اشاره: شناخت تکالیف شهروندی، در گروه شناخت مفهوم «شهروندی» است. کم نیستند کسانی که به واسطه عبارت «شهر» در واژه شهروندی، آن را به سکونت در شهر تفسیر میکنند. حجتالاسلام دکتر محمدمهدی کریمینیا که علاوه بر تحصیلات حوزوی، رشته حقوق جزا را نیز در دانشگاه دنبال کرده است، در این یادداشت اختصاصی که برای فقه معاصر نگاشته است، در پی توضیح دقیق مفهوم شهروندی و ابعاد و زوایای آن است.
دو واژه شهروند و رعیت از نظر ادبی در مقابل یکدیگر قرار میگیرند؛ لیکن از نظر حقوقی نمیتوان این تقابل را پذیرفت و حقوقی متفاوت برای رعایا و شهروندان به معنای سکنه شهر و روستا قائل شد. در دانشنامه سیاسی، شهروند فردی است دررابطهبا یک دولت که از سویی، برخوردار از حقوق سیاسی و مدنی است:
حقوق سیاسی: «دارنده این حقوق میتواند در حاکمیت ملی شرکت کند؛ یعنی در انتخابات و تصدی شغل قضاء یا وزارت و یا داشتن امتیاز نشر جراید و مانند اینها»؛
و از سوی دیگر، در برابر دولت تکلیفهایی به عهده دارد. این رابطه را شهروندی گویند. چگونگی رابطه شهروندی (حقوق فرد و تکالیف او در برابر دولت) را قانون اساسی و قوانین مدنی کشور معین میکند. شهروندی درعینحال، منزلتی است برای فرد در ارتباط با یک دولت که از نظر حقوق بینالملل نیز محترم شمرده میشود. مفهوم شهروندی همراه با مفهوم فردیت و حقوق فرد در اروپا پدید آمد و اساساً کسی شهروند شمرده میشد که تنها فرمانبردار دولت نباشد، بلکه از حقوق فطری و طبیعی نیز برخوردار باشد و دولت این حقوق را رعایت و از آنها حمایت کند. اگر چه ملیت را اغلب به معنای شهروندی به کار میبرند؛ ولی ملیت معنایی وسیعتر از شهروندی دارد. ملیت نیز به معنای رابطه داشتن با یک دولت است، اما نه به معنای داشتن حقوق سیاسی در داخل؛ بلکه به معنای برخورداری از مزیت حمایت دولت در خارج از کشور. ملیت همچنین به معنای رابطه، اشخاص حقوقی (شرکتها) و برخی داراییها (کشتیها، هواپیماها) با یک دولت است. اینها نیز ملیت دارند، اما شهروند نیستند. شهروندی، خاصِ افراد انسانی است. شهروندی را با اقامت دایمی و شهروند را با مقیم نباید اشتباه کرد؛ کسی چهبسا شهروند کشور است بیآنکه در آن کشور اقامت داشته باشد، یا مقیم کشور است بیآنکه شهروند آن باشد.
شهروندی ابعاد مختلفی دارد که برخی از متفکران مغربزمین، آن را به سه بُعد تجزیه کردهاند: بُع%LS