حجت‌الاسلام دکتر علی شفیعی، در گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر:

انسانی که بتواند خشونت خویش را مدیریت کند به تعبیر نیچه «ابر انسان» و به تعبیر عارفان «انسان کامل» است. مدیریت خشونت سوگمندانه گاه به قوانین سرریز می‌شود و گمان می‌کنند خشونت مجاز و مقدس، خشونتی است که قانونی باشد، غافل از این که خشونت حتی در سایه قانون جامعه را در حالت خامی و ناپختگی نگه می‌دارد.

اشاره: مدافعان حقوق زنان که گاه از آنان به فمینیست‌ها نیز یاد می‌شود، همواره از انواع خشونتی که به‌زعم ایشان، مردان علیه زنان به کار می‌بندند گلایه‌مندند. این نظر ایشان اگرچه مخالفان بسیاری نیز دارد که بسیاری از رفتارهای مردان را اساساً خشونت تلقی نمی‌کنند؛ اما پرسش این است که چرا اساساً نزاع در خشونت زوج علیه زوجه است و هیچ‌کس از خشونت زوجه علیه زوج سخن نمی‌گوید. حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر علی شفیعی که در زمره روشنفکران به شمار می‌آید معتقد است خشونت زنان علیه مردان نیز وجود دارد اما به دلایل گوناگونی که در این مصاحبه آنها را برمی‌شمرد، خیلی مورد بحث نبوده است. او در این گفتگوی اختصاصی با فقه معاصر، به واکاوی ابعاد گوناگون خشونت علیه زوج و چرایی عدم طرح آن در گفتمان علمی دانش فقه سخن گفت. مشروح این گفتگوی جذاب و پرنکته، از نگاه شما می‌گذرد:

 

فقه معاصر: آیا خشونت در روابط زناشویی صرفاً علیه زوجه قابل‌تحقق است یا آنکه خشونت زوجه علیه زوج نیز قابل تصویر است؟

شفیعی: بگذارید با این سخن کریشنا مورتی، بحث را شروع کنم:

«تا زمانی که «من» به شکلی صریح یا پنهان و زیرکانه وجود دارد لاجرم خشونت نیز وجود خواهد داشت.» [۱]

واقعیت این است که جهان انسانی از آغازینه آن با خشونت همراه بوده و هست. [۲] ما موجوداتی پر از خشمیم، سراسر زندگی ما آدمیان در خشم گذشته و می‌گذرد. [۳] لسینگ از نویسندگان صاحب‌نام آلمانی معتقد بود: انسان برای عمل خلق شده است نه برای استدلال، [۴] و این تعبیر چقدر با این آیه قرآن همراه و هم افق است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». عبادت، عمل است نه اندیشه، و گویا این آیه بیانگر این واقعیت است که به زبان لسینگ آلمانی جاری شده است. خشونت ارتباطش با عمل بسیاری وثیق‌تر است تا اندیشه و استدلال و لذا نمی‌توان انسان را عاری از خشونت به تصویر کشید. [۵]

عزت‌ﷲ فولادوند مترجم کتاب «خشونت»، باتوجه‌به واقعیت زیست انسانی می‌نویسد: باتوجه‌به اهمیت غریزه‌ها در طبیعت آدمی و نقش خطیر هیجانات در زندگی، از واقع‌بینی به‌دور خواهد بود اگر بخواهیم خشونت را بالمره محکوم کنیم و خواهان طرد آن از قلمرو رفتار بشر گردیم. وی آن گاه در دفاع از خشونت، به نقل از هانا آرنت فیلسوف معاصر و نویسنده کتاب «خشونت» می‌نویسد: خشونت، یعنی مبادرت به عملی بدون بحث و گفتار و بدون اندیشیدن به نتایج، تنها راهی است که بتوان ترازوی عدالت را دوباره به حال ترازمندی درآورد. [۶]

هانا آرنت در جایی از کتاب خشونت می‌نویسد: خشونت نه حیوانی است و نه نامعقول… به‌عکس، هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی اجتماعی اوضاعی پیش می‌آید که در آن تنها علاج مناسب، یک عمل خشونت‌آمیز است. [۷]

با همه این نکات نباید خشونت را غیرقابل‌کنترل و درمان دید. خشونت نه راه‌حل دائمی و پربسامد در بحران‌ها و چالش‌های خانوادگی، اجتماعی و حاکمیتی است و نه آن قدر پر نیاز و ارزشمند که توصیه‌شدنی باشد. تلاش فیلسوفان، پیامبران، عارفان، شریعتمداران و آنان که دغدغه جامعه‌ای انسانی داشته‌اند مدیریت خشونت بوده و در این راه تلاش کرده‌اند چه با طرح تئوری‌های علمی و چه مبارزه منفی بر علیه خشونت، به نقد و کنترل آن بپردازند.

انسانی که بتواند خشونت خویش را مدیریت کند به تعبیر نیچه «ابر انسان» و به تعبیر عارفان «انسان کامل» است. مدیریت خشونت سوگمندانه گاه به قوانین سرریز می‌شود و گمان می‌کنند خشونت مجاز و مقدس، خشونتی است که قانونی باشد، غافل از این که خشونت حتی در سایه قانون جامعه را در حالت خامی و ناپختگی نگه می‌دارد.

شاید بتوان گفت – هر چند آرمان‌گرایانه است اما – تنها راه کنترل خشونت و مدیریت آن در ساحت‌های فردی، اجتماعی و حاکمیتی، پناه‌بردن به اخلاق، این گوهر کمیاب انسانی است. اخلاق می‌تواند انسان را چنان بر فراز نشاند که نه این که به خشونت مبادرت نکند بلکه اصلاً به آن نیندیشد اما و صد اما که راه چنان صعب‌العبور است که هر بزرگی را ظرفیت گذر از آن نیست چه رسد به متوسطان، ولی با همه اینها به تعبیر مولانا: دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی.

عطف به مقدمه فوق، خشونت مرد و زن و زوج و زوجه ندارد. همه مستعد برای خشونتیم. به قول شاعر ارجمند مرحوم حسین منزوی: [۸] «من راه تو را بسته تو راه مرا بسته/ امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.» همه یا دیوار یکدیگریم و یا آن ظرفیت را بالقوه داریم که دیوار دیگری بشویم.

خشونت فقط جسمی نیست که نتوان برای زنان آن را تصور و تصویر کرد. خشونت مصادیق متعددی دارد که گاه تأثیرگذاری آن نوع خشونت‌ها از خشونت جسمانی بسیار فراوان‌تر است. خشونت کلامی، خشونت منفی – به معنای بی‌توجهی و بی‌محلی به یک فرد – تحقیر عملی و…نمونه‌هایی از مصادیق خشونت‌اند که گاه نقش تخریبی و روانی آن‌ها بیشتر از خشونت جسمانی است.

فقه معاصر: آیا می‌توان مواردی نظیر سردی در رابطه جنسی، استعمال الفاظ رکیک توسط زوجه در حین رابطه جنسی و اجبار مرد به انجام برخی حالت‌ها در رابطه جنسی را مصداق خشونت جنسی علیه زوج دانست؟ حکم فقهی آن چیست؟

شفیعی: سردی در رابطه جنسی به‌خودی‌خود یا بماهی‌هی، به گمانم خشونت نیست؛ چرا که ظاهراً خشونت یک امری ایجابی، اکتیو، کنش‌گرایانه و مبتنی بر اراده است و حال این که سردی در رابطه جنسی غیرارادی، انفعالی و…است. استعمال الفاظ رکیک توسط زوجه یا زوج فرقی نمی‌کند، در حین رابطه جنسی به گمانم با قصد و نیت است که می‌تواند مصداق خشونت باشد یا نباشد.

الفاظ رکیک اگر به‌قصد ایجاد تحریک بیشتر برای رابطه جنسی یا ایجاد شوق بیشتر برای تداوم باشد، متفاوت است با حالتی که به‌قصد تنقیص یا توهین باشد که این گوناگونی قصود را زن و مرد هستند که تشخیص می‌دهند؛ به‌عبارت‌دیگر، نوعیه نیست بلکه شخصیه است.

اجبار زوج به انجام برخی حالت‌های جنسی که از آن به «Sex position» یاد می‌شود حداقل در فقه سنتی برای زنان معنایی ندارد؛ چرا که آنچه بر مرد واجب است بازه زمانی چهار ماه یک‌بار، آن هم به تشخیص مرد است؛ ضمن آن که رابطه جنسی مقوله‌ای است که اجبار پذیر نیست، هر چند سوگمندانه در فقه سنتی به این امر توجهی نشده است و لذا از سوی مردان به‌عنوان حقی دائمی و آناً بعد آنٍ بدون توجه به آمادگی روحی و روانی زنان و بدون توجه به مکان و زمان تعریف شده است.

فقه معاصر: آیا تحقیر زوج، مقایسه وی با سایر مردان، تهدید به طلاق، پرخاش و تند و فحاشی علیه وی را می‌توان مصداق خشونت کلامی علیه زوج دانست؟ حکم فقهی آن چیست؟

شفیعی: پاسخ به‌صورت کلی، بله است. اینها مصادیق خشونت کلامی‌اند. برخی از اموری که در سؤال آمده اخلاقی است و از قلمرو فقه سنتی بیرون است؛ مثلاً مقایسه همسر با مردان دیگر می‌تواند نوعی خشونت کلامی باشد که از خاستگاه اخلاق می‌توان به غیر ارزش بودن آن حکم کرد و لذا آن را متعارض با رشد اخلاقی دانست؛ ولی برخی مصادیق البته در فقه تحت عموماتی آمده که به‌صورت طبیعی شامل این موارد نیز می‌شود؛ مثلاً فحاشی و توهین که فقیهان آن را حرام و در موارد مستوجب حد دانسته‌اند.

البته تهدید به طلاق حداقل در فقه سنتی که طلاق به دست مردان است معنای محصلی ندارد، هر چند در قوانین موضوعه که تلاش کرده‌اند در فروضی‌چند این حق به زنان داده شود قابل‌طرح است که البته می‌تواند در این فرض از مصادیق خشونت باشد.

فقه معاصر: باتوجه‌به اینکه موارد خشونت علیه مردان (فیزیکی و کلامی) توسط زنان کم نیست، چرا خشونت در روابط زناشویی، صرفاً به خشونت مردان علیه زنان تفسیر می‌شود؟

شفیعی: این نکته دلائلی دارد و عللی نیز:

  1. خشونت علیه زنان نهادینه شده است؛ یعنی فقه سنتی زمینه ساز اعمال خشونت بر زنان به‌صورت قانونی بوده است، از ضرب زنان به خاطر نشوز گرفته تا جواز چند همسری، ازدواج موقت و…که هم نوعی فشار روانی و خشونت روحی برای زن می‌باشد و به‌عنوان حربه‌ای خشن در اختیار مردان بر مدیریت زنان است.
  2. زن جنسی ضربه پذیر است و ظرفیت خشونت پذیری به دلائل متعدد جسمانی و روحی در او فراهم تراست.
  3. مردان به جهت توانایی جسمی معمولاً در مظان سوء استفاده از این توانائی، بیشتر بوده و هستند.
  4. خشونت مردان امری فراتاریخی و فرافرهنگی و فرادینی است؛ یعنی سوگمندانه در همیشه تاریخ و در همه زمان و زمینه و فرهنگ‌ها، این عمل اتفاق افتاده و کماکان می‌افتد.
  5. تقریر سنتی از قوّامیّت مردان، این ظرفیت را برای خشونت ورزی آنان و خوشنت پذیری زنان فراهم کرده است.

فقه معاصر: در فقه و حقوق اسلامی، چه حمایت‌هایی از مردی که قربانی خشونت زوجه شده است صورت گرفته است؟

شفیعی: فقه سنتی که به تصریح پاره‌ای صاحب نظران فقهی کاملاً مردانه است، چنان به حمایت از ایشان برخاسته که خود مردان در جهان جدید از مدافعان ضرورت نفی خشونت علیه زنان شده‌اند. حمایت‌های فراوانی چه سلبی و چه ایجابی که مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان این موارد شمرد:

  1. طلاق در اختیار مردان است و به فتوای فقیهان سنتی، مرد می‌تواند بدون هیچ دلیل و علتی به آن مبادرت ورزد. بله، طلاق امری کریه و زشت است اما حقی در اختیار مردان است.
  2. نفقه زن: مرد می‌تواند با اثبات و حتی با ادعای نشوز زن، نفقه زن را قطع کند و بنابر رای پاره‌ای فقیهان، نفقه تنها در برابر تمکین است.
  3. قوامیت بر زن تا بدانجا که اشتغال و تحصیل و حتی عیادت رحم، به اذن مرد گره خورده است.
  4. ضرب زن. [۹]
  5. تنبیه روانی زن به معنای کاستن از هم آغوشی با زن در حالت‌های خاص- وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ – و در حالت عادی به حداقل ممکن و واجب، یعنی چهار ماه یک‌بار.
  6. جواز قتل همسر زانیه در حالت خاص بدون نیاز مراجعه به محکمه که نوعی حمایت از تخلیه خشونت مردان در دیدن همسرانشان در آن حالت خاص است.
  7. امر – هر چند استحبابی- به اطاعت از مردان.
  8. و…

[۱] . کریشنا مورتی، فراسوی خشونت، ترجمه، محمد جعفر مصفا، ص۹۴.

[۲] . اسطوره قتل هابیل توسط قابیل که در قرآن هم بازتاب یافته است: ۞ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ . مائده ، ۲۷.

[۳] . بازتاب این نگاه را در ادبیات قرآنی نیز می توان دید: در داستان حضرت آدم(ع) در آیه ۳۰ سوره بقره آمده است «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون؛ ‏ و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت، گفتند: آیا کسانی در زمین خواهی گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم؟! خداوند فرمود: من چیزی (از اسرار خلقت بشر) می‌دانم که شما نمی‌دانید.»بقره/۳۰

[۴] . هانا آرنت، خشونت؛ مترجم: عزت ﷲ فولادوند، ص۱۰

[۵] . این جا در مقام تئوریزه کردن خشونت نیستم بلکه در تلاش ام تا این واقعیت را درک و به رسمیت بشناسم تا بتوان برای آن چاره اندیشی کرد.

[۶] . هانا آرنت، خشونت؛ مترجم: عزت ﷲ فولادوند، ص۱۰.

[۷] . همان ، ص۹۲.- ۹۳

[۸] . از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟

هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟

تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»

کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را

تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب

گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !

من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته

امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم.

[۹] . …وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ… (نساء، آیه ۳۴).