اشاره: مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین سید منیرالدین حسینی، پدر جریان موسوم به «فرهنگستان» در کشور است؛ جریانی که سودای شیوه و محتوایی جدید در علوم انسانی و غیرانسانی را در سر میپرورانند. یکی از عرصههای مهم ورود مرحوم حسینی به علوم جدید، دانش اقتصاد بود. حجتالاسلام حسین مهدیزاده، نویسنده و پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی، در این یادداشت اختصاصی، گزارشی کوتاه از تلاشهای مرحوم حسینی پیرامون اقتصاد اسلامی را ارائه کرده است.
مرحوم حسینی(ره) در مبارزات علمی و فرهنگی خود در زمان طاغوت، متوجه علوم اجتماعی مدرن، بخصوص مسئله اقتصاد آن شده بودند. چنانچه مشهور است، ایشان در آغاز انقلاب نیز بهعنوان عضوی از جامعه مدرسین که در حوزه اقتصاد دارای نظر بود، در شورایعالی اقتصاد، سازمان برنامه و… نقشآفرینی میکردند.
در همان روزها، با حمایت جامعه مدرسین و علمای قم، حدوداً بیست هفته، اقتصاد را از سال ۵۹ تا ۶۳ با حضور غالب اندیشمندان جوان و انقلابی اقتصاد در آن زمان، برگزار میکردند که تقریباً همه بزرگانی که امروز در اقتصاد ایران شناخته میشوند، اسمشان در لیست حضور و غیاب آن روزهای هست.
در آن سالها، خود ایشان از نظریهای به اسم «جبر تعادلی» در اقتصاد اسلامی، دفاع میکردند و در موارد متعدد، این نظریه را تدریس یا ارائه میکردند که اکنون صوت این تدریسها در بانک میراث علمی ایشان موجود است.
مرحوم حسینی الهاشمی(ره) ازآنجاییکه قائل بودند که اسلام دینی است که طرحی جامع برای زندگی دارد، به وجود نظامات اجتماعی در ابعاد مختلف زندگی – تا هرجایی که زندگی بشر، اجتماعی است – معتقد بودند و حضور اسلام در این نظامات را حداکثری نیز میدانستند، نه حداقلی یا امضای عرف و عقلاً.
ایشان به طور مشخص به اقتصادی معتقد بودند که در آن، نه اصالت با سرمایه باشد و نه اصالت با کار به معنای مارکسیستی آن؛ بلکه ایشان در سراسر عمر علمی خود معتقد بودند که اقتصاد اسلامی نظامی است که میتواند انگیزه اخلاقی موجود در روابط ولایت و اخوتی دینی را به موتور انگیزش یک نظام جامع معیشت و اقتصاد بدل کند و لذا تا پایان عمر خود نیز در مسیر تکمیل قطعات این نظامات اجتماعی کوشید و سعی کرد از مبانی تا زیرساختهای این نظامات را، بهاندازهای که عمر یک پژوهشگر، با نیروی محدود اجازه میدهد، تولید یا بازتولید کند.
رسالت علوم اجتماعی
مهمترین ایده مرحوم سید منیرالدین حسینی(ره) برای ورود به حوزه دانشهای اجتماعی همین نکته بود که علوم اجتماعی دینی – که اقتصاد نیز یکی از مهمترینهای آن است – دانشهایی برای زیست در جامعه استیلایی قدیم یا تضادی و بازاری جدید نیست؛ بلکه علوم اجتماعی اسلامی، علومی هستند که بهوسیله آنها، اخلاق ولایت و اخوت اجتماعی، تبدیل به ساختار میشوند.
میدانید و میدانیم که حکمت علمی قدیم، بر اساس اخلاق اشراف در مواجهه با زیردستان شکل گرفته بود و اگرچه حکمت عملی قدیم، وجه اخلاقی و توصیهای داشت و جزء علوم دقیقه نبود، اما بههرحال، بیبنیاد نبود و مشخصاً درکی از انسان شریف و انسان رعیت یا برده داشت و طبقاتی از انسانها را تعریف میکرد و برای آنها اقتصاد و شهر و خانه و کار و سلامت و حقوق و… تعریف میکرد.
در دنیای جدید نیز انسان سوداگری که از همه جهت از روی شخصیت مرچنت و تاجرهای ونیزی و دزدان دریایی انگلوساکسون و… شخصیتپردازی شده بود، در لحظه تولد اخلاق و سیاست و بعد اقتصاد سیاسی و در نهایت علوم اجتماعی مدنظر بودند و دانشمندان عصر روشنگری، با صراحت به این نکته اشاره میکردند.
کانت در اصل چهارم از نُه اصل رساله تاریخ جهانشمول در غایت جهانوطنی، بهصراحت تأکید میکند که اخلاق آناگونیستی و تضادی اخلاق برتر انسانی است؛ چیزی که کمتر از دو دهه قبل، آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل تأکید کرده بود که ما برای رفع نیازهای خود به خیرخواهی هم رجوع نمیکنیم، بلکه به منفعتخواهی هم رجوع میکنیم. و این جملۀ علمی شدۀ مندویل در حماسه منثور «افسانه زنبورها» ست که رذایل اخلاق فردی، فضائل اجتماعی هستند.
مرحوم حسینی(ره) نقطه آغاز تحول را نه در قانونگذاری، نه در اضافه شدن بخش تعاونی در قانون اساسی، نه در اصالت دادن به کار و عدالت توزیعی و حتی سیاسی، نه در نفی صرف ربای بانکی، نه در دولتی شدن اقتصاد یا خصوصی شدن آن، نه در شفافیت و… نمیدانست، بلکه نقطه کانونی را در این میدانست که چطور میتوان انسانهای اجتماعی که در معارف و فقه اسلامی آمده است را در یک پیوستار دید و آنها را به کمک اقتصاد و فرهنگ و سیاست نهادینه کرد و جامعه را بستر رشد و تکامل آنها قرار داد.
در این مسیر، مرحوم حسینی(ره) گامهایی نیز در مسیر ساخت اقتصادی این جامعه برداشت. مرحوم حسینی معتقد بود که اقتصاد موجود، بهوضوح، علم دقیقهای در خدمت انسان مادهگرا، سوداگر مدرن و اصالت کار و اصالت سرمایهای که در دنیای امروز در بلوک شرق و غرب نظریهپردازی شده است، بههرحال برای این انسان و طرحی که او برای حیات مادی در دنیا در نظر گرفته شده است طراحی شده است و با تغییر انسان پایه، تکتک مفاهیم علم اقتصاد به چالش کشیده میشود و با تغییر مدار انگیزشی انسان در جامعه، حتی فرمولهای دقیقه علم اقتصاد، در عمل اجتماعی ناکارآمد خواهند شد.
ایشان معتقد بودند که در بستر انقلاب اسلامی، زمینهای برای ساخت جامعهای که بر مدار تعلق به حضرت حق و با اخلاق تعاون ایمانی (که در ولایت و اخوت دینی، در الهیات و فقه و میراث حکمی ما صورتبندی شده است) مهیا شده است و انسان انقلاب اسلامی، با انسانی که اصل فرهنگ دینی به دنبال بیان احکام زندگی اوست، بیشترین سازگاری را دارد. بر همین اساس او به دنبال نهادینه کردن این انسان در عرف جامعه و بعد رسیدن به علوم دقیقهای برای توسعه فاعلیت او در جامعه میگشت. بر همین اساس او به دنبال اقتصادی بود که در آن اصالت با «سطح تعاونی عرضه شده» ای بود که هر کنشگر در جامعه عرضه میکرد، نه تضاد لیبرالی و نه استیلای سوسیالی یا…
در سالهای آغازین انقلاب تا سالهای انتهایی بارها این بحث را در گفتگو با مسئولین جمهوری اسلامی مطرح کرده بود و برای آن درسگفتار یا اجلاسیههای علمی هم برگزار کرده بود. که در آرشیو مباحث برجایمانده از او موجود است.
در این دورهها جزئیات زیادی از طرح ایشان آمده است که در این فرصت کوتاه مجال بهتفصیل در آوردن آنها نیست؛ چراکه ایشان به علت اعتقاد به تحلیلهای کلنگر و سیستمی در شناخت موضوعات، معمولاً ایده خود را از طریق معرفی وصفی و موضوعی سیستم طراحی شده انجام میداد که در جای خود میتوان آن را مورد مطالعه قرار داد.