تقسیم‌بندی‌های گوناگون در فقه روابط بین‌الملل

یک عرصه مهم بر زمین‌مانده از دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی علمایی یا دیپلماسی دینی است. باید سوگمندانه و دردمندانه گفت که اهل‌سنت و الأزهر، در دیپلماسی علمایی و دینی، خیلی از ما جلوتر هستند. در ادیان دیگر هم همین‌طور است و دیپلماسی مسیحی، یهودی و بودایی خیلی‌خیلی پربسامدتر از دیپلماسی شیعی است؛ درحالی‌که مرجعیت شیعی یک ظرفیت فراملی قابل توجهی دارد که متأسفانه به آن پرداخته نشده و راه‌های عملی‌سازی و عملیاتی‌کردن این ظرفیت جدی و اساسی تحقق نیافته است.

اشاره: فقه روابط بین‌الملل به‌مقتضای نوپدید بودنش، هنوز به‌صورت یک باب فقهی جلوه نکرده است. یکی از کارهای مهمی که برای تبدیل آن به یک باب فقهی لازم است، تدوین سرفصل‌ها و شبکه مسائل آن است. دراین‌رابطه با دکتر عبدالمجید مبلغی گفتگو کردیم. مدیر امور بین‌الملل پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، اگرچه فقه خوانده و دکتری خود را نیز در رشته اندیشه سیاسی اخذ کرده است؛ اما سال‌هاست که به حوزه مطالعات بین‌المللی علاقه‌مند است. نویسنده مقاله «گفتمان به‌مثابه روش‌شناسی کارآمد در مطالعات بین‌الملل»، در این گفتگو، از شیوه‌های گوناگون تقسیم‌بندی فقه روابط بین‌الملل سخن گفت و پیشنهاداتی را نیز برای تبدیل این عرصه مطالعاتی به یک باب فقهی منسجم ارائه کرد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی، در پی می‌آید:

فقه معاصر: فقه روابط بین‌الملل چیست؟ تفاوت آن با مفاهیم مشابه مانند «فقه سیاست»، «فقه حقوق بین‌الملل» و «رویکرد بین‌المللی به فقه» چیست؟

مبلغی: فقه روابط بین‌الملل را می‌شود به معنی بررسی و مطالعه قواعد و احکام شرعی اسلام از چشم‌اندازی فقهی در حوزه تعاملات بین‌المللی و روابط و مناسبات عرصه و سپهر بین‌الملل دانست. به یک معنا این شاخه از فقه به روابط میان دولت‎ها و نهادها می‌پردازد، اعم از دولت‎های اسلامی و غیراسلامی و اعم از نهادهای بین‌المللی حایز مشروعیّتِ گسترده جهانی یا نهادهای خصوصی و نسبت آنها با کشورها. همچنین در فقه بین‌الملل به مسائلی همچون قراردادها، معاهدات بین‌الملل، جنگ‌وصلح و مباحثی ازاین‌دست از چشم‌انداز فقه پرداخته می‌شود.

اینکه تفاوت فقه بین‌الملل با مفاهیم مختلف از چه قرار است را خدمت سروران عزیزم توضیح می‎‌‌‌دهم:

ابتدا فقه روابط بین‌الملل و فقه سیاست: ما می‌‎دانیم که روابط بین‌الملل در یک معنا ذیل سیاست قرار می‌‎گیرد؛ به‌این‌ترتیب فقه سیاست شامل فقه روابط بین‌الملل هم می‌شود. به زبان دیگر، اگر در فقه سیاست ما به حوزه گسترده‎تری نظر داریم که ذیل آن احکام و قواعد، به اداره امور عمومی کشور، حقوق سیاسی، قوانین سیاسی، قواعد اساسی، حقوق اساسی، مسئله حکومت و سیاست‌گذاری‌های داخلی و خارجی در چارچوب احکام اسلامی نظر می‎افکنیم، در فقه روابط بین‌الملل که طبعاً بخشی از فقه سیاست است، مشخصاً دل‌مشغولی اصلی و وجهه همت و عرصه تمرکز ما، تعاملات فرامرزی و روابط خارجی و آن چیزی است که در عرصه بین‌الملل و ساحت فراملّی رخ می‎دهد و اتفاق می‎افتد.

فقه معاصر: فقه روابط بین‌الملل و فقه حقوق بین‌الملل چه نسبتی با هم دارند؟

مبلغی: در حقوق بین‌الملل به بررسی حقوق بین‌الملل از دیدگاه فقه اسلامی می‌پردازیم – در اینجا منظور از حقوق بین‌الملل، معنای مدرن و مألوف و جدید آن است، یعنی حقوق بین‌الملل به‌مثابه یک دیسیپلین مطالعاتی شناخته شده ذیل دانش حقوق – و سعی می‎‌‌کنیم در فقه حقوق بین‌الملل، این قواعد، ضوابط، مناسبات و پیامدهای ناشی و منشعب از حقوق بین‌الملل را در ساحت فقه به بحث فقیهانه بگذاریم. به یک معنا اینجا دل‌مشغولی اصلی ما تطبیق اصول اسلامیِ مرتبط با فقه بر نظام حقوق بین‌الملل است.

البته فقه روابط بین‌الملل به مفاهیم مدرن حقوق بین‌الملل محدود نمی‎شود و سعی می‎کند تعاملات بین‌المللی را حتی فراتر از حقوق مدرن بین‌الملل در ارتباط با ظرفیت و استعداد فقه بین‌الملل که معرِّف وجوه تاریخی و هویت تداوم یافته فقیهانه هست را نیز لحاظ کند.

فقه معاصر: تفاوت «فقه روابط بین‌الملل» با «رویکرد بین‌المللی به فقه» در چیست؟

مبلغی: منظور از رویکرد بین‌المللی به فقه، این است که مسائل فقهی را از منظری جهانی و با درنظرگرفتن نیازها و چالش‌‎های بین‌المللی محلِّ تحلیل و بحث قرار دهیم؛ درحالی‌که فقه روابط بین‌الملل فراتر از رویکرد بین‌المللی به فقه، اساساً متمرکز بر روابط میان دولت‎ها و مسئله امت و نسبت امت، دولت و ملت و دولت ملی و ساختار نظم جهانی، مسئله گروه‌‎ها در چارچوب قواعد شرعی و مباحثی ازاین‌دست است؛ به تعبیر دیگر، در فقه روابط بین‌الملل، تعاملات بین‌المللی که ذیل دیسیپلین شناخته شده مطالعاتی روابط بین‌الملل قرار دارد، از منظر دانش فقه مورد گفتگو قرار می‌گیرد.

فقه معاصر: برای تقسیم مباحث فقه روابط بین‌الملل چه روش‎هایی وجود دارد و کدام یک کارآمدتر است؟

مبلغی: پیش از آنکه به برخی از این دسته‎بندی‎ها بپردازم این نکته را یادآور می‎شوم که زمانی این دسته‎بندی‎ها سودمندی دارند که جامعیت داشته باشند و از مشکل لحاظ یک بخش و بی‌توجهی به بخشی دیگر رنج نبرند. امیدوارم آنچه عرضه می‎کنم کم‌وبیش حایز این صفت باشد و کمکی به این بحث بکند.

یک تقسیم‌بندی، تقسیم‌بندی بر اساس ماهیت روابط بین‌الملل است؛ یعنی با نگاه به آنچه در روابط بین‌الملل از یک چشم‌انداز ماهوی می‎گذرد، مباحث آن را تقسیم کنیم. بر اساس این تقسیم‌بندی، فقه روابط بین‌الملل شامل دسته‌های زیر خواهد بود:

یکی روابط دولت‎های اسلامی با غیرمسلمانان است که مشخصاً با مفاهیمی مثل دارالحرب و دارالسلام هم‌بحث است و مطالبی مثل: جنگ، صلح، جزیه، امان‌نامه، پیمان‌نامه ذیل آن قرار می‌گیرند.

بحث دیگر روابط دولت‎های اسلامی با سایر دولت‎هاست که مباحثی مثل همکاری با دولت‌ها، نحوه‎های حل اختلاف میان دُوَل اسلامی با دُوَل غیرمسلمان و مسئله وحدت امت و نسبتش با جهان خارج از دایره امت، اینجا مطرح می‎شود.

دسته سوم، روابط دولت اسلامی با سازمان‎های بین‌المللی است، مثل: تعامل با نهادهایی همچون سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی و سازمان‎های مدافع حقوق بشر.

مزیت تقسیم بر اساس ماهیت روابط بین‌الملل، این است که این تقسیم‌بندی، مابین‌الطرفینی است؛ یعنی اطراف رابطه را در نظر می‎گیرد و از دل چنین لحاظ‌داشتنی، امکان ارائه راهکارهای فقهی متناسب با سرشت و ماهیت هر رابطه گشوده می‎شود.

درعین‌حال، شاید این عیب و نقیصه را هم داشته باشد که در برخی از مسائل مشترک مثل قواعد کلی حاکم بر جنگ یا معاهدات، نمی‌توانند یگانگی مسئله را لحاظ کنند و لذا نوعی پراکندگی پیش می‌آید. دلیل آن هم این است که این تقسیم‌بندی متمرکز بر رابطه است نه فعل.

نوع دیگری از تقسیم، تقسیم بر اساس موضوعات اصلی و مطرح در روابط بین‌الملل است؛ یعنی به‌جای اینکه ما به خود ماهیت روابط نظر کنیم به موضوعات روابط نظر کنیم؛ مثل تقسیم‌بندی بر اساس معاهدات و قراردادها، اینکه کدام معاهدات مشروعیت دارند؟ کدام ندارند؟ شروط لازم آنها از چه قرار است؟ شروط ناقض آنها از چه قرار است؟ نقض پیمان به چه معناست؟ و مانند آن. در این تقسیم‌بندی، تمرکز بر روی معاهده و قرارداد است.

موضوع دیگر، جنگ‌وصلح است، مثل بحث از شرایط جهاد، شرایط دفاع، قواعد جنگ، قواعد نگهداری و مبادله اسیران و مسائلی ازاین‌دست.

در این تقسیم‌بندی دوم، حتی می‌توان به موضوعات جزئی‎تر هم پرداخت، مثل روابط اقتصادی بین‌الملل نظیر تجارت، تحریم و مالیات در حوزه بین‌الملل و کشتیرانی در حوزه بین‌الملل.

موضوع دیگری که ذیل تقسیم‌بندی دوم قابل‌طرح است، حقوق بشر و مباحث معطوف به کرامت انسانی است، مثل: حقوق اقلیّت‎ها، آزادی دینی، حقوق زنان و… قس‌علی‌هذا.

موضوع بعدی ذیل این تقسیم‌بندی، تعامل با نهادهای بین‌المللی مثل سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی است.

تقسیم‌بندی دوم، این حُسن را دارد که مستقیماً از موضوعات بین‌المللی صحبت کرده و امکان ارائه راهکار فقهی مستقیم برای این موضوعات را فراهم می‌کند. به دیگر سخن، این تقسیم‌بندی، عملیاتی و کاربردی است.

تقسیم‌بندی سوم، تقسیم بر اساس احکام شرعی است؛ مثل احکام اولیه و ثانویه. احکام کلی و ثابت اسلام در روابط بین‌الملل، احکام اولی تلقی می‌شوند و احکامی که در صورت ترتّب عناوینی خاص مثل مصلحت جعل می‌شوند، احکام ثانویه نام می‌گیرند.

چهارمین تقسیم‌بندی، تقسیم بر اساس وظایف و اهداف دولت اسلامی است؛ مثل حفظ امنیت ملی و جهانی، دفاع و جهاد و جلوگیری از تجاوز است، ایجاد عدالت جهانی، حمایت از مظلومان، مقابله با ظلم، توسعه همکاری‎های بین‌المللی، ترویج ارزش‎های اسلامی، گسترش دعوت اسلام و… .

مزیت این تقسیم این است که به ما اجازه می‎دهد یک درک انطباقی از نسبت دولت اسلامی و امر بین‌الملل تحصیل کنیم؛ یعنی آن قابلیت انطباقی سیاست‌گذاری در حوزه دولت اسلامی و آن نظم سیاست‌گذارانه دولت اسلامی در ارتباط با جهان امروز و مناسبات عرصه فراملی و فرامرزی و بین‌المللی را بسنجیم و محلِّ بحث و مطالعه خویش قرار دهیم.

فقه معاصر: فقه روابط بین‌الملل دارای چه سرفصل‌هایی است؟

مبلغی: فقه روابط بین‌الملل شاخه‎ای از فقه اسلامی است که به مسائل و احکام فقهی و شرعی به شیوه‎ای مرتبط با تعاملات فرامرزی و بین‌المللی تمرکز می‌کند و سعی می‌کند آنها را محل بحث و موضع تأمل قرار دهد. این فقه، سرفصل‎های متنوعی دارد که به اهم آنها اشاره می‌کنم:

  1. مبانی و اصول فقه روابط بین‌الملل؛ در این سرفصل، مباحثی از قبیل تعریف و ماهیت شناسی فقه روابط بین‌الملل، جایگاه شناسی فقه روابط بین‌الملل در نظام فقه اسلامی، اصول کلی حاکم بر روابط بین‌الملل از دیدگاه فقه اسلامی، اصل عدالت، اصل کرامت انسانی، اصل وفای به عهد، اصل صلح و هم زیستی، مفاهیم کلیدی حوزه بین‌الملل از چشم‌انداز فقه اسلامی مثل: تفاوت دارالاسلام و دارالکفر و دارالحرب مورد بحث قرار می‌گیرد.
  2. روابط صلح آمیز؛ مثل: معاهدات نظامی، معاهدات فرهنگی، معاهدات تجاری، معاهدات سیاسی، شرایط، حدود و وجوده وفای به عهد در این معاهدات، حقوق اقلیّت‎ها و تعامل با غیر مسلمانان.
  3. جنگ و جهاد در روابط بین‌الملل؛ جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، احکام و شرایط مشروعیت جنگ در اسلام، رفتار با اسیران جنگی، حقوق و تکالیف در جنگ، قواعد اخلاقی و فقهی در جنگ (از قبیل ممنوعیت کشتار غیر نظامیان، لزوم حفاظت از محیط زیست و زیر ساخت‎ها، جواز مسدودکردن انرژی مثل آب و …)، احکام آتش بس و احکام پایان جنگ.
  4. روابط اقتصادی بین‌المللی، مثل: احکام تجارت بین‌المللی با کشورهای غیراسلامی، مشروعیت و شرایط تحریم اقتصادی، احکام دریافت و پرداخت جزیه و خراج، حمایت از حقوق مالی و مالکیت در سطح بین‌المللی، اصول و مبانی فقهی تجارت منصفانه.
  5. حقوق بشر و کرامت انسانی در روابط بین‌الملل، مثل: جایگاه حقوق بشر در فقه اسلامی، مسئله مقابله با ظلم و حمایت از مظلوم، مسئله دیدگاه اسلام درباره مقوله حیاتی و تأثیرگذار مهاجرت، مقوله حیاتی و تأثیرگذار پناهندگی و مسائلی ازاین‌دست.
  6. نقش، جایگاه و کارکرد دولت اسلامی در نظام بین‌الملل است، مثل: تأمین امنیت جهانی، ترویج عدالت و مبارزه با ظلم، حمایت از امت اسلامی و مظلومان، مواضع فقه در قبال عضویت در نهادها و سازمان‌های بین‌المللی، نحوه‎های تعامل و شیوه‎های ترابط با قدرت‎های بین‌المللی، احکام نظم موجود، نظم ساختاری، عبور از نظم فعلی به نظم دیگر.
  7. حقوق بین‌الملل است، مثل: جایگاه اصل حاکمیت و تمامیت ارضی در فقه اسلامی، بررسی فقهی قوانین جنگ و حقوق بشر دوستانه بین‌المللی، بررسی فقهی منشور سازمان ملل و معاهدات حقوق بشری ناشی و منشعب از آن و مسائلی ازاین‌دست.
  8. مسائل زیست محیطی در عرصه بین‌الملل است، مثل آلودگی‎های فرامرزی، وضعیت گلخانه‎ای جهان و به هم پیوستگی عرصه محیط زیست و تعهدات دولت اسلامی در قبال بحران‎های زیست محیطی جهان.
  9. تعاملات فرهنگی و علمی بین‌المللی، مثل: انتقال دانش و فناوری، ترویج اسلام در سطح بین‌المللی و دیپلماسی فرهنگی.
  10. چالش‎ها و مسائل جدید در فقه روابط بین‌الملل، مثل مفهوم جهانی سازی و تعامل با نظام جهانی، دیپلماسی، نظم جهانی، جنگ‎های مدرن، جنگ سایبری، جنگ پهپادها، سلاح‎های کشتار جمعی، مهاجرت، پناهندگی، مرزها و حاکمیت در جهان مدرن.
  11. تطبیق فقه با مسائل معاصر؛ تفاوت این عرصه با عرصۀ قبلی است که برای حل مسائل این عرصه، از شیوه‌های جدید مانند فقه پویا برای حل مشکلات بهره می‌گیریم نه رویکردهای سنتی به فقه.

فقه معاصر: برای توسعه، تعمیق و ارتقای جایگاه فقه روابط بین‌الملل، چه پیشنهاداتی دارید؟

مبلغی: این بحث به یک معنا دقیق و پیچیده است و نیاز به یک تأمل‌ورزی جدی دارد؛ ولی در اینجا چند نکته را عرض می‌کنم:

نکته اول اینکه فقه روابط بین‌الملل، نیازمند یک چارچوب نظری جامع است تا ذیل آن، بتوان احکام فقهی روابط بین‌الملل را تدوین کرد. برای تدوین این چارچوب، لازم است مباحثی از قبیل عدالت، صلح، وفای به عهد، کرامت انسانی، دارالاسلام و دارالحرب، به‌صورت دقیق، مفهوم‌شناسی و بازتعریف شوند.

در مرحله بعد، لازم است نسبت این مفاهیم با مفاهیم مطرح در علم روابط بین‌الملل، با نگاه موضوع‌شناسانه مقایسه و تطبیق شوند.

پس از آن، باید مسائل فقه روابط بین‌الملل به‌مثابه یک باب فقهی مثل تجارت، سرفصل بندی و جانمایی شوند تا قالبی منسجم و منضبط پیدا کنند.

قدم بعدی، گسترش پژوهش‎های میان‌رشته‌ای است. روابط بین‌الملل عرصه‌‎ای میان‌رشته‌ای، چندرشته‌ای و بسیار پویاست؛ یعنی همین‌طور دارد از حوزه‎های دیگر ارتزاق می‎کند، هم با علوم سیاسی مربوط است، هم به مطالعات تاریخ مربوط است، هم به تحلیل‌های تطبیقی نیاز دارد و هم به حقوق‎های بین‌الملل معاصر. تازمانی که این ماهیت چندرشته‌ای فقه روابط بین‌الملل به رسمیت شناخته نشوند این باب فقهی راه به جایی نخواهد برد. باتوجه‌به این ماهیت چندرشته‌ای، دانش‌پژوهان این باب فقهی نیز باید با این رشته‌ها و حوزه‌های مطالعاتی آشنا باشند. البته راه دیگر آشنایی با این رشته‌ها، وجود مراکز مطالعاتی است که به این رشته‌ها بپردازند.

باتوجه‌به اینکه روابط بین‌الملل به حاکمیت مرتبط است لذا مناسب است کمیته‌های فقهی در نمایندگی‌های بین‌المللی حکومت اسلامی مستقر شوند و به آنها مشاوره‌های تخصصی بدهند. این امر البته به معنای عدم لزوم ایجاد این رشته در حوزه‌های علمیه و نهادهای علمی غیرحکومتی نیست؛ چرا که آن هم سودمندی‌های خود را دارد.

پیشنهاد دیگر، تربیت متخصصان مرتبط با فقه روابط بین‌الملل است. راه آن نیز  ایجاد رشته‎های تخصصی، آموزش‎های میان‌رشته‌ای و یا به تعبیر جامع، ایجاد امکان‎های منجر به دیپلماسی دینی است. یک عرصه مهم بر زمین‌مانده از دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی علمایی یا دیپلماسی دینی است. باید سوگمندانه و دردمندانه گفت که اهل‌سنت و الأزهر، در دیپلماسی علمایی و دینی، خیلی از ما جلوتر هستند. در ادیان دیگر هم همین‌طور است و دیپلماسی مسیحی، یهودی و بودایی خیلی‌خیلی پربسامدتر از دیپلماسی شیعی است؛ درحالی‌که مرجعیت شیعی یک ظرفیت فراملی قابل توجهی دارد که متأسفانه به آن پرداخته نشده و راه‌های عملی‌سازی و عملیاتی‌کردن این ظرفیت جدی و اساسی تحقق نیافته است.

طبعاً انتشار آثار علمی و ترویج این آثار هم کار مهم و جدی است که باید انجام بشود. ما در این باب فقهی، واقعاً فقر ادبیات داریم. کتبی که به فقه روابط بین‌الملل پرداخته‌اند محدود و کم و به یک معنا، اولیه و ابتدایی هستند.