حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی مهریزی، در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر:

طرفداران فقه حداقلی، امثال آقایان مجتهد شبستری و سروش هستند که هیچ‌کدام هم دفتر مرجعیت باز نکرده‌اند. آنهایی که در حال حاضر مرجع تقلید هستند نیز هیچ‌کدام رویکرد حداقلی به دین را قبول ندارند. حال اگر بر فرض هم یکی از طرفداران رویکرد حداقلی به فقه، به مقام مرجعیت برسد و دفتر مرجعیت باز کند و صرفاً به سؤالات مربوط به عبادات و مناسک پاسخ بدهد اشکالی ندارد. اشکال در این است که ادعای مرجعیت کند و در غیر امور عبادی نیز پاسخگوی مردم باشد.

اشاره: حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی مهریزی، استاد و پژوهشگر قدیمی حوزه علمیه قم، ابایی از این ندارد که به‌صراحت و روشنی از رویکرد حداقلی به فقه دفاع کند. او در پاسخ به چالش‌هایی که پیرامون رویکرد حداقلی به فقه مطرح می‌شود، این نکته را مطرح می‌کند که نه طرفداران رویکرد حداقلی و نه طرفداران رویکرد حداکثری به فقه، مبانی و اصول رویکرد خود را مشخص نکرده‌اند و لذا مباحثی که مطرح می‌شود غالباً انتزاعی است. او ضمن دفاع از رویکرد حداقلی به فقه، طرفداران رویکرد حداکثری را علاقه‌مند به مسلّط کردن فقه بر همه امور می‌داند. مشروح گفتگوی صریح و جذاب فقه معاصر با این استاد و پژوهشگر حوزه علمیه قم، پیرامون چالش‌های رویکرد حداقلی به فقه، از نگاه شما می‌گذرد:

 

فقه معاصر: مراد از رویکرد حداقلی به فقه، دخالت فقه در کدام عرصه‌ها از عرصه‌های زندگی انسان است؟

مهریزی: در ابتدا لازم است چند مقدمه بیان کنم.

مقدمه اول: تقسیم ثنایی فقه به حداقلی و حداکثری نادرست است؛ زیرا یک رویکرد میانه هم وجود دارد که نه حداقلی است و نه حداکثری؛ پس تقسیم، ثلاثی است نه ثنایی.

مقدمه دوم: هر کدام از این رویکردهای دارای یک طیف از نظرات هستند و این‌گونه نیست که طرفداران فقه حداقلی، همگی یک نظر واحد داشته باشند یا طرفداران رویکرد حداکثری، دقیقاً به یک چیز معتقد باشند؛ بلکه در میان طرفداران هر رویکرد نیز نظرات متفاوتی وجود دارد که جامع آنها، رویکرد حداقلی، حداکثری یا میانه نام می‌گیرد.

مقدمه سوم: آنچه در خارج و عالم واقع وجود دارد فقه حداکثری است نه فقه حداقلی. ما هیچ کتابی بر اساس رویکرد حداقلی به فقه نداریم.

مقدمه چهارم: این بحث‌ها صرفاً در عالم تئوری و نظر است. دلیل طرح آن نیز چالش‌هایی است که فقه با آن مواجه شده است. امروز بشر به یک سری سخنان معقول رسیده است که موجب شده برخی حرف‌های گذشته را نپذیرد.

مقدمه پنجم: هیچ از طرفداران این رویکردهای سه‌گانه، اصول و مبانی رویکرد خود را منقح و روشن نکرده‌اند؛ لذا مباحثی که پیرامون آنها صورت می‌گیرد نه انتزاعی و غیرواقعی است، چرا که چیزی وجود ندارد که بتوان پیرامون درستی یا نادرستی آن صحبت کرد.

مقدمه ششم: امروزه نگاه حداکثری به فقه، به افراط کشیده شده و می‌خواهد فقه را بر همه چیز مسلّط کند.

فقه معاصر: مراد از رویکرد حداقلی به فقه، دخالت فقه در کدام عرصه‌ها از عرصه‌های زندگی انسان است؟

مهریزی: طرفداران رویکرد حداقلی به فقه، چون دقیقاً مراد خود از این رویکرد را بیان نکرده‌اند لذا باید از طرف آنها سخن بگوییم. به نظر می‌رسد آنها معتقدند در غیر عبادات و مناسک دینی، سایر امور به عقل و تجربه انسان‌ها واگذار شده و شارع در مورد آنها نظری نداده است. امور غیرعبادی، مثل ازدواج و طلاق و معاملات، اموری است که در طول تاریخ بشر بین همه فرقه‌ها، از کمونیست گرفته تا یهودی و مسیحی، مشترک بوده و همه به نحوی با آن مواجهه داشته‌اند؛ لذا شارع مقدس، حل آنها را به خود عقلاً واگذار کرده است.

فقه معاصر: آیا رویکرد حداقلی به فقه، به معنای رجوع حداکثری به عقل و سیره عقلاء و کاهش رجوع به نصوص است؟ در این صورت، باتوجه‌به اینکه فهم حکم عقل و سیره عقلاً توسط مردم عادی و غیرفقیه نیز ممکن است، آیا دلیلی برای رجوع مردم به فقها برای فهم شریعت باقی می‌ماند؟

مهریزی: این سؤال کمی جهت‌دار است و می‌خواهد کسی را محکوم کند. ما اگر فقه حداقلی را دارای مبانی و اصول دانستیم و پذیرفتیم که نزاع بین طرفداران رویکرد حداقلی و حداکثری به فقه، یک نزاع درون دینی است نه نزاعی برون دینی، دیگر نمی‌توانیم طرفداران یک رویکرد مثل رویکرد حداقلی را به بی‌دینی متهم کنیم، درحالی‌که این پرسش، به دنبال متهم‌کردن طرفداران رویکرد حداقلی به فقه، به این امر است. این نکته، کلید حل بسیاری از مشکلات است. باید به‌جای متهم‌کردن دیگران، بگوییم ما یک برداشت از دین داریم و آنها نیز برداشت دیگری دارند و فهم هر دو برای ما محترم باشد.

نکته دیگر اینکه هم تکوین و هم تشریع در اختیار خداوند است؛ بنابراین نباید تصور شود که رویکرد حداقلی به فقه، به دنبال محدود کردن دائرۀ اختیارات خداوند است؛ زیرا همان‌طور که تشریع، مخلوق خداوند است، تکوین نیز مخلوق اوست. نزاع میان دو رویکرد حداقلی و حداکثری به فقه، بر سر این است که خداوند متعال، چه مقدار از امور تشریع را خود، متکفل شده و چه میزان از آن را به عقلاً و انسان‌ها واگذار کرده است؛ طرفداران رویکرد حداکثری می‌گویند خداوند هیچ از امور تشریع را به مردم واگذار نکرده است ولی طرفداران رویکرد حداقلی معتقدند بسیاری از امور را خداوند به مردم واگذار کرده است؛ لذا نزاع، یک نزاع درون دینی و بر سر فهم دین است. حتی مقتضای دموکراسی نیز این است که خداوند برخی امور را به مردم واگذار کرده باشد. از طرفی، افعال عادی معصومین(ع) نیز قابل استناد نبوده و به معنای نظر شارع نیست. لازمه مراجعه به سیره عقلاً برای کشف وظیفه شرعی، این است که به نصوص کمتر مراجعه شود، علاوه بر اینکه در بسیاری موارد، اساساً نصی وجود ندارد که بخواهیم به آن مراجعه کنیم.

فقه معاصر: باتوجه‌به اینکه طرفداران رویکرد حداقلی به فقه، تقریباً تمام مسائل شریعت را باتوجه‌به سیره و حکم عقلاً تفسیر می‌کنند و عموم مردم نیز امکان رجوع به این حکم و سیره را دارند، اساساً فلسفه بعثت انبیا چه بوده است؟

مهریزی: دین مساوی با فقه نیست. فقه هم مساوی با دین نیست. خود فقها می‌گوید ما ۵۰۰ آیه از قرآن، به عنوان آیات الاحکام داریم؛ پس بیش از شش هزار و صد آیه در مورد امور دیگری غیر از فقه است. فلسفه بعثت انبیاء که فقط بیان احکام فقهی نبوده ست، بلکه بیان مکارم اخلاق، ایجاد اسوه حسنه برای زندگی و .. بوده است که در آن ۶۱۰۰ آیه منعکس شده است. از ۱۱۰ جلد بحارالانوار نیز فقط ۲۵ جلد، مربوط به فقه است، پس سه چهارم آن در مورد امور غیر فقهی است که به فلسفه بعثت انبیا نیز مربوط می‌شود. باید توجه داشت که دین نمی‌خواهد چیزی را یاد بدهد، بلکه امور فطری در نهاد انسان است و دین صرفاً برای یادآوری آمده است. یادآوری نیز منحصر در دانش فقه نیست.

فقه معاصر: آیا رویکرد حداقلی به فقه، منجر به عرفی شدن دین نمی‌شود؟

مهریزی: اولاً که عرفی شدن فقه، منجر به عرفی شدن دین نمی‌شود؛ زیرا فقه، فقط یک بخش از دین است. ثانیاً فرض کنید که این رویکرد منجر به عرفی شدن فقه بشود، خب چه اشکالی دارد؟ اگر خدا بسیاری از امور شرعی را به عرف مردم و عقل آنها که آن هم مخلوق خداوند است واگذار کرده باشد چه اشکالی دارد؟

فقه معاصر: طرفداران رویکرد حداقلی به دین، در عین اینکه پاسخ به بسیاری از مسائل را خارج از وظیفه فقه می‌دانند لکن درعین‌حال، عهده‌دار مناصبی مانند مرجعیت می‌شوند که مستلزم پاسخگویی حداکثری به پرسش‌های مردم است. این تناقض، چگونه قابل‌حل است؟

مهریزی: طرفداران فقه حداقلی، امثال آقایان مجتهد شبستری و سروش هستند که هیچ‌کدام هم دفتر مرجعیت باز نکرده‌اند. آنهایی که در حال حاضر مرجع تقلید هستند نیز هیچ‌کدام رویکرد حداقلی به دین را قبول ندارند. حال اگر بر فرض هم یکی از طرفداران رویکرد حداقلی به فقه، به مقام مرجعیت برسد و دفتر مرجعیت باز کند و صرفاً به سؤالات مربوط به عبادات و مناسک پاسخ بدهد اشکالی ندارد. اشکال در این است که ادعای مرجعیت کند و در غیر امور عبادی نیز پاسخگوی مردم باشد.

فقه معاصر: تجربه رویکرد حداقلی به فقه در کشورهای اسلامی و مسیحی، چگونه بوده است؟

مهریزی: مسیحیت خیلی فقه نداشته‌اند  تا ما بگوئیم که فقهشان حداقلی یا حداکثری شده است؛ بلکه صرفاً یک سری مناسک و یک سری مسائل اخلاقی را مطرح می‌کرده است. در مورد اهل‌سنت نیز جریان‌های مختلفی وجود دارد و تفاوت‌های آنها به جهت تفاوت‌های مدل حکومت‌هایشان است. در میان آنها نیز برخی جریان‌های اسلام‌گرای افراطی وجود دارد و برخی نیز روشنفکرانی مثل روشنفکران ما هستند؛ لذا در میان اهل‌سنت نیز طرفداران رویکرد حداقلی و حداکثری به فقه وجود دارد. در یهود می‌توان گفت به‌خاطر شریعت گسترده‌ای که دارند عملاً قائل به رویکرد حداکثری هستند.