اشاره: دکتر عبدالمجید مبلغی سالهاست که در حوزه روششناسی بهخصوص در علوم اسلامی و باز به طور اخص، دانش فقه، به پژوهش و تدریس مشغول است. زادۀ ۱۳۵۸ قم، اگرچه تحصیلات دانشگاهی خود را رشته فلسفه و علوم سیاسی ادامه داد؛ اما سالها حضور در دروس خارج فقه و اصول، وی را دلبسته دانش فقه و مباحث مرتبط با آن نموده است؛ تا آنجا که خود، مهمترین علاقه مندی پژوهشی اش را پژوهشهای مرتبط با دانش فقه میانگارد. با او پیرامون روش موضوعشناسی در فقه معاصر به گفتگو نشستیم. او با توجه به مطالعات فراوان فلسفی و هرمنوتیکی که داشته است، مهمترین مانع فهم موضوعات معاصر را حجاب مفروضات انسانها میداند. به باور عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی، تأملات هرمنوتیکی شلایرماخر و پیروان او، به فهم موضوعشناسی در فقه معاصر، کمک شایانی میکند. مشروح این گفتگو، به قرار زیر است:
فقه معاصر: بایستههای موضوعشناسی در فقه معاصر چیست؟ به دیگر سخن، برای موضوعشناسی دقیق در مسائل فقه معاصر، چه مواردی باید مدنظر قرار گیرد؟
مبلغی: ببینید، ما یک درک ویژهای از موضوعشناسی در فقه داریم که این درک ویژه، تابعی است از انگارمندیهای جهان قدیم در انگارمندیهای جهان جدید. وقتی شما به یک نخبه مراجعه میکنید و او به شما اطلاعات تخصصی در ارتباط با حوزه مطالعاتی شما میدهد و آن عرصه یا موضوع محل بحث را بر شما مکشوف و آشکار میکند متوجه میشوید که چه مقدار نسبت به آن موضوع، ناآگاهی داشتهاید. امروزه ما دریافتهایم که دشواری فهم یک موضوع صرفاً بهخاطر فقدان برخورداری از دانش تخصصی نیست که میتواند دشواری افکن و مشکلآفرین واقع بشود؛ بلکه در مواقع بسیاری، اگر نگویم تقریباً همیشه و همهجا، اساساً نحوه مواجهۀ خود ما با موضوعات و شیوه فهم و منطق مؤثر در شناخت ما از موضوعات، محل دقت و موضع شک بسیار زیادی است.
اگر بخواهم این مسئله را کمی باز کنم باید عرض کنم که ما گمان میکنیم موضوعات بهراحتی بر ما آشکار میشوند و در معرض شناخت ما هستند؛ به زبان دیگر، ما طبق آن نگاه مدرسی و اسکلاستیک قدیم، بر این باوریم که امکان شناخت موضوعات، به اقتضای برخورداری از علم بیطرفانه تخصصی که تحصیل آن، راه را بر فهم میگشاید، در واقع فراچنگ ماست؛ درحالیکه هم زبانشناسی معاصر این را بهروشنی آشکار کرده و هم تأملات دیگر در حوزۀ علومانسانی از جمله مباحث حوزۀ فلسفه علم در عرصۀ تفهم، این را بهصورت معین بر ما روشن کرده که ما اسیر مفروضات خود هستیم و در چنبره نگاههای پیشینی و در واقع پیشانگاشتهای متنوع و متعددی گرفتار آمدهایم. چنین نگاهی که ما دریافت کاملاً بیطرفانهای از موقعیتها میتوانیم داشته باشیم، نگاه دقیقی نیست؛ بلکه اتفاقاً مسئله، پیش از آن که آفاقی و آبجکتیو باشد، انفسی و سابجکتیو است؛ یعنی خود ما، حجاب در فهم موضوع هستیم؛ به بیان دیگر؛ حتی آنجایی که گمان میکنیم نیازی به مراجعه به متخصصان نیست و موضوع، عرصهای است که بر ما گشوده خواهد شد، باز هم احتمال فراوانی برای خطای در شناخت آن موضوع وجود دارد که ناشی از مفروضات درونی ما است؛ مفروضات نامرئی و نادیدهای که ذهن ما را شکل دادند و امکان مواجهه مؤثر با موقعیت را از ما ستادند. من فکر میکنم باب مؤثری که باید در حوزه موضوعشناسی گشوده بشود هرمنوتیک شناخت و توجه به امکانهای تأویلی منجر به اعوجاج و نوعی آستیگماتیزم در مواجهه با موقعیتها است.
فقه معاصر: آیا موضوعشناسی در فقه معاصر، روشی متفاوت با موضوعشناسی در مسائل دیرین دانش فقه دارد؟
مبلغی: بله، موضوعشناسی اتفاقاً آنجایی است که یک راهی به سمت دانشهای جدید گشوده میشود. در حوزه موضوعشناسی، ما بهشدت، به علومانسانی نیاز داریم. منظور از علومانسانی نیز این درک سادهسازانه نیست که مثلاً به متخصص علوم اجتماعی یا متخصص روانشناسی یا علوم تربیتی یا احیاناً حقوق مراجعه کنیم. البته این در جای خودش بیاهمیت نیست اما مسئله بزرگتر، فرآورده جدیتر و رهاورد اساسیتر علومانسانی برای فقه در حوزه موضوعشناسی، آنگاه خود را نشان میدهد که ما به پرسش فهم و مقولهای شناخت بپردازیم و درکی معرفتشناسانه از روند فهم موضوعات بیرونی بهمثابه عرصه و پهنۀ مواجهه فقهی با آن موضوعات را تحصیل کنیم. اگر بپذیریم که فقه، دو ستون موضوع و حکم را دارد، در هر دوی اینها فقه معاصر به روششناسیهای جدید نیاز دارد؛ اما در اولی، یعنی شناخت موضوع، بهمراتب این نیاز، حیاتیتر و غیرقابلاجتنابتر است.
البته اینکه موضوعشناسی به کدام روششناسی نیاز دارد، محل بروز و ظهور آرا و معرکۀ برآمدن اندیشههای مختلفی است؛ یعنی به اقتضای هر مواجههای، میتوانیم اتخاذ موضعی در حوزه روششناسی داشته باشیم که پیامد آن، سرریز بشود به شناخت ما از موضوع. این لحاظ موقعیت هم تابعیست از فهم ما از تنوع موقعیتها برای مطالعات فقهی. به زبان دیگر، ما با شرایط خطیری مواجه هستیم. اگر در گذشته و ذیل سادهسازیهای سطحی یکدستکنندۀ عقل مدرسی و روششناسی ناشی و منشعب از آن، موضوعات را کاملاً شناختپذیر و راحت قلمداد میکردیم و از این راه مسیر، فقه را از تأملات پر افتوخیز و پیچیدۀ علومانسانی یا آنچه بیشتر بهمثابة تأملات عقلی شناخته میشد تا حدی جدا میکردیم؛ اما امروزه دریافتیم که مسئله به این سادگی نیست و اساساً حوزۀ موضوعشناسی با دقایق و ظرایف و نازکاندیشیها و نقطهسنجیهای علومانسانی بهشدت آمیخته و با آنها بهشدت آغشته است.
فقه معاصر: برای موضوعشناسی مسائل فقه معاصر، چه روشی را پیشنهاد میکنید؟
مبلغی: عرض کردم که این مسئله پیچیده و دقیق است و میتواند معرکه آرا و محل ظهور رویکردهای مختلف باشد؛ اما اجمالاً من تأملات هرمنوتیکی روششناختی یعنی تأملات ناشی از شلایرماخر و پیروان او را قابل توجه میدانم و فکر میکنم در حوزه موضوعشناسی میتواند کمککار ما باشد. درعینحال در برخی وجوه میتوان از تأملات هرمنوتیک فلسفی بهویژه در رویکرد گادامری هم استفاده کرد؛ یعنی آنجایی که هرمنوتیک بیش از آن که برای ارائه خطمشیهای مؤثر در فرایند تأویل به کار برود، بهعنوان زمینه یا بستر فهم موقعیت در یک فضای گفتگویی در ارتباط با وجوه مؤثر در شکلگیری آن لحاظ میشود. گادامر همچنان که میدانید، این نکته مهم را پیش کشیده که شناخت متن با یک قواعد بیرونی مستقل رخ نمیدهد؛ بلکه برای فهم یک متن، باید به مکالمه با متن روی آورد و نسبت ما و سنت نهفته در آن متن، محل دقت قرار بگیرد. به یک معنا، هرمنوتیک شناخت هر متنی در گفتگوی با آن متن و از دل آن متن بر میآید. برخی موضوعات محل دقت در فقه به دلیل آنکه تاریخخورده و سالخورده و کهنسال هستند و در طول سالها و قرون و سدهها، به زیست خود ادامه دادهاند و امروزه هم به ما رسیدند و ما همچنان دستبهگریبان آنها هستیم، یک عقبهای از جنس سنت را با خود دارند؛ بنابراین کشف به نحوه زایش و شیوه پردازش تاریخی آنها تابعیست از فهم منطق مؤثر در گسترش آنها در یک چشمانداز تاریخی؛ آنجاست که این امتزاج آفاق گادامر که مبتنی بر گفتگوی با متن و گفتگوی با نحوه برآمدن آگاهی مؤثر در گسترش آن موضوع در تاریخ است، میتواند بسیار بسیار سودمند واقع بشود.