات و رفتارهایی که مغفول مانده را به محک فقه بیازماید؛ و در گام سوم، مسائل مستحدثه حوزه اخلاق را مورد بررسی فقهی قرار دهد.
چنین رویکردی در تأسیس بابی تازه در فقه، در آثار و تلاشهای فقیهان شیعه به چشم میخورد. یکی از این نمونهها، شیخ حر عاملی (م۱۱۰۴ق) است. ایشان در وسائلالشیعه (که کتابی در شمار کتب «فقه مأثور» یا «فقه روایی» است) در عنوانگذاری ابواب کتاب، سعی کرده است برداشت فقهی را نیز بیان کند و به شکل «بابُ وجوبِ…» و «بابُ حرمۀِ…» نامگذاری کرده است. وی این روش را در مورد رفتارهای قلبی و اخلاقی نیز جاری دانسته و در موارد بسیاری، به حرمت صفات و فعالیتهای درونی مانند حسد، کبر و… حکم نموده است. همچنین مرحوم فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق) در کتاب فقهی خود به نام «النخبه فی الحکمه العملیّ هو الأحکام الشرعیّه»، در کتاب طهارت، به طهارت باطنی میپردازد و عدم طهارت باطنی را ناشی از سه عاملِ «گناه اعضا و جوارح، صفات ناشایست قلبی، و مشغولیت درون به غیر خدا» میداند. وی در مورد حکم طهارت معتقد است وارستگی از قبیح، واجب؛ و طهارت از غیر قبیح، مستحب است؛ سپس برای رهایی از صفات ذمیمه قلبی، مُطّهراتی چون صبر، حلم، کوتاهی آمال، اخلاص، صدق، توحید، توکّل و… را بر میشمارد. حتی در مواردی با صراحت برای افعال جوانحی و قلبی حکم میدهد؛ برای نمونه، توبه را واجب فوری میداند و حسد را مُحّرم میشمارد.
نمونه دیگر، کتاب «مهذب الاحکامِ» سید عبدالاعلی سبزواری است که در دوره فقهی ۳۰ جلدی خود، ذیل کتاب امربهمعروف، فصلی به نام مبارزه با نفس سامان میدهد و مسائلی را در این موضوع مطرح مینماید. برای مثال، مؤلف در مسئله پنجم، اجتناب از صفات ناپسند مانند حسد، تکبر، تعصب ناحق، بداخلاقی، فخرفروشی و طمعورزی و هواپرستی را واجب میشمارد و در هشتمین مسئله، به برخی از آداب اجتماعی و مستحبات معاشرت اشاره میکند؛ آدابی مانند تودّد، خوشخلقی، عفو، فروخوردن خشم، صبر و مدارا با مردم.
منبع: سایت مؤسسه اشراق و عرفان