حق کرامت، شامل تمام انسان‌ها، چه مؤمن، چه کافر و چه مخالف می‌شود

در قرآن کریم، کرامت به‌عنوان عام و به‌صورت «لَقَد کَرَّمنَا بَنِي آدَمَ» مطرح شده است. این امر درباره سایر موجودات صریحاً مطرح نشده است. چنانچه درباره حیوانات در جای دیگر، عدالت و احسان مطرح شده است. حتی درباره حیوانات وقتی می¬خواهد درباره ذبح آنها صحبت کند می¬فرماید ذبح خود را به شکل حسن و نیکو انجام دهید؛ بنابراین در قرآن کریم دو مسئله مطرح است؛ یکی حق کرامت انسان است و می¬دانید که این حق در خیلی از جاهایی که در قرآن مطرح شده است توسط فقهای ما تبدیل به اصل شده است. نظر ما این است که حق کرامت، مخصوص انسان است و سطح این حق کرامت با سایر موجودات متفاوت است. نکته دیگر، عدالت و احسان است که اختصاص به انسان ندارد.

اشاره: حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدعلی ایازی را می‌توان از آغازگران تبدیل حق کرامت به یک قاعده فقهی قلمداد کرد. نگارش کتاب «اصل کرامت به‌مثابه قاعده‌ای فقهی» توسط وی در کنار مقالات و سخنرانی‌ها و گفتگوهای دیگری که وی پیرامون این حق و آثار فقهی آن انجام داده است، وی را یکی از پیشروترین افراد در تحکیم این حق در منظومه فقهی شیعی قرار داده است. به همین مناسبت با او پیرامون چیستی و ابعاد این حق گفتگو کردیم. او به‌دقت میان این حق و حقوق دیگر مانند حق عدالت و احسان تفاوت گذاشته و اولی را مختص به انسان و دومی را شامل همه موجودات می‌داند. وی البته اصرار دارد که این حق، اختصاص به مؤمنین نداشته و شامل تمام انسان‌ها حتی مخالفین، کفار و دشمنان نیز می‌گردد. مشروح گفتگوی اختصاصی فقه معاصر با این استاد و پژوهشگر حوزه علمیه قم، به‌قرار زیر است:

فقه معاصر: حق کرامت چیست و چه ابعادی دارد؟ آیا این حق مخصوص انسان‌ها ست و یا برای حیوانات هم قابل تصور است؟

ایازی: کرامت دو مبنا و ریشه می­تواند داشته باشد؛ اولی دینی و مستند به نقل در قرآن کریم و در روایات است و آن چیزی که عقلاً در طی زمان‌ها مطرح کرده­اند؛ و دومی چیزی است که از قرن چهاردهم و متأثر از فرهنگ ادیان، پیرامون جایگاهی است که درباره شخصیت انسان مطرح شده است. همه آن برخاسته از معارفی است که در قرآن کریم مطرح شده است. در قرآن کریم، کرامت به‌عنوان عام و به‌صورت «لَقَد کَرَّمنَا بَنِي آدَمَ» مطرح شده است. این امر درباره سایر موجودات صریحاً مطرح نشده است. چنانچه درباره حیوانات در جای دیگر، عدالت و احسان مطرح شده است. حتی درباره حیوانات وقتی می­خواهد درباره ذبح آنها صحبت کند می­فرماید ذبح خود را به شکل حسن و نیکو انجام دهید؛ بنابراین در قرآن کریم دو مسئله مطرح است؛ یکی حق کرامت انسان است و می­دانید که این حق در خیلی از جاهایی که در قرآن مطرح شده است توسط فقهای ما تبدیل به اصل شده است. نظر ما این است که حق کرامت، مخصوص انسان است و سطح این حق کرامت با سایر موجودات متفاوت است. نکته دیگر، عدالت و احسان است که اختصاص به انسان ندارد.

فقه معاصر: آیا حق کرامت در زمره حقوق بشر است یا حقوق شهروندی است؟ همچنین حق کرامت، یک حق طبیعی است یا قراردادی؟ سوم اینکه انتخاب هریک از این پاسخ­ها، چه تفاوت­هایی را به دنبال دارد؟

ایازی: اصل کرامت، یک حق بشری و انسانی است. این اصل در قرآن کریم با تعبیر انسان نیامده است بلکه از تعبیر بنی­آدم استفاده شده است. علامه طباطبایی می‌گوید این حق، ذاتی است؛ یعنی مربوط به طبیعت و ذات انسان است. نکته­ای که در این مسئله شایسته توجه است این است که نفرموده است: «لَقَد کَرَّمنَا المومنین» یا «موحدین»، حتی کلمه انسان را هم نمی‌گوید؛ بلکه می‌گوید «بنی­آدم» که نشان­دهنده ثبوت این حق برای هر کسی است که عنوان آدم بر او صادق است. این تعبیر، نشان‌دهنده ذاتی بودن این حق است و معلّل است؛ چراکه وقتی انسان خلیفه خدا بر روی زمین است، وقتی مسجود ملائکه است: «اسجدوا لآدم» است، و وقتی که حق حیات را برای او قائل است مانند آیه «مَن قَتَلَ نَفساً فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أحیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحیَی النّاسَ جَمِیعاً» که در آن، احیای یک انسان، به احیای تمام انسان‌ها تشبیه شده است، و وقتی در آیات دیگر با تعبیر «أحسن الخالقین»، او را موجودی می‌نامد که مانند او آفریده نشده است؛ این امور نشان می‌دهد که این حق مربوط به ذات انسان است و امری قراردادی نیست. این حق، حقی ذاتی است؛ حتی گفته­اند شامل جنایت‌کاران و قاتلین هم می‌شود. شهید مطهری از قصه نوع برخورد امام علی (علیه­السلام) در بستر شهادت پس از ضربت خوردن در مسجد کوفه، با ابن ملجم می‌گوید و استفاده می‌کند که ابن ملجم، با اینکه زندانی و قاتل و جانی بوده است بازهم امیرالمؤمنین حق ذاتی انسانی­اش را به او داده است. کرامت آثار دیگری را نیز دارد مثلاً به‌خاطر کرامت انسان، نمی‌توان آبروی انسانی را برد، به او تهمت زد، به او دروغ گفت، او را عذاب داد یا مُثله کرد؛ همچنانکه پیامبر اکرم(ص) در جنگ‌ها می‌فرمودند که افراد را مُثله نکنید.

فقه معاصر: حق کرامت انسانی توسط چه ادله­ای قابل‌اثبات است و آیا آثار هر دلیل با دلیل دیگر متفاوت است؟

ایازی: فقهای ما در استنباطات فقهی خودشان، روشی را دارند و بر اساس آن، از کتاب و سنت و سیره و عقل برای استنباط احکام استفاده می‌کنند و به نحو تجمیع قرائن و شواهد، حکم فقهی را استنباط می‌کنند. اما در اینجا، اثبات حق کرامت توسط آیه کریمه، تفاوت‌های روشنی با اثبات آن توسط سایر ادله دارد. مثلاً این آیه، حق کرامت را برای همه انسان‌ها حتی دگراندیشان اثبات می‌کند. برخی حقوق دیگر نیز از این حق ناشی می‌شود؛ مثلاً نفی دشنام‌دادن به دشمنان در آیه «لاتَسُبُّوا الذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ ﷲِ فَیَسُبُّوا ﷲَ عَدوا بِغَیرِ عِلمٍ»، ناشی از همین حق کرامت است که حتی برای دشمنان اسلام نیز وجود دارد. امام علی(ع) نیز وقتی شاهد دشنام لشکریان خود به دشمنان بودند فرمودند «إنِی أکرهُ أن تَکُونُوا… سَبّابِینَ». وقتی قرآن این حرف را مطرح می­کند، می­خواهد از منظری الهی و قدسی این مطلب را حل کند. جالب این است که قرآن دو جور در مورد کرامت صحبت کرده است: یک‌بار عبارت «لقد کرمنا…» را می‌گوید و بار دیگر در جای دیگر، عبارت «آن اکرمکم عند ﷲ اتقاکم» را بیان می‌کند. این امر بیانگر این است که مؤمن جایگاه دیگر و بالاتری دارد ولی به این معنا نیست که بنی‌آدم، از حق کرامت برخوردار نیستند. یکی از انشعابات حق کرامت، حقوق شهروندی است. این حقوق نه فقط برای مؤمنین، بلکه برای مخالفین و کفار و حتی برای دشمنان نیز صادق است. آیه «لایجرمنکم شنئان قوم علی آن لاتعدلوا» در همین رابطه است؛ یعنی حتی در مقابل دشمن نیز نباید از مرز عدالت خارج شد. در مورد مخالفین و دگراندیشان گفته شده است که اگر با شما جنگ نمی‌کنند با آنها به‌خوبی برخورد کنید: «أن تَبَرّوهُم و تُقسِطُوا». اینها آثاری است که حق کرامت با اثبات قرآنی آن، به دنبال دارد.

فقه معاصر: آیا کرامت، امری توقیفی است که باید توسط شارع بیان شود یا این‌که امری عرفی است که مصادیق آن را عرف تعیین می‌کند؟

ایازی: اینکه حق کرامت در شرع آمده است مسلّم است؛ ولی آیا این بدین معنا است که توقیفی است یا اینکه ارشاد به همان معنای عرفی آن است؟ آنچه از ظاهر ادله استفاده می‌شود این است که آیه از کرامتی که نزد مردم شناخته شده است خبر می‌دهد بنابراین امری تعبدی و توقیفی نیست. در مورد آیه «اطیعوا ﷲ و اطیعوا الرسول» نیز گفته شده است که امر در آن، امر ارشادی است نه مولوی؛ یعنی اینکه مردم باید به دستور ولی خود عمل کنند، امری است که اگر شارع نمی‌گفت باز هم توسط مردم قابل‌فهم بود. حق کرامت نیز این‌چنین است و اگر خداوند متعال نمی‌فرمود باز هم متوجه آن می‌شدیم لذا ارشاد به حکمی است که توسط عقل درک شده است.

فقه معاصر: تفاوت حق کرامت به‌عنوان یک حق شهروندی و حق کرامت به‌عنوان یک قاعده فقهی چیست؟

ایازی: ما وقتی از یک حق صحبت می‌کنیم طبعاً کسی هست که دارد این حق را مطالبه می‌کند. اگر شما رفتید جایی خواستید ماشین را پارک کنید حق شماست و می­توانید نگذارید که دیگری به­جای شما پارک کند و می­توانید جای پارک خود را مطالبه کنید. ولی خیلی اوقات چیزی که به‌عنوان حق استنباط کرده­ایم را به‌عنوان قاعده هم می‌توانیم در نظر بگیریم؛ مثلاً قاعده ید می‌گوید این چیزی که در دست من است، ملک من است و فقها این اصل را تبدیل به قاعده کرده­اند. اصل کرامت نیز به‌عنوان یک حق است ولی درعین‌حال به‌عنوان یک اصل و قاعده نیز فهم شده است. این‌چنین می‌شود که کرامت به­عنوان یک قاعده مطرح شود و می­تواند در ۵ جای فقه اثرگذار باشد. اگر به کتاب من مراجعه کنید این مطالب را به‌خوبی در خواهید یافت.