آیت‌الله سید مجتبی نورمفیدی در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر:

پرونده مبادی فقه رسانه/10

اوریانا فالاچی که یک خبرنگار ایتالیایی و بسیار معروف بود و عمدتاً با رهبران معروف دنیا مصاحبه می‎کرد، یکی از کارهایی که می‎کرد این بود که وقتی با رئیس یک کشور و یا یک رجل سیاسی می‏نشست، تلاش می‌کرد کاری بکند تا وی را عصبانی کرده و او را از آن پوسته ظاهری آرام خویش دربیاورد و اصطلاحاً باطن وی را آشکار سازد. مثلاً می‎گوید: من یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب یک مصاحبه‎ای با شاه کردم. شاه تازه سیگار را ترک کرده بود، لذا من همان اولی که نشستم تا مصاحبه بکنم، سیگار و فندکم را روی میز جلوی شاه گذاشتم و با این کار دیدم که شاه به هم ریخت. حال پرسش این است که آیا یک اهل رسانه می‎تواند و مجاز است از این شیوه استفاده کند؟

اشاره

یکی از نیازهای فقه‌های نوپدید برای حل بهتر مسائل آن، ایجاد قواعد فقهی اختصاصی این ابواب فقهی است. قواعد فقهی، چه آنها را بپذیریم و چه نپذیریم، به انضباط و قاعده‌مند شدن ابواب فقهی کمک می‌کنند. در فقه رسانه نیز به‌مقتضای نوپدید بودنش، قواعد فقهی زیادی ارائه نشده است. آیت‌ﷲ سید مجتبی نورمفیدی اما معتقد است مسائل فقه رسانه امروزه کاملاً متفاوت از مسائل گذشته آن است و لذا قواعد فقهی جدیدی را نیز می‌طلبد. به باور این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، برخی امور که در گذشته، از مقارنات رسانه محسوب می‌شده، امروز به ذاتیات آن تبدیل شده است. رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، در این گفتگوی اختصاصی، به واکاوی فقه معاصر و قواعد فقهی آن پرداخته است.

 

فقه معاصر: فقه رسانه چیست و چه اموری را در بر می‌گیرد؟

نورمفیدی: فقه رسانه از جمله فقه‌های مضاف است که این روزها بیشتر مورد توجه واقع شده است. قهراً موضوع فقه و تعریف فقه که معلوم است. فقه اگر عبارت از قانون معاش و معاد باشد – چنانکه برخی گفته‎اند – یا مجموعه قوانینی که برای تنظیم زندگی بشر مقرّر شده است، قهراً حوزه ارتباطات انسان را با دیگران را هم شامل می‏شود؛ چون رسانه یعنی ابزارهای ارتباطی. اصلاً رسانه در واقع، یعنی وسایلی که با آن با دیگران ارتباط برقرار می‏شود. خودِ موضوع ارتباط، یک موضوع بسیار مهم است و یک مقدماتی دارد. خودِ ارتباطات خیلی مهم است و طبیعتاً ابزارهای ارتباطی هم خیلی مهم است و یک لوازمی دارد؛ بنابراین وقتی ارتباط یا ارتباطات یکی از مهم‌ترین شئون زندگی آدمی است، فقه نسبت به این بُعد از ابعاد زندگی نمی‎تواند موضعی نداشته باشد و حتماً در مسیر اهدافی که فقه تعقیب می‎کند توجه به این بُعد از ابعاد زندگی انسانی بسیار اهمیت دارد.

وقتی ما می‎گوییم رسانه و آن را به‌عنوان یک وسیله ارتباط می‎دانیم، این آن‌قدر دامنه ارتباط آن وسیع است که حتی امروزه به یک معنا تلفن را هم شامل می‏شود؛ چون آن هم یک وسیله ارتباطی است! درست است که ممکن است از رسانه، یک تلقّی خاصی وجود داشته باشد؛ ولی این واژه، به معنای واقعی کلمه، این ابزارها را هم در بر می‎گیرد.

ازطرفی، فقه یک تطوّراتی پیدا کرده است و رسانه هم تحوّلاتی پیدا کرده است؛ بنابراین ما باید ببینیم که آیا تطوّرات و تحوّلاتی که در فقه پدید آمده است منطبق با تحوّلاتی که در عرصه رسانه پیش آمده است بوده یا نه؟

امروز رسانه به‌تنهایی مطرح نیست؛ بلکه چیزی به‌عنوان چندرسانه‌ای داریم. این یک پدیده‎ای است که به نظر برخی، مرتبط با دنیای پسامُدرن است؛ درنتیجه طبیعتاً همگامی و همراهی و پابه‌پا پیش رفتن فقه با این مقوله، بسیار مهم است. امروزه رسانه‏ها نه فقط از بُعد اینکه یک وسیله و ابزار ارتباط هستند، بلکه از جهت کارکردهای مهمی که دارند، اهمیت مضاعفی پیدا کرده‌اند؛ بنابراین به دو جهت، موضوع رسانه بسیار مهم است:

یکی همان طبع رسانه است که ابزار ارتباط و وسیله ارتباطات است که این خودش فی‌نفسه مهم است. موضوع دیگر که اهمیت رسانه را مضاعف کرده است، کارکردهایی است که در این عصر برای رسانه تعریف شده است. واقعاً می‌توان گفت رسانه در حدّ اعجاز، اثرگذار است. خب، یک چنین مقوله و پدیده‎ای آن هم در این ظرف زمانی قهراً خیلی مهم است که همه ابعاد و همه شئونش و همه افعال مرتبط با این عرصه در ترازوی شرع سنجیده بشود و ادلّه شرعی نوع نگاه و رفتار ما را با یک چنین پدیده بسیار بسیار باعظمت، معلوم کند.

فقه معاصر: پرکاربردترین قواعد در فقه رسانه را چه عواملی میدانید؟

نورمفیدی: ما قبل از آنکه به عرصه بررسی قواعد فقه رسانه برسیم باید یک نکته‌ای را در اینجا به آن توجه کنیم؛ و آن، لزوم تمایز اخلاق رسانه و فقه رسانه است؛ یعنی بالاخره یک سری قواعد یا قضایای اخلاقی در مورد رسانه‎ها داریم و یک سری قواعد فقهی داریم.

اخلاق رسانه با فقه رسانه بسیار به هم نزدیک هستند؛ حتی ممکن است در برخی جاها برهم منطبق باشند؛ بنابراین باید یک معیار و ضابطه برای اخلاق رسانه و فقه رسانه و به‌تبع، قواعد مربوط به این دو عرصه داشته باشیم.

برخی موارد، هم در ادلّه، هم در آیات و هم در روایات مطرح شده‌اند و حتی بعضی از اینها در کتاب‎های فقهی هم مورد بررسی قرار گرفته‌اند؛ ولی معلوم نیست که آیا اینها از قواعد فقه رسانه محسوب می‏شوند یا در زمره اخلاق رسانه به‌حساب می‌آیند؟ مثل حرمت نشر اکاذیب که قطعاً یکی از احکام بسیار پُرکاربرد در عرصه رسانه است؛ یا حُرمت شایعه‌سازی. شایعه‌سازی یکی از چیزهایی است که در مورد رسانه در همین رسانه‏های امروزی بسیار مطرح است و هم بسیارمورد توجه قرار گرفته است و یک سری مشکلات را هم ایجاد کرده است که اینها در گذشته‎های دور در مورد رسانه‏های سنتّی هم بوده است. در قرآن هم صریحاً به آن اشاره شده است. کار منافقین این بود که شایعه‌سازی می‎کردند و یک آیه قرآن نیز در همین رابطه نازل شده بود. خدای متعال تهدید می‎کند که اگر به این کار ادامه بدهید آن وقت برخورد سختی با شما صورت خواهد گرفت.

امروزه ما می‎بینیم که شایعه‌سازی یکی از مأموریت‌های مهم رسانه‌هایی است که چندان پایبندی‎های حقوقی و اخلاقی و قانونی ندارند. باتوجه‌به این مطلب، می‏توانیم از حرمت شایعه‌سازی به‌عنوان یک قاعده فقهی استفاده کنیم. البته شاید کاربرد غالب یا بیشترین کاربرد آن، در عرصه رسانه باشد؛ شاید هم بتوان گفت اصلاً تنها کاربردش همین است و در جای دیگری کاربرد ندارد! شایعه‌سازی یعنی استفاده از ابزارهای ارتباطی برای نشر یک مطلب دروغ و ناصحیح یا غلط برای رسیدن به یک هدف خاصی، تقریباً در تمام ابزارهای رسانه‌ای دیداری و شنیداری ممکن است و شاید تنها کاربردش هم همین باشد. در دنیا، رسانه‌های بزرگ و غول‎های بین‌المللی رسانه که وابستگی به برخی سرویس‎های جاسوسی یا کشورها و دولت‎های خاصی دارند، با این روش، جنگ‌های بزرگی را برمی‌افروزند و یا حکومتی را سرنگون می‌کنند و مردمی را به شورش علیه کسی وامی‌دارند؛ بنابراین، به نظر من، ظرفیّت اینکه یک قاعده فقهی باشد را دارد، اگرچه تاکنون در میان قواعد فقهی ما چنین قاعده ذکر نشده است.

همین‌جا ممکن است کسی بگوید که این یک قاعده فقهی محض نیست، بلکه یک بُعد اخلاقی هم دارد. یعنی در اخلاق رسانه‏ای ممکن است مطرح بشود که شایعه‌سازی را برخی‎ها آن را به‌عنوان یک امر اخلاقی بشمارند.

من یک نکته را می‎خواهم عرض کنم و آن این است که برخی از امور در گذشته شاید از مقارنات رسانه بوده است، اما امروز به ذاتیّات رسانه تبدیل شده است. در اینجا باید ببینیم فقه چگونه می‌خواهد با این مسئله برخورد کند. مثلاً من در نوشته‏های برخی از اهالی رسانه می‎خواندم که اوریانا فالاچی که یک خبرنگار ایتالیایی و بسیار معروف بود و عمدتاً با رهبران معروف دنیا مصاحبه می‎کرد، یکی از کارهایی که می‎کرد این بود که وقتی با رئیس یک کشور و یا یک رجل سیاسی می‏نشست، تلاش می‌کرد کاری بکند تا وی را عصبانی کرده و او را از آن پوسته ظاهری آرام خویش دربیاورد و اصطلاحاً باطن وی را آشکار سازد. مثلاً می‎گوید: من یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب یک مصاحبه‎ای با شاه کردم. شاه تازه سیگار را ترک کرده بود، لذا من همان اولی که نشستم تا مصاحبه بکنم، سیگار و فندکم را روی میز جلوی شاه گذاشتم و با این کار دیدم که شاه به هم ریخت.

حال پرسش این است که آیا یک اهل رسانه می‎تواند و مجاز است از این شیوه استفاده کند یا خیر، درحالی‌که این از اصول حرفه‌ای رسانه است؟ طبع انسان‌ها این‌گونه است که تلاش می‌کنند تا خود را در انظار به نیکی جلوه بدهند. در دعاهای ما نیز آمده است که: «اللّهُّمَّ لا تَفْضَحْنِي بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّي». از این‌طرف، در توصیه‎های دینی ماست که کاری نکنید که موجب تنزّل مثلاً شخصیّت شما بشود. از سوی دیگر، یک ابزار رسانه‎ای، در گذشته به‌صورت حضوری و امروز به‌صورت مجازی، کاری می‌کنند تا طرف را عصبانی کنند؛ مثل‌اینکه مطلبی را از قول وی به‌دروغ در شبکه‌های اجتماعی نشر می‌دهند. آیا این کار شرعاً مجاز است؟

امروزه مسائل مرتبط با رسانه آن‌قدر پیچیده شده است که دیگر از حدّ حرمت تمسخر و حرمت غیبت و حرمت شایعه‌پراکنی و مانند اینها گذشته است؛ بلکه موضوعات جدیدی مثل افشاگری مطرح است. همین افشاگری‎هایی که الآن مطرح است، آیا افشاگری مجاز است یا خیر؟ در حال حاضر، رسانه‌ها خود را رکن چهارم یا پنجم جامعه می‌دانند و معتقدند بر اساس اصل نظرات بر حاکمیت یا به تعبیر دینی، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، لازم است تا نسبت به مظالم، مفاسد و انحرافات افشاگری کنند. حال این افشاگری در چه حدّی مجاز است؟ تا کجا باید پیش برود؟ آیا فقط در حیطه کاری اوست یا اینکه شامل حریم خصوصی او هم می‏شود یا نمی‎شود؟ مثلاً رسانه‌ای برای اینکه بیان کند فلان فرد صلاحیت تصدی این مسئولیت را ندارد، آیا حق دارد که وارد حریم خصوصی او بشود و اموری را برملا کند؟

مسئله دیگر، تملّق و چاپلوسی است که خیلی مهم است. وقتی کار رسانه، بزرگ کردن برخی و کوچک‌کردن برخی دیگر است، تملق و چاپلوسی نیز بخشی از کارویژه آن می‌شود. رسانه الآن مأموریّت‎های عجیب‌وغریبی پیدا کرده است. امروزه باید مسائل فقه رسانه را احصا بکنیم و دیگر به برخی مسائل بسیطی که در گذشته مطرح بوده است اکتفا نکنیم. امروزه مسائل خیلی پیچیده‎ای وارد رسانه شده است؛ مثل چهره‌سازی. الآن یک بخشی از رسانه‎ها پول می‎گیرند و چهره‌سازی می‎کنند؛ یعنی کسی را از آن حدی که هست بزرگ‌تر جلوه می‌دهند. آیا این کار مجاز است؟

اینها می‌توانند به‌عنوان قواعد فقه رسانه مطرح باشند.

رده‌های مرتبط