در گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین عمومی، مدیر مدرسه عالی فقه دار الهدی مطرح شد:

پرونده مبادی فقه اخلاق/اقتباسی

اگر مثلاً غُررالحکم را ملاحظه بفرمایید –فارغ از بحث سند و اعتبار - می‌بینید که هزاران موضوع اخلاقی قابل استخراج است؛ درحالی‌که چنین دسته‌بندی‌ای صورت نگرفته است. نهایت کاری که شده، تصنیف غررالحکم است که در سال‌های اخیر و در دهه هفتاد اتفاق افتاده؛ لذا اگر پرسش‌های دقیقی را در این زمینه‌ها طرح کردیم، وقتی با این نگاه به این روایات نظر بکنیم، دسته‌بندی‌ها و تقسیم‌بندی‌های جدیدی پیدا می‌شود. با تأکید عرض می‌کنم که این مقدار تبویب و عنوان‌بندی، چه در کتاب جهاد نفس وسائل‌الشیعه یا در بحارالانوار یا در کتاب‌های قبل از آن یا در کتاب کافی و دیگر جوامع روایی، مفید است؛ اما برای بحث ما کفایت نمی‌کند.

فهرست مطالب

اشاره

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد عمومی، استاد درس خارج فقه اخلاق و مدیر مدرسه فقهی دارالهدی است. او به مناسبت شاگردی آیات بهجت و ناصری، سال‌هاست که دغدغه اخلاق و فقه اخلاق را دارد. با این استاد و اخلاق‌پژوه حوزه علمیه قم، پیرامون ابعاد، چالش‌های و روش استنباط گزاره‌های فقهی اخلاق گفتگو کردیم.

در کتاب‌های فقهی، در مورد برخی احکام، عبارتِ «حکم اخلاقی» را به کار می‌برند که ظاهراً متمایز است با حکمی که در فقهِ اخلاق، مدنظر حضرت‌عالی است. این را به طور دقیق توضیح بفرمایید.

عمومی: سؤال بسیار به جایی است. در کلمات فقها، با مواردی بر می‌خوریم که از آن تعبیر می‌کنند به حکم اخلاقی؛ مثلاً در روایت است که حضرت رسول صلی‌ﷲ علیه و آله فرمودند: «انت و مالک لأبیک». ظاهر این جمله که: «خودت و مالت برای پدرت هستی»، یک لوازم فقهی دارد که نمی‌توان به آن ملتزم شد؛ لذا بزرگان در اینجا فرموده‌اند: «هذا حکمٌ اخلاقیٌ». موارد فراوان دیگری هم هست که وقتی آقایان می‌فرمایند: «هذا حکم اخلاقی»، منظورشان این است که: «هذا حکمٌ فقهیٌ غیرٌ الزامی»؛ یعنی وجوب تکلیفی نداریم و تحریم تکلیفی و الزامی هم نداریم و این موضوع از مواردی است که یا حکمش استحباب است یا کراهت است، حتی مباح هم نیست؛ چون یا رجحان دارد یا مرجوحیت. خب، به این معنا، با یک حکم فقهی روبه‌رو هستیم و یکی از احکام خمسه تکلیفیه است. ممکن است یک آثار اخلاقی هم داشته باشیم. اگر در معاملات می‌گویند فلان مطلب (مثل تعریف نکردن فروشنده از جنس خود) حکم اخلاقی است، این استعمال در کتب فقهی با آن چیزی که در مورد فقه اخلاق عرض کردیم معادل نیست. یک مقدار اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، عبارتِ «هذا حکمٌ اخلاقی» از موارد فقه اخلاق به معنای اول خواهد بود؛ یعنی بعضی از مسائلی را که در فقه اخلاق به معنای اول بررسی کردیم، رسیدیم به این جا که حکم تکلیفی‌اش الزامی نیست. البته مبادا چنین تصوری بشود که هر چیزی که صبغه و رنگ اخلاقی دارد، حکم فقهی‌اش غیرالزامی است که این نظر، خطرناک است و اگر ذهن ما در این مسیر بیفتد، در مباحث اخلاقی، همیشه دنبال مستحب و مکروه می‌گردیم و واجب و حرام در آن، راه نخواهد داشت؛ درحالی‌که خود بزرگان هم وقتی می‌فرمایند: «الکذب حرام» و «الغیبة حرام» این یک حکم فقهی اخلاقی است. ولی چنین تعبیری از آن نشده است.

غیبت و کذب و امثال آن، موضوعات اخلاقی هستند که حکم الزامی فقهی هم دارند. البته حکم بعضی از موضوعات اخلاقی، استحباب و کراهت است.

روش و منطق فهم و استنباط در این دو معنا چگونه است؟ آیا مثل اصول فقه که روش استنباط در فقه احکام را تبیین می‌کند، در فقه اخلاق همچنین علمی مطرح است؟

عمومی: بله؛ قطعاً نیازمند اصول فقه و منطق فهم هستیم؛ اما اینکه روش استنباط در این دو معنای فقه اخلاق و – به تسامح بگویم- در این دو علم، به چه شکل است، در فقه اخلاق به معنای اول که عرض کردیم زیرمجموعه فقه احکام است، روش استنباط ما در واقع، همان روش استنباط رایج در فقه احکام است. منطق فهم ما، در واقع استفاده از اصول فقه رایج است؛ بنابراین در این جا ما با یک روش استنباط تازه روبه‌رو نیستیم. البته ممکن است به دلیل بعضی از پرسش‌های دقیقی که جدیداً با آن برخورد می‌کنیم، مسائل تازه‌ای در علم اصول برای ما پیدا بشود و این چیز عجیبی نیست؛ چون در طول تاریخ، هم علم اصول به‌تناسب پرسش‌های جدید فقهی، گسترده شد؛ ولی با یک اصول فقه جدیدی روبه‌رو نیستیم.

اما در فقه اخلاق به معنای دوم که ما می‌خواهیم به شکل روشمند، گزاره‌ها و آموزه‌های اخلاقی را از متون دینی استنباط بکنیم، اینجا با مطالب جدیدی روبه‌رو هستیم و در این زمینه، اصول فقه اخلاق مدونی نداریم. در زمینه مسائل اخلاقی، نوع روایاتی که داریم، یا نگاه به آیات از دید مسائل اخلاقی، طبیعتاً مسائل و مشکلات جدیدی در استنباط، پیش‌روی ما می‌گذارد و ما باید درصدد برآییم آن‌ها را پاسخ بدهیم و این، زمینه پیدایش یک علم جدیدی به نام اصول فقه اخلاق را فراهم می‌کند. البته ممکن است بعضی مباحث آن به‌صورت پراکنده، لابه‌لای کتب وجود داشته باشد؛ ولی به شکل مدون، چیزی در دست نداریم. تذکر این نکته لازم است که بخشی از مباحث اصول فقه اخلاق با اصول فقه احکام، مشترک خواهد بود؛ مثل مباحث الفاظ، مباحثی که در تشخیص صغریات ظواهر نیاز داریم، مباحثی مثل حجیت ظواهر و حجیت قول لغوی و حجیت خبر واحد و مباحثی ازاین‌دست، باز عنوانش حداقل مشترک است. البته در بعضی از بخش‌ها هم تفاوت‌هایی خواهیم داشت؛ مثلاً اصول عملیه از قبیل استصحاب و احتیاط و برائت را به این معنا در اصول فقه اخلاق نداریم؛ در کنارش ممکن است به مباحث جدیدی، از سنخ مباحث الفاظ یا در باب الزامات اخلاقی برسیم. این مباحث، بسیار نوپا و به‌شدت نیازمند پژوهش‌های مفصل است.

لطفاً نمونه‌هایی از مسائل خاص اصول فقه به معنای دوم را ذکر کنید؟

عمومی: در بخش مباحث الفاظ، علاوه بر مسائل مشترک با اصول فقه احکام، بررسی مفاد صیغه‌های پرکاربردی مثل «افعل تفضیل» و امثال آن می‌تواند مطرح شود. برخی دیگر از این نمونه‌ها عبارتند از: تعدد تعاریفی که از یک موضوع خاص در حیطۀ اخلاق در روایات ارائه شده و تحلیل آن، جایگاه سیرۀ معصومان و نحوۀ استنباط آموزه‌های اخلاقی از آن، جایگاه عقل و سیرۀ عقلاً در استنباط‌های فقه اخلاق، حجیت خبر واحد و اساساً تبیین مراد از حجیت در این عرصه و تفاوت احتمالی آن با حجیت در فقه احکام، مسئلة تسامح در ادلۀ سنن و پذیرش یا عدم پذیرش آن در این عرصه و… .

با این توضیحات، به نظر می‌رسد که پژوهش در این عرصه، دشواری‌های خاص دارد. اگر این‌طور است، لطفاً مقداری درباره دشواری‌های پژوهش در این عرصه‌ها توضیح بفرمایید.

عمومی: بله؛ با این توضیحاتی که داده شد، آن‌هایی که در مباحث فقهی و اخلاقی دستی دارند، توجه دارند که ما در هر دو زمینه، راهی طولانی در پیش داریم. در معنای اول، موضوعات اخلاقی فراوانی داریم که حکم فقهی آن‌ها به شکل دقیق و فقیهانه بررسی نشده است. طبیعتاً برای این منظور به استخراج موضوعات نیازمندیم، بعد طرح پرسش‌ها و تفریعات و بعد می‌رسیم به پاسخ‌گویی و این، مسیری طولانی است و حجم زیادی از تلاش علمی را می‌طلبد.

در معنای دوم هم مسیر طولانی و پر فراز و نشیبی در پیش داریم و طبیعتاً دشواری‌هایی سر راه ما هست. اولین مطلب، کمبود پیشینه بحث است؛ برای مثال، در باب حج یا خمس و زکات و… یک پیشینۀ بیش از هزار سال پشت این بحث هست و سیر بحث از ابتدا روشن است؛ لذا الآن کار فقیه در این زمینه‌ها، سامان‌دادن و جرح‌وتعدیل آن مباحث و در نهایت، انتخاب و ترجیح یک قول است؛ ولی در مباحثی که مطرح کردیم، در هر دو معنای فقه اخلاق، پیشینه مفصلی نداریم؛ لذا در مسیر پژوهش، کار مقداری دشوار است.

مشکل دوم، فقدان منابع مدون است. البته منابع داریم و یکی از نعمت‌هایی که شامل حال ما شده، پس از قرآن، میراث ارزشمندی است که از معصومان: به ما رسیده؛ ولی در زمینه روایات اخلاقی – به خلافِ ابوابی مثل طهارت، صلوة و…- تبویب قابل توجهی نداریم. بله؛ احیاناً کتاب‌هایی اخلاقی موجودند که ذیل یک عناوین اخلاقی، روایاتی آورده‌اند؛ ولی این کافی نیست. بر اساس نوع پرسش‌هایی که ممکن است مطرح بشود و نوع تقسیم‌بندی‌هایی که در این مباحث قابل طرح است، ما به استخراج منابع و یک دسته‌بندی و تبویب مناسب و قوی نیاز داریم. این، بخشی از دشواری‌ها است که یک مقداری کار را سخت می‌کند.

باتوجه‌به اینکه در وسائل‌الشیعه، کتاب جهاد نفس و در کافی، کتاب عقل و جهل و به‌خصوص، کتاب ایمان و کفر، خیلی مباحث اخلاقی دارد، آیا این مقدار را کافی نمی‌بینید یا یک امتیازاتی برای منابع فقه اخلاق قائل هستید که در اینها رعایت نشده است؟

عمومی: این مقدار تبویب، کافی نیست. اگر مثلاً غُررالحکم را ملاحظه بفرمایید –فارغ از بحث سند و اعتبار – می‌بینید که هزاران موضوع اخلاقی قابل استخراج است؛ درحالی‌که چنین دسته‌بندی ای صورت نگرفته است. نهایت کاری که شده، تصنیف غررالحکم است که در سال‌های اخیر و در دهه هفتاد اتفاق افتاده؛ لذا اگر پرسش‌های دقیقی را در این زمینه‌ها طرح کردیم، وقتی با این نگاه به این روایات نظر بکنیم، دسته‌بندی‌ها و تقسیم‌بندی‌های جدیدی پیدا می‌شود. با تأکید عرض می‌کنم که این مقدار تبویب و عنوان‌بندی، چه در کتاب جهاد نفس وسائل‌الشیعه یا در بحارالانوار یا در کتاب‌های قبل از آن یا در کتاب کافی و دیگر جوامع روایی، مفید است؛ اما برای بحث ما کفایت نمی‌کند. دقتی که در دسته‌بندی روایات در ابواب فقهی شده، به دلیل نوع دغدغه‌های فقها، بسیار دقیق‌تر و علمی‌تر است. شما اگر به برخی از مجامع روایی مراجعه کنید، می‌بینید که گنجاندن روایات تحت یک عنوان، در مواردی قابل نقد است و این، مشکلی است که با آن روبه‌رو هستیم.

مشکل سومی هم در این مسیر هست و آن، عبارت است از ابهام در تعاریف. عرض کردیم در مباحث علمی، شرط پیشرفت، این است که تعاریف روشن و شفاف و دقیقی داشته باشیم و بر اساس آن، بحث را پیش ببریم؛ لذا کسانی که با این‌گونه مباحث و پرسش‌ها روبه‌رو هستند، باید تلاش کنند با همدلی و با تشکیل جلسات مشترک به تعاریف روشن و شفاف برسند.

یک دشواری دیگر هم ممکن است سر راهمان باشد و آن مقاومت‌هایی است که احیاناً در برابر این‌گونه مباحث صورت می‌گیرد. در اثر عدم اطلاع کامل از موضوع، ممکن است کسانی با نیت خیر، ولی به دلیل عدم آشنایی با محتوا و روش و اهداف بحث بخواهند در برابر این‌گونه مباحث، مقاومت نشان بدهند. البته کسانی که اهل علم و تفکر هستند، از این مباحث استقبال می‌کنند راه اصلی رفع این مشکل هم گسترش مباحث علمی است. هر قدر بیشتر تبیین بشود، شرح داده بشود و اهدافش گفته بشود، روش‌ها گفته بشود، طبیعتاً مسئله بیشتر جا خواهد افتاد.

علی‌القاعده این موضوع، به دلیل تازگی، با آفت‌ها و آسیب‌هایی هم روبه‌رو است. لطفاً در این باره هم اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

عمومی: در این مسیر پژوهشی، مثل هر مسیر علمی دیگر، ما با آسیب‌ها، آفت‌ها و خطرهایی روبه‌رو هستیم که لازم است شناسایی بشود به‌خوبی پیشگیری بشود و اگر پیش آمده، رفع بشود. یکی از آسیب‌ها این است که ما بیش از حد لزوم، در دام مباحث لفظی گرفتار بشویم. عزیزان توجه دارند ما با علومی سر و کار داریم که چه‌بسا تعاریف ما در این علوم، تعاریف حقیقی به معنای منطقی و فلسفی نباشد و بیشتر جنبه شرح‌الاسم دارد. ابتدای بحث، قطعاً ضروری است که تعاریف و مباحث لفظی مطرح شود؛ ولی اگر این مباحث به درازا کشید و بیش از حد ضرورت، ما را اسیر خودش کرد، از مسیر منحرف می‌شویم و از اصل هدفمان باز می‌مانیم؛ لذا باید هرچه زودتر به یک تعریف روشنی برسیم.

آسیب دومی که احیاناً با آن روبه‌رو می‌شویم، یک نوع سطحی‌نگری علمی است. ما در مباحث علمی اگر دقت و موشکافی لازم را نداشته باشیم –به دلیل راهِ طولانی که در پیش داریم و حجم عظیم پرسش‌های پیش‌رو- ممکن است گرفتار شتاب‌زدگی بشویم و در نتیجه سطح کار، از جهت کیفیت و ارزش پایین بیاید. یکی از نقاط قوت در فقه احکام، همین است که مطالبی را که بزرگان ما مطرح فرموده‌اند، ذره‌ذره کنار هم قرار گرفته و موشکافی شده است؛ لذا ما پشتوانه به این ارزشمندی را داریم. در فقه اخلاق اگر بخواهیم شتاب‌زدگی و سطحی‌نگری کنیم، مسیر را اشتباه طی کرده‌ایم. آسیب دیگری در این زمینه وجود دارد که کسانی – ولو با نیت خیرخواهانه و به دلیل دغدغه‌های مقدسی که دارند- بخواهند وارد این وادی بشوند، ولی تسلط علمی لازم را برای مباحث علمی در این حوزه‌ها نداشته باشند که این، از آسیب‌های جدی است. اعتقاد ما این است که هر کسی در هر زمینه‌ای اگر بخواهد از زبان دین سخن بگوید، باید روشمند و فقیهانه به معنای دقیق کلمه حرف بزند. چه در حوزه فقه احکام (اعمال)، چه در حوزه عقاید و چه در حوزه اخلاق و در حوزه‌هایی مانند روان شانسی، جامعه شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و دیگر شاخه‌هایی که کسانی احیاناً بخواهند در این زمینه‌ها از زبان دین سخن بگویند، حتماً باید صلاحیت استنباط روشمند از متون دینی را داشته باشند یا حداقل، سخنشان مستند به کسانی باشد که این صلاحیت را دارند؛ و الا اگر بدون این صلاحیت‌ها وارد این مباحث شویم، باز دچار مشکلات جدی علمی خواهیم شد.

در بنیاد علمی فرهنگی هاد و مدرسۀ عالی فقه دارالهدی که زیر مجموعۀ بنیاد است و حضرت‌عالی، مدیریت آن را بر عهده دارید، آیا در این راستا اقدامی صورت گرفته است؟

عمومی: از مهم‌ترین اهدافی که در بنیاد هاد مطرح شده فهم دقیق، تدوین، آموزش و نشر معارف دینی با تأکید بر آموزه‌های اخلاقی است. طبیعتاً انتظار می‌رود که تلاش‌هایی هم در این زمینه صورت بگیرد. ما اعتراف داریم که گام‌های بسیار ساده‌ای در این زمینه برداشته شده که قدم‌های اول است. اجمالی از این فعالیت‌ها را عرض می‌کنیم. تأسیس مرکز تخصصی اخلاق و تربیت – چه در اصفهان و چه در قم- در این راستا است. البته نگاه ما به مرکز تخصصی اخلاق و تربیت، این است که برخی از ابزارهای لازم را برای پیمودن این مسیر در اختیار طلاب قرار دهد. در بعضی از شماره‌های قبل نشریه خلق هم به مرکز تخصصی اخلاق، پرداخته شده است؛ لذا از این بحث می‌گذریم.

در کنار مرکز تخصصی اخلاق، نزدیک به سه سال است که مدرسه عالی فقه در بنیاد علمی و فرهنگی هاد تأسیس شده است. عرض کردیم اگر کسی قرار است از زبان دین سخن بگوید، لزوماً باید بر مبنای روش‌های دقیق علمی و به تعبیر دیگر، سخنی فقیهانه باشد. عقل حکم می‌کند که برای این منظور، افراد فاضل و افراد قوی علمی که در این زمینه‌ها توانایی‌های لازم را داشته باشند در اختیار داشته باشیم.

براین‌اساس، مدرسه عالی فقه تأسیس شد و دوستان و عزیزانی که در این مدرسه در خدمتشان هستیم کار اصلی‌شان همان تحصیل علوم رایج حوزوی است، البته باپشتکار و همت بیشتر و با کلاس‌های تکمیلی که در کنار دروس معمول دارند و با هدف اینکه بعد از پیمودن دروس سطح و درس خارج، با ملاحظات و دقت‌ها و مراقبت‌هایی که باید بشود به نقطه‌ای برسند که بر آموزه‌های دینی تسلّط داشته باشند. البته پیش‌بینی شده است که در کنار دروس رایج حوزه، آن دغدغه‌های اخلاقی ای و آن پرسش‌های اخلاقی که بخشی از آن در حوزه فقه اخلاق هم هست، آرام‌آرام ذهن طلاب را درگیر کند و با آن‌ها آشنا بشوند و به‌تدریج با شیب ملایمی از دروس سطح و بعد دروس خارج، مقداری بیشتر سوق داده بشوند به سمت کارهای اجتهادی و کارهای روشمند در حوزه فقه اخلاق؛ چه در معنای اول و چه در معنای دوم. از همین توضیحات بنده روشن است که این مسیر، یک راه طولانی و نیازمند کار جدی با همت بلند است. امیدواریم ما ان‌شاءﷲ بتوانیم طی چند سالی به این اهداف برسیم.

چشم‌اندازی که برای مدرسه عالی فقه در کنار مرکز تخصصی اخلاق در نظر داریم، این است که طی ده الی پانزده سال، نیروهایی در مجموعه‌مان تربیت بشوند که از جهت قوه فقهی دارای قوه استنباط باشند یا زمینه‌های پیدایش این قوه در آنان باشد و کار کرده باشند و از جهت موضوع تحقیق، متمرکز بشوند بر پرسش‌هایی که بیشتر در حیطه فقه اخلاق باشد. طبیعتاً اگر عزیزان توجه داشته باشند که فقه احکام (اعمال) رایج ما چقدر زمان برده تا به اینجا رسیده، توقعات ما از جریان رشد فقه اخلاق هم توقعات واقع‌بینانه‌ای خواهد بود. در این مسیر ما باید توجه کنیم که نه دقت فدای سرعت بشود و نه سرعت فدای دقت و ترکیب متعادلی داشته باشیم.

نکته دوم اینکه کسانی که دغدغه‌های مباحث اخلاقی دارند و بعد بخواهند در این زمینه کارهای علمی گسترده انجام بدهند در کنار مباحث حوزوی‌شان نیازمند مطالعات گسترده در حوزه اخلاق هستند. آنان باید آشنا بشوند با مباحث اخلاقی و کتاب‌هایی که در این زمینه هست. مخصوصاً مخصوصاً – من با تأکید عرض می‌کنم- انس فراوان با آیات و روایات، بسیار مهم است؛ یعنی باید هر روز جزء برنامه کاری‌شان قرار بگیرد.

نکته سوم، تفکر است. ما در کنار آموختن و در کنار شرکت در کلاس و در کنار مطالعه، به‌شدت نیازمند به تفکریم و متأسفانه در وضعیت رایج حوزوی، محصل ما در برنامه‌ریزی روزانه، گاهی خیلی جایی برای تفکر ندارد؛ یا به دلیل حجم دروس یا به دلیل دیگری. طلاب حتماً باید ساعاتی را برای برنامه تفکری در خصوص منابع و آیات و روایات قرار بدهند.

نکته‌ای که بعضی از عزیزان شاید تجربه هم کردند و بتواند مفید باشد اینکه نباید مباحثات ما اختصاص به مباحثات حیطۀ فقه و اصول و فلسفه داشته باشد. ما می‌توانیم مباحثاتی بر مبنای کتب روایی داشته باشیم. بعضی از بزرگان و علمای ما – چه از گذشتگان و چه از معاصران این بحث را داشته‌اند و حتی کتاب اصول کافی را از اساتید درس می‌گرفته‌اند و مباحثه می‌کرده‌اند. در راستای انس با روایات مباحثات روایی، بسیار بسیار می‌تواند مفید باشد. عزیزان می‌توانند نکته‌هایی که در حین مباحثات است یادداشت کنند و در مجامع دیگر و در محافل علمی به بحث بگذارند. به‌هرحال ما باید دست‌به‌دست بدهیم و دغدغه‌ها در این حوزه‌ها را تبدیل کنیم به یک گفتمان که رایج بشود، در نشریات، در جلسات درس، در همایش‌ها تا آرام‌آرام بتوانیم –ان‌شاءﷲ- اقدامی در راستای پر کردن این خلأ انجام دهیم.

منبع: خُلُق.

رده‌های مرتبط